گردش در من آگاه عمقی
ما در ایگوی خود زندگی میکنیم … شما را نمیدانم، اما در مورد خودم بدون تردید اینطور است. من آگاه سطحی، ایگوی من است، من پرتوقع که به دنبال قدرشناسی دیگران است و میخواهد دیگران دوستش داشته باشند، تحسینش کنند، همه چیز را فقط برای من میخواهد، خیلی زود بهش بر میخورد، از کوچکترین انتقاد عصبانی میشود، خود را مهم تلقی میکند ولی برای دیگران اهمیتی قائل نیست، فکر میکند بهتر از بقیه میفهمد، از موفقیت رقیبش در هر زمینهای ناراحت میشود. از اینکه رتبه اول را از دست بدهد میترسد، وقتی از او تعریف میکنند لذت میبرد و با خوشحالی آن را به خاطر میسپرد. فکر میکند دیگران باید به او توجه کنند، موقعیت او را در نظر بگیرند و به حرفهایش گوش کنند. من آگاه سطحی، همان من است که فیالبداهه در آن قرار دارم. این من به طور خودکار با نیروی غریزی کنترل میشود و مرا طبیعتاً به مسیری میکشاند که همه چیز را برای خود بخواهم، در هر چیزی موقعیت خودم را در نظر بگیرم و در صورتی به دیگران توجه کنم که نفعی در آن باشد و آنها مرا با آن ذهنیتی که از خود دارم ببینند. ۹۹٫۹۹۹ درصد مواقع در این من جای گرفتهام، البته این من ذاتاً بد خلق نشده است. از قسمت مثبتش بگویم که مراقب سلامتی و پیشرفت من در دنیاست، بدون او، رسیدگی به همسر و فرزندانم، فعالیت در اجتماع و مفید واقع شدن برای دیگران برایم دشوار خواهد بود. با این حال، وقتی سعی میکند تمایلاتش را – حتی اگر به ضرر دیگران باشد- ارضا کند، وقتی انگیزشها و نگرانیهایش تمام افکارم را تحت کنترل میگیرد تا حدی که حتی احتیاجات و الهامات آن « من»ی که دکتر الهی در کنفرانس خود، روح و من آگاه، به آن اشاره کرده را فراموش میکنم، برایم مضر میشود.
من آگاه عمقی، آن «ناحیهای» از من آگاه است که میتواند بُعدی ورای بُعد مادی زندگی را درک کند و بهخصوص به عقل و وجدان اخلاقی توجه کند. من آگاه عمقی باعث میشود به الهامات «من» توجه کنم، به جای مقصر دانستن دیگران، علت اتفاقات را در خودم جستجو کنم. بدون خودنمایی نفع دیگران را بر نفع خود ترجیح دهم، نسبت به کسانی که به حرفهایم توجهی نمیکنند، منفی نباشم. به انتقادات و پیشنهادات دیگران گوش کنم. کسانی که به من بدی کرده اند یا باعث رنجشم شدهاند را ببخشم، غیبت نکنم، راز دار باشم، از خطاهایی که کردهام، احساس پشیمانی کنم. من آگاه عمقی، بر خلاف من آگاه سطحی که فقط منافع مادی کوتاه مدت را در نظر میگیرد، به من امکان میدهد به پیامد اعمالم بر « من » توجه کنم. از همه مهمتر میتواند حقایق الهی را درک کند. حقایقی که باید به آنها عمل کنم تا بتوانم نیازهای ابتدایی سطحی را کنترل کنم و به تدریج انسان حقیقی شوم. کسی که میخواهد انسان حقیقی شود و سیرکمال کند باید بتواند از من آگاه سطحی خود فاصله بگیرد و به من آگاه عمقی خود وارد شود. لازمۀ این کار تمرین است.
شروع این تمرین مستلزم تصمیم گیری است. باید بخواهیم از ایگو خارج شویم. من شخصاً به خودم میگویم: تو فقط این ایگوی، حقیر و خودخواه نیستی از آن خارج شو، به خود بیا، به «من» درونت فکر کن. گویی دگمهای در روانم وجود دارد و فقط باید آن را روشن(فعال) کنم تا به مرحلۀ غنیتر و واضحتری از آگاهیام دسترسی پیدا کنم. مانند این است که داوطلبانه یک دگمۀ ذهنی را فشار میدهم و فوراً چشمانداز وسیعتری از موقعیت خود را مشاهده میکنم. چشماندازی انسانیتر. چشماندازی که در رویارویی با وقایع صحیحتر به نظر میرسد. البته در این کار، شکستهایی هم وجود دارد. گاهی فکر میکنم وارد من آگاه عمقی ام شدهام ولی ناگهان متوجه میشوم که دوباره در من آگاه سطحیام قرار گرفتهام. دوباره شروع میکنم، سعی میکنم به من آگاه عمقی ام وارد شوم، علت بودنم روی کره خاک را به یاد میآورم و به آن «یکتا»یی که نظر و قضاوتش برایم مهم است فکر میکنم. با این کار دیدگاهم نسبت به خودم و دیگران نه فقط تغییر میکند بلکه کاملاً دگرگون میشود. شخصی که رفتارش باعث رنجشم میشد، مرا تحت تأثیر قرار میدهد. نصیحت ظاهراً ناخوشایندی، حس قدرشناسی را در من ایجاد میکند. ناگهان اشکالی را در خودم و صفت مثبتی را در دیگری مشاهده میکنم که کاملاً از آن بیخبر بودم. شیئی که خیلی به آن علاقه داشتم، اهمیتش را برایم از دست می دهد یا نسبت به آن بیتفاوت میشوم. احساس میکنم آرامتر شدهام و کمتر عصبانی میشوم. دیگران را کمی بیشتر دوست دارم، یا حداقل کمی بیشتر به آنها فکر میکنم، حضور الهی را بیشتر حس میکنم و این احساس خیلی خوب و خوشایندی است. متأسفانه، همیشه اینطور نیستم. بعضی روزها هر کاری میکنم، موفق نمیشوم از من آگاه سطحیام بیرون بیایم، اگر هم موفق شوم چندان طول نمیکشد. ولی مهم نیست، موضوع اصلی این است که این تمرین را ادامه دهم. در حال حاضر، همین گردشها در من آگاه عمقی، هر چند کوتاه مدت، به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیریم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با سلام و تشکر از متیس عزیز بخصوص که درس قبلی هم به این درس مربوط میشود و ما میتوانیم با انگیزه گرفتن از این درس بسیار زیبا و اموزنده کار عملی هایمان را راحت تر ادامه دهیم . در درس هم امده در حال حاضر همین گردش ها در من اگاه عمیق هر چند کوتاه مدت به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیرم.تصمیماتی که با هدف معنوی ام همخوانی دارد. باز امده بعضی روزها هر کاری میکنم موفق نمیشوم از من اگاه سطحی ام بیرون بیایم اگر هم موفق شوم چندان طول نمیکشد ولی مهم نیست موضوع اصلی این است که این تمرین را ادامه دهم. ممنون
یک کار عملی داشتم :
در طول روز حداقل سه بار به دیگران کمک کن و حداقل یکبار از آن به ریشه نیت درونی خود توجه کن
یکروز یکی از دوستانم برای کار اداری پیشم آمد . من هم سفارش کردم تا کارش انجام شود. وقتی رفت با خودم فکر می کردم==>
فاز یک : بررسی توسط من آگاه سطحی : نیتم نوع دوستی بوده! اصلا کمکی که بهش کردم نفعی برام نداشته! سعی کردم با فروتنی و محبت برخورد کنم! کار غیرقانونی نکردم!……..
فاز دو : بررسی توسط من آگاه عمیق : می خواستم برای کسی مهم باشم. می خواستم در نظر دیگران خوب جلوه کنم. می خواستم یک نفر به کسانی که از من خوبی دیدن اضافه بشه. می خواستم عزت و احترامم بیشتر بشه …..
با سلام اگر هزار ان بار در روز شکر کنم باز کم است با خواندن این درس من خودم را در من آگاه سطحی که تعر یف کر د ه اند
دیدم و لی نا امید نیستم بلکه با کمک خدا إز این متد داده شده کمک میگیرم و شروع به کار می کنم خودم جرات نمی کردم خودم را اینطور رو کنم مرسی إز متیس بلاگ که این طور واضح شرح داد إز ان خدای خودم کمک می خواهم که این شنا خت ئئوری مرا به شنا خت
واقعی تبد یل کند با توجه و تو کل و امید به او کار میکنم تا او إز من را ضی شود مرسی
حقیقتا مرسی ازین مقاله زیبا مخصوصا این قسمتش چقدر زیبا درون مرا حلاجی کرده اند :”من پرتوقع که به دنبال قدرشناسی دیگران است و میخواهد دیگران دوستش داشته باشند، تحسینش کنند، همه چیز را فقط برای من میخواهد، خیلی زود بهش بر میخورد، از کوچکترین انتقاد عصبانی میشود، خود را مهم تلقی میکند ولی برای دیگران اهمیتی قائل نیست، فکر میکند بهتر از بقیه میفهمد، از موفقیت رقیبش {{رفیقش}} در هر زمینهای ناراحت میشود. از اینکه رتبه اول را از دست بدهد میترسد، وقتی از او تعریف میکنند لذت میبرد و با خوشحالی آن را به خاطر میسپرد. فکر میکند دیگران باید به او توجه کنند، موقعیت او را در نظر بگیرند و به حرفهایش گوش کنند.”اگر بتوانیم کمی این مشکلات را در درونمان کمرنگتر کنیم در همین دنیا هم چقدر آسوده تر و خوشبختر خواهیم بود و به چه میزان دیگران هم از دست ما راحت تر خواهند شد .اینکه نویسنده ی این مقاله که فرد فرهیخته ای نیز هست با این مشکلات دست بگریبانست نشان از عمومی بودن این مشکلات دارد. در حالیکه اغلب انسانها از جمله خود من از وجود این مشکلات در درونمان هم اغلب بیخبریم فقط دردش را در روابطمان با دیگران و محیط کارمان و… حس میکنیم .
وقتی مقاله را خواندم، برایم چنین بود که کسی می خواهد مرا به خودم بشناساند و این مقاله را بهانه قرار داده است. بعد به آغاز مقاله دقت کردم و دیدم که نوشته «”ما” در ایگوی خود زندگی می کنیم» بخش بررسی من آگاه سطحی، برایم مثل آئینه ای بود که در مقابلم قرار داده بودند تا خود را بشناسم. البته با کمی تفاوت. خوب هر کدام از ما در موضوعی ضعیفتر و در موضوع دیگری قوی تر هستیم. ولی وجه تشابه ها آنقدر زیاد بود که مرا یکبار دیگر شرمنده و خجالت زده کرد تا اینکه به پایان مقاله رسیدم و دیدم چقدر خوب امید می دهد.
«موضوع اصلی این است که این تمرین را ادامه دهم. در حال حاضر، همین گردشها در من آگاه عمیق، هر چند کوتاه مدت، به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیرم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد.»
ممنونم. خیلی زیبا نوشتید .واقعا همینجوری در درون ما میگذره . امیدوارم به جای برسیم که من آگاه عمیق در وجود ما همیشه حرف اول رو بزنه.ممنونم از متیس عزیزم.
با سلام وتشکر از باز کردن مطلبی که مورد موشکافی قرار دادید وبعد مهمتر آن راهکار برای ان ارائه کردید. من از امروز این کار را جزو کار عملی خود قرار میدهم به امید توفیق وصد سپاس از خدا که چنین مطالبی در اختیارمان است .
به نظر بنده ورزش & عبادت و مطالعه روزانه معنوی جهت ارتباط و بودن در من آگاه عمیق بسیار موثر است .
مدتی است که چیزی آزارم میدهد با خودم ودیگران مشکل دارم با کمی تعمق در خودم متوجه شدم که:
من پرتوقع که به دنبال قدرشناسی دیگران است و میخواهد دیگران دوستش داشته باشند، تحسینش کنند، همه چیز را فقط برای من میخواهد، خیلی زود بهش بر میخورد، از کوچکترین انتقاد عصبانی میشودو….. کنجکاوی غیر فعال در زندگی دیگران میکنم ودر یک کلام آدم حسودی هستم( هرگز فکر نمی کردم حسود) باشم، کتاب غلبه بر حسادت را دوباره خواندم، تقریباً تمامی خصوصیات یک آدم حسود که در کتاب آمده بود را دارا هستم، تصمیم گرفتم به درون من آگاه عمیق خودم نگاهی کنم، به نتیجه اعمالم توجه کنم، پی آمد اعمالم را در نظر بگیرم وتلاش کنم با تمرین وممارست وبرنامه ریزی از ایگوی خودم بیرون بیایم ودکمه من واقعی خودم را روشن کنم وناامید نشوم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیریم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد.
با سلام به متیس عزیز و همۀ دست اندرکاران ،
از متیس و خانم هلنا روهن تشکر می کنم که این درس را برایمان گذاشتید . واقعیت همین است که شما عنوان کردید ، نفس همواره سعی دارد آنچه خوش آیند سطحی من است را مطرح کند و مرا از آن واقعیت خود دور نگهدارد . همانطور که نوشتید من در خیلی مواقع در منِ سطحی اوقات را سپری می کنم اما ناگهان آن منِ واقعی نهیب می زند و به خودم می آورد و فوراً از آنچه که می اندیشیدم و عمل می کردم بر می گردم و سعی دارم که خودم باشم و برخلاف خواسته های نفس رفتار کنم. مدیتیشن و تکرار برای همین است که باید خود را در جهت عبادت و نزدیک کردن به خدا عادت داد به طوری که در اثر تکـرار بتـوان آن صـفات نیـک را در وجـود ثبت نمود .
از زمانی که کتابهای استاد الهی و پروفسور الهی را در دست مطالعه دارم و خصوصاً تکرار آن درسها در سایت متیس بلاک ، هرروز بر تلاشم افزوده می گردد تا بتوانم به سرعت راه درست و اصولی را به پیمایم و جبران گذشته را که باطل بودم را بنمایم . دیگر بار ازشما تشکر می کنم و تقاضای من این است که این دروس را بیشتر و بیشتر برای امثال من با سرعت بیاورید ، چون عمر من کوتاه و کوتاه است و حد اقل می خواهم در این باقیمانده عمر بیشتر بیاموزم تا شاید بتوانم توشه ای برای رفتن با خود همراه ببرم .
انشاالله
از متیس عزیز متشکرم
تشکرم بخاطر تشریح درون من است، امروز صبح منو از اعمالم، افکارم، نیاتم، و… شرمنده و خجالت زده کردید. من آگاه عمیقم که در خدمت من آگاه سطحی ام قرار گرفته. با اینکه هر لحظه اثرات من سطحی را بر من عمیق ام احساس می کنم، ولی متاسفانه ادامه می دهیم. تاثیرات من سطحی بر من آگاه عمیق تدریجی است، من همین الان گرفتار این موضوع هستم. شاید خیلی ها مثل من فکر کنند که مثلا یکباره من عمیق در اختیار من سطحی قرار می گیرد، و چون ایمان دارم و راه راست میرم این اتفاق نمی افتد، غافل از اینم که همین کارهای کوچک که توسط من سطحی انجام می گیرد اگر با اونها مبارزه نکنیم، اراده را در اختیار من سطحی قرار می دهد.آخر مقاله به همین درد اشاره دارد: (در حال حاضر، همین گردشها در من آگاه عمیق، هر چند کوتاه مدت، به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیریم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد.) به تدریج فکر من مسموم میشود. “چون انسان با نیروی فکر هدایت می شود.” من اراده بسیار قوی داشتم ولی الان افکار من سطحی، اراده ام را تحت تاثیر خودش قرار داده و تنبل شده، واقعا حسش می کنم، از خدای زمان کمک می خوام که به دادمان برسد در این دنیای پر اشتباه و پر خطا، چون من گرفتار نفسم.
Thanks so much, dear Metis, for this beautiful article. It mentions the problems most of us are struggling with every moment. faghat khodavand marhamat kone ke betoonim az in zanjire MAN E SATHI ke chenin sakht be dast o paye ma baste shode raha beshim va be MAN E AMIGH dastrasi payda konim.
فرق من اگاه عمیق با “معنویت فطری” و ”توجه به خدا“ که استاد الهی تاکید روی آن دارد چیست؟ اگر کسی میتواند کمک کند، متشکر میشوم.
در مورد کامنت ۱۳،
یکی از مطالبی که مورد سوال است، معنویت فطری است که “با آموزش اصول اصیل الهی سبب تغذیۀ روح و رشد فطری و پختگی تدریجی آن می شود” و دیگری (من آگاه عمیق) “حالت اصلی آگاهی در روح انسان است” که به خودشناسی مربوط می شود. (مثال) کسانی که از خود می پرسند، چه هستند، برای چه موجود شده اند و در این موجودیتشان چه وظیفه ای دارند، این سوالات را از من آگاه عمیق خود دریافت کرده اند.
امیدوارم با تعاریف این دو موضوع توانسته باشم کمکی بنمایم.
دوست عزیز فرهاد گرانمایه،
از شما ممنونم به خاطر این سئوالی که مطرح کردید. به دنبال جواب رفتم و مطلب «من آگاه سطحی و من آگاه عمیق» بتاریخ December 3rd, 2011 در متیس را مجدداً مطالعه کردم. تازه اصل آن درس برایم روشن شد. از شما هم دعوت می کنم آن درس را مطالعه و ویدئوی مربوطه را ببینید.
در مورد کامنت ۱۳
من تفاوتی در این سه موردی که اشاره کردید نمی بینم.
در مقاله اومده که:
من آگاه عمیق، آن «ناحیهای» از من آگاه است که میتواند بُعدی ورای بُعد مادی زندگی را درک کند و بهخصوص به عقل و وجدان اخلاقی توجه کند. من آگاه عمیق باعث میشود به الهامات «من» توجه کنم، به جای مقصر دانستن دیگران، علت اتفاقات را در خودم جستجو کنم.
آن بعدی که توسط “من آگاه عمیق” از آن صحبت شده بعد معنویت فطری است، که در توضیح گفته شده به درک عقل و وجدان اخلاقی توجه می کند. مثالی که زده که به جای مقصر دانستن دیگران، علت اتفاقات را در خودم جستجو کنم. این همان درون نگری و وجدان یا نفس لوامه است که ازابزارهای روح ملکوتی است. پس میشه گفت در طول همند و تفاوتی با هم ندارند. در مورد توجه در کتاب طب روح فصل نیت ص ۵۲ اومده که توجه یعنی “خوردن”. عمل خوردن یک اصل اخلاقی توسط ارگانیزم معنوی وقتی صورت می گیرد که توجه خاص انسان به عملی، سخنی، فکری، و یا ایده ای جلب شود و آن را مد نظر قرار دهد. به نظرم تاکید استاد بر روی توجه به همین خاطر است که مرحله خوردن یک اصل الهی توسط من آگاه عمیق در معنویت فطری درست انجام شود و غذای مناسب به ارگانیزم معنوی برسد. انشاا… تونسته باشم کمکی کنم.
مطب بسیار مهم و حساسی برای من بود ، زیرا همیشه با من سطحی هستم و در تکاپو برای دور شدن از ان ، با راهنمایی در این درس گویی راه نجات را یافتم . با تشکر از زحمات و قدردانی از دست اندرکاران این سایت و امید موفقیت .
حالا وقت آنست که به جدیدترین مطلب متیس فروم دقت بیشتری نمائیم. این هم مثل همان داستان صداقت است. از امور حیاتی سلوکی که مورد کم لطفی و بی توجهی ما قرار گرفته است. البته اگر به واقع خود را بررسی کنیم، علتش نداشتن معلومات در بارۀ آنست. امسال لطف خدا شامل حال ما شده و آغاز سال نو ایرانی، با «تعیین برنامه ای برای عمل» بوده و این هم دومین مطلب. در اصل در فوریهء سال نو مسیحی ۲۰۱۲ متیس فروم با مطلبی تحت عنوان «یکی از راههای مبارزه با نفس، داشتن برنامه منظم است.»
شروع کرد و هنوز هم ادامهء دارد. بوسیلهء این کامنت می خواستم از دوستان خواهش کنم که لطف کنند و تجربیاتشان را با ما تقسیم کنند.
سؤالی از حضورتان دارم:
آیا ایگو در کتب آقای دکتر همان عقل و واقع گرایی و ذهن آگاه نیست؟ و آیا آنچه که «به دنبال قدرشناسی دیگران است و میخواهد دیگران دوستش داشته باشند، تحسینش کنند، همه چیز را فقط برای من میخواهد، خیلی زود بهش بر میخورد، از کوچکترین انتقاد عصبانی میشود، خود را مهم تلقی میکند ولی برای دیگران اهمیتی قائل نیست، فکر میکند بهتر از بقیه میفهمد، از موفقیت رقیبش در هر زمینهای ناراحت میشود. از اینکه رتبه اول را از دست بدهد میترسد، وقتی از او تعریف میکنند لذت میبرد و با خوشحالی آن را به خاطر میسپرد. فکر میکند دیگران باید به او توجه کنند، موقعیت او را در نظر بگیرند و به حرفهایش گوش کنند» انگیزش های اید یا همان نفس نیستند؟
با سپاس
تجربه جالبی داشتم که مایلم با دوستان در میان بگذارم:
در سوپر مارکتی که هر از گاهی آنجا خرید می کنم خانمی پشت یکی از کاسه ها کار می کند که بسیار خشن است. رفتارش خشک و پرخاشگرانه می باشد. اصلاُ دوستانه به آدم نگاه نمی کند. بیشتر این حس را به آدم می دهد که دشمن اوست! نمیدانم چطور است من بی آنکه خودم بخواهم بطور خودکار همیشه در صف این صندوق قرار می گیرم و همیشه هم با یک حرکت خشن، عکس العمل منفی و گاه با گفتن جملاتی جهت تلافی رفتارش مغازه را ترک می کنم. بعدش هم همیشه احساس ناراحتی دارم.
چند روز پیش باز بی آنکه بخواهم در آن صف قرار گرفتم. باز هم همان نگاه و همان خشونت!
هر چه صف جلوتر می رفت به خودم تشر می زدم چرا آنجا ایستاده ام . در عین حال آن صف کوتاهترین صف بود برای یک روز پر مشغله و خسته کننده که دلت می خواهد زودتر تمام شود.
یکمرتبه به یاد این درس افتادم . شروع کردم با خودم حرف زدن. به خودم گفتم: چه می دانی این زن چه زندگی دارد. اگر تو جای او بودی و هر روز پشت آن صندوق می نشستی و صدای اسکن شدن وسایل اعصابت را خورد می کرد، اگر چند بچه داشتی که باید زندگیشان را تأ مین می کردی و هزاران اگر دیگر آیا آخر شب با خوشرویی پشت آن صندوق می نشستی؟ الان در این لحظه چه رفتاری پسند استاد است؟ آیا اگر جواب دندان شکنی به رفتار این زن بدهی برده ای یا با محبت به او لبخند بزنی و شب خوبی را برایش آرزو کنی؟ می خواهی در همان من سطحی آگاهت بمانی یا عمیق تر بروی ؟
همین کار را کردم. به رویش با محبت لبخند زدم و او خیره خیره نگاهم کرد. انگار به یک دیوانه نگاه می کند. در این مرحله هم نگذاشتم نگاهش از میدان به درم کند. از او تشکر کردم و برایش شبی خوب آرزو نمودم. اینجا بود که احساس کردم عضلات گرفته صورتش باز شدند و لبخندی محو روی لبانش نشستند. این لحظه احساس عجیبی در من بوجود آمد: محبت نسبت به آن زن و همدردی با او. حس کردم چقدر رفتار بد او را می فهمم و چقدر حاضرم هر بار با یک رفتار محبت آمیز این لبخند محو را بر روی لبانش ببینم. از مغازه که بیرون آمدم حس سبکباری داشتم.
با سپاس
از پاسخ ها این طور دستگیرم شد که شخص میتواند در معنویت فطری باشد،و توجه به خدا هم بکند ولی در من آگاه عمیق نباشد. شاید این حال کسانی باشد که مدتی میایند و بعد خسته میشوند و میروند زیرا حال و حوصلۀ مبارزه با نفس اماره را ندارند. آگاهی سطحی اگر فعال باشد، شخص در مورد سلوک کم حوصله و بی تحمل میشود و کنار می کشد. اگر در آگاهی عمیق باشیم، هدف سیر کمال بیشتر معنی پیدا می کند و با ناملایمات، فوری از جا در نمیرویم.
آیا استنباط من درست است؟ دوستانی که کامنت ۱۵ و ۱۶ را نوشته اند موافقند؟
حقیر . من آگاه سطحی درونم را همانند یک کودک مقایسه کردم . یک کودک ۵ ساله دارم که خواسته هایش را بدون قیدو شرط در همان زمان می خواهد. پول نداریم یا حالا مغازه ها تعطیل است را نمی فهمد سریعا و بدون معطلی می خواهد به خواسته اش برسد زمانی که یک چیزی را می خواهد عین مسلسل درخواستش را به مغز آدم پرتاب می کند دائما یک چیز می خواهد آن خواستش را برآورده می کنیم دیگری شروع می شود با وجودی که اسباب بازی های خوب دارد ولی اسباب بازی های کهنه دوستش را می خواهد. قانون . شرع عرف و اخلاق را نمی شناسد هر چیزی را که دوست دارد می خواهد مالک شود ( حتی با دزدی می خواهد آن را بدست آورد). زمانی که اوضاع بر وفق مرادش نیست دائما غرغر می کند ( خسته ام . سردمه . گرممه . اگر ماشین نداشته باشیم چرا ماشین نداریم اگر داریم چرا مثل ماشین بابای دوستش نیست ) همیشه می خواهد بازی کند وقتی هم که به آن می گوییم ما فردا درس و امتحان داریم متوجه امتحان و درس نیست ( باز چون نمی فهمدو نمی داند درس و امتحان یعنی چه ) کسانی که کودک دارند خوب می توانند مقایسه کنند این من آگاه سطحی یا اید( یا نفس اماره ) را با یک کودک . همان طور که یک کودک را باید تربیت کنیم به آن حرف بزنیم اگر هم متوجه نشد سرش فریاد بزنیم به من آگاه سطحی نیز باید همان رفتار را بکنیم .
با سلام
ممنون از مقاله. اینکه ما بدونیم شناختی که از خودمون داریم چقدر سطحیه خیلی مهمه. وقتی همه جا گفته می شه که خدا شناسی از خود شناسی است، واقعا فهمیدن خود واقعیمون کار ساده ای نیست. اینکه با خودمون در تجزیه و تحلیل اعمال و رفتارمون تعارف داشته باشیم و در سطح خودمون و بسنجیم ما رو از هدفمون دور می کنه. وقتی با خوندن این مقاله دید جدیدی از قضاوت درباره خودم پیدا می کنم خیلی بهم کمک می کنه تا اون من عمیق رو بهتر بشناسم.
موفق باشید و سربلند
خدمت دوست عزیز فرهاد گرانمایه
من شخصا برای برادشت شما احترام قائلم، این هم یه نوع تجربه است و ممکنه درست باشه. موافق یا مخالف بودن من اهمیتی نداره به نظرم مطالعه را بیشتر کنیم، چون هر چه بیشتر فکر میکنی میدان ادراک وسعت بیشتری پیدا میکنه و بیشتر درک می کنی، شاید بعد از یه مطالعه عمیق در ارتباط با من آگاه سطحی و من آگاه عمیق به مطلب عمیق تری دسترسی پیدا کنیم که قطئا هم همینطوره. ببخشید این حرفو می زنم، موافق یا مخالف بودن بنده گناهکار شاید اهمیتی ندارد باید دید حاق واقع مطلب چیست. نظر شما هم خیلی خوب است این هم یک نوع برادشت است. اما در مورد کسانی که برای مدتی میایند و زود خسته میشوند. گفتار ۲۲۸ آثارالحق جلد ۲ را اگه عمیقا مطالعه کنیم بسیار کمک می کند برای درک مطلب که باید در این دنیا چکار کنیم، و بحث حقوق و وظایف در کتاب مبانی رو حقیقتا درک کنیم. در ضمن آقای دکتر در کتاب مبانی توصیه کردند که اول از خودمان در هر موردی سوال کنیم: چرا این کتاب را مطالعه کنم؟ این سوال ما رو به در نظر گرفتن هدف میرسونه. شاید این اشخاص از خودشون این سوال را نکرده اند تا دنبال جواب صحیح و حاق واقع خلقت انسان باشند.
دوست عزیز فرهاد گرانمایه،
اینکه شما درست می فرمائید یا خیر بنده نمی دانم، ولی برداشت من چنین نیست. زیرا در کنفرانس “من آگاه سطحی و من آگاه عمیق” چنین آمده: من آگاه عمیق، حالت دیگری از آگاهی است که فقط در اثر تلاش ارادی خاص در دسترس ما قرار می گیرد. این حالت از آگاهی هنگامی در من فعال می شود که:
– با تلاش خود را به درون نگری وادار کنم.
– بررسی جنبه های اخلاقی اعمال، افکار و نیاتم را بر خود تحمیل کنم.
– از خواسته ها و انگیز ش های ناگهانی دوری کنم.
…. این نیروی اراده که به من امکان می دهد بر طبیعت حیوانی خود چیره شوم یکی از ویژگیهای قوای قطب ملکوتی است. (فکر می کنم هر کس که روح ملکوتی دارد، میتواند بطور ارادی از الگوی فوق استفاده کرده، من آگاه عمیق اش را فعال کند.) مقالهء فوق هم که چنین می گوید: موضوع اصلی این است که این تمرین را ادامه دهم. در حال حاضر، همین گردشها در من آگاه عمیق، هر چند کوتاه مدت، به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیریم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد. (برداشت من، یعنی میتوان گردشهای کوتاهی هم انجام داد و بهره برد.)
با سلام دوست عزیز ۲۴ انطور که فهمیده ایم اغلب کسانی که بعد از مدتی میروند یا بخاطر یک عمل نیک موقتا ایمان آوردهاند که برایشان ذخیره ای باشد یا انقدر عملشان بد بوده که در شریط اتمام حجت هستند وغالبا افرادی که درد دین دارند وسن روحی بالاتری دارند قدر میفهمند و میتوانند با استقامت سختی راه را بپذیرند در نتیجه درسها را هم کم کم درک میکنند با تشکر .
فرهاد گرانمایهء عزیز،
بنظرم در معنویت فطری بودن، یک حرکت ظاهری نیست که ما بگوئیم، فلانی در معنویت فطری هست و یا دیگری نیست. شاید کسانی مثل من، خود را در راستای تعلیمات استاد الهی بدانند، ولی اعمالشان حتی مطابق شخصی که در مرحلهء شریعت هم هست نباشد. «این راه، راهِ عمل است.» با هر عملی میتوان گردشی هر چقدر کوتاه در من آگاه عمیق کرد و برگشت. یا شاید روزی برسد که توجه مان بیشتر شود و مقدار بیشتری از عمرمان را در من آگاه عمیق مان بسر کنیم، با تلاش بیشتر و خواست و لطف خدا، انشاالله .
گمنام عزیز
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید که اونهم درد دین است، ولی انسانها دارای ظرفیتهای مخلفت هستند بخاطر تنوع خلقت. در ضمن اعمال و نیات و … انسانها متفاوت است، در نتیجه علتها هم متفاوت. به نظرم این نکته ای که اشاره کردید “درد دین” سر فهرست این علتهاست. سوالی که هر کسی از خودش باید بپرسه در هر موردی، که این به چه درد من می خورد هم ریشه در درد دین داره. مرسی از دقت شما
تجربه عملی و سختی داشتم به این شرح :
درطی مدتی که با تعلیمات استاد آشنا شده ام همیشه سعی ام این بوده در انجام وظایفم نسبت به دیگران بی بازگفت و بدون یادآوری به خودم یا دیگران عمل کنم؛ این در مورد نزدیکانم برایم بسیار راحت بود و برای دوستانم بسیار سخت؛ زیرا نزدیکان اعمالم را همانند خودم وظیفه میدانستند و میدانند ؛ اما دوستان آنرا حمل بر محبت میکردند لذا همیشه طوری جریان پیش میرفت که دوست یا دوستان یا در صدد تلافی بر می آمدند یا مرا مورد لطف و محبت قرار میدادند و یا تشکر زبانی میکردند و در نهایت دوستان بسیار و جمعی پر محبت اما درونا رضایت از کارم نداشتم و همیشه شرمنده بوده ام.
اما در موردی آنچه من برای نزدیکان و اطرافیان مفید میدانستم آنها برای خود دوست نداشتند؛ و آنچه را آنها توقع داشتند من برای آنها مضر میدانستم تا حدی که نهایتا در یک مورد بود که کاملا از نظر معنوی به ضرر من بود و سالها مورد رنج قلبی من بود ؛ اما من بخاطر احترام به آنها و رعایت ادب و سپاسگزاری قلبا سپاس گزار و در صدد تلافی و البته ناراحت از چیزی که حقم نبود و نیست و درصدد فرصتی تا بتوانم از این وضعیت ناخواسته خود رارها کنم. تا اینکه چنین شد و آنچه برگردنم بود از آن رهایی یافتم و به نحوی بسیار خداپسندانه و آبرومندانه کامل شد!
آنچه بدست آمد (هیچ) واقعا نمیدانم اگر بنابر ایگو سطحی باشد سرشار از سوزش و تاسف و حرص از ضررهای مادی؛ اما ایگوی مدبر و عمیق مرا دلداری میدهد و تشویق میکند که آفرین زیرا در لحظه حساس تلافی نکردی و عکس العمل منفی نشان ندادی و ضرر آنها را نخواستی؛
حدود یک ماه است که در کار عملیهایم موفق ترم و این را مدیون درسهایی که در متیس در رابطه با گردش در من اگاه عمیق و درس قبلی برنامه ریزی برای کار عملی و البته بقیه درسها یی که در جهت مشی فکری استاد الهی بوده هستم.یاد گرفتم هر گاه فکری منفی یا بیهوده داشتم بدانم که در من اگاه سطحی ام قرار دارم و هر وقت فکر مثبت مثل تجزیه تحلیل کردن کارهایم و افکارم و راز و نیاز کردن با خدا و خیر همه را خواستن و …. داشتم بدانم که در من اگاه عمیقم قرار دارم و حواسم را جمع کنم و دایم از خدا کمک بخواهم و تمرین هایم را ادامه بدهم انشالا. خیلی خوشحالم وبرای همگی دوستان ارزوی موفقیت میکنم.
همیشه فکرمو آماده میکردم تا از معنویت فطری یه چیز جدید یاد بگیرم، خیلی درونم رو آماده می کردم برای اینکه معنویت علمی بشه و واقعا تلاش میکردم تا خودم رو با معنویت فطری آبدیت کنم، اصلا فکر نمی کردم اینقدر مشکل باشه. خودت باید تصمیم بگیری در این دنیای پر زروبرق کارها، اعمال، افعال، افکاری،و… داشته باشی که با فرکانس خدای زمان همسو باشه. دنیای پر از اشتباه و خطا. هر چه تلاش می کنی هر چه کوشش می کنی بازم میبینی، ای داد بیداد نفس کار خودش رو کرده. قبلا اشتباه می کردی و خدای زمان گوشت رو میگرفت و تربیت می کرد، الان اونقدر خوشی و نفس قوی شده که واقعا مبارزه سخت شده، در بعضی شرایط تسلیم نفس میشم و خبری از خدای زمان نیست که گوشم رو بگیره و تربیت کنه، واقعا نفس قوی شده یا ایمان من نسبت به خدا کم شده؟ چرا مبارزاتم خیلی کم رنگ شده؟ چرا بسادگی هر چه تمام تر تسلیم نفس میشم؟ چه چیزی در درونم تغییر کرده؟ افکارم خیلی بیهوده ست، در طول روز افکار نفسانی و بیهوده خیلی دارم، به نظر دوستان چرا اینجوری شدم؟ آیا شما ها هم اینجوری میشید؟ چه درمانی انجان میدید که راهایی پیدا کنید؟
با سلام به همه دوستان…خواهشی داشتم و آن اینکه اشاره به تجربیات شخصی معنوی در رابطه با موضوعات مطروحه فهم دروس را آسانتر و ملموس تر میکند.البته مباحثی که دوستان مطرح میکنند در تشریح و فهم دروس واقعا کارگشا است ولی بنا به نظر شخصی من انتقال تجربیات شخصی برای راحتتر درک کردن دروس سایت راهگشاتر است زیرا ما در اجتماع و با این تجربیات سر و کار روزمره داریم.
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان
ع علی عزیز وقتی مطلب شما رو مثل همیشه خوندم کلی استفاده کردم و هم متوجه شدم دقیقا درد من هم همین است حس کردم نفس داره از راه دلسوزی وارد میشه .یاد درسی که مدتی قبل روی سایت بودم افتادم و رفتم درس رو دوباره خوندم و کلی انرژی گرفتم .درس کوشش همان نتیجه است رو میگم که مطمئنم خود شما هم خوندیدش و دوباره خوندنش کلی فواید داره . چیزی که بهم قوت قلب داد این نکته اش بود که گفته شده وقتی سالها با یک نقطه ضعف مبارزه میکنیم ولی نتیجه چندانی بدست نمیاوریم دلیلش اینه که اون مرض انقدر عمیق و دامنه داره که با تلاش زیاد هم نمیتونیم بکل ریشه کنش کنیم لااقل در این دنیایی که بقول خودتون پر از اشتباه و ازمون است . خاصیتش هم اینه که همچون دردی مزمن باعث میشه هیچوقت احساس ارامش و غره نکنیم و همیشه اون حس ناتوانی و عجز خودمون رو در مقابل خدا داشته باشیم . من مطمئنم که نه شما ایمانتان کم شده و نه توجه خدای زمان خدای نکرده به شما کمرنگتر شده بلکه روح شما خدا رو شکر داره حساستر میشه تا به جایی که به کاهی هم بترسه و بلرزه فکر میکنم زمان گوشمالی داره تموم میشه چون صحبت از دانشجو و دانشگاه و استاد هست .هر چی باید به ما از طرق مختلف اموزش انسانیت بدن ،دادن الان زمان درس پس دادنه اگر درست جواب ندیم سناریو سختر میشه.خدا رو شکر قبل از تعلیمات همه اشکالاتمون رو میدیدن جز خودمون ولی الان شاید کسی متوجه نشه ولی خودمون میفهمییم و نمیتوانیم بی تفاوت از کنارش بگذریم چون وجدان درده ولمون نمیکنه و این خودش خوبه و شاید به یک انسان شریف . با محبت و….تبدیل نشدیم و بیشتر فرصتها رو از دست بدیم اما دیدمون بهتر شده به لطف و کرم خدا و شما خودتون همه اینارو بهتر از من میدونید اما گاهیکه نفس از راه دایه دلسوزتر از مادر وارد میشه خدا خودش کمک میکنه که ما خیلی مغلوب نا امیدی نشیم به هر حال از طریقی که خودش میدونه به ما امیدواری میده و یادمون باشه کوشش ما رو تغییر میده شاید ما اون رو حس نکنیم ولی تاثیرش بر عمق وجودمون اثر گذاره و ماهیتمون رو کمی صیقل میده . ببخشید خیلی حرف زدم
با سلام ،ع-علی عزیز،نظر و تجربه شخصی وشیوه ی مبارزه ایی من شخصا مبتنی بر استفاده از انرژی مافوق علی موجود در کتب راه و اثر کلام ِ موجود در آنهاست ، ابتدا همانطور که در فصل مبارزه با نفس اماره در کتاب راه کمال آمده از بارزترین ضعفم که در آگاهی عادی ام خودنمایی میکند و در زندگی روزمره ام حاد شده است و اختلال ایجاد کرده است شروع میکنم وقتی درد بیماری یا اختلالی را در روح و روان یا زندگی روزانه ام حس کردم صفت یا صفتهای متناظر با آن را که ضعف در آنها باعث این اختلال شده است را تشخیص می دهم مثلا من چرا اینقدر ناراحتم و با دیگران مشکل دارم ….با تحلیل در روانم و تفکر می فهمم در این برهه از زمان مثلا صفت کینه در درونم اصلی ترین عامل ایجاد ِاین ناراحتیست… ،قدم بعدی ام اینست که در کل کتب راه استاد الهی ،لغت کینه را سرچ مینمایم و تمام مطالب در این زمینه را در کنار هم جمع آوری و مطالعه و تحلیل مینمایم ،تجربه ی شخصی ام اینست که صرفا با خواندن و تعمق بر روی سخنان استاد الهی و جناب پروفسور الهی که از انرژی معنوی و قدرت فوق العاده ایی این جملات برخوردارست و دارای بار ِ معنایی عظیمی هم می باشند تعمق بر آنها ، باعث می شود که در همان بار اول خواندن عمیق ، کینه ی من از ۱۰۰ واحد به ۱۰ واحد تقلیل یابد(تجربه ایست که بارها داشته ام) و انرژی و انگیزه ی مبارزه بگیرم ،ولی نباید پس از این بهبودی موقتی کار را تمام شده دانست و مبارزه را رها کرد ،بلکه این جملات را که در مورد آن صفت خاص است و مانند داروست را باید حداقل چند ماه (بسته به مورد )هر روز حداقل یکبار خوانده و در آنها مداقه و تفکر کنم و آن جملات را ضبط کرده و مرتب در حین کار و یا استراحت (علاوه بر مداقه ی روزانه (حداقل یکبار) بر آن جملات بصورت نوشتاری ) با هدفون بارها گوششان دهم تا ذهنم کاملا با آن مفاهیم الهی و دارای اثر کلام و انرژی و تاثیر گزار بمباران شود ،(یعنی خواندن و تعمق بر متون نوشته شده بعلاوه و در کنار ِگوش دادن متن ضبط شده آنها در اوقات فراغت و استراحت)اینگونه با انرژی ایی که از کلام نورانی آن بزرگان بدست می آورم توان مبارزه با آن صفت را در طولانی مدت از دست نداده و در خود حفظ مینمایم اینکار را تا زمانیکه جوانه آن صفت را در خود بزنم و عمل به آن کمی در من اتومکاتیک شود ادامه میدهم .
سخن زیبا بسیار زیادست و خوب ، ولی اثری که در کلام بزرگان معنویست و دانشی که با تعمق در گفتارهای آن بزرگان به ما الهام می شود با هیچ سخنی ،حتی سخنانی بظاهر زیباتر و ادبی تر و علمی تر تجربه ام بمن میگوید که قابل قیاس نیست ،بنظرم این یک راه برای کمک گرفتن از آن بزرگان است ،راههای دیگر چون کمک خواستن ،راز و نیاز و زیارت و…نیز بسیار موثر است .مبارزه با نفس مسیری بسیار طولانیست .
از کامنت۳۳ و ۳۴ بسیار سپاس گذارم ممنونم که برام وقت گذاشتید و تجربیاتتون را عنوان کردید. واقعا منقلب شدم. نمی دونم چی بگم فقط اینو می دونم که بنده گناهکاری هستم پر از اشتباه و خطاو نتها پناهم فقط و فقط کمک خدای زمان است. امیدوارم اینبار هم کمکم کند که درست تربیت بشم. دنبال بخشش نیستم چون چیزی رو برای پرورش فکر بهم اضافه نمیکنه، از خدا می خوام تا دیر نشده و فکرم تحت سیطره نفس قرار نگرفته کمکم کند. تا فکرم بیمار نشده وبه مراحل بدتر نرسیده کمکم کند. بازم مرسی شما
ع-علی عزیز از نظر لطف شما ممنونم کامنت حقیر درباره اثر و ارزش و تفاوت ِ فاحش کلام حق با کلام مخلوق بود ولی منظورم ابدا کم ارزش جلوه دادن مقاله های متیس عزیز یا تجربیات سایر دوستان نیست و آنها هم در جای خود بسیار قابل تامل و بسیار مفیدند ،برای روشن شدن منظورم ۲ قسمت از کتاب آثار ج۱ چ۵ را عینا تایپ مینمایم،در آثارج۱چ۵ص۵ پیش گفتار فرموده اند :”…هنگامی که در سال ۱۳۴۳ شمسی ،پس از پایان تحصیلات ۱۴ ساله در رشته ی طب ، نزد پدرم بازگشتم ،دریافتم که گفتارهای او اثری ربانی دارد .از این رو دریغم آمد این گفتارها ، نانوشته ، از دست برود…”/ گفتار۵۱ :”کلام حق اثرات خاصی دارد : اولا هیچ وقت کهنه نمی شود ، در هر زمان و مکانی همیشه با آن تطبیق می کند.ثانیا ، هر چقدر برای اثبات آن ، دلیل بخواهند دلیل از خودش تولید می شود.ثالثا ، بر شنونده اثر می گذارد ، حتی اگر شنونده در جدل هم باشد ، باز نمی تواند انکار کند…”/ گ۴۰۵ :”…حتی در مکالمات معمولی می بینید شخصی مطلبی را بیان می کند و اثر می گذارد ، شخص دیگری همان مفهوم را با مختصر تغییری در عبارات بیان می کند اثر ندارد .علت ترکیب کلمات است . مثلا همین دعاها که در کتاب دعا نقل شده و ائمه اطهار هم تایید نموده اند که مثلا فلان دعا برای فلان موضوع خوانده شود به علت همان ترکیبات است که هر کدام از آن ها بر یک موضوع معین اثر میکند.بعضی اوقات انسان یک شعری می بیند و ظاهرا کلماتش هم خیلی جالب نیست ، اما اگر یک کلمه اش پس و پیش بشود ،اثراتش از بین می رود…”/برای جلوگیری از اطاله کلام و برای تحقیق بیشتر، مطالعه ی این گفتارها از آثار ج۱ چ۵ میتواند منظور را کاملا بیان نماید : ۲۵- ۳۵-۴۰- ۲۹۹-۳۹۱- ۴۰۵-۴۳۱-۴۷۶-۵۰۶-۵۹۵ تجربه شخصی حقیر هم اینست که فصل ۷ کتاب معرفت الروح بسیار بسیار بسیار انرژی بخش است فایل صوتی آنرا هم ضبط کرده ام و در مواقع خستگی و بی انگیزگی و…گوش می دهم بینهایت انرژی بخش و انگیزاننده و مفید و جهت دهنده است .با تشکر.
ادب حکم میکند که تشکر کنم از نیمای عزیز که اینقدر لطف کرد، سپاسگذارم. من شخصا اینطور یاد گرفتم که برای تمام دوستانی که قبول زحمت میکنند و از تجربیات و عملکرد خودشان که معمولا متناسب با آموخته هایشان است کامنت هایی میگذارند، احترام قائلم و روی تمامی کامنتها تعمق می کنم، چون فکر می کنم برای یاد گیری باید دریچه انتقاد را باز کنم شاید خدای زمان از اون طریق که هر کدام حامل انرژی ای است نکته عملی را برام فراهم کند و کلید انگیزه باشد برای تفکر بیشتر و تطابق آن با دروس دانشگاه استاد. ممکنه من بعضی اوقات پر حرفی کنم و کامنتم طولانی بشه ولی در اون مطلب فقط یک کلمه مفتاح باشه. من همیشه دنبال آن نکته عملی هستم که در فکرم جرقه ایجاد کند، از این رو نظرات همه برام مهم و قابل تامل است. مرسی
javab be Farhad Geranmaayeh,
benazare man hame inhaa mohrehaaye yek zanjir hastand ke be komake tak takeshaan be khod shenaasi ke hamaan amal kardane be “mane amigh” ast beresim taa “ensaan” shavim va taa be kamaal beresim
با سلام وتشکر إز تشریح قشنگی که داشتید
منهم دقیقا همین حال را داشتم کمتر به یاد می أورم … به کسی حقی داده باشم …هرگز شنونده نبو دم ..
معیار تواضع و أدب را گم کرده بودم
الان احساس میکنم آرامتر شدهام و کمتر عصبانی میشوم. دیگران را کمی بیشتر دوست دارم، یا حداقل کمی بیشتر به آنها فکر میکنم، حضور الهی را بیشتر حس میکنم و این احساس خیلی خوب و خوشایندی است. متأسفانه، همیشه اینطور نیستم. بعضی روزها هر کاری میکنم، موفق نمیشوم از من آگاه سطحیام بیرون بیایم، اگر هم موفق شوم چندان طول نمیکشد. ولی مهم نیست، موضوع اصلی این است که این تمرین را ادامه دهم. در حال حاضر، همین گردشها در من آگاه عمیق، هر چند کوتاه مدت، به من امکان میدهد واقعیت را بهتر درک کنم، در مقابل بعضی از امیالم مقاومت کنم و تصمیمات بهتری بگیریم، تصمیماتی که با هدف معنویام همخوانی دارد.
” … برای دیگران اهمیتی قائل نیست، فکر میکند بهتر از بقیه میفهمد، از موفقیت رقیبش در هر زمینهای ناراحت میشود. از اینکه رتبه اول را از دست بدهد میترسد، وقتی از او تعریف میکنند لذت میبرد و با خوشحالی آن را به خاطر میسپرد. فکر میکند دیگران باید به او توجه کنند، موقعیت او را در نظر بگیرند و به حرفهایش گوش کنند. من آگاه سطحی، همان من است که فیالبداهه در آن قرار دارم… ” برایم خیلی جالب بود زمانیکه این نظر را مینوشتم با خودم فکر میکردم که الان باید همه به نظر من توجه کنند و برایم هورا بکشند! فکر میکنم بنده یک پله از من سطحی هم سطحی ترم!!
با تشکر از همه ی دوستان و نظراتشون .گاهی اوقات بعضی از مشکلات تو زندگیمون هست مثل داشتن ترس و اضطراب که شاید هزار تا دلیل براش بیاریم و به هزار تا دکتر مراجعه کنیم غافل از اینکه غرق در من آگاه سطحی خود هستیم ودچار مسمومیت شدیم و فقط یه تخته پاک کن باید دستمون بگیریم و روحمون رو از اون سمها پاک کنیم و این کار فقط از طریقه وارد شدن من آگاه عمقی امکان پذیره.فقط باید خدا رو شکر کنیم که بزرگترین نعمت یعنی آشنایی با تعلیمات استاد در اختیار ما قرار داره راه کمال آخرت وسعادت دنیا در اختیارمونه فقط باید یه تکونی به خودمون بدیم.
ورود به مبحث من اکاه عمیق بمانند گشودن دری است بروی انسان برای پیشرفت در معنویات یعنی مراجعه بکنیم بعقل و وجدان و اخلاق .
استاد میفرماید ما باید پلیس خودمان باشیم . من اگاه عمیق هم همین را می گوید علت اتفاقات رادر خودمان جستجو کنیم . بنا براین توجه کردن به پیامد اعمال میتواند ما را بجهتی سوق دهد که آنچه برای رشد معنوی مفید است انتخاب و بمرحله عمل در آوریم
باسلام
من نظرات دوستان را خواندم بسیار مثبت و عبرت آموز بود.
.معلم معنوی فرموده اند اگرما به گناهانمان زیاد توجه کنیم نا امید میشویم .فرموده اند فقط مبارزه کنید .خدا با نیت ما کار دارد .در این دنیای وانفسا اگر طبق دستورات دانشگاه سیر کمال و دست به عصا راه بریم . استاد فرموده اند کارصد پیامبر در گذشته انجام داده اید.ما باید از خدا بخواهیم دستمان از دامن حق کوتاه نشه با نیروی ایمان واراده تدریجی و ترتیبی به جلو بریم . دستورات را جدی بگیریم تفننی کار نکنیم معنویت را در این دنیا در صدر زندگیمان قرار دهیم . نه در حاشیه.ببخشید اگر حرفهایم کمی شکل نصیحت داشت .درد دلی بود با شما عزیزان .
با سلام
با تشکر از متیس
امید وارم از این درسهاو مقالات در این سایت بیشتر ببینم وخدا توفیق دهد به ان عمل کنیم وچقدر این نظرات وتجربه ها برایم مفید است امیدوارم دوستان در گفتن تجربیات خود دریغ نفرمایند .
ممنون
با سلام وتشکر ازمتیس وهمه دوستان .برای من این تمرینها در حقیقت همین گردشها در من اگاه عمیق هر چند کوتاه مدت هستند اثر بسیار مثبتی داشته وخیلی به من کمک کرده. امیدوارم همه بتوانیم در این عمل کردن ها موفق بشیم .و همینطور که همیشه فرمودهاند تا عمل نکنیم هیچ نتیجه ای نمیبینیم .
ممنون. …
با سلام و تشکر إز متیس بلاک
هر بار این در سها را مطا لعه میکنم به زیبا یی وجودخدای مهربان و ارزش روح بیشتر پی میبرم و اینکه پر فسور الهی در یکی ازکنفًًر انسها می فرمایند ما یک روح هستیم برایم واضح تر می شود و دیدم معنوی میشود وشوق و ذوق عمل کردن درزندگی روزانه ام فرم درست میگیرد مرسی
مرسی إز تمامی زحمات متیس بلاک
خیلی این درس را مطا لعه میکنم جون خیلی درونا تکا نم می دهد و ان روز را بیشتر به خود می پر دازم و حضور الهی را حس میکنم عملا به خود و عجز خود ا گا ه تر هستم و تو کل و امیدم به او بیشتر می شود مد تش کو تأ ه است ولی حو اسم را جمع میکند مرسی
بایداز اینگونه مقالات درس عبرت گرفت و خود را در معرض ارزیابی قرار داد و نقاط ضعف را شناخت و نقاط قوت نیز فکر می کنم تعدادی از صفاتم در من آگاه سطحی است که با خواندن مجدد این درس مسجل شد و اما چند روزی است هر اتفاقی برایم می افتد درونآ خوشحال می شوم و شکر خدا را بجا می آورم یعنی نسبت بدیگران نظر احترام دارم و سعادتشان ارزو می کنم گر چه بمن بدی هم کرده باشند .
تصور کنید من آگاه سطحی و دغدغه های روزمره ایگو که گاهی ما را از پا در می آورد همان ICON روی DESK TOP است ومن آگاه عمقی یا هادی درون یک فضا در هارد دیسک است باید این توانایی را در خود ایجاد کنیم که لحظاتی در روز را وارد این فضا شویم و با دیالوگ خاص آن و پسورد یک کار سخت افزاری انجام دهیم.
Thank you so much for once again reminding me as to why I’m here ?
What I need to do and how to poke myself in order to remember the main goal and reason.
As its sooooo easy to forget what our main purpose and objectives are .
تمام این نکات در قانون طلائی نهفته است که با تجزیه و تحلیل این نکات بعمق قانون طلائی بیشتر پی می بریم با تشکر از متیس و تمام کسانی که با ارائه این مقالات سطح آگاهی ما را بالا میبرند
دیروز در اتوبوس وقتی بخود آمدم دیدم افکار و نیاتم ساعتی است جولانگاه خاطرات گذشته از کسانی که من ناراحتی هائی از آنها دارم گشته و مرتبآ در میدان فکر و قلب تاخت و تاز می نماید بخود نهیب زدم این چه افکاری است بدرون راه می دهی و دل و افکار را آلوده ساخته ای با ابراز پشیمانی و کمک از مبداء آنچه در فکر و دل بود بیرون ریختم دیدم لحظه ای غفلت از او میتواند روزنه های بسیار برای آلودگیهای درون را مهیا سازد پس نقش این من آگاه عمیق را بشناسیم و ازآن بهرهمند شویم انشاءالله با یاری یکتا
ممنون از همه دوستان وبخصوص متیس عزیز میشه راجع به معنویت فطری توضیح بدین یعنی چی؟
معنویت فطری اشاره به علم یا سیستمی است که با فطرت واقعی انسان و نیازهای اصیل معنویش سازگار باشد …. این علم با فطرتی معنوی سر وکار دارد
هر روزی را که با نام ویاد خدای واقعی و نه تصوری اغاز میشود (و این مهم برای هر کس به گونه ای متفاوت است ) اعم از یاد اوری زبانی یا مصالعه ی معنوی و یا انجام کار خیر و…… .نشان از حضور او در کنارمان دارد.
خدا را شکر به خاطر این متن بسیار مفید
اگر خدای مهربان توفیق بده می خواهم از امروز به طور جدی تر با برنامه ای منظم حداقل در طول روز ۳ بار وارد من آگاه عمیق شوم و واقعیت نیات و افکارم را مرور کنم ….
باتشکربسیارازمتیس عزیزازاین همه زحمات.
baa sepaas az Mazis aziz,
hanooz in taghsim bandihaaye “sathi va amighe Aagaahi” baraayam jaa nayoftaadeh, vali in maghaaleh kheyli komakam kard be andishidane be matlab, manoonam.
مرسی إز متیس بلاگ
چه خدمت بز رگی در حق ما می کنید بسیار مفید است هر بار که می خوانم دگر گون می شوم و کمی به عمق خود و وجود یکتا بیشتر فکر میکنم و دنیا ظا هر کم رنگ میشود و امید به کار کردن به نقطه ضعف ام بیشتر میشودتا کمی به خود واقعی بیایم و تکا نی بخورم با تشکر فراوان
مرسی از متیس عزیز
جمله [ به ان یکتایی که نظر و قضاوتش برایم مهم است فکر کنم ] خیلی دگرگونم کرد دقیقا در بیشتر مواقع معبار قضاوتم دیگران هستن که به راحتی خودم رو در من آگاه سطحی قفل می کنم و نمی گذارم خارج از این حباب بره .
با سلام و تشکر با عمل به تعالیم و فکر و ذکر ، سعی میکنم اشکالات را در خود ببینم و سعی می کنم علتش را پیدا کنم. با آن حالت مبارزه می کنم . این باعث میشود رنجشم کمتر شود. اگر راهکار دیگری هست راهنمایی فرمایید. تا بهتر بتوانم عمل کنم.
با سلام وتشکر إز متیس بلا گ
هر جند صباحی أین دو درس (علت را در خود بجو یید و گر دش در من اگا هی عمقی )را میخوانم مرا بیشتر وعمیق تر در خود فر و می برد و باعث میشود به خود بیا یم و ببینم ًکجا کار هستم و خودم را مورد سؤال قرار دهم در جهت بهبو دی مرسی
در خود فرو رو تا خدا یابی چون خدا یابی هر چه خواهی
یابی
من آگاه عمیق وسیله ایست برای در خود فرو رفتی از کجا
آمده ام ؛ چرا آمده ام و بکجا میروم
در من آگاه عمیق فکر کردن به علت بودن در روی زمین
حضور الهی را حس کردن و به یکتا فکر کردن و بقضاوتش در
توجه داشتن توصیه شده درود بر متیس برای به روز کردن
فرمایشت استاد الهی و قابل درک کردن آن با زبان
ساده
با سلام
ازهمه دوستان که تجربه هایشان را با ما درمیان میگذارندکمال تشکر دارم چون باعث میشود خودمان را از بعدهای دیگر ببینیم و در خودشناسی پیشرفت کنیم بنده هم تجربه خود را می نویسم که چگونه با استفاده از اگاهی عمیق خود به اصلاح خودم کوشش میکنم بنده معمولا سهل انگارم وصفت تنبلی در من هست ولی خود را وادار میکنیم از دید من اگاه عمیق به سنجم در ان لحظه است که انرژی برایم میاید که میتوانم عکس تنبلی کاری انجام دهم مثلا میبینم همسرم احتیاج به کمک دارد به ایشان کمک میکنم..
با تشکر
bss tsdhskor, mikhaaham ayene-i az khodam hamish dar fekram besaazam, ke zeshtihaaye “MANO” behem neshoon bedeh va koochaki khodamo dar baraabare khaalegham baavar konam taa “manam”raa beshkane
باسلام و تشکر از مقالات و نکاتی که دوستان نوشتند و یاری خواستن از خدای زمان این تابستان خیلی به نقطه ضعفهایم پی بردم با خواندن این مقاله و تجربیات دوستان انرژی گرفتم و سعی بعمل صحیح را دو باره گرفتم .. .
اسلام و عرض ادب بابت زحمات بی دریغ شما خیلی متشکرم
با سلام
امروز با دقیق تر شدن به این موضوع دیدم الان بنابر موقعیتی که تعطیلات تابستانی است وبه نوعی می توانیم با اطرافیانمان دور هم باشیم چقدر موقعیت مناسبی است برای گردش در قسمت من اگاه درونی خود و مبارزه با نقاط ضعفهای خود. واگر این امکان باشد که بتوانیم در این راه برای شناخت کمی از نقاط ضعف خود از هم کمک بگیریم چون داشتن این نعمت وامکان که بتوانیم با یک دیگر راجع به مبارزات خود به هم کمک کنیم بزرگترین نعمت است؛ و می توانیم با این توجه حضور سیاله الهی را با خود داشته باشیم