آیا می‌توان معنویت را به روش علمی بررسی کرد؟

22 جولای, 2011
 
نوشته: دکتر پل دبل
چندین سال‌ پیش هنگام مطالعه‌ی کتاب مبانی معنویت فطری تألیف دکتر بهرام الهی، پاراگرافی توجهم را جلب کرد:

«خدا در همه چیز و در همه جا و با همه هست. در خواب یا در بیداری، مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق مأمورین خود یا نزدیکان ما، یا به هر ترتیب دیگری، حتی توسط عابری در خیابان، خداوند با هر یک از ما رابطه برقرار می‌کند. اما برای شنیدن و فهمیدن پیام های او باید نحوه‌ی تشخیص آنها را بیاموزیم».

در آن موقع متوجه شدم که اگر می‌خواهم ارتباطی درونی با خدا برقرار کنم، باید نحوه‌ی رمزگشایی پیام‌هایش را بیاموزم. چنین برداشتی مرا به سوی تلاشی مستمر رهنمون کرد که حاصل آن در کتاب اخیرم با نام رمزگشایی پیام های معنوی در زندگانی روزمره ۱ منتشر شده است.

در مقام یک روانپزشک با نگرشی عملی، احساس کردم اولین قدم این است که عواملی که یک تجربه‌ی معنوی را از یک تجربه‌ی روانی مشابه آن متمایز می‌کند، شناسایی کنم، البته نه از طریق تحقیق نظری بلکه بر مبنای تجربه‌ی شخصی‌ خودم. از این رو، ابتدا شروع به نوشتن تجربیاتی بر پایه‌ی اعتقاداتم کردم، با در نظر گرفتن این موضوع که تا حد امکان به صورت علمی و بی‌طرفانه آنها را بررسی کنم. سپس سعی کردم ببینم هر کدام از این تجربیات، به چه نتایجی منجر می‌شوند. با آنکه حاصل کار برای خودم جالب بود، بهیچ‌وجه نمی‌شد از آنها به نتیجه‌ای قطعی رسید. در اینجا بود که متوجه شدم با آنکه درآغاز کار، نیاز داشتم از تجربیات خودم و باورهای چندین نفر دیگر برای تثبیت اعتقادم به بُعد معنوی استفاده کنم، ولی در حال حاضر لازم است که یاد بگیرم تجربیات خودم را با تجربیات دیگران ادغام کنم تا ببینم کدام یک از تعبیرهای متناقض با یکدیگر، بیشتر با شواهد عینی مطابقت می‌کنند تا با الهامات شخصی خودمان.

در ابتدای کار یک پرسش‌نامه تهیه کردم و آن را برای تمام دوستانم فرستادم و از آنها نیز خواستم آن را به نوبه‌ی خود برای آشنایانشان بفرستند. بدین ترتیب بیش از صد تجربه را گردآوری کردم و بعد با بررسی عمیق‌تر، حدود پنجاه نفر از کسانی را که تجربه‌شان تأثیر بیشتری بر من گذاشته بود را انتخاب کرده و با آنها مصاحبه کردم. هر تجربه به قدری با دیگری متفاوت بود که مجبور شدم روشی برای تکمیل و ادغام آنها با تجربیات خودم برگزینم تا عوامل و نیروهایی که باعث روی دادن آنها شده بود را بهتر درک کنم. به طور خلاصه به این نتیجه رسیدم که همان‌طور ‌که در زندگی مادی از تجربیات دیگران استفاده می‌کنیم، اگر در مورد کارهایی که در زندگی مادی روزمره انجام می‌دهیم طرز فکر خود را کمی تغییر دهیم و در هر پیشامدی عوامل معنوی را که به آن معتقدیم در نظر بگیریم می‌توانیم از تجربیات معنوی یکدیگر نیز استفاده کنیم.

حال سعی می‌کنم این فرایند را به طور خیلی ساده توضیح دهم: مرحله‌ی‌ اول مبتنی بر تشخیص مهم‌ترین عوامل معنوی و مادی است که در پیشامد خاصی نقش دارند و همچنین نحوه‌ای که این عوامل، افکار، احساسات و اعمال ما و دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند. مرحله‌ی بعد شامل تطبیق نتایج با نحوه‌ای است که این عوامل بر اساس جزئیات زندگی ما دست به دست هم می‌دهند. مثالی از زندگی مادی را در نظر بگیریم: هنگامی‌که با رئیس‌تان مشکلی دارید، اگر بدانید دیگران چگونه با رئیس خود کنار آمده‌اند و سپس آن نتایج کلی را با موقعیت خاص خودتان تطبیق دهید، بهتر می‌توانید با آن روبه‌رو شوید. سپس باید درک خود را از عوامل معنوی که در آن دخالت دارند در نظر بگیرید و ببینید چه تأثیری بر روی حاصل کار می‌گذارند. همان‌طور که در مثال بالا با یادگرفتن از دیگران توانستیم بهتر آن مشکل را حل کنیم به همان قیاس هم با استفاده از تجربیات معنوی دیگران می‌توانیم بهتر دخالت نیروهای معنوی در زندگی روزمره‌مان را تشخیص دهیم.

به طور کلی برای تحقیق در هر زمینه‌ای می‌بایست دامنه‌ی تحقیق را محدود کرد. چنان‌که من متوجه شدم اگر به جای بررسی تجربیات خاص و غیرمعمول، نحوه‌ی برقراری ارتباط با دیگران و امور معمول و حرفه‌ای زندگی روزمره را مورد تحقیق قرار دهم، از نقطه نظر روانی، خودم و دیگران را بهتر درک خواهم کرد. به همین طریق رمزگشایی پیام‌های معنوی که در موقعیت‌های معمول زندگی روزمره اتفاق می‌افتد مرجع مشترکی ایجاد می‌کند که سبب درک بهتر عملکرد نیروهای معنوی می‌شود.

توانایی در رمزگشایی پیام‌های مربوط به زندگی‌ام، مرا به اعتقاد بیشتر به یکی از تعلیمات استاد الهی رهنمون کرد: بهتر است معنویت را با نگرشی علمی مورد توجه قرار دهیم تا فلسفی. در واقع با تکیه به این نکته توانستم به طور روشن‌تری بر وظیفه‌ای که امروزه بر عهده‌مان است، تمرکز کنم. متوجه شدم که در حال حاضر، معنویات در همان مرحله‌ای است که روانشناسی در صد سال پیش بود: زمانی که کسی باور نمی‌کرد بتوان ذهن را از نظر علمی بررسی کرد. آنگاه دیدم چطور می‌توانیم با مقایسه‌ی روشی که باعث پیشرفت روانشناسی شد و با در نظر گرفتن عوامل یکسانی که در تجربیات معنوی دخالت دارند به درکی روزافزون از طبیعت معنوی مشترکمان نائل شویم.

خوشبختانه ما در حال حاضر مجبور نیستیم کار را از ابتدا شروع کنیم، چون سنت‌های معنوی و دینی مجموعه‌‌ای از اصول را در اختیار ما قرار داده‌اند تا با تکیه بر آنها به بُعد معنوی زندگی روزمره‌ی خود توجه کنیم. با استفاده‌ی سیستماتیک از این اصول مشترک به‌ تدریج آنچه را که خالق این اصول برای ما مهم تلقی می‌کند را بهتر درک خواهیم کرد. فلسفه‌ی استاد الهی نه فقط بر اصول مشترک تمام ادیان الهی استوار است، بلکه مرا تشویق کرد که در روش خود سیستماتیک و بی‌طرفانه عمل کنم. من از اصولی که در کتاب ۱۰۰ گفتار استاد الهی آمده است، استفاده کردم تا تمام این تجارب پراکنده را در یک جا جمع کرده و مجموعه‌ا‌ی منسجم درست کنم. برای پر بار کردن تلاشم، به عنوان مثال اغلب به این گفتار فکر می‌کردم که: «در مکتب حقیقت فرقی میان مذاهب نیست، نژاد و رنگ مطرح نیست و فرقی بین اناث و ذکور وجود ندارد»، و این مرا تشویق کرد تا برای درک روشن‌تر از طبیعت معنوی‌مان تا حد امکان کوشش کنم. در موقعیت‌های خاص زندگی روزمره که برایم مبهم بودند، درباره‌ی گفتاری در مورد اصل علیت، که مرکز تمام علوم است، تعمق کردم: «تصادف و اتفاق وجود ندارد و هر چیزی علت و سببی دارد». اگر نمی‌توانیم علت رویدادی را بلافاصله درک کنیم، به‌ مرور زمان علت آن را خواهیم فهمید. همین‌طور که پیش‌تر می‌رفتم، متوجه می‌شدم که هر یک از این پیام‌ها جزیی از یک طرح بزرگ است و این موضوع را در توضیح عنوان کتابم «چطور زندگی آنچه را که باید بدانیم به ما می‌آموزد» مطرح کردم.

کلید اصلی برای یادگیری نحوه‌ی رمزگشایی پیام‌ها، پیدا کردن روش‌های مشترکی است که بتواند برای همه‌ی انسان‌ها، با ادیان و سنت‌‌های مختلف معنوی‌ کاربرد داشته باشد و فقط از این طریق می‌توان در این زمینه پیشرفت کرد. یعنی همان‌طور که ده‌ها هزار محقق با همکاری یکدیگر و با روشی مشترک شواهدی را گردآوری می‌کنند تا با استفاده از کشفیات نوابغ گذشته بتوانند زندگی مادی ما را بهبود بخشند، در علم معنویت نیز دقیقاً هما‌ن‌گونه است. وقتی روش مشترکی را درست طراحی کنیم، به کمک هر پیامی که رمزگشایی کنیم می‌توانیم کمی بیشتر بر کل ادراک خود از نیروهای معنوی بیفزاییم. این برای همه‌ی ما مفید خواهد بود، زیرا در همان حال که ما برای فهم مشکل یا موقعیتی خاص در زندگی روزمره مان تلاش می‌کنیم، هزاران نفر دیگر در سراسر دنیا با همان مشکل خاص مواجه بود‌ه‌ و راه حلی برای آن یافته‌اند. استفاده از اینترنت و سایت‌هایی از قبیل: Decodeyourrmessages.com که برقرار کرده‌ام، این فرایند را آسان‌تر می‌کند و ما می‌توانیم دیگران را با آموخته‌هایمان سهیم کنیم.

می‌دانم که چنین کاری در ابتدا بسیار دشوار به نظر می‌رسد. با این وجود، فکر می‌کنم وقتی آن را شروع کنید، بعد از مدت کمی به فواید آن پی‌خواهید برد، همان‌طور که برای خود من مفید بود. این اثرات به حدی است که به ما انرژی لازم را برای ادامه‌ی کار خواهد داد. سهیم کردن دیگران با آموخته‌هایمان، روشی است برای ابراز قدرشناسی‌ از منبع پیام‌ها و درک بهتر رهنمودهای پیام‌ها در زندگی روزمره. هر یک از ما فقط جزیی از این پازل را درک می‌کنیم ولی اگر به طور دستجمعی کار کنیم، می‌توانیم حقیقت یکی از بدیع‌ترین کشفیات استاد الهی را نشان دهیم- با در نظر گرفتن معنویت به عنوان یک علم می‌توانیم آن را با زندگی پیچیده و عقلانی خود ادغام کنیم.



برگرفته از سایت e-ostadelahi.com


***********************

۱- ترجمه محمود دانایی، نشر پنج، ۱۳۹۰