سخنرانی پروفسور بهرام الهی، بخش سوم: عقل سلیم
در ماه مارس ۲۰۱۱ در کنفرانسی در سوربن، که بخشی از آن در اینجا خواهد آمد، پروفسور بهرام الهی، به جنبههای مختلف تفکر استاد الهی میپردازد. او مثل همیشه با روشی ساده و صریح، چکیدهای از مفاهیم بنیادین این فلسفه را به طور منسجم شرح میدهد.
سیرکمال معنوی بدون رشد فعالانهی عقل سلیم که بالقوه در هر یک از ما وجود دارد، امکان پذیر نیست. در این سخنرانی شرایط کلی چنین رشدی بررسی شده است. ما همانند دانشآموزی هستیم که باید از زندگی خاکی خود برای دریافت گواهینامه دوره آموزشی ابتدایی و متوسطه بهره ببریم. این گواهینامه به ما امکان میدهد مقطع عالی سیرکمال خود را سپری کنیم. گواهینامهی دورهی آموزشی ابتدایی مطابق با مرحله آیینی ادیان بزرگ است که شامل جوانه زدن دانهی عقل سلیم میباشد. دوره آموزشی متوسطه مطابق با مرحله سیرکمال معنوی است که هر کس باید با نیروی اراده، رشد عقل سلیم خود را برعهده بگیرد.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
از پروفسور الهی نهایت تشکر و سپاس را دارم. خدا را شکر که به این تعالیم دسترسی دارم.این نتوانستن و عاجز بودن در مقابل نفس را چند روز پیش تجربه کردم و باز اشتباهی را مرتکب شدم که سالهاست دارم آن را تکرار می کنم. خیلی برای خودم متاسفم. میدانم که بخشیده میشوم ولی امیدوارم این سعادت و توفیق را داشته باشیم که در لحظه حمله نفس، رویمان را به سوی او کنیم تا با حمایتش ما را نجات دهد.
سخنرانی پروفسور بهرام الهی
سوربون مارس ۲۰۱۱
بخش سوم : عقل سلیم
چگونه و با کمک چه قوه یا نیرویی در روح، می توانیم دوره ی تحصیلی متوسطه ی معنوی را طی کنیم و گواهینامه ی پایه ای آن را بگیریم؟ با عقل سلیم. اگر درباره عقل سلیم صحبت می کنم، باید دانست که در بطن عقل عادی هر انسانی دانه ی عقل سلیم کاشته شده است. اما جوانه زدن و رشد آن بر عهده ماست. عقل عادی می تواند مشکلات زندگی مادی را کاملا درک کند و در زمینه های گوناگون مانند فیزیک، شیمی یا ریاضیات عالِم شود و حتی جایزه نوبل بگیرد، اما وقتی به بعد معنوی مربوط میشود، چیزی از آن نمی فهمد. عقل عادی برای درک این بُعد نیست و نمی فهمد.
عقل شامل سه مرحله ی اساسی است:
مرحله ی اول: عقل عادی است، عقلی که همه داریم.
عقل سلیم: عقلی است که رشد بیشتری کرده و می تواند بعد معنوی را درک کند.
و عقل الهی، کمال عقل است. در این مرحله، شما ذره ای از خدا یا الوهیت هستید و شناختی بی واسطه و مستقیم از تمام حقایق دارید، آزادی مطلق دارید و مطابق ظرفیت تان قدرت تام دارید.
حال، چگونه عقل خود را رشد دهیم؟ همانطور که گفتم ابتدا باید جوانه بزند وقتی در معنویت گواهینامه آموزشی دوره ی ابتدایی را گرفتید، عقل سلیم تان جوانه می زند. بعد از آن باید آن را رشد داد. برای رشد آن باید به اصول اخلاقی و الهی صحیح عمل کرد. منظور از “صحیح” چیست؟ “صحیح” یعنی اصولی که از ابتدا از سوی مبدا آفرینش برای تغذیه ی روح و رشد آن صادر شده اند.اینها غذای روح هستند، تنها غذای روح اند. چرا اصول “صحیح”؟ زیرا اصول اصیل به مرور زمان کهنه میشوند و دخالت انسان آنها را مخدوش می کند. بنابراین، اگر به جای اصول اخلاقی و الهی صحیح، اصول مرده در اختیارمان باشد چه باید بکنیم؟ این اصول، مواد غذایی اند، مانند دارو هستند، اگر “صحیح” نباشند، یعنی “ماده موثر” ندارند. اگر دارویی بخورید که ماده موثر نداشته باشد، آن دارو هیچ اثری نخواهد داشت. اگر به اصول اخلاقی و الهی ای که صحیح نیست،عمل کنید، آن اصل به هیچ وجه روی روح تان اثر]مطلوب[ نخواهد کرد.
این اصول صحیح را کجا باید یافت؟ این مشخص شده است، این اصول همیشه توسط هدایت “او” دراختیارمان قرار داده شده اند. هدایت “او” همیشه روی زمین حاضر است و هر کسی که با صداقت، “حقیقت” را جستجو کند، هر کجا زندگی کند و هر فرهنگی داشته باشد، اگر صادقانه مطابق اعتقادش در جستجوی حقیقت باشد آگاهانه یا ناآگاهانه به این هدایت وصل خواهد شد و بدون اینکه بداند به سوی این اصول هدایت خواهد شد و به آنها عمل خواهد کرد.
اما وقتی می خواهید به این اصول عمل کنید، مانع بزرگی در هر قدم وجود دارد که راه را بر شما می بندد و نمی گذارد عمل کنید. این نفس اماره تان است. پس برای اینکه بتوانید عمل کنید، باید این مانع را که نفس اماره تان است کنار بزنید. اما، همین که می خواهید آن را کنار بزنید میبینید که نمی توانید. او بسیار قوی است، نمی توانیم آن را کنار بزنیم. چه باید کرد؟
حمایت انرژی فراعلی را جستجو کنید. بدون حمایت انرژی فراعلی این کار غیر ممکن است. هیچکس نمی تواند. هیچکس! هیچکس! هیچکس! غیر ممکن است.انرژی فراعلی را از کجا دریافت کنیم؟ از مبدا. توجه خود را به سوی مبدا بگردانید، انرژی فراعلی را جذب خواهید کرد. وقتی انرژی فراعلی را جذب می کنید میبینید که می توانید.
arze adab va ehteram binahayat az shoma moteshakeram
besiyar ali va por az nokate amuzandeh bud
مرسی بی صبرانه منتظر بودیم.
باسلام وعرض ارادت .بسیار سپاسگزارم .
در پایان متن امده که .حمایت انرزی فراعلی را جستجو کنید.بدون حمایت انرزی فراعلی این کار غیر ممکن است هیچکس نمیتواند.هیچکس هیچکس هیچکی.غیر ممکن است.انرزی فراعلی رااز کجا دریافت کنیم.از مبدا.توجه خود را به سوی مبدا بگردانید انرزی فراعلی راجذب خواهید کرد.وقتی انرزی فراعلی را جذب میکنید میبینید که میتوانید.از دوستان خواهش میکنم مثالهایی بزنید .وقتی به ما اطمینان داده شده که با توجه به سوی مبدا گرداندن انرزی فراعلی را جذب میکنیم و میتوانیم با نفس مبارزه کنیم پس با امید به او این تلاشها را بکنیم. دوستان لطفا کمک کنند چون هر کس بعدهای را می فهمد که ممکن است بقیه به ان نرسیده باشند.ممنون از نظر دوستان
با سلام و تشکر ،منظور از اینکه “توجه خود را به سوی مبدأ بگردانیم” در پاراگراف آخر چیست ؟از کجا متوجه باشیم توجهمان به مبدأ است؟
با عرض سلام ، تشکر میکنم از فرمایشات پرفسور الهی و همچنین زحمات دست اندرکاران متیس ، هزاران بار سپاسگذارم از نظر و رحمت الهی که در این زمان بدون سرگردانی وناراحتی ونگرانی ما را به منبع هدایت آشنا وآگاه نموده و داریم از اصول اخلاقی و الهی صحیح استفاده می کنیم.ولی چیزی که کم دارم این است که در مبارزه کردن بسیار ضعیف و ناتوان هستم.مثلا بارها خواسته ام با تحسین دیگران مبارزه کنم که مثلا اگر کاری میکنم بخاطر رضایت خدا باشد ولی می بینم به به وچه چه مردم به جانم چسبیده ونمیگذارد که عملم بخاطر اوباشد، سعی کرده ام مبارزه کنم ولی مثل اینکه به جانم چسبیده باشد جدا کردنش تا الان برایم غیر ممکن بوده است .الان که این متن را می نویسم در پس ذهنم هست که خوانندگان بگویند به به چه متن پخته وخوبی نوشته است و…اگر از دوستان خوبم کسی می تواند کمکی کند ممنون می شوم که بفرماید چگونه انرژی فرا علی میتواند بمن کمک کند تا در این مورد بیشتر از این مغلوب نشوم.
با تشکر
سلام دوست عزیز، این که از تحسین مردم لذت ببرید طبیعی است. مهم این است که ضعف صفاتی خودتان را پیدا کردید و متوجه غلبۀ نفس بر خودتان شدید. اگر تجسم کنید که سیاله الهی شما را فرا گرفته، وجودتان شفاف و روشن خواهد شد و خواهید دانست که آنچه می کنید و یا حتی فکرش از ذهن تان گذشته با صدای بلند به همه اعلام میشود و چیزی از کسی مخفی نمی ماند، حضور دائمی مبدأ را بطور ملموس دریافت خواهید کرد. تنها نیستید و انرژی فراعلی و منبع هدایت را در اختیار دارید.
موفق باشید.
با سلام
بنده کوچکتر از انم که در مقابل عظمت این درس نظر دهم چون این درسها از عالم مافوق علی است هر کس ان را عملا انجام دهد انرژی مافوق علی کسب خواهد کرد به امید توفیق او که بتوانیم عمل کنیم تا انرژی مبارزه با نفس را بدست اوریم..
با تشکر از متیس و تشکر از متن ترجمهٔ.
با سلام و سپاس آن مبدا ماورای علی را که چنین بی ریا و صادقانه نور الهی را می تابد؛
گمانم این بود “( باز هم سیل تشکر هاست و تقدیر ها مانند همین متن قبلی ؛ اما بیشتر سوال است که هجوم میآورد ذهنم لبریز از حرارت است اینکه پروفسور الهی بیان میدارد :” چه باید کرد؟” دقیقا اشاره به فکر ماست و آنچه در برابرش شایسته و بهتر است اظهار کنیم نه بیان کلماتی نظیر “واقعا زیباست ” یا ” چقدر انرژی دریافت کردم” بلکه انسان در برابر نور و آینه و درخشش آگاهی بهتر است آنچه را که از وجودش در نور ظاهر میشود سعی در مخفی کردن ؛ نداشته باشد.این که میخوانیم: “اما وقتی می خواهید به این اصول عمل کنید، مانع بزرگی در هر قدم وجود دارد که راه را بر شما می بندد و نمی گذارد عمل کنید” این یعنی من! که حالا برای شما مینویسم ؛ نمیتوانم ؛ چون نفس اماره دارم و نمی توانم. اقرار و قبول همه آنچه آینه از وجودمان می تابد قدم اولی است از شروع تحول.
این یعنی انگیزه برای درخواست کمک از منبع فرا علی یا مافوق علی. اینکه من هر متنی میخوانم بگویم قشنگ بود؛ خیلی زیباست و … البته نوعی اقرار هم هست! اما با نوعی حس نفسانی مخفی برای نپرسیدن یک سوال اساسی و آن اینکه :” خوب من از این کتب و راهنمایی های صادقانه و پر از معنا و هدایت چه کار برده ام؟ آیا در آن لحظه نیازمندی همنوعانم، غرور نکرده ام؟ آیا آنجا که پدر پیرم از من کمک نخواست ولی من در عمق وجودش نیازمندی را دیدم ، او را وادار به فروش زندگیش نکردم؟ آیا آن هنگام که در اجتماع وارد میشوم برای بدست آوردن موقعیتهای مادی ظاهرا بهتر ؛ مانند آنها که معنویتی را نمیشناسند ؛ همه چیز را فراموش نمیکنم؟ و نهایتا اینکه ؛چه باید کرد؟
“توجه خود را به سوی مبدأ بگردانیم” به نظرم یعنی به او توجه کنیم درگفتارمان در اعمالمان در افکارمان ببینیم اوراضی است یانه !به دو طریق میشود انرژی فرا علی را جذب کرد یکی عبادت باتوجه(در راه کمال مبحث عبادت و مدیتیشن ص۱۸۳ فرموده اند عبادت دستگاه گیرنده عابد رابه سمت خدا می گرداند وبه او امکان می دهد که از این راه انرژی اورا دریافت کند . انرژی الهی اکسیری است برای شفای تمام دردها ،بخصوص دردهای روح ،….) ودیگری هرکاری که انسان به نیت رضای خدا انجام دهد.دکتر الهی در مبانی ص۳۱ فرموده اند(مفهوما عرض میکنم ) که انسان برای حرکت احتیاج به سوخت دارد وسوخت اصلی در راه کمال اعمال ونیات ماست (با نیت فراعلی). ویادر طب روح ص۵۶ می فرماینداگر در عمل به اخلاقیات نیت مافوق علی باشد نورالهی که در بر گیرنده هدایت ،ایمان ،انرژی مافوق علی(انرژی فرا علی)و….است را جلب میکند.نورالهی بواسطه دارا بودن عامل هدایت به عقل اعلی یاری می دهد تا ارگانیزم معنوی را به تعادل برساندو…
فاکتوری که در این جا اهمیت دارد تا این انرژی جذب شود نیت ما فوق علی یا رضای خداست که هر چه شخص بتواند نیتش را خالصتر کند به همان اندازه انرژی فرا علی رابهتر وبیشتر جذب خواهد کرد. چرا که
نتیجه ما فوق علی یک نیت علی صفر است .
با تشکر
همان طوری که در سخنرانی پروفسور الهی ذکر شد و همین طور مکرراً در کتاب آثارالحق مهم تلاش و عمل کردن و واگذار کردن نتیجه به خودشان است .این که در هر لحظه ثانیهای از خود و نفس غافل نباشیم ،مبارزه کنیم و نتیجه را واگذار کنیم . برای تقویت اراده هم اول برنامه ریزی و بعد موظف کردن خود به عمل به برنامههای قرار داده شده بسیار کمک میکند .باشد که انشاالله بر طی مرور زمان با با کمک مبدأ اراده قوی برای مبارزه و در نهایت رشد عقل عادی و تغییر آن به عقل اعلی و در نهایت تبدیل آن به عقل الهی پیدا کنیم
با تشکر مجدد اذ پرفسور الهی و شما
باسلام
باتشکر فراوان از آقای دکتر بهرام الهی
ا با سلام وتشکر از متیس وz’گرامی بابت این مطالب مهم من فکر می کنم وقتی ما روزمان را با توجه به مبدا اغاز کنیم واز او کمک بخواهیم در هنگام حمله نفس مورد حمایت قرار خواهیم گرفت من هر روزی را که با توجه شروع می کنم موفق تر هستم وروزهای که توجه ندارم در مقابل نفس کم می اورم
با تشکر از اینکه این درسهای پر گوهر را در اختیار ما قرار میدهید.
اینکه آقای دکتر میفرمایند نمیتوانیم نفس اماره را کنار بزنیم مگر با کمک انرژی فراعلی و این انرژی هم با توجه به مبدا کسب میشود ، مشکل من در اینجا است که حتی توجه هم نمیتوانم بکنم و نفس در این قسمت هم از من قویتر است و نمیگذارد که توجه درستی به مبدا داشته باشم آیا دوستان میتوانند کمکی بکنند ؟
با کمال سپاسگزاری از متیس عزیز برای این ترجمه زیبا.
ممنون از این درس بسیار پر نکته و محتواو انرژی و ممنون از نظرات دوستان. توجه به مبدا یعنی خدا را حاضر و ناظر دانستن. یعنی هم حاضر است و همیشه با ماست و تنها نیستیم و هم ناظر است یعنی مواظب و شاهد همه اعمالمان است در این حال باید همیشه نیتمان برای انجام هر کاری رضای خدا باشد و سعی کنیم از پیامد های منفی که برایمان پیش میاد ناراحت و دلسرد نشیم توجه به مبدا یعنی ببینیم در روز چه اندازه از کارهایی را که میکنیم به نفع جز بشری و چه مقدار به نفع روح ملکوتی است. در ارتباط با نیت در کتاب طب روح فرمودند مادامی که درجسم هستیم طبیعت اجازه نمیدهد که نیتی صد در صد ما فوق علی داشته باشیم…
همون طوری که در کتب آمده و دوستان هم اشاره کردن، من هم فکر می کنم هرچه در طول روز به افکارو اعمالمون بیشتر توجه داشته باشیم که به نیت رضای خدا و انجام وظیفه باشه بیشتر می تونیم از انرژی مافوق علی مبدا بهره ببریم. مثلاً اول صبح که می خوام بیام سرکار اینو به خودم یادآوری کنم که به نیت رضای خدا و انجام وظیفه میرم سرکار نه صرفاًبه خاطر پول درآوردن. البته که به هر حال نیت صد در صد مافوق علی هم برای ما ممکن نیست. در همین مثال، بالاخره هرکسی به نیت کسب درآمد هم می ره سرکار اما این نباید تنها نیتش باشه و ضمن اینکه به خودش تلقین می کنه که نیتش انجام وظیفه ی انسانی، مفید بودن برای جامعه و در کل رضایت خدا هست روی همون جنبه ی مادی نیتش هم می تونه کار کنه. یعنی اگه نیت کسب درآمد داره ، خب اون پول رو برای چی می خواد؟ اون درآمد هم می تونه برای جلب رضای خدا باشه برای این که وظیفه شو در قبال جسمش، خانواده ش و اجتماعش ایفا کنه، خدمت به خلق کنه…
یا مثلاً اگه قصد هر جور کمکی چه مادی چه روانی به کسی داریم، اینو با خودمون مرور کنیم که برای چه دارم بهش کمک می کنم؟ آیا انتظار جبران از طرف این شخص دارم؟ آیا انتظار جبران از طرف خدا دارم؟ یا این که چون می دونم خدا دوست داره می خوام به بنده ش کمک کنم و چون امکاناتی دارم که منو موظف به این کار می کنه. من فکر کنم این جوری با چک کردن نیت ها و حداکثر تلاش و تلقین برای خالص کردنشون می شه انرژی مافوق علی رو ان شاءالله بیشتر و بیشتر جذب کرد. خلاصه به نقل از کتاب معنویت یک علم است،از برقراری رابطه ی سودجویانه با خالق باید پرهیز کرد و به نظر من این موضوع حتی در مورد خود عبادت هم صدق می کنه، یعنی نیتمون از این عبادت کردن چیه؟ آیا انجام وظیفه ای هست که باعث رضایت خدا می شه؟ یا اینکه نیتمون کسب انرژیه؟! البته خیلی سخته، واقعاً خیلی خالص کردنش سخته.
یک سوال:
آیا می شه “عقل عادی” را معادل “هوش بشری”، “عقل سلیم” را معادل “عقل اعلی” و “عقل الهی” را معادل “عقل رحمانی” دونست؟
با سلام ،راجع به کامنت ۱۷ که دوست عزیزمان فرموده بودند <> البته اگر منظورتان از توجه در اینجاعبادت ودعا است من هم در این مورد مشکل داشتم ودارم ولی آنچه که مسلم است اینها هم مثل سایر موارد در وجود انسان اتوماتیک نیست وباید با تعلیم وتمرین وتلقین کم کم درست شود، لذا نباید باعث نومیدی بشود.
من این سه روش برایم بهتر جواب داده است شاید بدرد شما هم بخورد.اول مطالعه کتابهای معنوی در روز وخصوصا پیش از عبادت باعث میشوند فکرم وحالم وروح وروانم معنوی شود واحساسی رادر من بیدار کندکه به آن سمت کشیده شوم، حالات مختلفی است بنا به گفتار هائی که می خوانم،گاهی می بینم چه فرصت هائی را از دست داده ام ، گاهی می فهمم که چقدر خواب هستم گاهی احساس شرمندگی زیاد می کنم گاهی دلم برای محبوب تنگ می شود و خلاصه هر دفعه یک طوری است ولی نهایتا در همان موقع شروع می کنم یه لابه ورجا کردن و حرف زدن با او . گاهی برایش نا مه می نویسم این روش هم بسیار موثر بوده است برای اینکه آنچه در فکرم بوده ومیخواستم شفاهی بگویم این بار باید اورا روی کاغذ بنویسم ، نوشتن حتما توجه وتمرکز میخواهد، وقتی نوشتن تکرار بشود اتوماتیک به انسان کمک می شودوخواهد توانست بهتر توجه پیدا کند. سومی قرار ملاقات گذاشتن با اوست که سر ساعت معینی خصوصا در شب یا صبح زود به دیدنش برویم وبا او بگوئیم رو در رو آنچه دلمان می خواهد که به او بگوئیم .همچنین استفاده از موسیقی هم می تواند جو را آماده کند که انسان بهتر توجه کند . آدم باید تست کند ببیند کدام بهتر برایش جواب می دهد شاید یکی بهتر باشد یا مجموع آنها گاه گاه مفید باشد .
بهر حال ما باید سعی مان را بکنیم، توفیق را او باید بدهد .
با تشکر
یکی از راههایی که برای توجه وجذب انرژی مبدا به انسان کمک میکند این است که از خدا بخواهیم وبه او پناه ببریم مثلاٌ وقتی از فلان نقطه ضعف رنج میبرم به او میگویم من میدانم که این نقطه ضعف را دارم میخواهم نکنم ولی نمیتوانم خودت کمکم کن وقتی پناه میبریم انرژی زیادی برای مقابله کردن در درون خودمان حس میکنیم که مطمئناٌ از مبدا است. اثر این انرژی طوری نفس را خنثی میکندکه آدم گاهی شک میکند که اصلاٌوسوسه ای بوده یا نه….من این روش را بارها انجام داده ونتیجه گرفته ام. در گفتاری از آثارالحق است که میفرماید: آدم باید آنقدر حال داشته باشدکه لا اقل از شر نفس به خدا پناه ببرد
با سلام در جواب آزیتا تا آنجایی که عقل من میتواند بفهمد میخواستم عرض کنم یکی از ابزار نفس برای پیشبرداهدافش ناامیدی است خیلی وقتها در خود متوجه زمزمهایی میشویم که من نمی توانم .من دائماً شکست میخورم.
نفس از من قوی تر است …بنده خودم هر گاه از افعال منفی مثل من نمیتوانم نمیشود وای باز هم این کار را تکرار کردم استفاده میکنم متوجه میشوم که نفسم
قدمی جلوتر میاید.پس خودم را آرام میکنم و میگویم دوباره شروع میکنم.دوباره خودم را میسازم.آرام آرام با هر چه در توانم است (همه که نمیتواند از
خیلی بالا شروع کنند.چون واحد هر کسی با دیگری متفاوت است)شروع میکنم.
مثل دمبل زدن که ما مثلا اول با وزنه ۵ کیلو شروع میکنیم و بعد آرام آرام
با قوی شدن عضلات وزنه را بالا میبریم.و چیزی که به من خیلی امید میدهد این است که از ما تلاش و کوشش میخواهند .یعنی همان تلاشی که میکنیم هر چند به نتیجه هم نرسیم خودش در وجود ما ثبت میشود.با ناامید شدن نفس من را عقب میزند و راه تلاش و کوشش را به روی من میبندد.
و یک راه دیگر برای توجه بیشتر این است که انسان ساعتی برای خودش قرار دهد و با اراده در آن ساعت شروع به راز و نیاز کند شاید در ابتدا کمی هم باید تلقین کرد ولی بعد از مدتی انس ایجاد میشود.ما تلاش خود را میکنیم و نتیجه با خود اوست.
با سلام و تشکر از ترجمه ی این سمینار شگفت انگیز ،در مورد ِ نیایش و توجه به خداوند، چون شخصا متاسفانه با خدای زمان درونا خیلی دوست نیستم ): اینکار برایم سختست یعنی مثلا تلویزیون دیدن و تفریح و فکر کردن ِ پراکنده و… از توجه و تمرکز و راز و نیاز کردن ، برایم متاسفانه خیلی جذابیتش بیشتر است ، اینست که نیاز به مقداری فشار آوردن به خود و مثلا کمتر دیدن ِ تلویزیون و… و تلاش برای تمرکز ِ فکرم بر خدای زمان و ارتباط گرفتن با او دارم،یعنی انگیزه ی خیلی بیشتری برای بازی کردن و وقت گذرانی و….در من است . دیدم بهترین کار اینست که به نیروی ِتلقین ، مثلا در هنگام ِ ورزش، با تمرکز،تکرار کنم که خداجان دوستت دارم خداوندا مهربانترین و پاکترینی و کمی سعی کنم از احساساتم خرج نمایم ، و در هنگام کار هم به خودم بگم این کار را برای ِ رضای ِ خداوند دارم انجام می دم خیلی موثر بود و حال ِ روحی -روانی و معنوی ام خیلی بهتر شد و آثار ِ انرژی ِ مثبت را میتوان در خود حس کرد .استفاده از موسیقی هم در این مساله خیلی کمک میکند که متاسفانه مدتها از این موضوعات غافل بودم،که با دیدن ِاین سمینار زیبا، تصمیم گرفتم انشاالله ارتباطم را با خدای زمان خیلی بیشتر و بهتر و صمیمانه تر و طولانی تر نمایم. از سوالات و پاسخهای خیلی مفید ِ دوستان هم ممنونم، چون سوالات ، باعث ِ بیشترفکر کردنم روی موضوع و درگیرشدنِ بیشترم با مطلب می شود و پاسخها خیلی راه حلهای عملی و انگیزشی زیبایی در خود دارند، مرسی.
انرژی فراعلی را از کجا دریافت کنیم؟ از مبدا. توجه خود را به سوی مبدا بگردانید، انرژی فراعلی را جذب خواهید کرد
با سلام
یکی از راه هایی که کمک میکند به مبدا توجه کنیم، تجسم » او » است – و بدانیم روبرویمان نشسته و با کمال مهربانی و کرمش می خواهد کمکمان کند – البته وارد این گود شدن خیلی سخت است و در انجا هم به مدت طولانی ماندن سخت تر – حتی یک لحظه به آن حالت برسیم میفهمیم که چه دنیایی است – من خودم شاید یکی دوبار آنهم برای چند لحظه وارد این جو شده ام و افکار دنیوی دوباره مرا از این جو خارج کرده – تنها راهش این است که بدانم که این من هستم که به کمک » او » احتیاج دارم – ادامه دهم با پشتکار و تمرین و اراده تا نگذارم نفس ام بر من چیره شود تا روزی که بالاخره لحظه ها اقلا به چند دقیقه ای و ….. برسند
باسلام رفتن به هر پشت بامی نردبان میخواهد .نردبان هم یک سری پلکان یکنواخت است و لازمه هرصعودی تا بالا گذر از پله اول است در این مرحله انگیزه و درد رسیدن به بالا نیاز است ..انگیزه در معنویت از مطالعه زیاد در کسب اطلاعات شفاف صحیح و به روز شده حاصل میشود و درد هم از درد دین داشتن و طلب قوی …وبعد در ادامه ی طی راه تکرارهای پلکان شعف انگیز و هدفدار میشود و رنگ وبوی خاصی میگیرد که فقط میخواهیم تکرار شود تکرار شود ….در اینجاست که هر چقدر ظاهرا دچار شکست و یکنواختی میشویم با شوق به بالا رسیدن باز هم گامهای خود را محکم تر کرده وبا دست های خودمان لبه نردبان را رها نمیکنیم .هر چند به ظاهر کار ما کسالت بار و تکراری است اما اصول پایه در مبارزه با هر نفسی عزم جزم می طلبد .غرض فقط بیان تجربیات عملی خودم بود شاید برای شما کار بردی نداشته باشد…
سلام،تجربه خودم رو در مورد توجه به مبدا و کسب
انرژی مافوق علی برای مبارزه مینویسم.من از کسی که زیاد او را نمیشناختم بر اثر توقع زیاد و قضاوت غلط خودم دلگیر بودم.چند بار با هم در خیابان روبرو
شدیم و من هر بار وانمود کردم او را نمیبینم.با خودم در جنگ بودم که چرااین کار را میکنم.ولی نمیتوانستم بر نفس غلبه کنم.هر بار برای خودم دلیل میاوردم که او
من را به یاد نمیآورد یا …..چند هفتهٔ پیش در خیابان راه میرفتم و داشتم در دلم با خدا صحبت میکردم و ازش میخواستم من را یاری بده که در پناه خودش باشم.
در حال خودم بودم که ناگهان آان شخص را روبروی خودم دیدم .در دلم پر از محبت بود به او سلام کردم حالش را پرسیدم .به او لبخند زدم و در دلم برایش دعا کردم.و عبور کردم. به خدا گفتم اگر یاد تو نبود من باز هم نمیتوانستم موفق شوم.یاد گفته عزیزی افتادم که گفت:
وقتی قلبت پر شد از عشق خدا دیگر در آن نه جا برای دوست میماند و نه دشمن.
با تشکر از راهنمایی دوستان .تنها در گود عمل است که پی به کاستی ها و عجز خود میبریم و در چنین شرایطی است که انرژی فرا علی الهی به کمکمان میاید
مرسی از z برای تایپ متن کنفرانس و همچنین متیس برای این ویدئو سرشار از انرژی فراعلی( مافوق علی اصیل )
از لحظه ای که متن کنفرانس را چندین بار مطالعه کردم و نظرات دوستان را خوندم واقعا قبض بودم، که من چه کار می کنم و خدای زمان از من چه می خواهد، “چه باید کرد”
هزاران فکر کردم تا اینکه طب روح فصل نیت را مطالعه می کردم، وقتی به نیت مافوق علی ( ص ۵۶) رسیدم برام خیلی جالبتر شد و احساس کردم که این کامنت را بنویسم برای کمک به خودم و دیگر دوستان.
نیت وقتی مافوق علی محسوب می شود که عمل به اصول اخلاقی، تنها به قصد رضای خدا و به عنوان انجام وظیفه انسانی باشد. مثلا اگر کسی بدون هیچ گونه توقع و تنها به خاطر انجام وظیفه انسانی و رضایت خدا، به همنوع خود کمک کند، نیتش مافوق علی است. برای رسیدن به این حد، شخص باید نفس خود را چنان پرورش دهد که چیزی جز رضای خدا نخواهد. اگر نیت، مافوق علی باشد، نورالهی که در برگیرنده هدایت، ایمان، انرژی مافوق علی و … است را جلب می کند. نور الهی به واسطه دارا بودن عامل هدایت، به عقل اعلی یاری می دهد تا ارگانیزم معنوی را به تعادل برساند. از طریق گرمای ایمان، انگیزه لازم برای عمل به اخلاق اصیل را ایجاد می کند و به کمک انرژی مافوق علی، سنتز مولکول های ملکوتی را ممکن می سازد. علاوه بر آن، نور الهی تغییرات مثبت دیگری در ضمیر انسان پدید می آورد، قوه تشخیص حقیقت و باور به خدا را تقویت می کند و به خصوص احساس نوعی اتصال قلبی با مبدا ایجاد می کند که نمی گذارد انسان خدا را رها کند. ( سنتز به معنی ترکیب کردن عناصر ساده برای ساختن ماده جدیداست ). مطلب را عین کتاب آوردم چون خودم تجربه ای ندارم، تا حال نتونستم یک عمل را با این شرایط انجام دهم که تجربه بیان کنم. فکر کردم برای درک بهتر متن کنفرانس این مطلب بسیار کمک می کند.
ضمن تشکر از متیس عزیز , و آقای دکتر الهی برای همه زحماتشان, من مدتهاست که درگیر عصبانیت و مبارزه با آن هستم – استاد فرموده اند عصبانیت نتیجه زبونی در برابر عقل است – مطابق این کنفرانس , منظور کدام عقل است ؟ عقل عادی یا عقل سلیم ؟ لطفا دوستان راهنمائی کنند و اگر راه حلی در این ارتباط دارند(مبارزه با عصبانیت) ممنون می شم بهم کمک کنند
thanks to show as this lecture ithink we should ask him to help us and look after us without his help we are nothing
الحمد لله رب العالمین. همین دیشب بود که بعد از شکست هزارمین در برابر عصبانیت فکر کردم که بالاخره آیا هرگز آدم خواهم شد؟ ناگهان فهمیدم که چرا مدتی است در برابر عصبانیت دوباره تا این حد زبون شدهام چونکه همهاش انتخابهای دنیوی و علی داشتهام و به برنامهی توجهام وفادار نبودهام.
همه درسها در ذهنم مثل یک مجموعه منسحم شد: من روحم هستم. محیط زیست روح من عالم دیگر است. آنجا در میدان ادراکم زندگی خواهم کرد. برای داشتن میدان ادراک مطلوب به فرامغز رشد یافته احتیاج دارم. چگونه رشدش دهم؟ با عمل به اصول اخلافی و الهی صحیح. اما موانع راه چه؟ حربههای رنگارنگ نفس اماره!! پس هر طور هست باید از این موانع بگذرم. نیروی جهش از روی این موانع رااز کجا بیاورم؟ توجه به مبدا حقیقت. او را حاضر و ناظر بدانم. همیشه او را که تا این حد به فکر من است دوست داشته باشم. سعی کنم که او از من راضی باشد. هر چه بیشتر سعی کنم, توان مبارزه با نفس بیشتری خواهم داشت.
دیگر وقت آن است که از خودم بپرسم و واقعا از سر صداقت جواب دهم: آیا واقعا میخواهی این دانه عقل سلیم را که در عقل عادیات گذاشتهاند و در این دنیا رشد میکند رشد دهی؟ یا میخواهی عمر عزیزت را به بطالت بگذرانی و خوار خوار و زار زار آنطرف کسانی را که از این وقت استفاده کردهاند نظاره کنی؟ جواب این سوال و صداقتی که در عمل در پاسخش دارم تکلیفم را تعیین میکند.
با سلام
در جواب کامنت ۳۱: مبارزه با عصبانیت
رجوع کنید به: متیس فروم > مباحثی پیرامون اندیشه استاد الهی
علل عصبانیت چیست؟ و چگونه میتوان آن را کنترل کرد؟
راههای مبارزه با عصبانیت مورد بحث قرار گرفته و بسیار آموزنده است
با تشکر از همه دوستانی که با نوشتن نظراتشان به بهتر فهمیدن مطلب کمک میکنند، من هر روز به محض بیداری چندین بار از درگاه الهی کمک میخواهم که مرا تنها نگذارد،با تکرار دعای استاد در طیّ روز برای هر مرحله از زندگی از درگاه خدا کمک میخواهم و در پایان روز وقتی کارهای روز را مینویسم چندین بار خدارا شکر میکنم چرا که روز به هر نوعی گذشته اگر کمک الهی نبود میتوانست وخیمتر و سختتر باشد، به همین دلیل هر لحظه از کمک الهی متشکرم.
با تشکر از آقای دکتر بهرام الهی به خاطر ارایه یک چرخه کامل عملی و سیستماتیک که خیلی ها در سالیان نه چندان دور به خاطر فهمیدنش یک عمر ریاضت کشیدند و جان دادند و در حال حاضر به آسانی در دسترس ما قرار می دهند.
شاید سوالاتی که دوستان می پرسند مربوط به اراده باشد، برای داشتن توجه نیاز داریم که اراده خود را تقویت کنیم چرا که به قول یکی از دوستان، نفس حتی مانع از توجه می شود. من برای مواردی که وقتم را بیهوده میگرفتند مانند وب گردی، استفاده از شبکه های اجتماعی، خواندن اخبار سایت ها و غیره محدودیت زمانی قرار دادم تا وقتم گرفته نشود و تاکنون نتیجه خوبی داشته.
با سلام. در مورد سوالم (کامنت ۲۱) این طور جواب به نظر میرسد که :
عقلی که حد فاصل رسیدن عقل اعلی به عقل رحمانیه می شه عقل سلیم.
در امور معنوی، اگر کسی برای خود هدف تعیین کند، توان پیشرفتش به همان هدف محدود می شود، یعنی در مراحل بالا، آن هدف تبدیل به مانعی می شود که نمی گذارد پیشرفت بیشتری حاصل کند. بر عکس، اگر با نیت جلب رضای خدا به اخلاقیات عمل کند و هدف خاصی برای خود تعیین نکند، خداوند بهترین را برای او در نظر خواهد گرفت و این بهترین همواره بیش از آن چیزی است که می توان امیدوار بود و یا حتی تصورش را کرد.( طب روح ص ۵۸) وقتی این مطلب را خوندم بعد از کمی تعمق فهمیدم که چرا در مبارزات همیشه شکست می خورم و هرگز نتونستم یک فضیلت کسب کنم و انرژی فراعلی را از مبدا بگیرم. من با خدا صادق نیستم و همیشه فکر می کنم که صداقت دارم. من تمام مشکلات و نقاط ضعفم را با خدا صادقانه بیان می کنم، ولی این فقط یک طرف قضیه است، طرف دیگر در مبارزه صداقت داشتن است که من ندارم. حال چطور؟ به این طریق که در مبارزه همم می خوام انجام ندم و هم از طرفی خوشایند نفسم است، مبارزه می کنم که انجام ندم ولی چون واقعا و صادقانه نیست، پس وقتی کمک از مبدا می خوام با صداقت صدایش نمی کنم، و می بینی که شکست می خورم، بعد از خودم یا “من” می پرسم من که به خدا توکل کردم، از “او” کمک خواستم پس چرا به دادم نرسید و شکست خوردم. برای اینکه با تمام وجود ازش نخواستی، دوست داشتی لذت نفس را هم داشته باشی، همین تفننی خواستن از کمک خدا و انرژی فراعلی، باعث می شود “او” هم با من تفننی برخورد کند، و نتیجه این است که وقتی به درونم نگاه می کنم با سیلی از بایدها و نبایدها و غبار تیره نفس برخورد می کنم و سرخورده می شوم، و فکر می کنم که خدا مرا فراموش کرده یا بحال خودم واگذار کرده، در صورتی که هنوز معنای صداقت با خدا را نفهمیدام و هنوز یاد نگرفته ام چطوری، با چه شور و هیجانی “او” را برای کمک صدا بزنم. پاراگراف آخر کنفرانس در ارتباط با همین موضوع است که می فرمایند: حمایت انرژی فراعلی را جستجو کنید. بدون حمایت …. غیر ممکن است. اینها را گفتم برای اینکه یادم باشد برای جلب حمایت انرژی فراعلی، باید در همه حال تلاش و کوشش کنم که صداقت چیست و چطوری صداش کنم تا به کمکم بیاید.
ضمن تشکر از آقای دکتر الهی در جایی دیگر گفته شده است که بدون کمک او نمیتوان حتی یک قدم پیش رفت.پس با توجه و استعانت از اوست که مبارزه مفهوم پیدا میکند.منظور از او خدای زمان است زیرا بدون شناخت خدای زمان هر کاری بی حاصل است .این امر منطقی است .و گر نه کار خدای زمان مفهوم نمیگردد.نتیجه گیری این بحث بدین صورت خلاصه میشود که برای رسیدن به عقل الهی (تبدیل عقل عادی به عقل الهی)عنایت خدای زمان در وهله اول و مبارزه با افراط و تفریط های اید یعنی شناخت حدود الزامی است ولی باز هم کافی نیست زیرا تا بارها گزیده نشویم و انقدر مهارت پیدا نکنیم که مثل گوهری سنگ عادی را از جواهر تشخیص دهیم که در وجود خود مالک را پیدا کنیم نمیتوان گفت به عقل الهی تبدیل شده ایم.عقل از نظر لغوی به معنی دریافتن است .عقل الهی یعنی در یافتن خدا در خودکه معادل این است که ما هر فکری که میکنیم و هر عملی که انجام میدهیم عامل اش خداست.پس ما جزیی از خدا میشویم یعنی هیمشه به او وصل هستیم.
در مورد کامنت ۳۱ از دووآ ی عزیز ،در متیس فروم و کامنتهای قبلی، راهکارها و تکنیکهای بینهایت جالب و کاملی دوستان در این زمینه داده اند که خودم پس از آن موضوعِِ فروم،خیلی مبارزاتم را بیشتر کردم و توفیقاتم در این زمینه به لطف خداوند بسیارافزونتر شد(من کلا بینهایت کم عصبانیتم را بروز میدهم یعنی به شکل ِ پسیو(غیرفعال) واکنش نشان میدهم که باید روی این زمینه کار کنم ولی نظرات ِآن موضوع در فروم،باعث شد خیلی بیشتر خودم را کنترل نمایم) بنظرم برای مبارزه با یک صفت ِ بد ابتدا باید ۱-بفهمیم که چقدر آن صفت مضر و ناراحتی آفرین برای خودمان و دیگرانست ۲- ببینیم در چه مواقع و مواردی عصبانی می شویم ۳- ببینیم چه افکاری در درونمان باعث می شوند در این موارد اینقدر ناراحت شویم کلا تلقی مان از آن موضوع آیا منطقی و خدا پسندانه و درست است ۴- افکار ِ مثبت و منطقی وراهکارهای مسالمت آمیزتر را در هر زمینه پیدا کرده و با خود ،برای برنامه ریزی وآموزشِِ درونمان تکرار کنیم۵- ببینیم چه اعمالی انجام می دهیم که دیگری را بر آن میدارد که آنکاری را که مارا عصبانی میکند انجام دهد ۶- شاید بتوان بطور ِ قانونی و یا با کمک ِ دیگران و صحبت و…موضع ِ فرد ِ مقابل را عوض کرد که از حرکت ِ عصبانی کننده اش دست بردارد یا بتوانیم شرایط ِ ناراحت کننده را اصلاح کنیم ۷- بفهمیم چه ضعفی در ما هست که آن مسئله انقدر ما را از کوره به در میبرد ۸- عادت کنیم که به مسائلمان فکر کرده آنها را و عللشان را موشکافی کرده و بدون ِ یاس ،راه حلها را پیدا کرده و تست کنیم و نتایج را تحلیل کنیم ۹ – میتوانیم در فکرمان تمرین کنیم که مثلا فلان حالت ِ عصبانی کننده برایمان رخ داد و با تلقین ِ فلان فکر ِ منطقی با آرامش داریم با قضیه عاقلانه برخورد مینماییم ۱۰-شاید عقلاً به این نتیجه برسیم که در موردی باید بظاهر خود را عصبانی نشان دهیم تا فرد ِ مقابل رفتار ِ خود را اصلاح نماید. و… ۱۱-از خدای زمان هم توفیق بخواهیم که اگر صلاح میدانند در آنمورد کمکمان نمایند که کمک ِ او بسیار مهم و چاره ساز است.با تشکر از سوال خوب ِ شما.
برای رشد عقل سلیم باید به اصول اخلاقی و إلاهی صحیح عمل کرد زیرا اصول اصیل به مرور کهنه میشوند و دخالت إنسان انها را مخدوش میکند اکر به جای اصول اخلاقی و الاهی صحیح اصول مرده در اختیارتان بأشد به هیج وجه روی روحتان اثر مطلوب نخواهد کرد. این همان است که دنیای امروز. به شنیدن و عمل کردن به ان نیاز دارد. با تشکر از پروفسورالهی.
با سلام و تشکر فراوان از دوستان گرامی بابت پاسخ هایشان ،مورد دیگر اینکه علاوه بر روشهای توجه، بنده بیشتر منظورم این بود که چگونه خود را در توجه گول نزنیم ،یعنی در تشخیص مبدأ واقعی دچار اشکال نباشیم،مثلاً خدایمان خدای تصوری نباشد یا اینکه دنبال رضایتِ ایگویِ خود نبوده و آنرا با رضایت خدا اشتباه نگیریم؟
با تشکر فراوان از شما و شکر که این حداقل امکانات را هم داریم
با سلام،
و تشکر بی نهایت از این همه انسان دوستی و کمک به همنوع. اینکه این دروس در اختیار قرار داده میشه و رایگان و قابل استفاده و برای همه است.
طبق این دروس زندگی یعنی مبارزه، یعنی تلاش و یعنی استفاده ی مثبت بردن و فایده رسوندن.
حضرت شیخ در جمله ای گفتند:
عمر بشر کوتاه نیست، ولی وقت بشر موقت است؛ مثل گُل میماند، باید به طوری آن وقت را بگذرانی که لذت از آن برده باشی.
در این درس ها و این جملات پر فایده، باید درس زندگی پیدا کرد. به نظر من ما باید کار مادی کنیم که بتونیم به راحتی به پرورش روح بپردازیم نه اینکه مادیات کنیم و در کنارش، اگر وقت شد، اگر حوصله داشتم، اگر ترمین دیگه ای نبود، به پرورش روح بپردازم. این دروس به ما مسئولیت میده چون دیگه نمیتونیم بگیم نمیدونستم، نشنیده بودم ووو دیگه هیچ بهانه ای قبول نمیشه
پس باید قدر بدونیم. اگر ارزش این دروس و این کلمات و این نعمات رو بدونیم و ازشون شناخت داشته باشیم، اصلا نمیتونیم بهشون نپردازیم و ازشون لذت هم میبریم. از عمل به دروس ذوق میکنیم. پس باید درک ارزش کرد تا فهمید. باید فهمید تا انگیزه تولید بشه برای قدم برداشتن. برای عمل کردن. این از قدمهای خیلی کوچیک شروع میشه. از دادن پولی به فقیر سر کوچه که گدایی میکنه. از گوش دادن به درد دل دوستمون بدون نظر دادن و یا محکوم کردنش و یا نصیحت کردن. و یا از اینکه مواظب باشم وجودم برای همکارانم مایع حسادت، بغض و یا کینه نشه. با همین قدمهای کوچیک میشه جوانه ی عقل سلیم رو پرورش داد و حرکت کرد. به همین سادگی میشه شروع کرد. انرژی هم از مبدا خواهد آمد اگر ما همونطور که ایشون در سخنرانی شون گفتند، رو به سوی او کنیم و صادقانه ازش کمک بخواهیم.
به نظر من باید با کارهای کوچیک و در حد توانمان شروع کرد تا برای کارهای بزرگتر ورزیده شد. درست مثل شخصی که میخواد با ورزش لاغر شه و مسلما باید با پیاده روی ساده شروع کنه. به هر حال از ما سعی و تلاش میخواهند نه نتیجه. اگر ما سعی کنیم، او انرژی میفرسته و یاری میده.
سلام،میخواستم نکته یی عرض کنم.تنها و تنها با عمل است که به نکتهای پی میبریم و بعد میتونیم از آن در وجود مان لذتها ببریم.بعضی جملها شاید به نظرمان ساده بیاید.ولی با عمل مکرر (شرایط عمل به اصول اخلاقی کتاب طبّ روح صفحهٔ ۳۶-۳۷-۳۸ )متوجهٔ ارزش آن جمله میشویم.یعنی آن جمله در وجودمان تجسم پیدا میکند.میخواهم خدمت کامنت ۴۳ به ایشان بگویم که با کمی دقت که کردم(چون من بسیار طول میکشد تا چیزی را در حد شعور خودم بفهمم) متوجه شدم که امکاناتی که الان برای ما در این مطالب هست بسیار زیاد و مفیدو مقوی هستند.و اگر شما از گفتن حداقل امکانات منظور دیگری داشتید که من متوجه نشدم از شما (کامنت ۴۳)معذرت میخوام.موفق باشید
در مورد سوال ۱۱ عزیز در کامنت ۸ ،باید عرض کنم منهم به این مساله بشدت دچارم، ،مُهر ِتاییدِ دیگران برای ِ افرادِِ تایید طلب همه چیزست آنها همه چیز را در لبخندِِ تایید ِ دیگران می جویند معیار ِ صحت ِ اعمالشان و چیزها و افکارشان تایید ِ جمع است در واقع دو حالته افراط و تفریط ِ اهمیت دادن به نظرات ِ دیگران را در افراد ِ دیکتاتور یا تایید پرست (برخلا ف ِ افراد ِ حق محور و حق پرست ) مشاهده میکنیم،حتی ممکنست هر دو حالت را باهم نیز در خود،گاه و بیگاه ببینیم ،معمولا از افرادی که می ترسیم بدنبال جلب ِ تاییدشانیم و ممکنست بر ضعیفتران بخواهیم منافع ِ خود را تحمیل کرده و حکومت نماییم //تایید پرستان بطور ِ افراطی بدنبال ِ اینند که دیگران دوستشان داشته باشند مورد ِ احترام بودن در جمعها بطور ِ افراطی برایشان مهم است فرق است بین ِ خوب بودن برای رضای خدا تا خوب بودن برای ِ رضایت و جلب ِ سمپاتی ِ و نظر و حمایت ِ خلق ِ خدا، که دومی در واقع ،نوعی معامله گریست ،در واقع خوبی میکنیم که نظر ِ مثبت ِ دیگران و حمایتشان را کسب کنیم //علت دیگرش میتواند ،نوعی ترس که ناشی از فراموشی قدرت ِ خداوند و مقهور شدن و غلو کردن نسبت به قدرت ِ خلق خدا باشد .علت دیگرش اعتقادِ افراطی به اینکه ، خوشحالی و رضایت ِ دیگران عقلاً عین ِ صحتِ کار ِ و درستی ِ روش ِ ماست و برعکسش حتمًاًیعنی اشتباه بودن ِ روش یا فکر ِ ما// به عقل و توانایی ِ خود بطور ِ افراطی بی اعتماد است و در مورد ِ عقل و توانایی دیگران ،در ذهنش غلو میکند،میپندارد همیشه حق همانست که اطرافیان میگویند و می خواهند،و آنرا با انتقادپذیری ِ آگاهانه و تواضع و مغرور نبودن اشتباه میکند، تفکر و سبک -سنگین کردن ِ موضوع در او کمرنگ است //از دیگر بروزات ِ این ضعف ،چشم و هم چشمی و مد گرایی برای ِ تحسین شدن و جلوه کردن در دیده ِ دیگران و ترس ِ شدید از بد دیده شدن در افکار ِ عمومی میباشد در اینحالت دیگر فرد آسایشش بطور افراطی تحت الشعاع ِ فکر ِ دیگران (که خود تصور میکند) قرار می گیرد، //از علل دیگر این ضعف ِ روحی-روانی ،احساس ِ تنهاییست که اگر با خدای زمان سعی نماییم با توجه و ارتباطی ِ صادقانه ،انس بیشتری بگیریم ومتکی بودن و اعتماد به او و همه کاره بودن ِ او را به خودمان یادآور شویم ،نیاز و ترس ما از دیگران کاهش یافته و میتوانیم مستقل تر و رشیدتر عمل کرده و بیشتر مجال مییابیم که به نیت ِ رضایِ خدا به حق عمل نماییم.مرسی.
حالا بیشتر از همیشه نیازمند آن نور و کمک فراعلی هستم؛ فکر میکنم مهمترین کاری که میتوانم بکنم در خواستن کمک از «او» اینست که یک گام از کام خود بگذرم و این میتواند ترک یک احساس یا عمل بر مبنای خواسته نفس باشد لحظه هایی در زندگی روزمره هستند که میفهمیم خود را در مقام ارجح و موجه قرار داده ایم چنین مواقعی هستند که میتوانیم نفس خود را بهتر بشناسیم ؛ آنگاه که من از غرور خود را مستحق چیزهایی میدانم که استحقاقش را ندارم و در نتیجه برای نگهداشتن آنها دست به توجیه یا دروغ گفتن میزنم. من متوجه شده ام که برای درخواست کمک کردن از «او» باید بدانم کجاها ضعیفم و کجاها لغزش دارم و در اصل دروغ چیزیست که بسیار لغزاننده است. .
از z عزیز بخاطر تایپ مطلب ممنونم،
چند نکته بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد، فکر کردم که با شما دوستان عزیز در میان گذاشته، راهنمایی بگیرم
با وجود اینکه پرفسور الهی در ابتدای سخنرانی فرموده اند که، «اما جوانه زدن و رشد آن بر عهده ماست.» و در جایی دیگر فرموده اند، «وقتی در معنویت گواهینامه آموزشی دوره ی ابتدایی را گرفتید، عقل سلیم تان جوانه می زند.» به نظرم رسید، ما که در این مرحله، کار زیادی نداریم، چون اغلب از کودکی در محیط مناسب به دنیا می آئیم و با شریعت ادیان آشنا می شویم. و بطور اتوماتیک هستهء ایمانی هم در دلمان کاشته می شود. ولی با کمی فکر دیدم، هستند کسانی که در مرحلهء ابتدایی که در خانوادهء اهل ایمان هم به دنیا می آیند، از آن استفاده نمی کنند، حتی در زندگی دنیوی درجات بالای تحصیلی را هم طی کرده به بالاترین سطوح اجتماع نیز دست می یابند. ولی در امور معنوی به اندازهء کودکی هم درک نمی کنند.
نکتهء دیگری که نظرم را جلب کرد، باز هم عامل صداقت است:هر کسی که با “صداقت”، حقیقت را جستجو کند، ….. اگر “صادقانه” مطابق اعتقادش در جستجوی حقیقت باشد، “آگاهانه یا ناآگاهانه” به این هدایت وصل خواهد شد و “بدون اینکه بداند” به سوی این اصول هدایت خواهد شد “و به آنها عمل خواهد کرد.”» یک عامل “صداقت”، “آگاهانه یا ناآگاهانه” وصل می کند و “بدون اینکه بدانیم” … .. “به عمل هم می کشاند.”
تازه متوجه شدم که همان عامل اولیه یا مرحلهء ابتدایی، چه اهمیتی در کل سلوک عملی ما در بر دارد
مدتی بود که بطرز غریبی با نفس اماره ام درگیر بودم. در مقابلش اصلاً تاب مقاومت نداشتم. با کوچکترین خواسته اش مقلوب می شدم. ولی دائم با خدا حرف می زدم و از او کمک می خواستم. خیلی هم شور حال نداشتم، اما وقتی به یادش میافتادم، شرمنده می شدم. گاهی مثل طلبکارها با او حرف می زدم. به او می گفتم چه چیزی را می خواهی ثابت کنی؟ که ضعیفم؟ که از پس چیزی بر نمی آیم؟ منکه ادعایی ندارم. اگر خودت کمکم نکنی نابود خواهم شد. خودت می بینی که دارم به قهقرا می روم. بعد دیدم انرژی ای آمد، مثل آب بر آتش آرام شدم، صدایم را شنید. اعتراف ناتوانیم را دید. حمایت آن انرژی فراعلی را جستجو کردم. می دانستم که نفس اماره است. می دانستم که باید او را کنار بزنم. اما کار آسانی نبود و نمی توانستم. «مانع بزرگی در هر قدم وجود دارد که راه را بر شما می بندد و نمی گذارد عمل کنید.» واقعا در هر قدم وجود دارد. از هر جا در را به رویش می بندی از جای دیگر وارد می شود. او هرگز برای همیشه نمی رود و تا در این دنیا هستیم، مثل اژدها بیدار است. مگر خدا خودش به دادمان برسد.
ایلیاشید عزیز که کامنت میزنند اغلب حس میکنم دقیقا مشکل و نقاط ِ ضعف ِ مرا بیان می کنند و بسیار بسیار به من کمک میشود بهمین لحاظ از ایشان و سایر دوستانِ عزیزم متشکرم
با تشکر از دوستان و کامنتهایشان..
درمورد کامنت ۸ و ۴۶، من نقطه مقابل دوستمان هستم. یعنی به نظر دیگران خیلی اهمیت نمی دهم و کاری که به نظر خودم درست است را انجام می دهم. به لبخند دیگران، خیلی، کاری ندارم.. یک موقع هایی شک می کنم که آیا من درست هستم! می گویند شخص باایمان شجاع میشود و به کسی تملق نمی گوید، آیا این حالت از اثر ایمان به اوست یا اینکه دچار خودپسندی و خودشیفتگی هستم و آنرا به حساب ایمان یا حداقل اعتماد به نفس گذاشته ام؟ قطعا خودپسند هستم، ولی آیا این حالتم از خودپسندی است!؟ احساس می کنم که یک جای کار می لنگد ولی نمی دانم چیست.. گاهی فکر می کنم در این حالت افراطی هستم ولی آن حالت دیکتاتور بودن را که گفتید هم به نظرم ندارم.آیا واقعا اینطور است!! نمیدانم… از کجا میشود فهمید که به طرز افراد حق محور و حق پرست داریم عمل می کنیم یا اینکه از آن طرف بام افتاده ایم و خبر نداریم..ممنون میشوم راهنمایی بفرمائید.
در جواب دوست عزیز ۶، البته من متوجه سوال شما نمیشوم که ” در تشخیص مبدأ واقعی دچار اشکال نباشیم” یعنی چه؟ ولی فکر می کنم ما باید قدم برداریم و بدانیم که شناخت خدای واقعی کار یک روز و دو روز نیست. نمی توان در یک درس فشرده، طرز فکر صحیح را نسبت به خدای واقعی به دست بیاوریم. آنطور که فهمیده ام هر چه بیشتر عمل کنیم و در درون خودمان بیشتر صفات را بشناسیم و در مورد صفات خدا هم فکر کنیم شناختمان بیشتر میشود. در واقع به نظرم مصداق همان “ادب از که آموختی؟ از بی ادبان” است. یعنی وقتی ضعف ها و ناتوانی های خودمان را می بینیم و میشناسیم، بر ضد آن و برعکس آن، قدرت و توانایی و صفات او را بیشتر می بینیم و میشناسیم.
در مورد رضایت نفس، به نظرم شاخصش این است که مطابق میل و خواسته مان است، هیچ وقت نفس خلاف میل و خواسته و لذت خودش را نمی خواهد. برعکس، رضایت خدا ، شاید، همیشه ساده ترین و کوتاه ترین راه، در راههایی که پیش رو داریم نباشد. برای سمت خدا رفتن باید انرژی خرج کنیم ولی مطابق میل نفس رفتن انرژی نمی برد.. خود نفس انرژی اش را ایجاد می کند.
با تشکر فراوان از نیمای عزیز که این همه وقت برای کمک به من گذاشتید. ممنونم
کامنت ۴۶ خیلی خوب مطلب را بیان کرده ولی شاید اشکال نرم افزار دارد زیرا بعضی جملات درهم و نا مفهوم است.آیا درست میگویم و یا طرز انشای نویسنده این طور است؟ در هر حال خیلی خوبست که این مطلب به طرز بهتر و ساده تری مورد بررسی قرار گیرد. با تشکر از نویسنده.
در مورد سوال ۶ عزیز ،بنظرم شناخت خداوند از طریق ِ مظاهرشان ،بهترین و در دسترس ترین ،تمثیل ِ آنچه برای ِ ما میتواند خدا نامیده و ملموس شود باشد و شناخت ِ کامل ِ خداوند حتی برای موجودات ِ کمال یافته نیز، کاملا غیرممکنست زیرا مصنوع هرگز نمیتواند صانع ِ خود را آنچنان کامل که هست ، بشناسد. بنظرم کمال یافتگان هم خدا را هر یک بر حسب ِ ظرفیت ِ خود ،در آینه و لباس ِ ماهیت که تمثالی بسیار حقیقی تر از خدای واقعی ،نسبت به خدای ِ ماست ،میشناسند// هر کس به هر میزان، ظرفیتی که برای خود از عمل به معنویت ِ فطری ایجاد کرده است به همان میزان، تصورش از خداوند ،واقعیتر و حقیقی تر میشود // هر چقدر هم بخاطر ِ نقصهایمان خدای ِ درون ِ ذهنمان یا شناختمان از او غیرواقعی و ناقص باشد برای او مهمتر اینست که با همین خدای ناقص ِ تصوریمان ،صادقانه تر ارتباط برقرار کنیم ، داستان موسی و شبان را که حتما خوانده اید شبان خدایش با خدای موسی خیلی فرق داشت ظاهرا ًخیلی از واقعیت دورتر بود ولی همان عشق ِ صادقانه و از ته ِ قلبشِ، نسبت به خدایی که شناخته بود ،برای ِ خدای ِ حقیقی ،بسیار ارزشمند بود ،ما اگر میخواهیم خدا را بهتر بشناسیم باید توسط ِ سیر کمال کردن، کاملتر شویم ، پس بهتر است با تکیه بر همین خدایی که تا به امروز توانسته ایم بشناسیم و از متون ِ خداشناسان ِ واقعی درک کرده ایم قدمهای سیرکمالمان را بر داریم تا به مرور به شناخت بالاتری از او بتوانیم نائل شویم //و درباره ی قسمت دوم سوالتان ، به اختصار ،بنظرم برای بهتر تمیز دادنِِ تفاوتِهای ِ بین ِنیت ِ ارضای ِ خود و جلب رضایت ِ خدا در زندگی روزمره مان نیز خودشناسی و خودکاوی و کندوکاو ِ نیاتمان و حلاجی کردن ِ درون ِخودمان ، لازم است مرسی.
مدت طولانی میشه که مبارزه با نفس اماره از طریق عمل به اخلاقیات فکرم رو به خودش مشغول کرده و مرتب به دنبال راههایی بودم که بتونم شروع کنم. در واقع نمیدونستم چطور باید شروع کرد. در طی این ویدیو های سخنرانی آقای دکتر الهی و دروسی که در آنها هست، به این نتیجه رسیدم، هر چی هم از او کمک بخوام، دروس رو بخونم و از حفظ یادشون بگیرم، تا اونها رو در عمل تجربه نکنم فایده ی مطلوبی برام نداره. بعد از مدتی تصمیم گرفتم از کارهای کوچیک شروع کنم. دفترچه ی روزانه ای برای خودم تهیه کردم تا تجربیاتی رو که ناشی از عمل به اخلاقیات در طی روز به وجود میان رو در اون بنویسم. روزهای اول باید کلی فکر میکردم تا شکست های روزانه ام رو برای نوشتن به یاد بیارم . با نوشتن اونها و به این صورت تکرارشون در ذهنم بعد از مدت زمان کوتاهی به نتیجه ای رسیدم که برام خیلی جالب بود.
به این نتیجه رسیدم که تکرار شکستهای روزانه ام دراین دفترچه ، باعث میشه که ناخود آگاه راجع به اونها فکر کنم و همینطور راجع به اینکه چطور رفتاری برای موفقیت در اون مورد لازم بود. این فکر راجع به اونها باعث میشد که وقتی اون موقعیت دوباره برام پیش میومد، راحت تر باهاش برخورد میکردم و انگار که جواب سوال امتحانی رو جایی خونده بودم، فورا جلوی حیله ی نفس اماره در میومدم و گاهی حتی برنده میشدم. این اینقدر برای من پر فایده است که به تازگی حتی میتونم از مبارزه هایی که درشون برنده شدم بنویسم و این تکرار، همزمان به من قوت قلب و اطمینان به یاری رسوندنش رو میده. این حس من رو خوشحال میکنه و انرژی عجیبی بهم میده که ادامه بدم.
مثلا اگر به دوستی مدتها حسادت میکردم و دلیل افسردگی رو که با دیدن موفقیتش و محبوبیتش به سراغم میومد رو نمیفهمیدم، با نوشتنش و مرورش در دفترچه ام و فکر راجع بهش، بالاخره حسادت رو در خودم دیدم. این کشف من رو وادار به پیدا کردن راه حل انداخت و با توجه به راه حل هایی که یاد گرفتم اونها رو به عمل رسوندم و دیدم که به طور مثال محبت واقعا معجزه میکنه. تازه فهمیدم چقدر دوستانم به من محبت میکردند و من اصلا نفهمیده بودم. چقدر میتونم با کنار گذاشتن غرور از اطرافیانم یاد بگیرم. دیدم چقدر قضاوتهام بی انصافانه و یک طرفه بودن و و
نفس اماره به مراتب از من باهوش تر، در برابر ش فقط با انرژی که از او میگیرم، و بعد نیروی اراده و تمرین و عمل میشه مقابله کرد. این مبارزه هیچ وقت تمام نمیشه و حریفم خستگی و گرسنگی نمیشناسه. .
با تشکر از پاسخ های زیبای SM و نیمای عزیز ، هر کس می داند خدایش چه کسی است(آن نقطه یکی است) ولی در اینکه در ذهنش با چه کسی واقعاً مشاوره می کند مشکل است،یعنی برخی اوقات مسائل زندگیم را با صدایی از درونم چک می کنم که بعد متوجه میشوم شاید صدای خدا نبوده بلکه از نفسم نشأت گرفته ،برای همین آن انرژی مافوق علّی برای مبارزه با نفس کسب نمی شود.می خواهم بدانم چگونه روی خود را به سمت خدا بگردانم که آن انرژی لازم برای مبارزه با نفس را کسب کنم؟ از کجا بدانم این گرداندن به سمت نفس خودم نیست؟
۶ عزیز
«هر کسی که با “صداقت”، حقیقت را جستجو کند، ….. اگر “صادقانه” مطابق اعتقادش در جستجوی حقیقت باشد، “آگاهانه یا ناآگاهانه” به این هدایت وصل خواهد شد و “بدون اینکه بداند” به سوی این اصول هدایت خواهد شد “و به آنها عمل خواهد کرد.”»
«به هر اندازه که انسان با هیجان با خدا تماس بگیرد، به همان اندازه هم خدا با او با هیجان رفتار می کند.» آثارالحق
«انرژی فراعلی را از کجا دریافت کنیم؟ از مبدا. توجه خود را به سوی مبدا بگردانید، انرژی فراعلی را جذب خواهید کرد. “وقتی انرژی فراعلی را جذب می کنید، میبینید که می توانید.”» “توجه به مبدأ”
وقتی توجه تان را به سوی مبدأ برگردانید، او هم به شما توجه خواهد کرد. من در سخنرانی جایی ندیدم که بگوید، به صدای درون توجه کنید تا انرژی فراعلی بگیرید.
«عمده همان توجه است، توجه، توجه…..» آثارالحق
با سلام و تشکر از کامنتهای تمامی ِ دوستان ِ خوبم ،در مورد مطلب ۳۳ عزیزم در کامنت ۵۰ ،بنظر حقیر فردِ حق محور، حداقل این چند خصوصیت را دارد :بدنبال ِ اثبات کردنِ حرف ِ خود به دیگران، به هرقیمتی نیست ، بر موضعی که در ته ِ قلبش میداند اشتباه است اصرار نمی ورزد،مخالف و منتقدش را با زور و تمسخر و…سرکوب نمی کند ،اشتباهش را راحتتر میپذیرد ، برای ِ خوش آمدِ دیگران و نفسش به باطل، آگاهانه ،حتی المقدور تن نمی دهد ، در حالیکه آرامش و اعتدال و صبرش را حفظ کرده ،تا میتواند زیر بار ِ حرفِ زور نمی رود،نمی خواهد با چهره ایی دروغین از خود بُتی بسازد که دیگران هِی اَزَش تعریف کنند ،البته وظیفه داریم بهترین چهره ی ِ خود را همیشه به دیگران نشان دهیم،مثلاً اگر از کسی بدمان می آید و نمی توانیم این حس را دروناً در خودمان درستش کنیم یا اگر عصبانی هستیم ،بروز ندادنِ آن و حفظ ِ ظاهر ،بسیار خوبست ،ولی اینکار را فردِ حق طلب برایِ رضایت ِ خدای ِزمانش انجام میدهد نه بَه بَه و تعریف ِ مردم و حفظ ِ پرستیژ ِ اجتماعیش، حقیقت دوستی با صداقت و روراستی و عدمِ ریاکاری و فریب ،هم خانواده است ،میتوان روراست و صادق بود بدونِ اینکه اشکالات ِ دیگران و افکار ِ منفیمان را نسبت بهشان ،با فریاد و عصبانیت به آنها گوشزد نماییم ،غرور هم گاهی نمی گذارد درست صدای دیگران را بشنویم و در حدی نمیدانیمشان که از ما بتوانند انتقاد کنند و از دستیابی به موضعی واقعیتر دورِمان میکند//برای ِ رسیدن به حقیقت و مسیر و موضعِ درستتر، مجبوریم به نظر ِ دیگران و واکنشها و حالات و احساساتِ آنها توجه ،و تحلیلش نماییم ولی این با این مورد که ،نظر ِ مثبت ِ دیگران برایمان حکم ِ مرگ و زندگی را داشته باشد فرق میکند ،که این وابستگی به نظر ِ مساعد ِ دیگران اغلب یا بخاطر ِ بر طرف شدن ِ حس ِترسِ درونیمان از دیگران و یا گاهی اثبات ِ بزرگی ِ تَصوُّری مان به خودمانست ).
با سلام وتشکر از خدای مهربان من اگر خواهان ان لذت ابدی هستیم باید با “او” صادق باشیم ۱- وقتی با خدا صادق باشیم پیامهای او را بهتر درک میکنیم چه درونی و چه بیرونی ۲- صداقت با خدا باعث میشود ایمانمان بیشتر شود ۳- صداقت با او باعث میشود که او خود را با من هم سطح کند و با من با صداقت رفتار کند .چون هر جور با او رفتار کنی بازتابش به همان صورت به ما برمیگردد (حالا چه با صدق یا چه با مکر حیله)۴- هر کس با صداقت و با فروتنی قلب رو بخدا برود جواب میگیرد .
نیمای عزیزم؛ از توضیحتان خیلی متشکرم.
بله.. آن حلقه گمشده، غرور بود.. ممنونم
در قسمتی از مقاله فرموده اند : “…بعد از آن باید آن (عقل سلیم) را رشد داد. برای رشد آن باید به اصول اخلاقی و الهی صحیح عمل کرد…”. یکی از اصول اساسی اخلاق اینست که آنچه را که برای خودمان نمی پسندیم برای دیگران هم نخواهیم و همواره خودمان را جای ِ دیگران قرار دهیم ،معمولا چیزهایی مارا عذاب میدهد که شبیه ِهمان موارد را در حق ِ دیگران انجام میدهیم و این عذاب شاید یکی از دلایلش فهمیدن و دست کشیدن از کار ِ بد ِ مشابهیست که خودمان داریم نسبت به دیگران روا میداریم ، مثلا پس از تفکر، فهمیدم که یکی از مشکلاتم در محیط ِ کار که نمی گذارد راحت باشم(وشاید مشکل ِ شما هم باشد) ،اینست که فکر میکنم دیگران بسیار رویِ من زوم هستند این زوم بودن نمی گذارد در محیط ِ کارم آسایش داشته باشم و بتوانم در خود فرو رفته و بطور ِ عمیق بیندیشم و خودم باشم ، با تمام ِ وجودم فهمیدم “زوم نبودن ِ دوربینم روی ِ دیگران” و اینکه بگذاریم راحت باشند چه عادت و فضیلت ِ گرانبهاییست ، فهمیدم بسیار بر دیگران دوربینم فوکوس و زوم است ، و ذهنم را بیهوده درگیر و خسته و ناراحت میکنم . و همچنین اینکه باید سعی کنم ، که بیشتر خودم باشم ،و با دیگران روراست تر باشم که یکی از مشخصه های ِ صداقت داشتن با خود و دیگران و خداوند است .کسی که به صداقت داشتن با دیگران عادت می کند با خداوند هم صادق تر است.مرسی.
اتفاقا اگر با خدا صداقت داشت به صداقت با دیگران عادت می کند. نه برعکس
در کامنتهای دوستان به اراده اشاره ای شد.. مدتیست که دارم سعی می کنم روی تقویت اراده کار کنم. یکی از گفتارهایی که استاد الهی در این رابطه فرموده اند این است که “وقتی ایمان کامل شد، اراده هم قوی میشود”. من معنی این جمله را درست نمی فهمم آیا منظور این است که ایمان باید زیاد شود و مثلا به مرحله اطمینان که برسد اراده قوی میشود یا اینکه اگر ایمانمان روی آن مساله ( مثلا فایده ورزش و اینکه خوب است ورزش کنیم) زیاد شود، اراده مان هم زیاد میشود؟؟
اگر دوستان لطف کنند توضیحی در موردش ارائه کنند که بیشتر متوجه شوم ممنون میشوم.
سوفی متشکرم از بیان تجربه ات در کامنت ۵۵ و۵۹ می خواستم بعد از کامنت ۵۵ بنویسم که بهترین تجربه من در نوشتن گزارش روزانه تمرین صداقت بود،” که کانت ۵۹ اومد و حرف دلمو زد” خیلی از مواقع بعد از نوشتن اعمال روزانه ام انها را پاره می کردم( خودم هم حتی از دوبار خوندنش شرمم میاد) ولی به این نتیجه رسیدم وقتی با او با صداقت حرف میزنیم ( آنچه اتفاق افتاده رو عین واقعیت نه کم نه بیش ) مینویسم، آن وقت انرژی مافوق علی که جذب میکنی قابل تصور نیست. صداقت مانند دریچه ای است که هر چقدر بیشتر بازش کنی نور بیشتری وارد می شود.
با سلام وسپاس از همه دوستان به نظر بنده هر وقت مطالعه معنوی دارم و ذهنم را به سوی مبدامیکنم ویاد این درسها و وظایف خود هستم بهتر نتیجه میگیرم پس علت اصلی و مشکلم را در فراموشی می بینم به نظرم با برنامه ریزی میتوانیم جلوی فراموشی را بگیریم ودر هر کاری از خدا کمک بخواهیم چون در جایی فرموده اند نداشتن برنامه و آینده نگری یکی از عوامل بدبختی انسان هاست.
با تشکر
“وقتی ایمان کامل شد اراده هم قوی میشود.”
تا آنجایی که متوجه شدم بیان میکنم.یعنی وقتی شانیت
روحت را شناختی،که از کجا آماده برای چه آماده و اینجا چه کاری برای انجام دارد،آنوقت ارادهات برای انجام وظیفه جزم میشود. وقتی واقعا بفهمیم درس خواندن چه مزیتهایی دارد و به آن ایمان بیاوریم آنگاه با جدیت (ارادهٔ همراه با ایمان)درس میخوانیم.شناختن شانیت روح برای قدم برداشتن در سلوک بسیار اهمیت دارد.شناختن شأنیت روح است که انسان را از انجام بسیاری کارهای خلاف انسانیت دور میکند.(تا مرحلهٔ تنفّر ذاتی) و همینطور با شناخته آن است که میتوان با جدیت به وظایف عمل کرد.
دوست عزیز ۶ یک نکته بسیار عمیق و به اصطلاح کنکوری پرسیده است :” از کجا بدانیم به مبدا توجه میکنیم نه به جای دیگر؟” جواب اصلی این است :” باین بر میگردد به تعریف ما و پرورش فکر ما در باره مبدا” اینکه ما برای ارتباط مستقیم طول موج فکرمان را روی چه موجی تنظیم میکنیم. اگر اشتباه کنیم و پرورش فکری غلطی از مبدا داشته باشیم ممکن است بجای مبداء ؛ با نفس خودمان یا هر ساپروفیط دیگری ارتباط برقرار کنیم یا با یک راهنمای دیگری که در سطحی متفاوت قرار دارد!
از کامنت ۶۶، “۷” گرامی، خیلی متشکرم.
به نظرم:
۱) یکی از راههای داشتن توجه این است که قبل از انجام هرکاری از خود بپرسیم آیا خدا راضی است یا نه؟ اگر نه، آن کار را انجام ندهیم. در ابتدا سخت است . اما با تلقین، تمرین و تکرار می توان موفق شد.
۲) برای توجه به مبدا روزانه به حضور او توجه کنید، از چند ثانیه شروع کنید بعد به دقیقه و….
از ۳۳ عزیز بخاطر نظر لطفشان متشکرم و از “را” عزیز هم برای انتقادشان ، ولی کماکان فکر میکنم صداقت با خود و مردم و خداوند بر همدیگر، تاثیر گذارند.یعنی کسی که سعی میکند به دیگران دروغ نگوید وقتی روبروی خداوند هم قرار میگیرد بنا به عادتِ صداقت پیشگی اش، با خداوند هم با زحمت کمتری میتواند صداقت بورزد .چون در صندوقچه ی وجودی اش صداقت ِ بیشتری وجود دارد و به ارتباط ِ صادقانه برقرار کردن ، عادت کرده است. ولی کسی که در وجودش نیرنگ و تقلب و حیله موج میزند برقرار کردن رابطه ای صادقانه با خداوند هم لاجرم، برایش سختتر است چون به صداقت داشتن ،خو نکرده است.
در مورد «صداقت با خود» و ارتباطش باایجادِ رابطه ای صادقانه تر با خداوند میتوان گفت کسی که دچار خودبزرگ بینی است ، خود را در مورد ِ زیادی ِ امتیازات ِ کاذب تصوری اش فریب میدهد و دچار غرور و توقعِ ِ زیاد میشود که باز ،حداقل همین دو عامل، رابطه اش را با خداوند،از صداقت دورتر میکند. چون کسی که مغرور و پرتوقع بود برای برآوردن ِ توقعاتش با خداوند ارتباط برقرار میکند نه بخاطر ِ خودِ خداوند. البته تمام ِ این صفات بد در خودم متاسفانه بشدت وجود دارند.
با تشکر از متیس عزیز
باتشکرازدکترالهی ومتیس عزیز
باتشکراز زحمات فراوان دکتر بهرام الهی وتشکرازپاسخهای کاربردی تمام دوستان عزیز
با عرض سلام
از پروفسور الهی بی نهایت سپاسگزاریم.در یک مورد یا شاید دو مورد که با تمرکز به او به شدت به ضعیف بودن خودم اقرار کردم کمک عجیبی بمدت چند روز بمن رسید بطوریکه خودم را نمی شناختم ولی متاسفانه بعد از مدتی اثرش از بین رفت .
دوباره نفس قوی فعالیتش را از نو شروع کرد بطوریکه آن حالت التجاوالتماس دریافت کمک هم از بین رفت و توجه به مبدا بیشتر حالت لقلقه زبان به خودش گرفت و نتیجه اش هم معلوم است !! طبق درسهائی که داشتیم : هر چه با هیجان با او تماس برقرار کنیم او هم به همان صورت بما جواب می دهد .
با تشکر
با سلام ،تشکر خدمت أقای دکتر بهرام الهی :
با خواندن مطالبی که أیشان إز طریق این سایت در دسترس ما قرار داد ند وتجارب و نقطه نظرهای بی ریا و دوستانه عزیزان … توانستم معا یبی در خود بیابم که عمری إز انها غافل بودم و هر چه تلاش میکر دم روح و روانم إز اشفتگی فارغ نمی شد … و مهمتر اینکه در هفته ای که گذشت ،راحت تر توانستم حربه های نفس را بشناسم …و در مجموع إحساس کردم:
قوی تر… أمیدوا رتر …صبورتر .. متواضع تر … و خلاصه ..آرام تر شده ام ..
با سلام :
موردی که برای خودم انتخاب کرده ام مستلزم داشتن یک برنامه روز انه دقیق و منظم است اشکال این است که بلد نیستم یک برنامه برای خودم تنظیم کنم. .
یک برنامه کامل و خوب روز انه جه جور برنامه ای است؟
منتظر راهنما یی شما دوستان هستم
با سلام
میخواستم در باره کسب انرژی فراعلی مطلب کوچکی را معروض دارم
استاد الهی میفرمایند هیچکس نیست که خواهش نفس را نشناسد.
مخصوصاً شاگردان دانشگاه سیرکمال که شاخص های فراوانی جهت
سنجش مرز بین خوب و بد ، درست و نادرست ،و….در دست دارند
حالا هرکس به اندازه توانش و با نیت رضایت خدا ، اعمال نیکو انجام دهد مسلماً به همان نسبت ،انرژی فرا علی را هم
کسب کرده است
نظری که به فکر بنده حقیر رسید در مورد اینکه فرد چگونه مطمئن شود که توجه او به مبدا است یا نه اینست که انسان در پس هر توجهی که به مبدا(خالق) دارد به قلب خویش مراجعه کند چنانچه توجه سالک به مبدا باشد آرامش و اطمینانی قلب اورا فرا میگیرد که کلید حل معمای توجه است .با آرزوی توفیق روز افزون برای همه
به نام خدا
با سلام
من فکر می کردم تجسم کردن خدای زمان و مناجات، عبادت با توجه است .ولی مثل اینکه عبادت با توجه تعریف دیگری دارد و آن چه من فکر می کردم عبادت با توجه است فکر و ذکر است که موتور عمل است.
شخصا در موارد نادری که توفیق توجه و تمرکز برای لحظاتی داشته ام به نحوی که او را رو به روی خود حاضر دیدم ومناجات را با توجه به معنی آن ادا کرده ام کل فلسفه از کجا آمده ام برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت در فکرم تداعی شده وانگیزه کافی (انرژی ما فوق علی )برای مبارزه با نفس اماره و عمل به اصول الهی گرفته ام .از آنجایی که ظرفیت حفظ این انرژی را برای مدت طولانی ندارم ،با تکرار روزانه فکر و ذکر و حتی تکرار آن در طول یک روز سعی در توجه به مبدا و روشن کردن موتور عمل دارم.
لطفا دوستان راهنمایی بفرمایند.
با سلام وتشکر از شما سپاسگذاریم
سپاسگزارم…
تجربۀ عملی …روزی که فکر میکردم توجه به مبدأ دارم.نفس را نادیده گرفتم…ودر فکرم به دیگری می اندیشیدم وبه خوبی هایش توجه نداشتم..تا اینکه شدیدأ با چاقو انگشتم را بریدم وخونریزی شدید بود .بلافاصله متوجه گشتم که از نظر دور نیستم..وبا تمام دقتی که میکردم اسیر نفس نشوم .ولی شدم….همش در فکر محاکمۀ دیگری بودم وعیبهایش را زیرورو میکردم و خودم را برحق میدیدم..آنشب وروزهای دیگر انگشت بریده نیروی محرکه بود که سعی کنم مواظب افکارم باشم….البته نفس از راههای مختلف وارد میشود ومن مرتب از او طلب کمک میکنم که اگر کمکم نباشد نخواهم توانست با بدی هایم به تنهایی مبارزه کنم….صدای نفس همیشه خوشایند غروراست و سعی میکند غرورم را ارضا کند ونفس لوامه وملهمه برخلاف ارضای غرور نصیحت میکند…در همه حال امدادگر حقیقی او است…وغرور بدترین بیماری ومورد علاقه نفس.در لباسهای مختلف.
در رابطه با توجه به مبدا باید عرض کنم.علاوه بر تمام مواردی که درمورد فکر وذکر بیان شده روشی که طبق تعلیمات دانشگاه سیر کمال بنده برای خودم منظور داشته ام اینست. هر وقت بخواهم کاری انجام دهم چه کوچک چه بزرگ اول فکر میکنم واز خودم می پرسم آیااستادم از این کار راضی هست یا نه؟این سوال منو به فکر وا میدارد. تا به بایگانی درونم مراجعه وصحت وسقم انرا پیدا کنم به آن می پردازم.فکر یعنی رفتن به درون . وذکر یعنی نشستن وبا معبود حرف زدن .اینکار ایجاد انرژی مثبت الهی میکند وموتور معنوی ما آرام
آرام حرکت میکند
شیخ فرموده اند خدا را در درون خود پیدا کنید .
هر کاری میخواهم بکنم با آن خدای درونم مشورت میکنم
اگرسخت باشد اوکمکم میکند اوست که باید از ما راضی باشد
پروفسور الهی نحوه این برقرار کردن این ارتباط را بما می آموزد……
در خود فرو رو تا خدا یابی چون خدا یابی هرچه خواهی یابی…….به فرموده استاد……احساس خوشبختی این حالت
ناگفتنی است…..و فقط فقط فقط عمل و بخشیدن کسانی که حتی به ما جفا میکنند. با آرزوی توفیق او…..
Khodaye bozorg ba yek dastoore ma’navi be ma, vaghti anjamesh bedim chand ta fayde miresune!!
Ya’ni vaghti adam energy az tarafe mabda’ bekhad baraye mobareze ba nafse ammare va BEDUNE ke bedune komake ou kari azash sakhte nist HAMIN khodesh bare ghurure un shakhs ro ham miare paiin! dar hali ke hadafe ma aslan mobareze ba nafs tu ye kare khassi bude khod be khod az sharre ghurur door tar mishim!
Be dasto delbazie pedare ma’navimun har chi omid dashte bashim va talashe amali ham bokonim, un az bakhshandegish ye rooz hamamuno masrur mikone. shak nadaram.
بسیار سپاسگزارم همیشه شکر گزار درگاه حقم که مارا در جریان این تعالیم قرار داده . با همه وجودم و از صمیم قلبم از استاد م تشکر میکنم که چنین نعمتی را بما بخشیده به امید اینکه توفیق استفاده از آنرا هم داشته باشم آمین
یکی از ساده ترین و موثرترین راههای نوجه برایم این بوده است که درست قبل از انجام هر کاری یا زدن هر حرفی سوال کنم: خدایا تو راضی هستی؟
با یادآوری این کنفرانس چقدر مبارزه با نفس برایم آسانتر می شود …
فکر و ذکر باعث حرکت موتور معنوی می شود گاهی غرور بهم میگوید توکه همیشه توجه داری دعاهایت راهم هر روز می خوانی پس همین کافیه خدا همیشه با توست و هرچه پیش بیاید او نمی گذارد برایت مشکلی پیش بیاید تجربه ای که داشتم در یک مسافرت اجباری گروهی باچهار خانواده نزدیک ،خدا مراتنبیه کرد و توجه و دعا از یادم رفت غرق در مسایل بیخودی و از جمله قضاوت اشتباه شدم و حس کردم در این مدت چقدر از او فاصله گرفتم.درست است که بااراده ونیت و با فکر و ذکر به معنویت نزدیک می شویم اما باغرور به جایی راه پیدا نمی کنیم من چهار روز درسها و اصول معنوی را در ذهنم بایگانی گردم و هدف اصلی که مبارزه با نفس بود را از یاد بردم و به این نکته که بدون کمک او هرکز مبارزه با نفس امکان پذیر نیست توجه نداشتم
دیروز و امروز مقالههای «دوری و دوستی» (هلن ورهوفن ) و «آیا می توان معنویت را به روش علمی بررسی کرد» (جزوههای متیس بلاگ ) را مطالعه کردم درس دیگری که من گرفتم این بود(بخشی از اصول رااز بایگانی بیرون کشیدم )افرادی که با آنها سفر کردم وسیله هایی برای دریافت پیامها از طرف خدا بر ای من بودند که در خشم و عصبانیت نمی دیدم. اگر به جای غرور و توقع، توجه داشتم قطعا” سریع بجای خشم پیام را دریافت می کردم، من نمی توانم کسی را عوض کنم این من هستم که باید تغییر کنم در نتیجه فکر میکنم یکی از استارتهای حرکت معنویت مطالعه معنوی که در فکر ایجاد توجه میکند است
درس معنوی مانند آب است برای کشت وزرع که اگر نباشد همه جا خشک و بی حاصل است . از این درس معنوی آموختم . عقل سلیم می تواند بعد معنوی را درک کند و برای رشد عقل سلیم باید باصول اخلاقی و الهی صحیح عمل کرد . هدایت او این امکان را بوجود می آورد که همیشه در روی زمین حاضر است برای عمل باید نفس اماره را کنار زد با کسب انرژی فراعلی توجه خود را بسوی مبداء بگردانید و انرژی فرا علی را جذب کرد. پس در هر کجا حاضر و ناظرش باید دید و از او برای مهار نفس اماره و رشد عقل سلیم مدد گرفت
با سلام
فقط خدا را شاکرم که این مطالب را می خوانم و فقط اشک در چشمانم حلقه زده است. از صمیم قلب از همتون متشکرم.
با سلام،
شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشه.
هر بار که از دیدن کنفرانسهای پروفسور بهرام الهی لذت میبرم، خدا رو شکر میکنم.انشاءاله اجازه بدن کنفرانسهای بیشتری در سایت منتشر بشن.
سلام به دکتر الهی و همه دوستان و مدیریت محترم سایت
خدارو شکر که ما سعادتمندیم چونکه چیزی داریم که مایه نجات ما در دنیا و آخرت است و اون تعالیم استاد الهی است که نور ایمان به خدا رو در قلبم تابونده.
آیا توجه به مبدا همان تمرین روزانه فکروذکر است ؟ با تشکر
با سلام و تشکر آیتم ۸۲ خیلی واضح جواب دادند انشالله بتوانیم از این انرژی بتوانیم برای مبارزه با نفس استفاده کنیم.
برای مبارزه باتوقعات چه باید کرد.چگونه با تمرین فکروذکر انرا کم کنیم.
ﺑﺎﻋﺮﺽ ﺳﻼﻡ و ﺗﺸﻜﺮ اﺯ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻋﺰﻳﺰاﻥ,
ﻣﻠﻴﻚ ا ی ﻋﺰﻳﺰ, ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻆﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺧﺪا ﺩﺭ اﻣﻮﺭ, ﺗﻮﻗﻌﺎﺕ ﻛﻤﺘﺮﻣﻴﺸﻮﺩ
ملیک عزیز
نمیدانم سوال شما را درست متوجه شده ام یا نه به هر حال امروز به مساله توقعات فکر میکردم و وقتی وارد سایت شدم این سوال شما را دیدم.
در تجربیات روزمره میبینیم همه آدمها عیب و ضعف دارند و همه ما در حال یک پیشرفت تدریجی هستیم که مستلزم نادانیها ناتوانیها و اشتباهات فراوان بخصوص در ابتدای راه است.
پس چطور میتوانیم از این آدمها توقع داشته باشیم درست عمل کنند؟
ما باید به هم کمک کنیم و مراقب باشیم تهت تاثیر اشتباهات همدیگه قرار نگیریم.
خدا هم که همیشه مراقب ما هست.
با عرض ادب واحترام. سوالی دارم ایا برای عمل کردن عقل واحساس همزمان بکارمیاید.چگونه است لطفا اگرتجربه یا راهکاری دارید بفرمایید.
Thank you soooo much -such a powerful , meaningful yet practical article .
It has made me more hopeful and excited about how practicing good ethics and attention to God can lead us closer to the beloved .
I know that the above may sound very obvious to some , but every time I read different articles from metis blog – , I become more motivated , more excited and aware of my spiritual journey .so, a big massive thanks for helping me to become more alert , , , more excited and simply more knowledgable .
یاعرض سلام وخسته نباشیدبنظرمن برای رسیدن بمرحله عقل سلیم باید این احساس نیازبه مبدا درونا درخود بوجودآوردوهمیشه باعجزوناتوانی بخداپناه بیاوردواین میسرنمیشودمگراینکه به اصول اخلاقی الهی بدرستی عمل کند وهرصفتی راباجدیت وپشتکار ومهترازهرعنصری توکل بخدا رافراموش نکند تابتدریج آن واحد صفتی موردنطرش درش جوانه بزند باتکرارواستمرار دراین راه میتواند .انشالله بیاری خدا روزی برسد که تک تک واحدهای صفاتی دروجودمان جوانه بزند
متشکرم ممنون
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان ومتیس عزیز.
در زندگی پر از نفسهای مختلف شناخته وناشناخته ام که درطول روز یا مستقیما یا از طریق فکرم در گیر انها هستم ،
ولی تنها چیزی که نجاتم می دهد و می توانم گاهی با ان مبارزه کنم توصل جستن به او است ، واین کار را را وقتی
بیشتر خودم را در جریان مطالعه معنوی، توجه وعبادت ، و،،،،،،،،،،،،، قرار میدهم می توانم از کمک او برخوردار شوم درست مثل ان چوب بند بازی که موقع عبور از روی طناب در دست دارد وگرنه نمی تواند عبور کند بدون کمک از او حتی لحظه ای قادر به مبارزه نیستم.
دست او همیشه به طرف ما است ولی این ما هستیم که باید انرا بگیریم
با عرض سلام خدمت همگی دوستان و متیس عزیز :
همان طور که حضرت شیخ فرموده اند (عمر بشر کوتاه نیست ولی وقت بشر کم است)
سالها طول کشید تا بتوانم کمی معنی این جمله پر معنا را بفهمم. همیشه به خودم می گویم در زندگی ظاهری ایا اینقدر که به جنبه های زندگی مادی فکر می کنی واهمییت می دهی به جنبه های زندگی معنوی ات هم اهمییت می دهی.
و وقتی به این جمله حضرت شیخ فکر می کنم برایم انگیزه بیشتری می شود.
اگر نتوانیم عقل سلیم خود را از طریق عمل به اصول اخلاقی والهی صحیح وزنده پرورش دهیم ، در کجای این جهان هستی قرار می گیریم.
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان.
گاهی وقتها که مسله ای در زندگی اذییتم می کند و بعد از مدتی که متوجه می شوم ، از نفسم است ونمی توانم با ان مبارزه کنم ، با تمام ناتوانیم ،به او می گویم کمکم کن، مگر خودت نگفتی اگر از تو کمک بخواهیم کمکمان می کنی بس کمکم کن ، وگاهی اینقدر فشار نفس زیاد است که تحمل از چند ساعت تا حتی چند روز ویا ،،،،،،،،،،،،، را ندارم. و تحمل این فشار برایم رنج اور است. ولی تا به حال نشده از او کمک بخواهم وکمکم نکند.
و به عینه اینرا تجربه کرده ام. (ا گر در مبارزه با نفس فقط این اراده را داشته باشیم از او کمک بخواهیم کمکمان می کند. )
I feel I wish I knew these along time ago.I had so many opportunity that I lost it. I hope god gives me another chance in this word to be a better person. I never know I am such a bad person as much as I know now.I feel like a new person. I hope I am right and I will be able to do much better than before. With the help of god.
با سلام.
نهایت تشکر و سپاس را از پروفسور الهی دارم. در این سرمای زمانه که روحمان در حال انجماد است با هدایت ودروس ایشان گرم و پر از انرژی می شویم .
با تشکر از متیس
باسلام و تشکر چقدر احساس انرژی ،انگیزه برای برنامه ریزی و عمل به اصول اخلاقی صحیح پیدا کردم . خدایا شکرت. که این نعمت بما اعطا کردی
با عرض سلام :
سوالی داشتم در باره مبارزه با نفس اماره در درجه اول بعد از کمک خواستنن از او که کمکمان می کند ، وقتی حمله می کند زمانی که توجه داشته باشم سعی می کنم به ان پشت کنم ودلایلی برای مبارزه پیدا کنم ولی خوب بعضی از نفسها همیشه ممکن است تا اخر عمر با ما باشد ، و لی اگر کسی با یک مثال عملی که انجام داده می تواند بگوید چطور می توانیم با مشت به دهان نفسان بزنیم.
مرسی از توجه تان.
Shd عزیز
سلام
حتما خودتون بهتر میدونید
ولی برای خودم مثلا
گاهی از یکی از نزدیکانم لجم میگیره قبل از لج ,افکار منفی از ایشون ، در روانم شروع به تحریکات میکنند و باعث میشود که بخواهم تقابل به مثل بکنم اما چون در این زمینه با ایشون تجربه دارم و از تجارب قبلیم درس گرفته ام که چرا باید من هم مثل او بشم؟ یا اینکه شاید اون هیچ قصد و نیتی نداره ووو خلاصه وجدان درد گرفته ام و پشیمان شده ام میتونم بگم در این زمینه کمی پخته تر شده ام و تا نفس میخواد تلافی به مثل بکنه از طرف وجدانم الارم میگیرم و نگاهم و رفتارم با شخص مقابلم تغییر میکنه
جوری که اصلا قلبا هم از ایشان دلخور نمیشم
بنظر من چیزی خیلی روی رفتار من تاثیر گذار بوده
ترس از خدا بوده
با اینکه میدانم یکتا بسیار مهربان و کریم و با گذشت هستند اما بسیار هم از او میترسم این ترس باعث میشود بیشتر مراقب خودم باشم
با عرض سلام و ممنون از متس عزیز :
ممنون از شما رضوان عزیز که توجه کردید و وقت گذاشتین برای جواب سوال من.
امیدوارم که با توفیق از خودش بتوانیم همچنان با استقامت و پشتکار بتوانیم همچنان از این انرژی فراعلی که جاری است استفاده کنیم همان طور که فرموده اند اگر بتوانیم از این انرژی استفاده کنیم حتما کمکمان می کند.