اثبات وجود خدا (۱): محدودیت ها

30 آوریل, 2011
 
نوشته: سُوفی لُوسُور

فلاسفه از دیرباز برای آشتی دادن عقل و ایمان « دلایلی بر اثبات وجود خدا» ارائه داده‌اند. این دلایل خود شامل استدلال‌های کم و بیش پیچیده‌ای هستند، به طوری که غالباً جای بحث وجدل باقی گذاشته و باید پذیرفت که به ندرت قانع کننده‌اند. پاسکال با رجوع به این دلایل می‌نویسد: « دلایل متافیزیک مبنی بر وجود خدا از استدلال‌ مردم بسیار دور هستند و به علت پیچیدگی زیاد، تأثیر کمی بر ذهن می‌گذارند و حتی در مواردی که برای عده‌ای مفید واقع می‌شوند، اثرشان فقط در حین اثبات دیده می‌شود تا آنجا که بعد از ساعتی نگران می‌شوند که مبادا اشتباه کرده باشند.» ( تفکرات )

انتقاد پاسکال در اینجا در مورد ارزش منطقی این دلایل نیست، اما آنها بر منکرین واقعی خدا تأثیری ندارند. تجربه به او نشان داد که هر چند دلایل متافیزیکی مبنی بر وجود خدا، ایمانِ معتقدین به او را تحکیم می‌بخشد، اما به ندرت منکرین را قانع می‌کند. حتی اگر آنها را متقاعد کند – فرضی که نمی‌توان مطلقاً نادیده گرفت – آنها را صرفاً به پذیرش وجود یک ایجاد کننده‌ی اولیه یا نیروی متفکری که منشأ تمام‌ آفرینش است رهنمون می‌کند؛ اعتقادی که در مقابل چالش‌های زندگی به ندرت می‌تواند مقاومت کند. اعتقاد به وجود علت اولیه به تنهایی برای ایجاد تغییری بنیادین در زندگی کافی نیست، باید کششی نسبت به آن علت‌العلل پیدا کرد که منجر به ایجاد رابطه‌ای قلبی و تغییری در رفتار در جهت رضایت خالق شود.

ملک‌جان نعمتی می‌گوید: « انسان وقتی [ او را] دوست داشته باشد توجه می‌کند.» بسیاری از معتقدین به خدا احساس مشابهی را تجربه کرده‌اند. عشق به خدا و مظاهر او برای کسی که می‌خواهد فعالانه در راه معنویت عملی قدم بردارد، ضروری است. منظور از چنین معنویتی این است که ایمان لفظی و محدود به یک طرز فکر فلسفی، به ایمانی ملموس و زاییده‌ی تجربه‌ی عملی و محرکی واقعی برای سیر کمال خود تبدیل شود. هنگام توجه به او قبل از اینکه برای ارضای امیال نفس، عملکردی عجولانه از خود نشان دهیم، زمانی را به تفکر اختصاص می‌دهیم و حرف و عمل خود را با معیارهای رضایت خدا ارزیابی می‌کنیم. وقتی این بررسی به ما نشان داد که کاری که می‌کنیم برای روحمان مضر است نیرویی را جذب خواهیم کرد که به ما امکان می‌دهد انگیزش‌های زیان‌آور را کنترل کنیم و آنها را به تعادل درونی برسانیم. بنابراین، بین خدای فلاسفه؛ یعنی آنچه منطق القا کرده و خدای حی رهروان معنوی؛ یعنی وجودی که راه دشوار و پر پیچ و خم کمال معنوی را روشن می‌کند و برای پیشروی، انرژی لازم را می‌دهد، تفاوتی اساسی است.

باید گفت که اصولاً موضوع اثبات وجود خدا برای کسی که ایمان ندارد بی مفهوم است. در واقع، معنای «دلیل» چیست؟ در یک تحقیق جنایی دلیل منطقی وجود ندارد بلکه شواهدی مشاهده می‌شود که دلیل بر واقعیتی مادی است (مثلاً ته سیگاری در جای به خصوصی پیدا شده) که ما را به واقعیت دیگری می‌رساند ( فردی سیگاری در آنجا بوده). دلیل در اینجا یعنی مدرک وجود ته سیگار، واقعیتی است که به خودی خود ارزشی ندارد؛ ولی وجود آن، واقعیت دیگری را نشان می‌دهد که مورد قبول ماست. این نکته بسیار مهم است: اگر به وجود افراد سیگاری اعتقاد نداشته باشیم وجود ته سیگار چیزی را ثابت نمی‌کند. به عبارت دیگر، ته سیگار فقط وجود خود را ثابت می‌کند. به همان ترتیب، اگر معتقد نباشیم که خدا، یا موجود متفکری وجود دارد که موجد کائنات است و همواره در هر موردی از موارد آفرینش دست اندر کار امور است نمی‌توانیم درک کنیم که وقایع این دنیا می‌تواند دلیلی بر وجود او باشد.

ممکن است فکر کنیم که ما به یک دلیل ملموس مادی مبنی بر وجود خدا، مشابه آنچه در بالا گفته شد، نیاز داریم. پس، مسئله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود این است که برای آنکه خدا خود را نشان دهد باید شکلی ملموس و محسوس، مشابه یک انسان یا یک پدیده، به خود بگیرد تا برای ما قابل درک باشد. در این صورت، ما خود خدا را نمی‌بینیم، بلکه مظهر او را می‌بینیم و این مظهر تنها برای کسی قابل قبول است که که به اصل تجلی خدا اعتقاد داشته باشد. فرض کنیم شخصی به شما بگوید من فرزند خدا هستم، یا درختی به شما بگوید من خدا هستم. در مورد اول، بی‌تردید فکر می‌کنید این شخص دیوانه است و در مورد دوم، فکر می‌کنید شاید خودتان دیوانه شده‌اید. پس حتی اگر خدا خود را نشان دهد، کسی که ایمان ندارد با ایمان نمی‌شود. زیرا اگر خود را نشان دهد (و چه بسا تا به حال هم این کار را کرده باشد)، تنها کسانی تجلی او را می‌بینند که با ایمان به او قوه‌ی شناخت آثار او را در خود به وجود آورده باشند.

حال که به اینجا رسیدیم از خود می پرسیم فایده‌ی این دلایل و براهین چیست؟ در کتاب معرفت الروح استاد الهی مطابق سنت فلسفی، فصل مفصلی را به «اثبات صانع تعالی» اختصاص داده است. این فصل با زبانی جامع و گاهی صریح پنج دلیل در اثبات وجود خدا ارائه می‌دهد. آیا این دلایل تا حال ایمان را در کسی ایجاد کرده‌اند؟ آیا چیزی را ثابت می‌کنند ؟ معلوم نیست. پس آیا باید نتیجه گرفت که بی‌فایده‌اند؟

برای این سؤال جوابی نیست جز اینکه بعد از خواندن کتاب اثر آن را در خود جستجو کنیم، آن اثر را حس کرده و روی آن فکر کنیم. برای گفتگو در این مورد، مقاله ای دیگر را به این موضوع اختصاص خواهیم داد.



برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr