قضاوت منفی نکردن

19 دسامبر, 2011
 
نوشته: ماری

اهل «حق» هیچ شی را نباید بد بداند و بد گوید و تحقیر نماید.

آنچه مرا همیشه تحت تأثیر قرار داده نگاه نافذ، مؤثر و توأم با خیرخواهی کسانی است که به مراحلی از پختگی معنوی رسیده‌اند. انرژی مثبت چنین نگاهی را می‌توان احساس کرد. نگاهی که به انسان قدرت متحول شدن می‌دهد. این نگاه عمیق و مهربان، که ورای تمام ظواهر و پیشداوری‌هاست و می‌توان آن را نگاه یا دید «درست» نامید، آن چیزی است که می‌خواهم به تدریج در خود پرورش دهم.

این همان هدفی است که هنگامی که به وجود خدا و عالم دیگر معتقد شدم برعهده‌ام گذاشته شد. در جوانی، برای چند لحظه، بصیرتی از عالم دیگر پیدا کردم و بلافاصله با خود گفتم: من کاملاً از مرحله پرتم و در «من» محدود و خودخواهم که با پیشداوری‌ها کورشده، محبوسم. برای اینکه بهتر و صحیح‌تر ببینم باید در دیدگاهم تجدید نظر کنم. اولین کار این بود که دائماً مراقب باشم و با افکار و قضاوت‌های منفی که به سرعت به ذهنم می‌آمدند، مبارزه کنم. قضاوت کردن نامشروع نیست، ولی این کار مستلزم تدبیر و همچنین بررسی دقیق و بی‌طرفانه است. با کمی دقت در عملکردمان، درمی‌یابیم که از ارزیابی بی‌طرفانه بسیار دور شده‌ایم: درکمان تحت کنترل احساسات و نفس اماره‌مان است که دائماً افکار و قضاوت‌های منفی در مورد دیگران را سبب می‌شود.


تفکر، مشاهده، برنامه‌ریزی، عمل

برای بهتر دیدن، ابتدا سعی کردم جنبه‌ی تئوری موضوع را بررسی کنم، سپس با شناختی که به دست آوردم شروع به عمل کردم. برای شروع، برنامه‌ی کوچکی برای تشخیص قضاوت‌های منفی که به فکرم می‌آمد در نظر گرفتم، سپس افکار خیرخواهانه را جایگزین قضاوت‌های منفی می‌کردم. چند تجربه کافی بود تا کاملاً متقاعد شوم که قضاوتم در مورد دیگران خیرخواهانه نبوده است.

برای مثال، با یکی از همکارانم که مرتباً در راهرو به او برمی‌خوردم، مشکل داشتم. او تازه وارد، خارجی و جوان‌تر از من بود. هیچ‌وقت به من سلام نمی‌کرد و جواب سلامم را هم به ندرت می‌داد. رفتار ناخوشایندش ناراحتم می‌کرد و دروناً برداشتی منفی از او داشتم. وقتی روزی یکی دیگر از همکارانم که در ضمن دوستم هم بود، گفت که او بسیار مزاح، فهمیده و مهربان است، متعجب شدم. تصمیم گرفتم دیدم را نسبت به او تغییر دهم. مدتی بعد، موقعیتی فراهم شد و هنگام ناهار با یکدیگر صحبت کردیم و متوجه شدم که او پسری خوشرو، مهربان و … است و من واقعاً در موردش اشتباه کرده بودم.

این آگاهی به من امکان داد وارد مرحله‌ی بعدی بشوم یعنی با روشی سیستماتیک و بدون توجه به اعتراضات درونی‌ام خلاف قضاوت هایم عمل کنم. به عنوان مثال:

یک‌روز اتومبیلم را به تعمیرگاه همیشگی بردم. ولی این بار تعمیرکار جدیدی آنجا بود که خیلی با من صحبت نکرد، حتی رفتارش هم چندان مؤدبانه نبود. برداشتی منفی در ذهنم ایجاد شد، ولی به سبب تصمیمی که گرفته‌ بودم، جلوی افکار منفی را گرفتم. شب موقع تحویل گرفتن ماشینم، رئیس تعمیرگاه را که با او آشنایی دارم، دیدم. سه هفته قبل صدایش گرفته بود و نمی‌توانست صحبت کند از او پرسیدم که آیا مشکلش برطرف شده است و او گفت که حالش بهتر شده، در همان زمان تعمیرکاری که صبح ملاقات کرده بودم با لبخند گفت: حالا نوبت من است چون از صبح صدایم گرفته است.

به سبب کار عملی‌ام قضاوت منفی را تشخیص داده و توانسته بودم جلوی آن را بگیرم و بدین ترتیب از قضاوت نادرست خودداری کرده بودم. این تجربه باعث خوشحالی‌ام شد. مرحله بعدی و نهایی این بود که نه فقط برای رفتار دیگران دلایل موجهی بیابم، بلکه افکارمثبت و خیرخواهانه هم داشته باشم. روزی تجربه زیر برایم پیش آمد:

مسئول حسابداری برای بازپرداخت مخارجی که کرده بودم، یک کپی از کارت اتومبیلم را خواست. ابتدا از این کارش دلخور شدم، ولی بلافاصله با این واکنش منفی مقابله کردم و سعی کردم دلیل موجهی برای این درخواستش پیدا کنم: این سند برای کارهای حسابداری ضروری است. او حسابدار خوبی است و در کارش بسیار دقیق است.

این عملکرد ساده، که نیازمند تلاشی واقعی است، راه را بر قضاوت منفی بست و شادی درونی واقعی در من ایجاد کرد.


تجزیه و تحلیل، پیامد

شناخت نظری‌ام درباره‌ی نحوه عملکرد قضاوت و نتایج مفیدی که از آنها کسب کردم مرا به کاری عمیق‌تر تشویق کرد: تحلیل دلایل شخصی که باعث قضاوت‌های منفی‌‌ام می‌شود و سعی در تشخیص تفاوت ظریف میان قضاوت تکنیکی( که برای تشخیص امور روزمره زندگی ضروری است) و قضاوت اخلاقی (که به سبب ناآگاهی از نیت دیگری باید از آن اجتناب کرد) و تمرکز در یافتن تعادل میان ساده‌لوحی و خیرخواهی. در واقع لزومی ندارد که همه کارهای دیگری را توجیه کنیم، بلکه باید به کمک عقل سلیم و اصول اخلاق الهی که فراگرفته‌ایم، خیرخواهی را در خود پرورش دهیم. فواید ملموس و زیادی از این کار عملی کسب کردم:

– برای خودداری از قضاوت منفی درباره دیگری به دنبال یافتن دلایل مناسبی (که غالباً هم آن را پیدا می‌کنم) برای رفتارش هستم، این کار باعث شده که حس خیرخواهی به طور مؤثری در من تقویت شود. علاوه بر این سعی می‌کنم صفت مثبتی را در او بیابم. این کار نیز سبب می‌شود که به تدریج دیدم نسبت به او تغییر ‌کند. از آنجایی‌که نیت واقعی‌اش را تشخیص نمی‌دهم، او را قضاوت نمی‌کنم. با این مراقبت آگاهانه، حضور الهی را به طور ملموس‌تری در کنارم احساس می‌کنم، احساسی که بسیار خوشایند است.

– رابطه ام با دیگران بهتر شده است و به نظر می‌رسد که آنها نیز «امواج» مثبتی را از جانب من احساس می‌کنند.

– افکارم سالم‌تر است و کمتر تحت تأثیر بدگویی قرار می‌گیرم.

– تفکر بر علل قضاوت منفی‌ام، به من در تشخیص نقاط ضعفم کمک می‌کند.

– در موارد بسیاری مشاهده کرده‌ام که در بعضی شرایط دشوار، نفس اماره با متقاعد کردنم مرا به اشتباهات بزرگی وادار کرده است. این یادآوری‌ها کمک می‌کند نسبت به دیگری انعطاف پذیر باشم و او را قضاوت نکنم.

– با واقع بینی بیشتری به صفات مثبتم نگاه می‌کنم: اگر در انجام کاری موفق‌تر هستم، فقط به این علت است که در آن مورد خاص پیشرفت کرده‌ام. برای روشن شدن موضوع مثالی می‌زنم: اگر در کلاس رقصی که افراد مبتدی هم در آن شرکت می‌کنند، بهتر از همه هستم به این دلیل است که در این زمینه ۲۰ سال تجربه دارم. از این رو عاقلانه نیست خود را برتر از دیگران بدانم.

– با انجام این کار متوجه شدم تصویری که ما از خود نشان می‌دهیم می‌تواند نقش مهمی در قضاوت‌های دیگران از ما داشته باشد. طوری رفتار نکنیم که باعث تصوری نادرست از جانب دیگران بشود.


نتیجه

چنین روشی در ایجاد دیدی «درست»تر، روشی خوشایند نیز برای کار روی خود است، زیرا به روح و روان آرامش می‌دهد و شادی و شعف درونی ایجاد می‌کند. همچنین مطلب زیر هم برایم جالب توجه بود زیرا که نشان می‌دهد انجام چنین کاری در مسیر کمال ضروری است:

«برای کسی که در معنویات فعال است همیشه منفی درست می‌شود. اگر انسان محبت نکند، اثر منفی انسان را تکه تکه می‌کند. همیشه باید قوه‌ی منفی در برابر سالک باشد و باید به واسطه‌ی این منفی خود را تصفیه کند.» (ملک جان نعمتی، مؤلف: لیلی انور)

برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr