سخنرانی دکتر بهرام الهی در مورد خودشناسی و کمال
پروفسور بهرام الهی، پس از تکمیل دورهی تخصص جراحی در دانشگاه مون پلیه فرانسه دوران حرفهای برجستهای را در زمینهی پزشکی و علمی در مقام پروفسور جراح اطفال، سرپرست چندین دانشکدهی پزشکی و مؤلف چندین کتاب پزشکی آغاز کرد. او در چهل سال گذشته، همزمان با فعالیت حرفهای، مطالعات عمیقی در معنویت و اخلاق، بر اساس مشی پدر، استاد الهی، به عمل آورده است. حاصل این تحقیقات انتشار چندین کتاب است که در میان آنها میتوان از طب روح و راه کمال نام برد.
پروفسور الهی مرتباً کنفرانسهایی در اروپا و امریکا ارائه میدهد. کنفرانس اکتبر ۲۰۱۰ در شهر پاریس بر دو مفهوم کلیدی از مشی فکری استاد الهی متمرکز شده است: خودشناسی و کمال معنوی. خودشناسی، شناختی فعال، ملموس و درونی است از قوایی که وجود ما را تشکیل میدهد؛ شناختی که از طریق عمل به اخلاق حقیقی، مبتنی بر اصول الهی صحیح پالایش مییابد. پروفسور الهی معتقد است که سایر چیزهای دیگر نتیجهی این شناخت است؛ از جمله سطح پیشرفت فرامغز، سطح ادراک و آزادیای که هر کس میتواند در این دنیا و در دنیای دیگر از آن بهره مند شود.
پروفسور الهی مرتباً کنفرانسهایی در اروپا و امریکا ارائه میدهد. کنفرانس اکتبر ۲۰۱۰ در شهر پاریس بر دو مفهوم کلیدی از مشی فکری استاد الهی متمرکز شده است: خودشناسی و کمال معنوی. خودشناسی، شناختی فعال، ملموس و درونی است از قوایی که وجود ما را تشکیل میدهد؛ شناختی که از طریق عمل به اخلاق حقیقی، مبتنی بر اصول الهی صحیح پالایش مییابد. پروفسور الهی معتقد است که سایر چیزهای دیگر نتیجهی این شناخت است؛ از جمله سطح پیشرفت فرامغز، سطح ادراک و آزادیای که هر کس میتواند در این دنیا و در دنیای دیگر از آن بهره مند شود.
با تشکر از پروفسور الهی برای اجازهی پخش ویدیوی حاضر که برای اولین بار منتشر میشود.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
بسیار ممنون و متشکر برای این ویدئوی فوق العاده چنان انرژی ای از سخنان آموزنده پروفسور الهی گرفتم که قابل وصف نیست باز هم ممنون برای همه زحماتتان واقعا عالی بود.
چه ویدئوی خوبی، کاش میشد تمام این کنفرانس را میدیدیم و یا دسترسی به متن آن داشتیم.
موضوع این سخنرانی خیلی پیچیده است و این مقدار برای فهم آن کم است. به چه منابعی باید مراجعه کرد؟
دستتون درد نکنه.
با سلام و سپاس قلبی و کتبی خیلی خیلی زیاد از پرفسور الهی که اجازه شرکت به صورت مجازی در این جلسه را به ما هم دادند.
همچنین از متیس عزیز و دست اندرکاران که ما را فراموش نمی کنند.
باتشکر بسیار زیاد ازپروفسور الهی برای اجازه پخش این ویدئو ودست اندرکاران متیس بلاگ عزیز بسیاربسیارعالی بود ومثل همیشه سخنان کوتاه ساده و یک دنیا پرمعنا به امید داشتن قدرت و اراده کافی برای عمل به اصول البته بازهم با لطف و توجه او.
با عرض سلام خدمت شما متیس عزیز
بسیار از لطف سرشارتان بابت این هدیه ی گرانبها سپاسگزاریم……
با تشکر فراوان از پروفسور الهی برای مطالب ارزنده در این ویدئو و همچنین تشکر از دست اندرکاران متیس که این مطالب را به فارسی در اختیار ما گذاشتند
تشکر از این ویدیوی بسیار آموزنده
بسیار بسیار ممنونم از این همه لطفی که به ما دارند .نمیدونید در چه شرایطی از این نعمت برخوردار شدم مثل تشنه ای که مدتها در کویر دست و پا میزد و برای یک قطره اب لهله میزد بازم هم هزاران بار خدا رو شکر میکنم
با سلام و تشکر فراوان از متیس عزیز. بسیار عالی و آموزنده بود.توفیق درک و عمل به فرمایشاتشان را عاجزانه از خدای بزرگ و مهربان تمنا می کنم.
بسیار عالی و آموزنده بود. حیف مه تمام سخنرانی رانداریم
درست است که این ویدیو به ظاهر ۸ دقیقه است ولی اگر دقت کنیم در واقع خلاصه هشت کتاب است که به صورت فشرده در اینجا آمده.
ضمنا من تا به حال در مورد فرامغز چیزی نشنیده بودم اصطلاح جدیدی است که ایشان در اینجا آورده اند
besyar mamnoonam, baraye man ashnaii ba rah e ostad Elahi yanii shoro dobareh, omidvaram betoonam mofagh sham va az in shoro e dobarh bishtarin estefadeh ra be afradi ke dar kenareshan hastam beresanam, va mofid basham.iin bishtarin chizist ke man mikhuham, mofid basham.
خدا خیرتان بدهد توفیق عمل به اصول را داشته باشیم.
خیلی خیلی ممنونم
به هیچ وجه تصور نمی کردم امشب موفق شوم درسی از آقای دکتر آن هم به این صورت دریافت کنم .
بی نهایت ممنون از زحمات متیس بلاگ
یک دم دیدار دوست هر دو جهانم بهاست.
با سلام
این ویدیو با زیرنویس انگلیسی نیز موجود است:
http://vimeo.com/19907993
با تشکر از زحماتتان
نکته ای که در این درس آمده و دوست داشتم در موردش صحبت کنم این قسمت از کنفرانس است:
“چرا می گویم عمل به این اصول؟
عقل خود را به محل بایگانی اصول تبدیل نکنید. اگر اصول را بایگانی کنید- می توانید تمام عمرتان این کار را انجام دهید اما به اندازه ی یک میکرون در رشد فرامغزتان جلو نمی روید و در مسیر سیرکمال قدمی پیش نخواهید رفت. مطمئن باشید.
یک مثال ساده این است: هنگام گرسنگی حرکتی نکنید بلکه سعی کنید فقط از طریق فکر خود را سیر کنید آیا سیر می شوید؟ خیر. باید بروید و چیزی بخورید”
من واقعا به صورت محل بایگانی از عقلم خیلی استفاده کرده ام و غافل از اینکه با این کارم هیچ تلاشی برای پیشرفت سیرکمالم انجام نداده ام.
خدا توفیق بدهد حداقل از این به بعداینطور نباشم و تلاش بیشتری در عمل به اصول اخلاقی و الهی بکنم
HAGHIGHAT
chegadr daghigh wa sadeh wa por ma´naa ast.
wali dar amal cheghadr moshkel wa zibaa.
cheghadr dar teye hezareh-ha haghighat raa
pichaande wa baa khorafeh be khorde
mardome bi-chaareh daadehand
Kaash unaa ham in video ro ke roo shakhse man, ke az hame-chi faraari hastam asar gozaasht ro, mididand
Che site khoobi! mamnoon az gardaanandeh wa jenaabe Porfossor Elahi
به نام ویاد خداوند مهر و با سلام و عرض ادب بر شما متیس عزیز و با تشکر فراوان که ما را یاری می کنید . تا با خواندن مطلب بسیار گرانبها و دیدار یار آشنا که دلهایمان را از تلاطم طوفان ناهنجاریهای زندگی به آرامش دعوت می کنید بسیار بسیار …… شاکر و سپاسگزاریم .
نکته دیگری که توجه ام را جلب کرد این بود که:
“…تا به خود شناسی نرسیم غیر ممکن است بتوانیم خدا را بشناسیم. خدا را از طریق آنچه دیگران می گویند نمی شناسیم، بلکه خدا را توسط خود و در درون خود می شناسیم.”
مرسی از این ویدیوی ارزنده
ممنون از شما. دیدن و شنیدن حقیقت به راستی زیباترین تجربه هاست.
بسیار زیبا و به صورت عملی کلیات راه کمال را ارایه فرمودند.به نظر من اگر بتوانیم نکاتی یاد گرفته و عمل کنیم فبها، در غیر اینصورت این مطالب نیز در ذهن ما بایگانی می شوند و ما را به اندازه یک “میکرون” هم جلو نمی برند.
ایشان در قسمتی از ارایه در حقیقت اصالت عمل را گوشزد می کنند.
وای خدای من متشکرم متشکرم . مدتی مرده بودم، مرا زنده کردی دوباره ، به من جان دوباره دادی برای ادامه مبارزه با نفس . انشاالله به من نیرو بدهید با عمل به معنویت بتوانم از خدا تشکر کنم. هرچند تو احتیاج به تشکر نداری. ولی این ذوق و احتیاج من به معنویت را نشان می دهد. دیدار دوست چه ذوقی دارد – ماند به بارانی که به تشنه لبان ببارد- اگر بارد، اگر نبارد ، سرزمینانت نی شکر آرد. مرسی از این ویدئو
با سلام و تشکر بسیار از متیس عزیز :اگر بدونید که بادیدن این ویدیو و مطالب گرانبهای ان چقدر ما انرزی و انگیزه پیدا میکنیم .ترغیب میشوید تا تمام این ویدئو و مطالب مفید ان را برایمان بگذارید .این یک تقاضای عاجزانه است که من یقین دارم ارزوی تمام دوستان دیگرمان هم هست . بهرحال برای من همین هم غنیمتی است که در این یخبندان بتوانم خودم را از یخزدگی نجات بدم
واقعاً ممنون .حقیقت را دیدیم وشنیدیم.
خیلی خیلی ممنون از زحماتتان بخاطرپخش وترجمه این ویدوی بسیار عالی وآموزنده وبی نظیر.
ممنون و خدا پشت و پناهتون.
خیلی عالی بود، متشکر
آقای دکتر الهی با زبان بسیار ساده و همه فهم اصول اصلی خودشناسی و کمال را شرح دادند. امیدوارم خدا توفیق بدهد تا عمل کنیم
یا سایت متیس شرح دهد و یا یکی از کاربرها وگرنه مشخص نیست که مغز روحی یعنی چه؟
چرا همه فقط تعریف و تمجید می کنند و هیچ کس به محتوا کار ندارد؟
در کتابهای دکتر الهی هم متابرین(مغز روحی)وجود ندارد.
خانم یاوری, در ارتباط با سؤال دوم شما میتوانم بگویم برای من که به طور علمی کتابهای پروفسور الهی را مطالعه می کنم و در حد فهمم آشنایی با مشی فکری استاد الهی دارم, دیدن این ویدیوی جدید و شنیدن مفاهیم آن برای اولین بار, هیجان بی حدی ایجاد کرد که آناً و به سادگی و بدون تفکر و تعمق نمیتوانم وارد تبادل نظر در مورد محتوای آن بشوم ولی در ضمن هم میخواهم هیجان خود را بازگو کنم و شروعی داشته باشم. بعد از آن, تبادل نظر با سایر کاربران مشتاق, میتواند بسیار مفید و آموزنده باشد.
سؤال اول شما بسیار جالب است و منهم در هیچ یک از کتابهای فعلی پروفسور الهی این لغت را ندیده ام و جدید است. همانطور که در ویدیو مشاهده کردیم از این ترمینولوژی جدید فرامغز در قیاس با مغز جسم استفاده شده و برداشتم این بود که فرامغز, عقل ما و مجری اراده ما در عالم دیگر است. فکر میکنم در این دنیا ما جوانه این مغز روحی را داریم و تا اندازه ای که بتوانیم اینجا با عمل به اصول صحیح الهی آنرا رشد بدهیم در آنجا هم در همان حد قادر به استفاده از آن خواهیم بود. سایر کاربران شاید بهتر و بیشتر فهمیده باشند و مایل به توضیج بیشتری باشند.
در کتاب طب روح صفحه ۸۷ گفته شده که از بدو تولد انسان مجهز به هوشی است در مرحله جنینی به نام عقل اعلی که میتوان آن را به مثابه مغز روح فرض کرد.این هوش بالقوه توان این را دارد که در ارگانیزم معنوی تعادل و هماهنگی کارکردی برقرار کند.
به نظر با عمل به اخلاق و اصول الهی اصیل میتوان آن را به عقل رحمانی تبدیل کرد و ازحالت بالقوه به سمت بالفعل سوق داد.
یک نکته دیگر هم میخواستم به مطلب بالا اضافه کنم و آن این است که در طیف تبدیل عقل اعلی به عقل رحمانی هر چه پیشرفت کنیم در آن دنیا در سطح بالاتری از درک و فهم و آزادی همانطور که آقای دکتر فرمودند قرار خواهیم گرفت لطفا اگر اشتباه برداشت کردم دوستان راهنمائی بفرمایند. با تشکر
در مورد “فرامغز” یا “متا برین” آنطور که در این کنفرانس آمده یعنی:
“مغزی متعلق به روح که به موازات مغز جسمانی عمل می کند……فرامغز از طریق تغذیه ای که ما توسط مغز در این زندگی زمینی برایش فراهم می کنیم، رشد می کند.
تغذیه ای که پایه فرامغز را می سازد و سبب رشد آن می شود، چیست؟
این تغذیه حاصل عمل به اصول اخلاقی و الهی صحیح است….. الخ
پیشنهاد می شود یکبار دیگر با دقت بخش دوم کنفرانس را که در مورد کمال معنوی است نگاه کنید چون توضیحاتی در مورد “فرامغز” و نوع تغذیه آن داده شده است.
بهتر ازحقیقت دانائی چه چیزیست؟ جواب سوال اساسی انسان که در این دنیا چه باید بکند وبه کجا باید برود ؟کی می تواندبه این سادگی وقشنگی وظرافت دراین مختصرسخنرانی بدهد؟|پس بایدعملا به رحمانیت خداوندایمان داشت که دانشمندانی برگزیده که نیازاساسی انسانهاکه همان دانستن است براورده کند> به امید انتخاب صحیح دانشمندوداناشدن وعمل صحیح به دانائیمان . ازدست وزبان که برایدکزعهده شکرش به دراید… باسپاس فراون
در جواب کامنت ۳۳ باید عرض کنم که اسم کار ما تعریف و تمجید نیست. این کار سپاسگزاری از این هدیهء زیبا بود. شکر نعمت، نعمتت افزون کند.
شما اگر سئوالی دارید، با کمال میل میتوانید مطرح بفرمائید. دوستانی هم که واردند همیشه جوابهای خوبی را ارئه می کنند.
برای من هنوز روح، روح است و نفس هم نفس. حالا کدام بخش این مجموعهء روح، مغز روحی است؟ خیلی برای پیشرفت سلوکی ام فرقی ندارد. و بیشتر مثل همان بایگانی شده های دیگر است. ولی اگر حتی یک عمل به اخلاق اصیل بنمایم، با توجه به محتوای درس خیلی بیشتر مرا پیش خواهد برد. در ضمن کتابهای دکتر الهی از مجموعهء همین کنفرانسها تشکیل میشود. لذا احتمالاً در کتب بعدی مغز روحی را هم میتوان یافت.
با سلام،
سوالی دارم درباره اراده روحی.در آن دنیا چه کارهایی بایدانجام دادکه وجود اراده تا این حدقابل اهمیت میباشد؟
آنطور که من برداشت کردم،اراده مثل وسیله حرکتی محسوب میشود که هرچه اراده قویتر باشدقدرت حرکت یا حتی پرواز کردن رابه روح میدهد.لطفا درمورداراده روحی بیشتر توضیح دهید.ممنون
اراده در لغت به معنی خواست، میل و تصمیم است بنابراین هر چه اراده بیشتر باشد فدرت عمل بیشتری دارد همانطور که در زندگی مادی شخصی که مقامی مهم دارد راحت تر میتواند ارادهاش( تصمیم و میلش) را در انجام برنامه اعمال کند.
با سلام و تشکر (شکر)مجدد از این نعمتی که شامل حال بنده نادان شده است .در یکی از نوشته هایم میخوندم که پرفسور الهی فرموده بودند:در ان دنیا همه چیز در دامنه ادراک و توسط (فکر) انجام میشود. دامنه ادراک ما از چه چیز درست شده است؟از شناختهای معنوی که در دامنه ادراکمان پیدا گرده ایم .در ان دنیا هر کس بر انچه در دامنه ادراک اوست تسلط دارد .برای صحبت کردن نیازی به زبان نیست . هر کاری را در فکرتان انجام دهید ان کار درست میشود . میتوانید چیزی را خراب کنید یا بسازید نیازی هم به ابزار نیست . افراد قویتر میتوانند وارد دامنه ادراک افراد پایینتر از خود بشوند. کسانی که همه منهیات را انجام داده اند و سلولهای الهی را وارد دامنه ادراک خود نکرده اند دامنه ادراکشان درست مانند یک زندان انفرادی تنگ و تاریک است نه چیزی می بینند و نه چیزی می شنوند. من با خوندن دوباره این مطلب و دیدن این ویدئو فکر میکنم (فرامغز) همان پرورش فکری است که ما از طریق تغذیه ای که با عمل کردن به تعالیم صحیح کسب میکنیم یا هوش روح بشری مان که اگر درست پرورشش بدهیم بتدریج بطرف عقل رحمانی یا هوش روح ملکوتی حرکت میکند و این یعنی همان مطلبی که از اقای دکتر خونده بودم و اول کامنتم نوشتم (فرامغز = با هوش روح ملکوتی یا همان پرورش فکر درست)
با عرض سلام به همه ی دوستان ، در جواب سئوال دوست عزیزم(_):
هر چه فرد به مبدأ نزدیکتر باشد ، اراده ، قدرت، توانایی و آزادی اش بیشتر است. اراده بیشتر به ما توان آنرا می دهد که خلاف وساوس نفس اماره حرکت کنیم و تصمیم بگیریم . مطمئناً چنین حرکتی خیلی به اراده بیشتری نیاز دارد تا پرواز روح. بدیهی است هر چه در اثر همان عمل به اصول الهی رشد کنیم، آزادی روحمان بیشتر شده و فکر می کنم گستره ی عمل وسیع تر می شود ، لذا محدودیت هایی که روح از آن در رنج است ، کمتر خواهد شد……
با سلام :اقای دکتر بهرام الهی در کتاب راه کمال صفحه ۴۵ می فرمایند: روح ملکوتی حامل ذره ای است منبعث از نفخه پروردگاری که به انسان استعداد کسب فضایل الهی را میبخشد …… پاراگراف دوم لازمه کامل بودن خلقت تنوع است .از این رو روح های ملکوتی همگی به یک گروه تعلق ندارند و دارای ظرفیت و درجات متفاوت هستند . همین امر تا حدی مبین تنوع روان انسانهاست . روحهای ملکوتی را میتوان به ظروفی تشبیه کرد که گنجایش انها از چند قطره تا دریا و حتی بیشتر است….پس این “فرامغز “غیر از این ذره چه چیزی میتونه باشه؟ که هر چه بیشتر غذای سالم به او بدهیم امکان بیشتر شدن ظرفیتش بیشتره؟البته من به اندازه فهم خودم به این موضوع نگاه میکنم. یا استاد الهی در کتاب اثارالحق جلد دوم گفتار ۳۹۱میفرمایند مثلا همیشه میگوییم دست من-پای من-چشم من-و غیره. یعنی این “من”از تمام این اعضا جداست و این اعضا تعلق دارد به “من” پس من کیست؟ که این اعضا به او تعلق دارد؟”من” همان روح است….حتی می گوییم “روح من” پس این “من” چیست که روح هم به ان تعلق دارد؟ ……..
اگر سالها بخواهیم معنی این کلمات رو بشکافیم فقط هر کسی میتونه به اندازه فهم و گستره میدان ادراک خودش چیزی از این انوار الهی رو متوجه بشه.
با سلام و سپاس فراوان از پروفسور الهی.
از شما نهایت سپاس و تشکر را دارم.
بایگانی اصول….
به خودم نگاه کردم. دیدم چقدر این اصطلاح جدید به من می خورد. متاسفانه تبدیل شده ام به مرکز بایگانی اصول..
از رب العالمین عزیز استدعا داریم که سعادت و توفیق عمل به اصول را عطا بفرمایند که در آنصورت عملمان به اصول انجام شده خواهد بود.
با ارادت, احترام و محبت فراوان
با سلام
درک این کنفرانس واقعا مشکل است. کاش می شد منابعی تعریف می شد که می توانستیم بر طق آن بهتر موادر مطرح شده را درک کنیم.
دوست عزیز مریم یاوری،
فکر می کنم، برای درک بیشتر در مورد متابرین (مغز روحی) میتوان از مقایسهء مبحث پنجم ِ کتاب ِ طب روح، بخصوص از ص ۸۷ الی ۹۰ با کنفرانس پروفسور الهی بهتر به نتیجه رسید.
ارگانیزم معنوی، از بدو تولد انسان، مجهز به هوشی است در مرحلهء جنینی به نام عقل اعلی که میتوان آن را به مثابه مغز روح فرض کرد. (طب روح ص ۸۷ پاراگراف ۱ )
زمانی که تمامی واحدهای صفاتی عقل اعلی به رشد کامل خود رسیدند، عقل اعلی تبدیل به عقل رحمانی میگردد. (طب روح ص ۸۷ پاراگراف ۲ ) این مرحلهء کمال است.
پرورش فکر به معنی پرورش عقل اعلی است. (طب روح ص ۹۰ پاراگراف ۱ )
پرورش فکر، یعنی وارد کردن اصول الهی (مواد غذایی) و اخلاق منبعث از مبدأ در جریان فکر، به قصد آنکه غذای سالم به عقل اعلی برسد و تحول آنرا به سوی عقل رحمانی میسر گرداند. (طب روح ص ۹۰ پاراگراف ۲ )
برگردیم سر مطلب سخنرانی
در آنجا کاملاً توسط آنچه که آنرا «فرامغز» نامیده ام، اداره می شویم.
یعنی مغزی متعلق به روح که به موازات مغز جسمانی است.
فرا مغز از طریق تغذیه ای که ما توسط مغز در این زندگی زمینی برایش فراهم می کنیم، رشد می کند.
تغذیه ای که پایهء فرامغز را می سازد و سبب رشد آن می شود، چیست؟
این تغذیه حاصل عمل به اصول اخلاقی و الهی صحیح است.
امیدوارم توانسته باشم کمکی انجام دهم.
سرشار شدم
باسلام واقعا ممنونم از زحمات شما متیس عزیز
استفاده کردم بازم ممنون
az babate in video mamnonam.
dar tule zendegi hata 1 bar ham amal konim an yek bar mahsub mishavad.baraye ma ke hamishe be donbale sanghaye bozorg dar zendegi hastim o mamulan zaman ra az dast midahim baraye anche ke bayad anjam dahim.
با سپاس وتشکر فراوان ازآقای پروفسور الهی
فکر میکنم درمورد فرامغز همانطور که بارهاآقای دکتر فرموده اند برای درک بهترمااز مطالب معنوی مثال مادی میزنند به همین ترتیب برای درک مفهوم فرامغزکه گفتندمغزی متعلق به روح که به موازات جسمانی است اگر به کاربردمغزدرزندگی انسان در جهان خاکی توجه کنیم واهمیت سلامت ومیزان وسعت آنرا دراین عالم درک کنیم به معنای فرامغز و اهمیت سلامت و پیشرفتش درعالم معنا پی میبریم.
جناب دکتر الهی ممنونم که اجازه ی پخش این تصاویر را دادید
آفای دکتر الهی فرموده اند”حتی اگر فقط یکبار هم درزندگی به اصول اخلاقی و الهی عمل کنید آن یکبار حساب می شودوبرایتان باقی می ماند” من در مدتی که افتخار آشنائی با این اصول را پیدا کرده ام سعی کرده ام عمل کنم ولی بعد از دیدن این ویدئو به خودم شک کرده ام که آیا من واقعا تا حالا توانسته ام لا اقل یک بار درست عمل کرده باشم از دوستان خواهش میکنم راهنمائیم کنید و اگر امکان دارد برایم مثالی بزنید که بفهمم خیلی ممنونم
بینهایت از خداوند کریم ممنونم که ما را در این برهوت معنویت که ناله ی گرگان و شغالان تنهایی فرد را دامن می زنند تنها رها ننمودند تشکر از اینکه اجازه داده شده این کلیپ زیبا در اینجا پخش شود و زیر نویس فارسی برایش تهیه شده ،با تشکر از تمامی عوامل اجرایی زحمت کش این سایت عزیز
شری
من فکر می کنم در این راه سعی و تلاش مهم است، نه رسیدن. ما باید تلاش کنیم، شکست بخوریم و درس یاد بگیریم تا بتوانیم به علم معنوی خود بیافزاییم و در دفعات بعد با علم بیشتر تلاش کنیم. به نظر می رسد تمام درس ها پس از تلاش ما قابل فهم می شوند (اصالت عمل).
چقدر فروتن و متواضع…
خیلی خیلی متشکرم
حقیقتا از این کنفرانس ممنونم واقعا بعد از دیدن این فایل انگیزه ایی مضاعف برای انجام اعمال معنوی به دست می آورم.
با سلام و با تشکر بی کران از زحمات متیس بلاگ
من هم رابطه بین این دو جمله را متوجه نمیشوم: گفته اند تا به خودشناسی نرسیم غیر ممکن است بتوانیم خدا را بشناسیم مثلا من فهمیدم که حسودم بخیلم مغرورم و…….. این قوا چطوری مرا به شناخت خدا میرساند . لطفا اگر برای شما جا افتاده مرا هم متوجه کنید .
با تشکر
با سلام و تشکر بسیار،
در رابطه با کامنت دوست عزیز شری، بنظرم می آید که هر بار که مبارزه با نفسی یا خدمت بخلقی بی ریا بقصد نزدیک شدن به خدا و رضایت او و انجام وظیفه انجام دهیم، جزو اصول الهی است که عمل به آن همیشه برایمان باقی می ماند.
در رابطه با کامنت ۵۸ شاید منظور از خود شناسی به خداشناسی رسیدن این باشد که که هر چه بیشتر بفهمم که حسودم و مغرورم و … و هر بار که با این نقاط ضعفم مبارزه کنم موفق می شوم این نقطه ضعف را کمرنگتر کنم و آن روزی که این نقطه ضعف از بین برود، حقیقتی که در وجودم است را می بینم و خدای درونم را می یابم (البته نباید در این دنیا منتظر نتیجه باشیم و نتیجه را به خدا واگذار می کنیم و فقط کوششمان را بکنیم که همان کوششمان برایمان علتی بشود که خداوند آن نقطه ضعف را پاک کند…). از طرفی وقتی روی خود کار می کنیم و احساسات خود را آنالیز می کنیم و مثلاً متوجه می شویم حسود هستیم، و اگر صادقانه تصمیم مبارزه با حسادت خود را بگیریم، پروردگار صحنه سازیهایی می کند که بفهمیم چگونه حسادت خود را به رقابت تبدیل کنیم و یا غرور خود را به اعتماد به نفس… بنظر اینطور می رسد که در هر صفت بدی ریشه خوبی وجود دارد که مهم این است که آنرا پیدا کنیم و به آن عمل کنیم. مثلاً عصبانیت، حقیقت خوب پنهان در آن، دفاع از حق است که نفس اماره آنرا به عصبانیت، بنابر این عمل غیر اصول معنوی تبدیل می کند، شناخت نفس اماره کمک می کند که جلوی این تبدیلها گرفته شود و حقیقت هر صفت که برای سیر سلوکیمان مفید است را بفهمیم، مطمئن نیستم درست باشد، خوشحال می شوم نظرات دوستان را ذر اینباره داشته باشم. با تشکر
با تشکر فراوان ….
مرسی – مرسی – مرسی
در کتاب راه کمال ص ۲۴۱ آقای دکتر فرموده اند برای رسیدن به شناخت خدااول خود را باید شناخت .برای شناخت خود ابتدا باید ساختارهای مختلف تشکیل دهنده خود را مورد توجه و شناسایی قرار داد و دریافت که هر یک از این ساختارها در حوزه خودآگاه چگونه آشکار میشوند.به تدریج که شخص از عدم تعادلهای صفاتی خویش آگاه شد باید با تحمیل اراده خود این عدم تعادل را کاهش دهد. برای توفیق در این کار به مرجع و الگوهای مطمئن و به ویژه به کمک مستقیم خداوند (انرژی ما فوق علی نیاز است تا بتوان نتیجه قطعی بدست آورد. هر بار بر یک نقطه ضعف و یا عیب خود فائق میآید آن نقطه یا عیب تبدیل به یک نقطه نورانی در حوزه نا خودآگاه میشود. چنان که گویی شمع کوچکی درآن روشن شده است .این شمع هرقدر کوچک هم باشد نورش در حوزه نا خودآگاه منتشر میشود و شخص میتواند به کمک آن درون خویش را کمی واضح تر درک کند. هرگاه تعداداین نقاط نورانی به حد کافی برسد حوزه ناخودآگاه روشن میشود و به انسان امکان میدهد که درون خویش را ببیند و خود را بهتر بشناسد.به این ترتیب در طول فرایند خودشناسی تدریجا با روح ملکوتی خویش آشنا میشویم و آگاهی پیدا کنیم که هموست که به من حیات میدهد هموست که من را میسازد هموست که سبب میشود فکرکنم تعقل کنم بفهمم وجود داشته باشم هموست که ابدی و ابدی میماند ……
مطمئا برای خود من چون خیلی در مراحل ابتدائی این کار هستم ودر وقت مبارزه با بعضی صفات مثل حسادت مثلا پی آن میبرم که ریشه در غرور است و الی آخر درک کامل مطالب بالا امکان پذیر نیست و در حد تئوری ویا آرشیو است و حتما با عمل و مبارزه بیشتر به درک بهتر و عملی تری خواهم رسید به امید توفیق در عمل کردن به این دستورات واقعا گرانبهاوطلائی…. بازهم ممنون
با سلام من هم با مطالعه فصلهای ۵ و ۶ و ۳۸ راه کمال نوشته اقای دکتر بهرام الهی تونستم مطالب بیشتری از این ویدئو بفهمم۰ (قابل توجه برای خانم نگین)
با سلام به دوستان عزیز.
در گامنت اولم چون ذوق زده شدم دستم و زبانم برای بیان نکات عملی قاصر بود، بعد از چند روز می خوام در مورد فرامغز نظرم را بیان کنم. همانطور که آقای دکتر بیان کردند، جسم خاکی توسط مغز تمام اطلاعات و کارهایش مثل تفکر، هماهنگی ارگانیسم بدن، تبادلات بین سلولها و … همه توسط مغز ظاهر انجام می شود، و در تعالیم راه همیشه به این نکته اشاره شده که ما با همان تفکر و شناختی که در این دنیا کسب کرده ام وارد آن دنیا می شویم، و برای پروزش عقل اعلی یا روح ملکوتی یا ذره الهی، باید هر کسی در این دنیا خود تلاش و کوشش و مبارزه کند و جوانه صفات الهی را بزند.( این دنیا برای کسی که بداند که چکار باید بکند معدن طلاست) تمام اعمال، نیات، افکار، و… همه ضبط و ثبت می شود، به نظر من عامل مهم ضبط کنند روح، مغز روح است، که آقای دکتر اسم آن را فرامغز نامیدند. برای تعادل نگهداشتن مغز ظاهر ما باید غذای سالم و متعادل و به تناسب سن و دیگر شرایط را فراهم کرد، برای تغذیه فرامغز هم باید اصول صحیح الهی که از مبدا به دست بشریت می رسد استفاده کرد. دراین حال است، که وقتی رفتیم آن دنیا همین اعمال و نیاتمان گریبانگیر یا راه نجاتمان را روشن می کند. همانطور که آقای دکتر فرمودند: اگر از اصول صحیح الهی که از طرف خدای زمان بیان می شود به عمل در نیاوریم و آویز گوش نکنیم، و فقط فلسفه بخوانیم مطمئنا راه بجایی نداریم و فرامغز مان محل بایگانی اصول می شود. تجربه ای از خودم دارم بیان می کنم. حدود یکسال و نیم است که مشکلی فکری و روحی برایم پیش آمده و عمل به تعلیمات را در من کم کرده، باور کنید دیگر کسی را هم نصیحت و با کسی بحث نمی کنم چون خودم عمل نمی کنم، می دانم که اثری هم ندارد. پرداختن به کارهای عملی و معنویت برایم کم رنگ شده، ( البته بگویم که شخصیت روحی من چه از لحاظ ظاهر و چه معنوی بسیار فعال است ) ولی کمی گوشه گیر و قلبا از بعضی موارد ناراحتم، البته می دانم که به خودم دارم ظلم می کنم و فشار روحی بسیار زیادی تحمل می کنم. با گرفتن این ویدئو و درس آقای دکتر فهمیدم که تا الان اصول را فقط بایگانی کرده ام، و با یک امتحان، ایمان و انگیزه عمل به اصول اخلاقی، جا زده ام و پر توقع شده ام که کسی بیاید نازم را بکشد. واقعا معنویت عوض شده ، اینجاست که اگر تلاش نکنم و مبارزه نکنم غذای مناسبی برای فرامغز روحم تهیه نکرده ام، چون مغز ظاهرم( عقل اعلی) هنوز پرورش کافی پیدا نکرده و شاید در تشخیص مصلحت خدا یا امتحان یا صداقت با استاد یا هنوز معنی صحنه سازی خدا را درک نکرده ام. برایم دعا کنید که از این بحران روحی سالم بیرون بیایم. ببخشید طولانی شد
با سلام و تشکر از مطالب زیبای دوستان
گفتاری از پروفسور بهرام الهی در کتاب مبانی معنویت فطری می باشد که فکر می کنم علاوه بر فرمایشات دوستان کمکی نماید .
این گفتار قلب بنده را همیشه گرم و به آینده امیدوار می کند : ( ص ۱۷۵)
○ …آنچه می توانیم با اراده و اختیار خود انجام دهیم فقط جزء کوچکی از کار ما در راه کمال است و متناسب با میزان اختیار ماست. اگر کار خود را درست انجام دهیم به “هیچ” بودن خود آنچنان که باید پی می بریم، و همین که به “هیچ” بودن خود پی بردیم به مرحله ی تسلیم در برابر خواست پروردگار قذم می گذاریم. در اینجاست که مرحله ماقبل خودکاری به پایان می رسد و مرحله خودکاری آغاز می شود و از این پس خود خداست که بقیه کارها را انجام می دهد……
با تشکر فراوان از پروفسور الهی
با سپاس فراوان از زحمات شما دوست عزیز .
امیدوارم که پروفسور الهی ما را همیشه از دیدن ویدئو های پور معنا و آموزنده شون مستفیض کنند….
سلام متیس عزیز ،
به کرات موضوع سخنرانی پروفسور الهی و موارد ارائه شده توسط ایشان را با دقت مورد توجه قرار دادم و جواب سوالی را که مدت ها ذهنم را به خود مشغول کرده بود در این صحبت های گوهر بار یافتم.تجربه خود را عنوان می کنم امیدوارم برای دیگر دوستان مفید واقع گردد.
در حال بازدید از سایت http://www.hadjnemat.com بودم و غرق در وجود شخصیتی اینچنین استثنایی ،که به یاد یکی از مباحث چاپ شده در « متیس » تحت عنوان « چند توصیه جهت روشنی قلب » افتادم. در این مبحث به چهار توصیه از استاد الهی جهت روشنی قلب اشاره شده بود که مورد اول آن مدت ها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود.
« ۱- هر کس هر چه بخواهد و بجوید در درون خود او است ، زیرا خداوند محیط بر وجود تمام موجودات است. »
هر روز به این جمله فکر می کردم و عملا نمی توانستم آن را درک کنم تا اینکه سخنرانی پروفسور الهی را در مورد «خود شناسی » شنیدم و به ناگاه جواب سوال خود را در بین جملات نغز و پر معنا و در این حال ساده و قابل فهم
ایشان یافتم. جواب من در این جمله کلیدی بود :
« تا به خود شناسی نرسیم غیر ممکن است بتوانیم خدا را بشناسیم. »آن گاه این جمله برایم روشن شد که چگونه خداوند برتمام موجودات محیط است وحتی از رگ کردن نیز به مه نزدیکتر است.
با تشکر از متیس عزیز که این سخنرانی پر ارزش را در اختیار ما قرار داد که با گوشه از موارد و نحوه آموزش در سیستم « دانشگاه سیر کمال استاد الهی » آشنا شویم و اینکه چگونه بتوانیم به هر اصل اخلاقی هم چون یک دانشجوی معنوی که نگران آموزش روح ملکوتی خود است بنگریم.
حیف اگر به دنیای دیگر بروم و صفات زیبا و شریف را حداقل در حد جوانه زدنی کوچک در خود نداشته باشم .
ممنون از دوست عزیز .. و کامنت زیبایشان(۶۶) . خیلی به این یادآوری احتیاج داشتم. متشکرم
با تشکر از دوستان عزیز برای راهنمائیشان
بهترین درسی که تا اعماق قلب نفوذ و خود حقیقی را بسوی مبداء رهنمون است
لطفآ راهنمائی فرمائید – ذکر چند قوای تشکیل دهنده روان
متشکر و سپاس کذارم
پس از شکر به درگاه خدا
و سلام و قدر دانی از متیس. با در نظر گرفتن فهم ناچیزم آنچه که از تعالیم آموختم:
مغز جسمی= جایگاهی است برای محفوظاتی که در طول زندگی زمینی کسب میکنیم و وسیله ای است که روح نظرات خود را از طریق آن با ابزار بازو،عضله و…. اعمال میکند.
این محفوظات پس از مرگ جسم به همراه مغز، مدفون میشود وتنها اثرات(مفیدومضر)آن اعمال، با روح عجین و همراه میگردد.
مغز روحی(فرا مغز) ما=جایگاه اثرات فوق الذکراست که در عالم بعد میتوانیم از آن دسته محفوظات مفید که صد البته همان دانش معنوی(اخلاقی-الهی) هستند که به وسیله هدایت حی زمان خود کسب،درک وعمل کرده ایم،بهره ببریم.
دانش معنوی ای که به فرموده آقای دکتر الهی بایگانی نشده و به عمل درآمده اند،میتوانندسطح حضور ما را در عالم بعد تعیین کنند.
با اینهمه آموزش و پرورشی که خدای زمان برای بندهایش ارئه میدهد،تنها شرمساری برای من میماند از اینهمه کاهلی و سستی .
خداوندا در این زمان استثنایی که هدایت حی،دانش معنوی را به رایگان برای جامعه بشری گسترده.خود توفیق عمل به این آموخته های بایگانی شده را به ما عطا کن تا با حضور در عالم بعد سر افکنده و دور از درگاهت نباشیم.
بسیار خوشحالم که در فضای مجازی از سخنرانی پروفسور الهی نیز استفاده کردم و از ایشون ممنونم که این امکان را در اختیار ما گذاشتند. بسیار ممنون از شما که چنین مطالب گرانقدری را فراهم میکنید.
ممنون از همه جواب های خوبی که داده شد در ضمن در مورد کامنت ۶۶در همین مرحله قبل خودکاری چقدر باید کمکمون کنه تا یه ذره جلو بریم گاهی اوقات احساس کسی رو دارم که ورقه امتحان دستشه و همینطور حیران و سرگردان مونده و استادش همش داره به طرق مختلف بهش کمک و راهنمایی میرسونه…واقعا درهمین ابتدای مرحله غیر خودکاری میشه فهمید بدون کمک خدا قدم از قدم نمیشه برداشت امیدوارم روزی به مرحله تسلیم در برابر خواستش برسیم…. باز هم ممنون از آقای دکتر الهی.
۲۴ ساعت است در مورد قوائی که روان را تشکیل می دهد فکر می کنم
ایا مراد قوای فکری و فهمی و دراکه و عقلی و ….است
لطفآ در این مورد حقیر را راهنمائی فرمائید
با تشکر از این سایت پر محتوی و اموزنده
خود شناسی ؛ یعنی شناخت ازطریق عمل کردی درونی باتماس با قوائی که در شما وجود دارند
س – ایا عملکرد درونی همان نیات و افکار ماست که باید ان را از قوه به فعل برسانیم البته در جهت رضایت خدا با اخلاق اصیل
یا معنا و مفهوم دیگر از ان مترتب است
قبلآ از راهنمائی کمال تشکر را دارم
من از قوا به عنوان قوای روح بشری برداشت کردم که شامل قوه شهویه و غضبیه و وهمیه میباشد که با شناخت این قوا درواقع منشا صفاتمان و در نتیجه نفس را میشناسیم حالا نمیدونم که تا چه حد درست برداشت کردم لطفا دوستان راهنمایی کنند.مرسی
در مورد سوال اول دوستمان د-پ فکر می کنم منظور شاید شناخت کلیه این قوایی که شما به تعدادی از آنها به درستی اشاره نمودید در روح و روان خودمان باشد که خود علمیست که دانستن آن نیاز به سیر کمالی طولانی دارد هر چه روح فرد پیشرفته تر باشد دانشش در این زمینه گسترده تر است
فکر میکنم منظور سه قوه غضبیه و شهویه و وهمیه است که در طول زندگیهای متوالی این سه قوا از حالت تعادل خارج شده و تمام رنج بشر هم بخاطر عدم تعادل دراین سه قواست و فرموده اند که تنها زمان عمل به اخلاقیات است که به این عدم تعادل پی میبریم میخواهیم محبت یاگذشت یا کمک کنبم نمیتوانبم اینجاست که با غور بیشتر درخوداگر پی به علت ببریم و در حد توان باان مبارزه کنیم خود قدم کوچکیست در خودشناسی که همین شناخت مثل شمع کوچکی درون را روشن میکند.اگر دوستان تصحیح یا این مطلب را کامل کنند ممنون میشوم
شیرینی دیدن و شنیدن دروس ” استاد الهی “، با آفای دکتر بهرام الهی!
دوست عزیز کامنت ۷۸، همانطور که می دانید هر کسی در حد بضاعت خودش مطلب را می فهمد بنابراین پیشاپیش عرض کنم که این نظر شخصی من است و سندیت ندارد اما فقط به عنوان یک نظر: کلمه puissance یعنی توانایی، قدرت، قوا، نیرو.. در این میان من از توانایی استفاده بهتری می برم. درون خودم نگاه کردم ببینم که چه توانایی هایی در روح و روانم هست؟ یعنی روح و روان من باهم (یا همان ارگانیزم روحی-روانی) چه قوا و توانایی هایی دارد؟
این توانایی ها به ذهنم آمد:
عقل ( از ایگو)، اراده برتر (روح ملکوتی)، قوه دراکه حقایق معنوی ، ایمان (سوپراید)، وجدان (سوپر ایگو)، الهام (سوپر ایگو)، اطمینان (سوپر ایگو)، صفاتی که توانایی محسوب می شوند و با نفس (عدم تعادل کارکردی و صفاتی) دست و پنجه نرم می کنند مثل: صبر، رقت قلب.
من حسادت و بخالت و بدجنسی و انتقام جویی و …. (نفس اماره) را قوا یا توانایی فرض نمی گیرم چون خلقت نشده بلکه چون هنوز آن قوا و توانایی هایم را در عمل نمی شناسم، این عدم تعادلها بروز می کنند.
امیدوارم که اشتباهاتم را دوستان عزیز بفرمایند.
thanks showing this vidio whith translation God bless you.
در جواب کامنت ۷۸
«به طور خلاصه برای رسیدن به شناخت خدا، اول خود را باید شناخت…………….. تا بتوان نتیجهء قطعی به دست آورد.
هر بار که انسان بر یک نقطهء ضعف خود فائق می آید، آن نتطقهء ضعف یا عیب تبدیل به یک نطقهء نورانی می شود، …….»
دوست گرامی اگر مطالب ص ۲۳۸ کتاب راه کمال، فصل خودشناسی از پاراگراف ۲ تا پایان پاراگراف ۳ را مطالعه فرمائید، شاید موضوع روشنتر شود. متاسفانه آوردن کل مطلب در یک کامنت مقدور نیست.
در انجا کاملآ توسط انچه که انرا فرامغز نامیده ام اداره میشویم
ایا منظور فرا مغزی است که در روح ملکوتی هر فردی است
که خود موظف است اداره امور معنوی خویش را به انجام برساند
یا فرامغز کسی که هدایت ابناء بشر یا بعبارتی مخلوقات با اوست
و در ان دنیا هم کما کان تا هدف غائی در اموزش و پرورش
مغزها نقش اساسی دارد
باسلامی دوباره وضمن تشکر از همه نظرات وتجارب دوستان من حقیر به این نتیجه رسیدم که :اولا به رحمانیت خدا ایمان داشته باشیم که دراین یخبندان معنوی راه راست واصول صحیح به ما نشان داده ومی اموزد( با توجه به این کلیپ کوتاه) دوما اگر موضوع را بفهمیم وچپ وراست را نگاه نکنیم ومتوجه مبدامان باشیم وبا هر تلاش ومبارزه با نفس هر چند کوتاهی که در راه رضای خدا انجام میدهیم … انشاالله خدا کمکمان میکند که برای ان چیزی که به خاطرش به کره خاکی امده ایم برسیم
سلام خدارو شکر. از متیس عزیزم متشکرم.از همه مهمتر از آقای پروفسور الهی متشکرم اجازه دادند این کنفرانس با زیر نویس ببینیم..
با سلام
این مطالب در عمق روحم نشست و تبدل به جوانه ای شد.امید است بتوانم آن را پرورش دهم. درسهای پروفسور الهی به راحتی قابل فهم است و آگاهی ما را بشتر می کند.انشا اله بتوانیم این اصول اخلاقی اصیل را رعایت کنیم.
من ذاتا بیشتر به مطالعه و مسایل نظری متمایلم. تا قبل از دیدن این کلیپ ، بیشتر زمانم را به مطالعه کتب معنوی می گذراندم ولی این سمینار به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم .
در مورد سوال دپ عزیز فکر میکنم آنچه از فحوای کلام مشخص است منظور از فرامغز همان ارگانیزم روحی – روانی یا در واقع همان مفهوم من تام یا خود واقعی ایست که از ما پس از مرگ می ماند (البته نظر شخصیست و ممکنست کاملا اشتباه باشد)البته احتمال دومی هم که شما اشاره فرمودید زیباست ولی با توجه بیشتر به جملات قبل و بعد ، کمی این احتمال از نظر حقیر شاید بعید مینماید …
با سلام فکر می کنم قسمت آخر این پرزنتیشن تفسیر زیبایی از تعداد زیادی از گفتارهای عملی استاد الهی می باشد که به یک نمونه از آن ، که گفتار ۶ کتاب برگزیده می باشد اشاره می گردد:
“{این راه …راه حرف نیست راه عمل است و فقط با عمل باید پیشرفت کرد.
کسی برود گوشه ای بنشیند و خود را از همه چیز محروم کند و بگوید پرهیزکارم ،درست نیست . اگر در اجتماع بود و پرهیزکاری کرد، حساب می شود.
کسی مقداری از درآمد خود را در راه خدا می دهد ، اجرش بیش تر از کسی است که ساعت ها می نشیند و ذکر می گوید.} ”
همه مان این تجربه را داریم که وقتی به روستایی کم جمعیت و زیبا می رویم وقتی کمی از اجتماع دور می شویم چه احساسات معنوی قویتر و زیباتری داریم و چقدر آدم خوش اخلاقتر و بهتری ،ظاهرا می شویم ولی مهم در اجتماع بودن و حفظ کردن تمرکزمانست که باید سعی کنیم خود مثبتمان را همیشه حفظ کرده و تحت تاثیر محیط سخت قرار نگیریم.اینست که سخت است.
In the corner of the universe we are setting on the wind .
so life is too short and we are walking in the cloud or fog ,very difficult to remind our self every minute this life is short take action you are not here for ever very difficult ,but iam sure with his
help we can do something better than yesterday
با سلام به دوست عزیز ( د-پ )
به نظر من کلمه شناخت یک کلمه کلی است در مورد هر چیزی می تواند بکار برد. فلان گیاه را می شناسم، از اطلاعات عمومی، این شناخت دو معنی دارد یکی اینکه فقط اسم گیاه را می شناسد و شناختی سطحی دارد، دوم اینکه شناختی دقیق در مورد خاصیت درمانی و …آن گیاه دارد. معنی کلمه شناخت در خود شناسی به نظر من یعنی مبارزه، تلاش بی وقفه، برای شناخت نقاط ضعفمان. مثالی می زنم البته هر کس می تواند رشته تخصصی خود بگنجاند. کسی سر کلاس حسابداری میرود و تئوری می خواند، کسی سر کلاس پزشکی می رود و تئوری پزشکی را می خواند، اینها همه اش تئوری است یعنی شناختی سطحی از آن علم، حال همان شخص اگر بخواهد شناختی درست و کامل از آن علم داشته باشد باید بار ها و بارها عمل جراحی کند و به عینه ببیند.یا حسابدار عملا باید وارد حسابها شود و تازه به مشکلات تئوری و عملی برخورد کند و تجربه کند تا شناختی عمیق پیدا کند. از نظر من عملکرد درونی به هر یک از این صفات یعنی رفتن به عمق قضیه و درست و صحیح عمل به آن صفت. فکر می کنم عملکرد قوای ظاهری (پنج حس) و قوای روحانی (پنج حس باطنی) همه در عرض همند نه در طول هم، همه برای یک شناخت درست لازم و ملزومند تا شناخت دقیق و صحیح باشد.
با تشکر از تمام کسانی که در یافتن پاسخ سئوال بمن کمک کردند
ضمنآ از جواب کارمای عزیز به سئوال حقیر بسیار سپاسگزارم
با تشکر و امتنان
خیلی از شما بابت ترجمه این کلیپ سپاسگزارم…چند وقتی بود به دلیل سنگین بودن محتوای درسی امسال نتوانستم به وبلاگ سر بزنم اما الان با دیدن همان چیزی که آرزویش را داشتم مواجه شدم یعنی ترجمه فارسی سلیس کلیپ که قبلا هم به فرانسه مشاهده کرده بودم .
با سلام و سپاس فراوان از آقای دکتر الهی به خاطر بیان ساده و شیوا و روانشان در مورد این موضوع معنوی و اجازه پخش این ویدئو و متیس عزیز برای پخش و زیر نویس فارسی عالی.
خواهش می کنم در صورت امکان متن کامل سخنرانی به همراه زیرنویس فارسی را نیز در اختیار قرار دهید.
با سلام
من هم درس گرفتم و هم انرژی.
خدا همیشه انسانها را متناسب زمان و مکان هدایت میکند
انشاالله که نور هدایت و حق و حقیقت همیشه تابان باشد.
با تشکر از شما
رضا
ممنون از علی برای جواب سئوال عملکرد درونی
وباتشکر از مهرداد عزیز برای جواب سئوال فرامغز واما باستحضار می رساند- برای انجام کامل عمل تحلیل بردن اصول اخلاقی والهی تا جائی که به خدا شناسی برسیم ، باید ( خود)
را با نور مبداء گرم کرد. بدون این نور ، خود شناسی میسر نخواهد شد راه کمال ص ۲۴۳سطر۱۲ببعد
در مقاله ای خواندم که با کسانی صحبت کرده اند. آنها فوت کرده وبه ان دنیا رفته اند.از انها سئوال شده که با خود چه اوردید.انها جوابی نداشته اند.به انها اجازه داده شد تا به این دنیا برگردند اما اگاهی خود را با لا ببرند .حال این اگاهی چیست؟؟
به فرموده پرفسور بهرام الهی این اگاهی شناخت نقاط ضعف اخلاقی و چگونگی مبارزه با ان است. این ویدئو اگاهی و شناختی به ما در چند دقیقه میدهد
zemne ghadrdani az zahamate bi darigh wa khalesane shoma. bayad begooyam ke in afkar wa ahdafe manavi 1 enghelabe bozorg dar maanawiyat.ke ma shanse in ra peyda kardim ke shahede an bashim .
با تشکر از safa برای زحماتی که در پاسخ سئوال حقیر کشیده اید
و اما با ملاحظه سخنرانی اقای دکتر در مورد( خود شناسی)
میفرمایند (عقل خود را بمحل بایگانی اصول تبدیل نکنید)
بعد از مطالعه دقیق حقیر فهمیدم یکی از ان قوای روان باید عقل باشد حال تا چه حد صحیح باشد نمیدانم
با تشکر
salam. vaghean kheili kheili mamnoon az in video. vaghean dar in sarmaye manavi man ro garm kard
با تشکر فراوان از پروفسور بهرام الهی به خاطراجازه پخش این کنفرانس زیبا… و ممنونم از زحمات شما متیس عزیز بازم ممنون
اگر بخواهیم عقلمان به محل بایگانی اصول الهی تبدیل نکنیم عملآ باید چه کاری انجام داد.
ایا احترام بحقوق خود و دیگران که فرموده اند جزء اصول است یا از حقوق مشتق شده اند که ما در این زمان به ان عمل کنیم که پایه ای باشد برای رشد فرا مغز. یا به عبارت دیگر
جزء اصول اخلاقی و الهی صحیح محسوب است .
از پاسخ دهندگان قبلآ کمال تشکر را دارم
با تشکر فراوان
عمل کرد درونی برابر مفاد اصل توجه در سه اصل معنوی
عبارت است از توجه به مبداء که رفتاری است درونی وتوام با تعمق برای برقراری ارتباط با مبداء می تواند به زندگی ،
افکار ، گفتار و اعمال ما جهت دهد
امروز این مطلب را متوجه شده ام
سلام
در جواب کامنت ۱۰۵,
فکر می کنم احترام به حقوق اصل است.
در عمل هم خوب است هر آنچه که می دانیم – که فکر می کنم دانسته هایمان کم هم نباشد – را به عمل آوریم.در واقع پرونده های بایگانی شده اصول را از ذهنمان بیرون بیاوریم و به جریان بیندازیم.. یعنی همین امروز اگر از روزی بدجنسی می خواهم به کسی پوزخند بزنم یا در مسخره شدنش سهیم باشم, اگر نیت بدی برای کسی دارم یا فکر بدی در سر, اگر خدمت به خلق برایم یک شعار آشناست که کم به آن عمل می کنم, همه اینها را تا آنجا که می توانیم به عرصه عمل بیاوریم. برای همین هم ترجیح میدهم درگیر اینکه فرامغز کجاست و چی هست و چگونه , نشوم. به نظر من مهمترین نکته عملی این مبحث همین بود که هر کاری دم دستمان می آید را انجام دهیم که آن ca nous comptera (“برایمان حساب خواهد شد.”)
دوست عزیز د-پ شما کاملاًدرست میگید . من وقتی این اصل رو رعایت میکنم یعنی (توجه به خدای عزیز رو )نمیدونید چقدر خوب میشم چقدر انرژی میگیرم و ارامش دارم اصلاً با کوچکترین رفتار بدی گریه ام میگیره و از خدا خجالت میکشم اما نفس انگاری چشم نداره این ارامش منو ببینه و از هر راهی شده میاد و عالم منو به هم میزنه و من رفتاری رو که در شان یک نیست رو انجام میدم مثلاً این روزا از (در)بی حوصلگی و ناامیدی وارد شده و همش به من میگه تو خیلی خسته هستی همه فشار ها روی سر تو هست و منو در شرایطهایی قرار میده که باعث میشه من عزیزترین اصل رو نبینم بیایید مدام خدای مهربون ،خدای محبت رو در کنار خودمون احساسش کنیم و مطمئن باشیم که همه این فشارها لازم رشد روحمون هست با تمام وجودمون به اون عزیز اطمینان داشته باشیم.
گفت: به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم ، دامنی پر کنم هدیّه اصحاب را ! چون برسیدم ، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت !
باتشکر از این پست. چیزی که من رو آزار می ده اینه که در شناسایی قوای که باید باهاشون ارتباط برقرار کنم احساس یک نوع فلجی می کنم و در واقع بیشتر آن آگاهی رو که بایگانی ذهنم کردم نمی توانم به عملکرد روزانه تبدیل کنم و بیشتر خودمو مقصر می دونم اما عملا مشکلات عملی روزانه ام که ریشه در شناخت روان و روح داره رو مثل یک دور باطل تکرار می کنم
چرا هرچه به مبدأ نزدیکتر شویم ، آزادیمان بیشتر می شود؟ چه نوع آزادی ای اینجا مطرح است؟ از چه نوع محدودیت هایی رها می شویم؟
در مورد سوال ۷۸ عزیز فکر میکنم که بدیهیست که هر چه به منبع آزادی مطلق در کائنات (خداوند) نزدیکتر می شویم منطقا آزادتر می شویم .
در مورد سوال دوم و سوم ایشان فکر میکنم آزادی بیشتر از بدیها و پستی ها و هر آنچه منفیست در خودمان و در بیرونمان و هر گونه محدویدیت ناشی از نقص و ضعف و نادانی و… و آزادی بیشتر برای خدمت رسانی بیشتر به دیگران و کمک به تولید هر آنچه خوبی است در جهان و…
در عین حال برای اطلاعات بیشتر ، شما را به مطالعه ی کتب مربوط به مشی فکری استاد الهی ارجاع می دهم چون اینها نظرات شخصی منست و ممکنست غلط و حتما ناقص است.
این کتب اقیانوسیست که هر کس راه حل مناسب مشکل خود را پس از بررسی در آنها خواهد یافت فقط مقداری صبر و حوصله و کوشش می خواهد و در این مجال اندک در این سایت بعیدست بتوان ، حتی اگر حاق واقع موضوع را نیز بدانیم (که امریست محال برای ما موجودات ناقص) مفهوم مورد نظرمان را بتوانیم کاملا منتقل نماییم. ولی سوالات زیباییست برای تفکر بیشتر.
در جواب کامنت ۷۸
با عرض معذرت از د-پ عزیز، بنده در کامنت ۸۵ به اشتباه ص ۲۴۱ راه کمال را ۲۳۸ نوشته ام. پاراگراف ۲ و ۳ از ص ۲۴۱ در زیر ..
« به طور خلاصه برای رسیدن به شناخت خدا، اول “خود” را باید شناخت. برای شناخت خود، ابتدا باید ساختارهای مختلف تشکیل دهندۀ خود را مورد توجه و شناسایی قرار داد و دریافت که هر یک از این ساختارها در حوزۀ خودآگاه چگونه آشکار می شوند. به تدریج که شخص از عدم تعادل های صفاتی خویش آگاه شد، باید با تحمیل ارادۀ خود این عدم تعادل ها را کاهش دهد. برای توفیق در این کار به مرجع و الگوهای مطمئن و به ویژه به کمک مستقیم خداوند (انرژی مافوق علی) نیاز است، تا بتوان نتیجهء قطعی به دست آورد.
هر بار که انسان بر یک نقطهء ضعف خود فائق می آید، آن نقطهء ضعف یا عیب تبدیل به یک نطقهء نورانی در حوزۀ ناخودآگاه می شود، چنان که گویی شمع کوچکی در آن روشن شده است. این شمع هر قدر کوچک هم باشد، نورش در خودآگاه منتشر می شود و شخص می تواند به کمک آن درون خویش را کمی واضح تر درک کند. هرگاه تعداد این نقاط نورانی به حد کافی برسد، حوزۀ ناخودآگاه روشن می شود و به انسان امکان می دهد که درون خویش را ببیند و خود را بهتر بشناسد.»
با توجه به فرمایشات شما دوستان عزیز(محمد و آذر مهر)،
نتیجتاًاگر روحی احساس محدودیت و عدم آزادی داشته باشد و این احساس هر روز بیشتر از پیش گردد، نشانه ی این است که این روح هر روز بیشتر از مبدأ دور و در بند نفس قرار گرفته؟ در این صورت می تواند شاخصی باشد برای اینکه نشان دهد فرد چقدر طبق اصول برخورد می کند؟
امیدوارم در این مورد بنده را راهنمایی فرمایید، زیرا که همیشه از احساس محدودیت و عدم آزادی ، در رنجم……
دوست عزیز ۷۸
نه الزاماً، در درجهء اول خدمتتان عرض کنم که بنده کلاً از اینگونه نتیجه گیری ها دوری می کنم. زیرا به هیچوجه از محدودیت و یا آزادی روح اطلاعی ندارم. بنده معتقدم سنجش این موارد با معیارهای ظاهری ممکن نیست و کسی میتواند از محدودیت و یا آزادی روحی سخن بگوید که خودش از قید و بندهای دنیوی رها شده باشد. ممکن است که روحی در اثر جد وجهد در این جهان مقام منزلتی بس والا برای خود ساخته باشد و در ظاهر خود از آن بی اطلاع باشد.
استاد میفرماید: « طی مراحل سیر کمال ِ سالک،… باید قبض و بسط و نشیب و فراز و وصال و فراق داشته باشد تا به کمال برسد و اینها از شرایط حتمی سیر و سلوک می باشند.»
در جایی دیگر میفرماید: سالک هر چه در گمنامی بماند و شش اسبه راهش را طی کند، بهتر است.
و در جایی دیگر میفرماید که: این مکتب، مکتب مولا است و شاگردانش برای سیر کمال تربیت می شوند. من عمداً جلوی کشف و کراماتشانرا میگیرم، زیرا این چیزها مثل مواد مخدر برای روح اند.
به این سبب، نظر من اینست که باید سعی و تلاش خود را بکنیم و کار به نتیجه نداشته باشیم. زیرا آنچه از ما میخواهند، سعی و تلاش است. فقط کافی است که به بایگانی عقل خود مراجعه نموده، در حد توان از آموخته های تئوری خود از اصول اخلاقی و الهی برداریم و به عمل درآوریم.
با نظر کامنت ۱۱۶ کاملا موافقم ولی نظر شخصی ام اینست که پس از عمل به تعلمیات استاد الهی که در کامنت مزبور به درستی بیان گردیده است.«««عمومأ»»» انسان احساس آزادی بیشتری مینماید ،اگر عزیزی احساس اسارت و عدم آزادی شدیدی دارد واقعا یک پزشک روح (منظورم ، پزشک روان یا روان درمان نیست) میتواند علت واقعی آنرا برای فرد روشن نماید و ممکنست این علت حوزه وسیعی از عدم توجه به حق جسم و روان برای تفریح و استراحت و مسافرت تا مسئله ایی مربوط به زندگی های گذشته یا حتی این زندگی ،(مثلا ممکنست کسی را به عنوانی زندانی کرده باشیم مثلا همسر را به عنوان ازدواج ، فرزند را تحت عنوان خیر و مصلحت و …یا حق دیگری را در زندگی خودمان محبوس کرده باشیم و غیره)را شامل شود .ولی عموما وقتی سعی میکنیم صحیحتر و معنویتر زندگی نماییم احساس مینماییم از خیلی از دردها و قیودات آزار دهنده آزادتر شده ایم .نقل به مضمون گفتاری از استاد الهی : “اگر هزار یکم وظایفمان را هم انجام دهیم تنبیهمان هم نمی کنند ” . این توفیق را در زندگی ام داشته ام که چندین بار انسانهایی که پیشرفتی در معنا داشته اند را ببینم ،چنان آزاد و رها و آرام بودند انگاری دلشان اقیانوسی پر از آرامش است . البته آرامش واقعی هرگز در این دنیا کاملا بدست نمی آید و البته شیاد معنوی که صورت ظاهر بزرگان معنوی حقیقی را نیز تقلید مینماید بسیار است ،ولی همگی آنها در یک چیز مشترکند آرامش و حس رهایی .(البته همیشه استثناهایی هم بدلایلی وجود داشته است )
البته ما برای آرامش و احساس آزادی به این دنیا نیامده ایم بلکه برای آزاد شدن آمده ایم .
ولی در کل به نظر حقیر یکی از اثرات جانبی زندگی سالم معنوی ،اغلب میتواند آرامش قلبی و آزادی روحی بیشتر قابل لمس حتی در همین زندگی دنیوی ما باشد. البته باید در معنویت بدنبال کسب رضایت خداوند بود نه احساس آزادی و آرامش و غیره …البته از سیاق نگارش ۷۸ عزیز مطمئنم که حداقل از بنده پر گناه بسیار آزادتر و آرامترند .
دوست عزیز کامنت ۷۸٫ چیزی که بنده فعلا متوجه شدم منظور آزادی در جهان ابدی است. من فکر می کنم چون ما در حال حاضر در جسم هستیم و در حیطه ی روان، نمی توانیم این حس محدودیت را فقط به روح نسبت بدهیم. ما همیشه در فشار و محدودیت جسم و حواس پنجگانه اش هستیم. (روح ملکوتی در جسم مثل فنری است که تا حد ممکن فشرده شده) خب یک فنر فشرده نمی تواند جست و خیز کند. آزادی اش خیلی محدود شده. ممکن است در روان خود و ناشی از محیط پیرامون مان احساس محدودیت داریم. در مورد خودم عرض می کنم: ممکن است در قسمت کوچکی از میدان ادراک و افکار خود هستیم و افق باز حقیقی را نمی بینیم. کمااینکه در شکل می بینیم که چقدر قسمت ناآگاه بزرگ و من آگاه کوچک است. در عین حال بارهای علی رنگارنگ ما را محدود می کنند، روحمان را که می خواهد مثل بالن پرواز کند و بالا برود به پایین می کشند (که اگر از دستشان خلاص نشویم آن طرف هم همین خاصیتشان را ادامه می دهند) و …
از خودم می پرسم بعد از مرگ چه آزادی دلم می خواهد؟ به نظرم اولینش آزادی ناشی از فهمیدن است. آزادی حرکت و به این طرف آنطرف رفتن. آزادی رشد. آزادی کار کردن. آزادی آموزش دیدن. آزادی خلاقیت روحانی. آزادی اجازه داشتن. آزادی آگاهی. برای درک آگاهی به فرامغز رشد یافته نیازمندیم. هر چه بیشتر رشد کرده باشد، بیشتر از اطرافمان، از خودمان، از علتها، آگاه خواهیم بود. هر چه آگاهتر، به همان میزان شادتر… آزادتر.
(امیدوارم که فکر کوچک من برای سوال شما مفید باشد. اگر دوست داشتید بیشتر توضیح دهید)
آذر مهر ، محمد و کارمای عزیز ، گفته هایتان بسیار قابل فکر بود،شاید لازم باشد کمی برای سوالم توضیح دهم :
در درس مربوطه نقل به مضمون گفته شده، هرچقدر فرد به مبدأ نزدیکتر باشد ، آزادی اش بیشتر است . پس این می تواند شاخصی باشد که متوجه شوم چقدر طبق اصول الهی عمل می کنم، زیرا اگر طبق اصول برخورد کنی ،آگاهی ات رشد کرده ، به مبدأ نزدیکتر ، نتیجتاً می بایست احساس رهایی و آزادی ات بیشتر شود. من این موضوع را در خود بررسی کردم ، نمی دانم آزادی ام حقیقتاً کم است یا زیاد ، ولی همیشه از محدودیت ها(معنوی) در رنجم . با خود می گویم قرار دادن در محدودیت برای این است که تو در جهلی ، اگر کسی نداند چگونه از چاقو استفاده کند ، چاقو را از فرد دور می کنند تا به خود آسیب نزند ، ولی یک پزشک وسیله ی کارش چاقو است و کسی آنرا از پزشک دور نمی کند.مثلاً یهودا اگر در مجاورت با “مرد حق” نبود شاید شرائط برای خطایش بوجود نمی آمد یا شرائطی که برای شیخ رش پیش آمد و…پس اجازه درون خود ماست ،می توانستند از ما اینچنین مراقبت نکنند ، ولی او خیلی مهربان است . با خود می گویم هیهات که اگر تا این حد در جهل نبودی ، احتیاج به این محدودیت ها نبود ، خدا که دریغ نمی کند، خدا که بخیل نیست ، برو خودت را درست کن که مجبور نباشند برای اینکه روش استفاده درست را نمی دانی تو اینچنین در فشار محدودیت ها قرار دهند . این درس بسیار بنده را در فکر فرو برد که اگر در جایی از زندگی احساس درد و فشار می کنی و فکر می کنی آزادی نداری ، محدودیت ها خفه ات می کنند، کمی هم به این موضوع بیاندیش که باید خود را از این جهل و نادانی نجات و آگاهی ات را رشد دهی تا لازم نباشد از تو چیزی را بگیرند تا مرتکب خطا نشوی، از او کریمتر چه کسی؟!!
اگر یاد بگیری از هر چیز چگونه استفاده کنی او دریغ ندارد……
یکی از عوامل محدود کننده که مانع بزرگی برای عدم تشخیص استفاده صحیح است ، “احساسات” می باشد و این موضوع خیلی آزار دهنده است . با آنکه این جمله برایم خیلی “تلخ” است و دوست ندارم به زبان بیاورم ، ولی برای اولین بار در زندگی ام آرزو می کنم، روزی از قید این احساسات زیادی رها شوم……
۷۸ عزیز. مرسی از توضیحتون. بهتر متوجه فرمایشتون شدم. فکر می کنم تعداد کسانی که با من و شما همدرد هستند کم نیستند.
این حال شاید مثل کسی باشد که همه عمر آرزوی قبولی در بهترین دانشگاه دنیا را داشته. حالا هم پذیرش گرفته ولی غیر حضوری. ولی در عین حال با این علم که، بعد از فارغ التحصیلی می تواند در همان دانشگاه مشغول به کار شود و مدرکش را همه قبول دارند. اما حالا همه اش حسرت کسانی را می خورد که با کیف و کتاب هر روز می روند و سر کلاس درس بهترین استادان آن دانشگاه می نشینند. در حالیکه آن دانشجویان هم همین کتابها را می خوانند. البته نمی شود منکر شد که موقعیت آنها عالی است اما بالاخره باید بروند توی خانه یا کتابخانه بنشینند همین درسها را بخوانند، در آزمایشگاه اجتماع و محیط کار کنند، مقاله و پایان نامه بنویسند، و مرتب هم، همین امتحان ها را بدهند.
به خودم می گویم این پذیرش، بهترین چیزی است که من توانسته ام به دست بیاورم. عاشق این دانشگاه و درس خواندنش هم هستم، یک پله بهترش هست ولی خب دست من بهش نمی رسد شاید چون وضع نمره هایم آنقدرها خوب نبوده، کار عاقلانه همین است که شما نوشتید. درس بخوانم. روی خودم کار کنم. سعی کنم. تلاش کنم. خودم را حقیقتا بالا بکشم. در امتحانات روزانه به یاد واحدهای درسی بیفتم. کوشا و جدی بشوم مثل همان دانشجویان حضوری.
تازه، اگر کمی عمیق بشویم می بینیم که ما هم به نوعی و در بعدی، دانشجوی حضوری هستیم. اما چون با حواس جسمانی نمی بینیم باید خودمان را متوجه این حضور بکینم. به یاد خودمان بیندازیم که حی و حاضر هستیم. شاگرد هستیم و بالاترین سعادت هستی نصیبمان شده. خدای نکرده حالت قهر یا ناامیدی برایمان پیش نیاید (برای خودم عرض می کنم. اگر بدانید چقدر این حرفها برای من لازم بود).
مدیریت احساسات هم شاید یکی از واحدهای درسی است. شناخت و آنالیز و کانالیزه نمودنشان. به نظر بنده، آن احساس زیبا را هم که هدیه خداست پاس بداریم:
.
۷۸ عزیز،
شاید در بعضی موارد، این روش ِ عنوان کردن نقل به مضمون اشکالی نداشته باشد و از آن طریق بتوان نقل قولی از گفتار استاد را کرد، ولی به نظرم در کنفرانسی به این دقت که خدا را شکر هنوز در دسترس قرار دارد، روش درستی نباشد.
در قسمت خودشناسی فرموده: «خودشناسی، یعنی شناخت از طریق عملکردی درونی در تماس با قوایی که در شما وجود دارند.»
در جایی دیگر میفرماید: «خدا را از طریق آنچه دیگران می گویند نمی شناسیم، بلکه خدا را توسط خود و در درون خود می شناسیم.» ” بنده از این جملات نتیجه می گیرم که تا خود عمل نکنیم چیزی را کسی به ما نمی دهد. خدا اصول اخلاقی و الهی صحیح را توسط ادیان آموزش میدهد. بعد نوبت به ما میرسد که به آنها عمل کنیم. «مثال خوردن غذا» .
حالا اینکه منتظر باشیم چیزی را به ما بدهند فکر میکنم صحیح نباشد. مثالی است میگویند، “در یمنی پیش منی، پیش منی در یمنی!”
در جایی دیگر از این کنفرانس میفرماید: «وقتی به آن دنیا می رویم سطح کمالمان دقیقاً مشابه سطح کمالی است که در اینجا کسب کرده ایم.» از این گفتار میتوان متوجه شد که نتیجه گیری کارما در کامنت ۱۱۸ کاملاً صحیح است. “منظور آزادی در جهان ابدی است”
در جای دیگر از کنفرانس فرموده: «ولی در آنجا، همه چیز از طریق فرا مغز انجام میشود.» “در آنجا” همینطور در ادامه میفرماید: «اراده بستگی به سطح معنوی دارد. هر چه سطح بالاتر است-در اینجا منظور از سطح بالاتر چیست؟ یعنی هر چه به مبداء نزدیکترید، بهتر درک می کنید، به کمال نزدیکتر می شوید. اراده، قدرت، توانایی و آزادی بیشتری خواهید داشت.» در اینجا منظور از نزدیکی ِ ظاهری نیست. اگر چنین باشد که عدالت خدا زیر سئوال میرود. شاید کسانی در گوشه هایی از این جهان پهناور باشند که هرگز توفیق دیدار حق نصیبشان نشود. پس آنها چه؟ اگر به حضور ظاهری باشد….
استاد میفرماید: « طی مراحل سیر کمال ِ سالک،… باید قبض و بسط و نشیب و فراز و وصال و فراق داشته باشد تا به کمال برسد و اینها از شرایط حتمی سیر و سلوک می باشند.»
“«اینها از شرایط حتمی سیر و سلوک می باشند»”
امیدوارم فضولی مرا ببخشید. قصدم بیشتر تکرار برای خودم بود. خدا خیرتان بدهد که باعث شدید چند بار دیگر ویدیو را ببینم
مهم اینست که در این دوران هستیم و سیر و سلوک می کنیم. فرموده: «حتی اگر فقط یک بار هم در زندگی به اصول اخلاقی و الهی عمل کنید، آن یکبار حساب میشود و برایتان باقی می ماند.» منتهی نفس با این حرفها در پی اینست که ما را به سمت ناشکری ببرد. من چه کاری برای خدا کرده ام که اینهمه توقع داشته باشم. از کجا میدانم سابقهء آنهایی که در حضورند چیست؟
البته فکر می کنم، هر چه نزدیکتر باشیم و کمتر عمل کنیم مسئولیتمان بیشتر خواهد بود.
اگر مثل درختی که در کنار جاده تنهاست، باشیم، همهء عیبها و شاخه های شکسته، و برگهای زردمان دیده میشود. ولی اگر کمی دورتر داخل جنگل باشیم، در بین درختهای دیگر، سبز دیده می شویم و شاید به طفیل خوبها ما را هم ببخشند و ببرند. اگر به حقوق همین خلقتهای خدا احترام بگذاریم و رعایت حق آنها را بکنیم، شاید روزی تا ابد در نزدیکی خدا زندگی کنیم. این دنیا محل گذر است. خوب و بدش مثل یک شب در هتل یا مهمانسرایی سر کردن، می گذرد. باید بکوشیم تا در آن جهان آزادی را بیابیم.
در جواب دوست عزیز و گرامی ۷۸
من فقط این را می دانم که باید سعی کنیم خودمان را به خدا بسپاریم و یقین داشته باشیم که شرایطی که برای ما گذاشته شده بهترین اکوسیستم برای روحمان است..دوری و نزدیکی ظاهری ملاک نیست.. خدا کند که قلبمان به او نزدیک باشد..طوری که در خواب و بیداری بتوانیم رابطه صمیمانه ای با او داشته باشیم. صمیمت در قلب است با نزدیکی ظاهری لزوما اتفاق خاصی نمی افتد..حتی ممکن است خطرناک هم باشد.یک قسمت از خظرات از دست دادن ایمان همان نزدیکی است.. پس.. بهتر است بگذاریم او تصمیم بگیرد که ما کجا و چگونه باشیم…
مساله ای پیش آمد که مبلغی از پولی که داشتم به نحو خاصی خرج شد که شاید خیرش به کسی برسد..بعد با خودم فکر کردم من همیشه پیش خودم فکر می کنم باید مدیریت بودجه داشته باشم و غیره… امروز به خدا گفتم مدیریت پولم هم دست شما..به هر طریقی که صلاح می دانید خرج شود..کار خیری را حواله آن پولم کرد بعد خیر و صلاح زندگیم را حواله ام نمی کند!!؟؟
مساله این است که فقط باید یاد بگیریم که به او و تصمیماتش “اعتماد” کنیم.
از همه دوستان (۷۸ ،کارما و آذر مهر)برای این بحث مفید متشکرم.
آذر مهر عزیز ، بنده ، خود را زیر سوال برده بودم و گله ام از جهلِ خود بود .
مسلماً بنده پختگی و تجربه ی شما را ندارم و هنوز برخی محدودیت ها مرا آزار می دهد ، حتی چیزهایی که خیلی بچه گانه به نظر می رسد. پختگی روح نیز به مرور بدست می آید. نمی دانم ، شاید اگر شما هم به اندازه ی من از مبدأ دور بودید ، این عدم آزادی شما را نیز اذیت می کرد.. از بطون قلبی هر کسی جز او آگاه نیست.
منظور خود را با این بیت از حضرت حافظ پایان می دهم:
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست / ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست……
۷۸ عزیز،
خوش به حال شما که اینقدر متواضع و باشهامتید. چون اولاً خود را از دیگران کمتر می گیرید، که این خود نشانهء پختگی است. ثانیاً ترس از سئوال کردن ندارید، که این هم نوعی خیر رسانی به دیگران است. زیرا دیگران را نیز به فکر وا می دارید.
این را هم به شما بگویم، کسی که به اندازهء شما او را دوست دارد و دلتنگ اوست، از من و امثال من هزار بار به او نزدیکتر است.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد.
اگر او با شما نبود و به شما نظر نداشت، این عشق از کجا می آمد. همه چیز از اوست. به عزیزی و بزرگواری خودش، اگر نظر او نباشد، در ۲۴ ساعت یک لحظه هم یاد او نمی افتیم.
در ضمن محمد عزیز، بنده از شما همهء دوستان دیگر تشکر می کنم..
۷۸ عزیز از سوال و جوابهای زیبایی که برای مفهوم آزادی که در سمینار روحانی پروفسور الهی مطرح شده بود ذکر نمودید واقعا استفاده کردم همه خوانندگان از جمله آذر مهر عزیز هم مطمئنم چنین نظری دارند و این خیلی بینش بزرگیست که انسان همواره نکات مورد ابهام خود را زیر سوال برده تا آن موضوع را برای خود و دیگران روشنتر نماید ، بهر حال ممنونم (:
پروفسور الهی در قسمتی از سمینار چه زیبا فرموده اند : “” …چرا می گویم عمل به این اصول ؟ عقل خود را به محل بایگانی اصول تبدیل نکنید . اگر اصول را بایگانی کنید – می توانید تمام عمرتان این کار را انجام دهید -اما به اندازه ی «««« یک میکرون »»»» در رشد فرامغزتان جلو نمی روید و در مسیر سیر کمال قدمی پیش نخواهید رفت ،مطمئن باشید.””
براستی که چاره ایی جز عمل کردن به اصول اخلاقی صحیح و مبارزه با گرگ درون نیست و این مسأله عمل و کوشش و جهاد می طلبد نه صرف ِ مطالعه و مسامحه.
از مطالب تمام دوستان عزیز در این صفحه استفاده کردم ، انشاء الله در سال جدید بتوانم به فرمایشات شما عمل داشته باشم و آنها را بایگانی نکنم……
با این کنفرانس آب زلال به تشنه لبان میرسد.
ای کاش خدا توفیق دهد تا عمل کنیم.
با تشکر از SOFI و اذر مهر برای باز کردن مطالب توجه و شناخت خود
واما در مورد سئوال ۷۸ که دوستان عزیز بخوبی اشارات مبسوطی فرمودند حقیر هم بقدر فکر کوتاه خودم مطلبی با ذکر مثالی باستحضار میرسانم.فرض کنیم شهری است به وسعت تهران محدوده گردش یک نفر که از دو یا فلج است در پنج دقیقه چه مسافتی است یک نفر سالم . یک نفر با وسیله نقلیه . ویک نفر با هوا پیما چه مسافتی در همان زمان می پیمایند. میدان ازادی انها بستگی به سلامتی توان و وسیله نقلیه دارد .
حال در عالم معناکه وسعت ان تا وصل به خدا وبتصور نمی اید
روح میتواند طی کند تا بکمال برسد ومیدان عملش بستگی
به خود شناسی ، خدا شناسی ، تبعیت از مامور زمان، حرف شنوی و عمل به اصول الهی و اخلاقیات اصیل و سایر دستورات و در نهایت رضایت خدا دارد بدیهی است هر کس بیشتر و بهتر عمل کند بحق نزدیکتر و ازادیش بیشتر خواهد بود.
از ذوستان عزیزم ، آذر مهر، محمد، کارما ،۳۳ و اشکان سپاسگزارم …”اشکان” عزیز بله مهم عمل است که بنده فاقد آنم، ولی امید دارم انشاء الله بتوانم وارد حیطه ی عمل نیز بشوم و فقط درگیر تئوری نباشم……
با توضیح و مثالی ساده در مورد پاراگراف زیر یاریم فرمایید.
کمال معنوی یعنی دست یابی به شناخت کامل از تمام حقایقی که در عالم وجود دارد ، یعنی با نگاهی سریع و توجه به یک چیز
بلافاصله به حقیقت ان پی ببریم .
قبلآ از همکاری شما کمال تشکر و امتنان را دارم
مهرداد عزیز سلام
بسیار متشکر می شوم در مورد(کامنت ۵۵) “ناله گرگان و شغالان که تنهایی فرد را دامن می زنند”توضیحی بفرمایید زیرا متاسفانه بنده متوجه فرمایش شما دوست عزیز نشدم و برایم سوال پیش آمد
بنظر این بنده سراپا تقصیر چنانچه مشکلی در زمینه تنهایی یا موارد دیگر داریم عکس العمل اعمال خودمان است بنده در این زمینه تجربه ای دارم،خودم دوستی بین دو نفر را بهم زدم و بدون اینکه توجه کنم که چکار دارم می کنم شرایط موجود را حق خود می دانستم خیلی اوقات می دانستم دارم حسادت می کنم اما به خود می گفتم من که کاری نمی کنم فقط با فلانی دوست می باشم! من که بد کسی را نمی خواهم،تازه خیلی هم خود را خیر خواه می دانستم و طوری برخورد می کردم که دیگران هم همینطور درباره ام فکر کنند،دست بر قضا ورق برگشت و بنده عکس العمل دیدم اماسعی کردم منصف باشم و این تنهایی را حق خود بدانم و خدا را شکر کردم که نگذاشت بیشتر ازین به اشتباهاتم ادامه دهم،به لطف خداوند و فکر می کنم چون منصفانه ازین تجربه درس گرفتم تنها که نشدم هیچ دوستان بسیار مفیدتری هم پیدا کردم که از این بابت واقعاً خدا را شکر می کنم.
بهر حال چنانچه راهنماییم نمایید ممنون می شوم گرگان و شغالان واقعاً چه کسانی هستند من که هر چه نگاه می کنم همه را دوست دارم و جز خوبی چیزی نمی بینم و احساس تنهایی نمیکنم ما خدا را داریم چطور باید احساس تنهایی کنیم دوست عزیز؟به قول فرمایش خودتان همین که چنین فیلمی را در اختیارمان قرار داده اند یعنی ما هرگز تنها نیستیم
با تشکر
ممنونم از مطلب محمدرضای عزیز من هم کاملا با شما موافقم. منظورم ، باب شدن معنویتهای انحرافی (گرگها و شغالان معنوی )بود،که بسیار باعث افسوسست …
که البته اشتباه از منست زیرا که هر کس عکس العمل افکار و اعمال فعلی و قبلی خود را می بیند و ما باید سعی مان بر استفاده بیشتر خودمان از معنویت حقیقی باشد نه افسوس خوردن برای دیگران .و شاید هم در عالم معنا بسیاری به من همین نگاه را دارند زیرا که بهره ی شایسته را از وقتم نمی برم و بسیار از حقایقی که در تعلیمات استاد بر ما عرضه می شود اغلب غافلم.از توجه شما ممنونم.
مهرداد عزیز
حق با شماست!ازتوضیحتان ممنونم زیرادقیقاً متوجه منظورتان نشده بودم(معنویت انحرافی)
خدا را شکر می گویم که در پرتو پر مهر این تعالیم قرار گرفتیم تا بتوانیم خود را بهتر بشناسیم
تجربه ای که عرض کردم بیشتر زمینه ی مادی داشت از بعدی دیگر نیز چنانچه دستمان را همواره بسوی خالق دراز کنیم او نیز دست ما را خواهد گرفت پس تنها بودن یا نبودنمان به اختیار خودمان است
بنده حقیر سعی می کنم همواره جنبه ی نیک هر موضوعی را ببینم البته نمیدانم چقدر موفقم اما سعیم را میکنم….
دوست عزیز بنده هر وقت به اصطلاح جنابعالی ناله ی گرگان و شغالان را می شنوم که اینطور که متوجه شدم منظورتان معنویتهای انحرافی می باشد،احساس تنهایی که نمی کنم هیچ بلکه بیشتر حس می کنم که ذات بی همتا و کریمی ،این بنده ی سراپا تقصیر را پناه داده و دیگر چه کم دارم وقتی او را دارم
از توضیحات شما برادر عزیزم بسیار متشکرم
با سلام
در مورد سوال کامنت ۱۳۴ ،در کلامهای استاد بسیار این مفهوم مشاهده می شود ،که شخصی که به کمال رسیده حتی در زمین هم که هست به هر چیزی (ماده ،گیاه ،حشره ،و… )نگاه کند پی به خاصیت و استفاده و … آن شی یا فرد می برد .
استدلال آنهم شاید این باشد که فرد کامل به خدا پیوسته پس علم بیکران خداوند هم تا حدودی به او سرایت نموده است.
البته همانطور که استاد فرموده اند غیر از خداوند مابقی چیزها نسبیست یعنی علم موجودات کامل نسبت به سایر موجودات ناقص بینهایت مینماید در واقع دانششان نسبت به موجودات و کائنات و … بینهایت نسبیست
در مورد سوال دوست عزیزمان د-پ :
یکی از مواردی که به ذهن حقیر رسید ، ارتباط این موضوع با “قضاوت” می باشد . قاضی خداست ، زیرا اوست که از حقیقت امور با خبر است ، ما حتی در مورد خودمان نیز نمی توانیم قضاوت کنیم چه برسد در مورد دیگران و یا مخلوقات دیگر ! ولی آنچه واضح است ، هر ذره در عالم دارای حقیقتی است که در واقع اصل آن شی ء می باشد ، هر چه مخلوقی در حرکت سیر تکاملی به مبدأ نزدیکتر و صفات خداوندی را در خود بیشتر رشد داده باشد، قضاوت او صحیح تر و نگاهش به حقیقت امور نزدیکتر است ،لذا می تواند با سرعت بیشتر و دقت بیشتری حقیقت را تشخیص دهد . اگر ما هم در خود بیاندیشیم ، متوجه این رخداد تدریجی در ابعدادی از وجودمان می شویم……
محمد رضا جان ممنونم از راهنمایی زیبایتان ،تحریکم کردید که دوباره جدی تر حظور الهی را بر بالای سر خود تمرین کنم متاسفانه ،مشغله های کاری که ناشی از ضعف در توکل و اتکا به خداست بیش از اندازه ایی که لازم بوده مرا به استخدام ِ خود در آورده بود خیلی در این زمینه ها ضعیف شده ام ایمان و پاکی کلام شما برایم مفید و مثمر ثمر بود ممنونم
سخنرانی آقای دکتر به من انگیزه داد بیشتر به خودشناسی بپرذارم امیدوارم خداوند به همه مان توفیق دهد خوب عمل کنیم و دوستان که در این بخش نظر دادند استفاده کردم باتشکر ازهمه شما
دوست عزیز . (کامنت ۱۳۹)
در مورد اینکه فرموده اید “ما حتی درباره خودمان نمی توانیم قضاوت کنیم”،راستش بنده در چند ماه اخیر بقدری تغییر کرده ام که نمی توانم از قضاوت در مورد خودم صرفنظر کنم…
چطور در مورد خودم قضاوت نکنم وقتی به وضوح دارم می بینم که روز به روز در اثر اتفاقی که چند ماه پیش برایم افتاد (که بطور کل زندگی ام متوقف شد)،همه چیزم را دارم از دست می دهم و متأسفانه فکر می کنم از دست داده ام؟
من هرچه فکر می کنم می بینم اگر غیر از این قضاوت کنم با خودم صداقت نداشته ام!
دوست عزیزم (کامنت ۱۴۲ ):
ما می توانیم از این مسائل درس بگیریم و در جهت تجربه استفاده کنیم و سعی کنیم کمتر تکرار شود ، ولی آیا واقعاً می دانید که چه چیز پشت این مسأله است؟ آیا خود را می توانید دقیق قضاوت کنید ؟ توان و نقطه ضعف های خود را چقدر می شناسید ؟ می دانید خدا دقیقاً چقدر از شما توقع دارد؟ می دانید در نهایت این موضوع به ضررتان تمام خواهد شد یا نفع ؟ می دانید در گذشته چه مراحلی را گذرانده اید و چرا در مقابل برخی مسائل ضعیفید؟ ظرفیت خود را می دانید چقدر است ؟ مطمئنید اگر کسی با همین توان جای شما بود ، اشتباه نمی کرد؟ بعضی اوقات آزمون های زندگی بر روی نقطه ضعف های ماست و برای مبارزه با نقطه ضعف کمک طبیب ضروری است ، درست است که اراده ی بیمار هم شرط است ، ولی بدون طبیب میسر نمی شود.دوست عزیزم پایان کار را او می داند و شاید در نهایت همه چیز رنگ دیگری پیدا کند… ما جز دید محدود از خود نداریم.
انشاء الله وقتی کسی او را دارد ، همه چیز به نفعش تمام خواهد شد……
دوست عزیز .
از راهنماییتان سپاسگزارم،اما این اولین بار نیست که دوست عزیزی این مطالب را به بنده گنهکار می گوید،تفاوت ما بسیار زیاد است، شما حق دارید باور نکنید بنده حقیری چون من نیز در این دنیا وجود دارد “کسی که هر روز چند قدم عقب تر از روز قبل می رود” .
بهر حال بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم خداوند همواره پشت پناهتان باشد .
دوست گرامی، آبی عزیز. به نظر می رسد صحنه حاضر هر چه که هست خیلی برای شما سخت است. انشاءلله از لطف و کرم و رحمت حق برخوردار شوید.
این دو بیت شعر هم تقدیم شما:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید گفت با این همه از سابقه نومید مشو
آبی عزیز منهم متاسفانه در شرایط سخت ، حقایق ِزیبای ِ تعالیم معنوی را فراموش می کنم ولی حداقل این دانش به من کمک میکند زودتر بتوانم بر روحیه خود مسلط شده و راه چاره معمولا در این شرایط خودنمایی می کند ،استاد گفتارهای زیادی در مذمت نا امیدی دارند یا نا امیدی و تسلیم ،که از نظر مادی و معنوی و روحی وروانی به ضرر ماست یا اینکه تعالیم درست را به خود تلقین نماییم (که این مشکلات در نهایت با پاک شدن گناهانمان و رشد روحیمان و…)به نفع مانست و دنیا و مادیات ارزش غصه خوردن را ندارد و…هر تلقین مثبتی که متناسب با آن مشکلست و می تواند درون مارا آرام نماید تا دوباره به مبارزه در جهت انسانتر و قویتر شدن و سیر کمالمان برگردیم استاد گفتارهای زیادی در مورد مضرات نا امیدی دارند و ما باید در چکاچک شمشیر روزگار این گفتارها را در روحمان با عمل کردن ،ثبت نماییم که خیلی سخت است و حقیقتیست که مشکلات ،با این زندگی دنیایی عجینست مهم اینست که با افکار مثبت، خودمان را در مقابل آنها مجهز کنیم من این افکار مثبت را که در گفتارهای کتاب برگزیده است را ضبط کرده ام و در طول روز و در هنگام کار و … بسیار میشنوم و رویشان فکر میکنم از آنزمان دنیا برایم بسیار زیباتر شده و مشکلات و…ناراحتیهایم از هر لحاظ بسیار کمتر شده است به این نتیجه رسیده ام که ۹۹ درصد مشکلات را خودمان با تفکر و اعمال اشتباهمان برای خودمان درست و بزرگ میکنیم
دوست عزیز آبی،
از آنجایی که این مشکلات گریبان همه را گرفته است و فقط تفاوت آن در درصد آنست. من با مطالعهء کتاب غلبه بر حسادت (ترجمهء فروزان تجویدی، انتشارات جیحون)، بسیاری از علل ناشناختهء این گرفتاریها و مشکلات را پیدا کرده ام. پیشنهاد می کنم اگر به این کتاب دست رسی دارید، حتماً آنرا مطالعه کنید.
دوستان عزیزم . و کارما و نیما جداً از شما سپاسگزارم!
راهنماییتان بسیار مفید بود،اما امان از روزی که روی نقطه ضعفمان بزنند!فقط خود خدا باید به دادمان برسد…
دیروز دوست بسیار عزیزی گفتار ۱۶۷۱ آثارالحق ۱ را به بنده یادآوری نمود،وقتی کسی خودش دردی را از نزدیک لمس کند و مبارزه ای بسیار سخت راتجربه نموده باشد،چون عمل کرده کلامش اثر خواهد داشت،او به بنده توصیه نمود به موسیقی معنوی گوش کنم…
امیدوارم در شرایط بسیار سخت همواره دستمان در دستان پر مهر خداوند مهربان باشد و هیچکس خدای نکرده finish نشود!
باز هم سپاسگزارم…
آذر مهر عزیز انشاالله حتماً به پیشنهادتان عمل می نمایم؛اما این سوال برایم پیش آمد که آیا ریشه ی مشکلاتی که گریبان همه را گرفته “حسادت” است؟خیلی به نظرم عجیب می آید،چون فکر می کردم هر کسی نقطه ضعف خودش را دارد…
آزمونی که برای بنده حقیر پیش آمد بسیار سخت تر از موضوع حسادت بود،با حسادت دست به گریبان شده ام و می دانم چه اسید خورنده ایست اما نقطه ضعف بنده بسیار دردناک تر از این مورد می باشد…
بهر حال بسیار سپاسگزارم و سعی می نمایم این کتاب را مجدداً مطالعه نمایم.
آبی عزیز مثال دیگری را در مورد قضاوتِ خود ، عرض می کنم شاید مفید واقع شود:
زمانی که ما درون خود یک غول بی شاخ و دم می بینیم فکر می کنیم همان موقع بوجود آمده ، از دیدن آن دچار شوک می شویم و روحیه ی خود را می بازیم و فکر می کنیم کارمان تمام است.در حالی که آنزمان ما در حال درمان هستیم و “تحت نظر” . از روی ظاهر افراد نمی توان قضاوت نمود و فقط طبیب روح است که می تواند درون ما را بفهمد و درمان کند ، زمانی که مورد تقدیر و ستایش افراد قرار می گیریم یا خودمان فکر می کنیم که حالمان خوب است ممکن است سرطانی درون ما باشد که قابل تصور هم نیست . بنابراین در مورد خود چنین قضاوت نکنید زیرا که ممکن است ، درد و رنج زیاد به شما فشاری آورده باشد که فکر کنید در حال عقبگردید.ما از حالِ ظاهریِ خود نمی توانیم قضاوتی در مورد “روح خود” داشته باشیم.
نگران نباش ،دنیای ارواح غیر از این جسد هایِ بی جانِ از هم سواست، ما همه در دنیای ارواح با هم و در کنار همیم ، تنها نیستیم…
او خود می داند چگونه ما را درمان کند ، ریش و قیچی را به او بسپاریم……
دوست عزیز آبی،
نمی دانم، وقتی مشکلی پیش می آید، باید موارد مختلفی را بررسی کنیم تا علت اصلی را بیابیم. .
آبی عزیز ، برای هر کس در طی مسیر تکامل روحی اش حالتی پیش می آید که فکر می کند تمام آنچه داشته را از دست داده ، یا مثلاً دچار وضعی میشود که فکر میکند آنچه دارد را ممکن است از دست بدهد، زیرا هر شخص حداقل یک نقطه ضعف دارد که برایش تحملِ امتحانِ آن ، سنگین می باشد ، حال هر چند دیگران او را مورد شماتت قرار دهند که چرا تا این حد ضعیف ! جریان همان حوض آب یخ بسته است که روح را در آن قرار می دهند تا یخ بزند و اگر با ایمانِ خود و کمکِ مبدأ ، توانست یخ را آب کند ، می تواند مطمئن تر به مسیر خود ادامه دهد. برای بنده هم چنین چیزی دو سال پیش رخ داد ، ولی واقعاً خوشحالم ، با آنکه درد و رنجش را هنوز دارم ،ولی نوع نگاهم به مبدأ کمی عوض شد ، ضمناً قلباً از آن عزیزی که در این جریان کمکم کرد ،سپاسگزار هستم ، زیرا که چیز هایی را فهمیدم که شاید در ۱۰۰ زندگی دیگر هم می آمدم متوجه نمیشدم ، غیر از تمرینی که بر روی نقاط ضعفم بود ،نعمت هایی را هم به دنبال داشت ، عشقی که در بیرون وجودم بود ، کمی به درونم آمد و با من عجین شد، ضمن اینکه کمی یاد گرفتم ، محبت خداوند با محبت های از جنس بشر متفاوت است و تحت تاثیر احساسات قرار نمی گیرد ، زیرا که او خیر خواه محض است……
ابی عزیز همه ما یا بهتر بگم خود من هر از چند گاهی به دردهایی نظیر مشکلات شما دچار میشوم و انگار که تمام درهای دنیا را روی من میبندن و دچار همان قبض و بسطی میشوم که در کتبهای استاد به ان اشاره شده است واقعا تا من از این مراحل بگذرم باور کنید مثل مار پوست میکنم .در اوایل فقط چرا چرا و ناامیدی به سراغم میومد ولی کم کم با تلقین و تکرار و توکل به خدای مهربون کمتر ناامید میشم همین الان که دارم با شما حرف میزنم دچار یکی از همون معضلات هستم ولی خوشحالم و بخودم میبالم که من تنها نیستم چون من کسی رو دارم که بهم ثابت شده که هوای منو داره و تمام این به اصطلاح سختیهارو داره بمن میده که من قانون توکل رو کمی یاد بگیرم وفقط بطور لقلقه نگم من توکلم بخداست اگر من اینجا این قوانین رو یکم نشناسم در برزخ گیج و منگ هستم و باعث میشه که از بقیه جدا بشم. اینکه من یکمی کمتر دچار چرا چرا میشم دلیلش اینکه وقتی اون سختی تموم میشه من متوجه میشم که اون فشار چقدر برای من مناسب بوده ولی در اون لحظه نفس نذاشته که من درست فکر کنم و بخودم بگم بخدا توکل کن حتما این ماجرا بنفعته فقط باعث شده من ناشکر و ناامید بشم.زندگی در دنیایی که غبار نفسانی مثل گرد و غبار داره روی سر همه میریزه بسیار دشواره.اما اگر به خدا ایمان داشته باشیم که تمام این سناریو هارو برای قوی شدن ما مینویسه و انقد ادامه میده و بعد میگه کات که خودش از ما راضی بشه… اونوقته که ما را ستاره دنباله دار با خودش میبره . تنها راه مبارزه با این نفسی که از طریق نا امیدی میاد سراغمون پناه بردن بخداست و مطالعه و دادن انگیزه بخودمون هست . چون اگر حرکتی بخودمون ندیم نفس ما رو با خودش میبره ( چرا چون مدام میاد بما القا میکنه که تو بخاطر نقاط ضعفی که داری دیگه کارت تمومه و این یعنی خوشایند نفس چون باعث شده که ما از کرم خدا ناامید بشیم) اونوقته که از بقیه عقب میمونیم .گفتار ۱۶۵ اثارالحق یک و گفتار ۲۸۹ اثارالحق ۲ را اگر فرصت کردید مطالعه بفرمایید.خوندن این ۲ گفتار انرژی زیادی بمن در اینگونه مواقع میدهند ببخشید زیاد حرف زدم .
. و ۱۰۵ عزیز از شما بسیار سپاسگزارم…
sofi گرامی از راهنماییتان خیلی متشکرم.
با سلام و سپاس
دوست عزیز۱۰۵ (کامنت ۱۵۲) بیان تجربه ی سختتان بر روی بنده بسیار تأثیر گذار بود.
ممنونم و برایتان آرزوی موفقیت می نمایم.
آبی عزیز انشاءالله که خدا خیرتان بدهد. سوال شما باعث شد که چه مطالب زیبایی از شما و سایر دوستان بشنویم و بخوانیم .چقدر انرژی گرفتم. انشاءالله که موفق باشید و خدا خودش با سربلندی شما را از این وضعیت بیرون بیاورد.
۱۰۵ عزیز
نکته ی مفیدی در کامنت شما توجهم را به خود جلب نمود و آن این بود که : “زیرا که چیز هایی را فهمیدم که شاید در ۱۰۰ زندگی دیگر هم می آمدم متوجه نمیشدم”
این موضوع مرا بسیار به فکر فرو برد،هر چند که مسلماً برای رسیدن به چنین نتیجه ای حتماً در طی این دو سال بسیار سختی کشیده اید اما بیان تجربه تان برای همه خصوصاً بنده که شاید بتوانم بگویم با یکی از مشکلترین آزمونهای زندگیم دست و پنجه نرم می کنم و متأسفانه اکثر اوقات در این مورد بسیار ضعیف می باشم و قدرت هیچ کاری را ندارم،کمک قابل تأملی بود؛اینکه یادآوری نمودید چه فرصت استثنایی به ما داده شده…
موضوعی که به نظر حقیر می آید ،در مورد این جمله یا بهتر بگویم فکر است : “من همه چیزم را از دست دادم”
بنده هم لحظاتی بوده که در زندگیم فکر کردم همه چیزم را از دست داده ام ،از این فکرِ به ظاهر منفی ، می توان استفاده ی مثبت کرد و حتی امیدوار شد ، برای مثال نوزادی در درون رحم مادرش است فکر می کند آخر دنیا همان است و همه چیزش درون شکم مادر است ، وقتی به دنیا بیاید فکر میکند همه چیزش را گرفتند ، در حالی که رحم مادر همه چیزش نبوده ، فقط رشدی کرده که برای ادامه احتیاج به محیط بزرگتری دارد ، در واقع زمانی همه چیزش بوده ولی به طور موقت . بعد ها می فهمد همه چیز این دنیا هم نیست ، بعد می فهمد همه چیز آن دنیا هم نیست ، شاید زمانی بفهمد همه چیز کمال هم نیست و تا بالاتر…
یعنی بر خلاف ظاهر کلام ،این فکر نشان دهنده ی رشدی در ما است که با درد و رنج و نگرانی توأم گشته ، مانند همان کرمی که سعی می کند از پیله ی ابریشم بیرون بیاید و مجبور است فشاری زیاد را تحمل کند . فکر نمی کنم کسی بتواند ادعا نماید چنین چیزی درد ندارد و موجب ترس نمی شود ، مخصوصاً برای مخلوقِ ضعیفی چون من ،که هنوز به آن درجه از شناختِ خود و…نرسیدم و نمی توانم به “خدا” و کمک هایش اعتماد کنم. شما حتی اگر از یک خانه به خانه ی دیگر هم بروید در ابتدا برای پیدا کردن حتی اتاق ها ممکن است گیج شوید و راه را نشناسید ، چه برسد در سیر کمال و مراحلی که هر روحی باید آنرا طی کند ،در حالی که شناختی هم ندارد.
در آخر دوست عزیزم میدانم که حرفم ممکن است اثری نداشته باشد زیرا که خود عامل بدان نیستم و سر تا پا نقطه ضعفم .ولی به عنوان کسی که این درد را تا حدی کشیده می گویم:
“نترس ” ، نگذار نفست به تو تلقین کند در حال سقوطی ،زیرا ممکن است کاملاً برعکس باشد ، کسی که صادقانه از مبدأ طلب کمک می کند ، همه چیزش را از دست نداده و دستش در دست خداست. انشاء الله همه چیزمان (خدا) باشد و آنوقت “آن” که حقیقتاً همه چیزمان است را از دست ندهیم……
از دوستان سوالی دارم امیدوارم راهنمایی بفرمایند:
چرا اگر عمل نکنیم به اندازه ی یک میکرون هم جلو نمی رویم ؟ یعنی تفکر کردن بر روی اصول ، هیچ نقشی در رشد میدان ادراک یا پیشرفت معنوی ما ندارد؟! یعنی فرقی بین کسی که میداند و کسی که نمی داند نیست؟ بین فردی که به تعالیم فکر میکند با کسی که فکر نمی کند ، تفاوتی وجود ندارد؟؟؟؟؟؟
۱۵۶ عزیز
کلامتان بسیار مؤثر بود و باعث دلگرمی وامیدواری بنده شد.
امیدوارم بتوانم از زاویه دید شما به موضوع نگاه کنم.
شاید دارم از پیله در می آیم! ..
واقعاً سپاسگزارم!
با سلام در موردکامنت ۱۶۰،این سوال برای منهم پیش آمده بود که به این نتیجه رسیدم (که صد در صد هم کامل نیست) کلام حق بدلیل اثری که در آن است از روان گذشته و بر روح خود بخود تاثیر می گذارد(اگر تفکر هم بر روی آن شود که فبهاالمراد) یعنی صرف خواندن ِ کتب معنوی ،مثلا وقتی میفرمایند باید با دیگران با ادب و نزاکت رفتار کرد ناخودآگاه بعد از آن ،اگر کسی مقابل ما قرار گرفت هر اخلاق و مرامی هم که داشته باشیم باز هم نسبت به قبل حداقل در آن برخورد مودب تر خواهیم بود . ولی این کجا و آن کجا که ما بعد از اثر گذاشتن این گفتار رویمان تصمیم هم بگیریم مثلا فردا روی صفت ادب و نزاکت توجه و کار بیشتری نمایید و چه بهتر از آن اگر با سعی این صفت را در روزهای بعد هم مد نظر داشته باشیم.
ولی کتب متفرقه ایی که در بازار موجود است را قبل از آشنایی با تعلیمات استاد الهی بسیار می خواندم نکات خوب و بد و منحرف کننده و اصلاح کننده و اشتباه و… بطور مخلوط در آنها بود چون نویسنده آن هم در بهترین حالت شاگردی بود مثل من و شما.خوب اگر کسی به تعلیمات صحیح دسترسی یا عقیده نداشته باشد بهترین توصیه برای او همان عمل کردن به اصول اخلاقیست که خود چراغ و هادی می شوند تا توفیق و آمادگی آشنایی با تعلیمات صحیح را برای فرد حاصل نمایند .
ممکن هم هست که آن جمله پروفسور الهی برای تاکید و تحریک بیشتر و متوجه کردن ما به این امر باشد که این اصول را بالاخره باید به هر حال به عمل دربیاوریم اگر توانستیم در این زندگی جوانه های لازم را بزنیم که انشاالله در برزخ با سرعت و راحتی خیلی بیشتری ادامه کمال می دهیم… وگرنه مشکلی نیست آنقدر برمان می گردانند که بتوانیم تا حدودی این اصول را به عمل در بیاوریم تا به حد ماندن در برزخ و ادامه کمال در آنجا یا حالات دیگر سیر کمال برسیم با تشکر از سوال مفید و جالب شما .
دوست عزیز ۶
جواب سئوال شما در همان سخنرانی داد شذه است. «شما با فکر کردن به غذا سیر میشوید؟ خیر». تازه در موارد معنوی، وضع بدتر است. اگر معلومات داشته باشیم و عمل نکنیم، مسئولیتمان نسبت به فردی که آگاهی ندارد و عمل نمی کند، بیشتر خواهد بود.
۶ عزیز. فرمودید چرا؟ به نظر بنده بهترین قیاس را خودشان فرموده اند: غذا… همانطوری که غذا تا جویده و بلعیده و هضم و جذب نشود به بدن مواد لازم را نمی رساند، با فقط فکر کردن به اصول الهی هم مواد مغذی رشد روح فراهم نمی شود. تصور کنید من فکر کنم بروم به مادرم زنگ بزنم حالش را بپرسم. امکانش و وقتش هم داشته باشم اما نزنم. خب دلش شاد نمی شود و اثر شادی قلب او برای من باقی نمی ماند. البته نیتم خوب بوده ولی با وجودیکه می توانستم، به صله رحم عمل نکردم. یا دلم می خواهد برای حق جسم و حفظ الصحه بروم پیاده روی اما نروم. واضح است که از مزایای پیاده روی بر سلامتی ام بهره مند نمی شوم. البته به نظرم فکر یکسره بیهوده نیست و زمینه ساز عمل است. با فکر به اهمیت موضوع پی می بریم. با فکر چگونگی عمل را می سنجیم و با فکر برنامه ریزی می کنیم. با فکر مراقبه و سنجش بعد از عمل را انجام می دهیم. اما همه اینها بدون اجرای عملی افکار در حد فکر باقی می ماند. الان به نظرم رسید که اگر با فکر و تئوری می شد به کمال رسید خود بنده کاندیدای مناسبی می شدم، اما هیهات و امان از کارنامه ی اعمال …
انشاءلله که خداوند توفیق بدهند در عمل رضایتشان را به جا بیاوریم.
در جواب دوست عزیز ۶,
در کتاب طب روح پروفسور الهی تحلیل بردن یک صفت را با مراحل جذب و تحلیل غذا قیاس کرده اند. با سوال شما فکر کردم که آن قسمت را بخوانم.
تا آنجا که یادم است اولین مرحله برای جذب یک صفت, فکر کردن روی آن است که معادل جویدن غذا می تواند باشد. آیا اگر فقط غذا را بجویم و بعد وارد معده نشود و هضم و جذب نشود از خاصیت آن می توان استفاده برد؟ به نظرم فکر کردن تنها هم مثل جویدن غذا است. ممکن است طعمی از آن حس شود ولی چون عمل جذب و تحلیل انجام نگرفته از خاصیت واقعی آن بی بهره می مانیم.
در ضمن تایید نظرات دوستان دیگر ،در کتاب طب روح در فصل نیت آمده است ،مراحل تحلیل یک اصل اخلاقی در روح از توجه ،تفکر ،به خاطر سپردن و سپس تحلیل آن صفت اخلاقی در مرحله آخر با عمل کردن مکرر به آن چه در مراحل قبلی فهمیده ایم و… تشکیل می شود یعنی در این فرآیند هر مرحله ایی نقص داشته باشد کار کامل نیست پس توجه، تفکر، به خاطر سپردن همانطور که کارمای عزیز نیز گفتند بدلیل زمینه سازی عملی درست تر فی نفسه برای رشد روحی ما کاملا بی فایده نمی تواند باشد.
،موضوع دیگر روش برخورد با این جمله است برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم فرض کنید استادی کویر شناس به فردی که میخواهد به کویر لوت برود توصیه میکند که مثلا آب یادت نرودآنجا آب پیدا نمی شود… بعد فردی عادی مانند حقیر بر این جمله ی استاد سوالی بگذارد که دانشمندان ثابت کرده اند که مثلا مولکولهای آب در خشک ترین کویرهای دنیا در حد یک یا مثلا دو درصد در هوا و شنهای بیابان و… وجود دارد چطور چنین استادی ،گفته اند در کویر آب پیدا نمی شود در حالیکه آب همه جا هست …
در حالیکه همین استاد کویرشناس مورد بحث ما مثلا میزان رطوبت ۸۰ درصد کویرهای دنیا را خودشان اندازه گیری کرده و در کتب مرجع دانشگاهی ثبت نموده اند …
پس در جملاتی که افراد می گویند باید پیشینه و سابقه و جملات قبلی و بعدی آنها را نیز مد نظر داشت تا بتوان نتیجه گیری کاملتری از منظور سخنان آنها نمود.
البته با تمام وجودم میدانم که نیت شما دوست عزیزم روشنتر شدن موضوعست و شخصا از سوال و جوابهای دوستان استفاده های بسیاری می برم بهمین خاطر هم واقعا از شما و پاسخ دهندگان عزیز سپاسگزارم.
بی نهایت نظرات شما دوستان برایم جالب و رهگشا بود ولی برای اینکه کمی این موضوع برایم باز شود ، سوالم را به نحو دیگری می پرسم:
در اینکه باید عمل کرد شکی نیست زیرا اصل “عمل” است ، ولی نیروی تفکر و فکر هم کم نیست و کارهای زیادی از فکر بر می آید ، مثلاً تا بحال نشده گرسنه باشی و با نیروی فکر و تلقین سیر شوی؟ تا بحال نشده در سرما باشی با نیروی فکر گرم شوی؟ تا بحال شده که خواب فشار زیادی را بر ما آورده باشد و با تلقین و فکر با آن مبارزه کنی؟ و…
از طرفی با وجود تعالیمِ زیاد و مطالب بسیار، ممکن است “برخی” از تعالیم “در حال حاضر” برای ما عملی نباشد ، مثلاً استاد الهی مطلبی را نفرمودند مگر اینکه خود بدان عمل نموده باشند ، از ایشان کتاب معرفت الروح را می بینیم که برای ایشان هر جمله اش با تجربه بوده و عملی . ولی برای فردی چون من ،خیلی از مطالب عملی نیست یعنی عمل به آن ها را نمی شناسم که بخواهم عمل نمایم مگر کسی بگوید از این گفتار می توانی چنین استفاده ی عملی ای نمایی، بر روی آن مطالب بنده خیلی هنر کنم می توانم فکری داشته باشم و به برخی هم عمل کنم ولی تا زمانی که نفهمم هر کدام به درد چه عملی می خورد چگونه می توانم عمل نمایم ؟! نتیجتاً فکر می کنم و تا حال تصور بنده این بوده که این تفکر می تواند به چنین مشکلی کمک کند و تعادل را به سیستم بر گرداند.البته اشکان و مهرداد عزیز اشاره داشتند که این برای نشان دادن اهمیت موضوع بوده ، خدا کند که چنین باشد و گرنه خیلی کار سخت تر می شود…
۶ عزیز,
با فکر و اراده میتوانیم با گرسنگی یا سرما یا خواب مبارزه کنیم ولی نمی توانیم سیر شویم یاگرم شویم یا جبران خواب بکنیم.
انتظار هیچ کار شاق مالایطاق از بشر نیست. هر کس در حد فهم و شناخت از خودش می تواند به اندازه کافی برنامه عملی برای خودش جور کند. مطمئنا با عمل به شناخت بیشتری میرسیم و چه بسا مطالبی که قبلا جنبه عملی شان را نمیدیدیم برامون روشن بشوند.
دوست عزیز ۶٫ برای بنده آخرین جمله کنفرانس خیلی امیدوار کننده بود- حتی اگر یک اصل رو عمل کنیم برای ما می ماند- نفرمودند نتیجه موفقیت آمیز. فقط کوشش. بیش از حد نگران نباشیم. منهم حداقل یکبار در روز نگران می شوم ولی بعد به خودم می گویم که نگرانی ای مثبت است که آدم را به حرکت بیشتر وادار کند و گرنه منفی است.
طب روح، صفحه۲۲: «.. نگرانی عمیق درونی (ناشی از عدم تعادل کارکردی صفات)، محرک اولیه لازمی است که انسان را وارد عمل کند تا با کمک عقل اعلی و اصلاح اشتباهات و خطاها، به آگاهی از خود برسد»
پس از همین نگرانی می شود در راستای رشد فرامغز کمک گرفت.
در مورد اینکه فرمودید تا متوجه نشوید هر کدام به درد چه عملی می خورد، به نظر بنده باز در خود ویدئو کلید حل معما هست و آن اینکه هر کسی خودش می داند که با کدام کارهایش در طی روز دارد حقوق دیگران را رعایت می کند و با کدام حرف یا عملی، آنها را پایمال می کند. حق جسم خودمان. حق روح خودمان. حق اشیاء. حق گیاهان. حق جانوران. دنبال کردن حقوق و وظیفه، با کمک از قانون طلایی در حد فهم و شعورمان انجام پذیر است. می دانم دوست دارید که کامل عمل کنید ولی از ما فقط در حد توانمان بلکه یک از هزار وظایفمان آنهم تلاش در جهت آن را می خواهند. .
با تشکر فراوان از دوستان عزیزم ، بسیار راهنمایی هایتان برایم مفید بود .
کارمای عزیز بله جمله ی آخر سخنرانی با اینکه آن هم برای بی عملی چون من سخت است ولی دل بنده را نیز امیدوار کرد.
کاوه جان درست می فرمایید با گرسنگی می توان مبارزه کرد ولی نمی توان سیر شد و در نهایت راهی جز عمل نیست.
با عرض سلام
بنده همواره در مورد انگیزه کمال گرفتن مشکل دارم،در واقع میل به کمال گرفتن که اگر اشتباه نکنم به معنای “دستیابی به شناخت کامل از تمام حقایقی که در عالم وجود دارد” می باشد در بنده آنقدر شدت ندارد که بتوانم با این انگیزه عمل نمایم یا به عبارتی به تغذیه روحم بپردازم.
جناب پروفسور الهی می فرمایند:”یعنی هرچه به مبدأ نزدیکترید،بهتر درک می کنید،به {کمال}نزدیکتر می شوید”…
بنده همیشه فکر میکنم که باید طوری رفتار نمایم که خدا راضی باشد و انشاالله توفیقی حاصل شود که حقی را ضایع نکنم…
اینکه هدفم را “کمال” قرار دهم برایم بسیار کار مشکلی است و نمی توانم داشتن چنین هدفی را درک کنم.
از دوستان بسیار سپاسگزار می شوم در این نقطه ضعفم بنده را راهنمایی فرمایند.
با تشکر
آبی عزیز خوشا به حالتان نیت ِفقط رضایت خدا بدون (در نظر گرفتن نفع شخصی (بهشت ،دوزخ،برزخ،کمال و…))نیتی بسیار مافوق علیست و با توجه به فصل نیت در کتاب طب روح پیشنهاد ِحقیر به شما اینست که ضمن سپاسگزاری و خوشحالی از حالت موجودتان ،همین حالت ِدنبال کردن رضای خداوند را در نیت ِ اعمال خیرتان با قوت بیشتری ادامه دهید زیرا اینگونه نیت بسیار خالی از هر گونه خودخواهی و مادی گرایی وبار علیست و غذایی بسیار مناسب برای روح ملکوتی تان (طبق فصل نیت از کتاب طب روح) ایجاد مینماید .
ولی بیماری ایی که من و خیلی ها به آن دچاریم غریزه جلب منفعت و دفع ضرر و خودخواهیست یعنی من درست عکس شما،نیت ِ ««فقط»» رضایت خداوند برایم تقریبا ۳۰ درصد ، کار می کند و باعث انگیزشم می شود،اصولا در زندگی زمانی کاملا راضی و خوشحال هستم و ایده آل ِ درونیم اینست که هم وضعیت پولی ،محیط زندگی ،سلامتی، خوشی و…مسایل مادی ام در حد اعلی کامل باشد و هم اطرافیانم مرا در حد اعلی دوست بدارند و منهم همین حس را نسبت به آنان داشته باشم و روابط ِاحساسی و محبت آمیزی بین من و اطرافیانم «به ویژه خداوند» برقرار باشد.چون دو بُعد ِعقل ِمعاشی _ مادی (خودیت) و قلب (محبت و عاطفه انسانی) را در خود حس میکنم برای انگیزش کامل خودم برای انجام بیشتر کارهای نیک ،از هر دو بازوی روحی _ روانیم استفاده مینمایم هم به خودم می گویم باید به کمال برسم تاآنچنانی که فرموده اند از لذت و زیبایی و راحتی و خوشی و…حالتی که در توهم انسان هم نمی گنجد بهره مند شوم و هم تلقینی که بُعد انسانی و عاطفی و قلبی وجودم را تحریک و ارضا و به تحرک ترغیب مینماید داشته باشم یعنی این کار ِ خوب را اگر انجام دهم خداوند مهربان که انقدر دوستم دارند و من دوستشان دارم از من راضی و خوشنود و خوشحال می شوند در گفتار های استاد البته تایید هر دو مدل تلقین ، بر حسب درجه ی رشد روحی افراد را به کرات دیده ام ولی در نهایت خوش به سعادت شما که از خودیت و لذت خود تا حدودی گذشته اید و صرفا به دلیل عشق به معبود و حسی که به او دارید اعمال مثبت انجام می دهید ،زیرا فرموده اند اگر برای رضایت خداوند صرفا کار نماییم هم منافع مادیمان در دنیا تا حد نیاز و مناسب و هم سعادت کامل معنویمان در دنیا و آخرت کاملا تامین خواهد شد بنظرم این مفهوم آخر را برای شروع درست تر کردن نیتم باید در درونم با تلقین جا بیندازم…
حتی اگر کمال را درک ِاکمل و اَتَم از واقعیات کائنات بدانیم (که یکی از بینهایت ابعادش هم آنچنان که فرموده اند همینست )باز لذتیست که خودیت مرا از دانستن ِهمه چیز و دانایی بی انتها ارضا مینماید که البته انگیزه ی نیمه مادی (علی _ مافوق علی)خوبیست برای تحریک ِعاشقان ِ دانستن و دانایی و آموختن و دانش،که البته اینهم در جای خودش اگر بتواند برای افرادی تحرکی عملی برای بهتر بودن را آغاز نماید بسیار مفیدست و واقعی… ،ولی بنظرم باز نیت رضایت ِ صرف ِ خداوند ،و وظیفه انسانی که کاملا توضیح داده شده است بنظرم خالصتر است.یعنی مثلا فرد بگوید ای خدای من محبوبم،حتی اگر بنده بعد از عمل به نیکی به قصد کسب ِِ لبخند ِ رضایت شما مثلا نادانتر هم بشوم(فرض محال ،محال نیست)باز هم راضیم و خوشحال ،اگر شما از من راضی باشید دیگر برایم مهم نیست به کمال بروم یا به قعر جهنم رضایت شما برایم مهم است ،همانطور که استاد می فرمودند :
تحکم یا الهی کیف شئتا فانی قد رضیت ما رضیتا
ولی بنده و افرادی در سطح بنده نیاز به دلایل مادی تری علاوه بر کسب رضایت خداوند هم داریم تا حرکتی بکنیم از سوال جالب شما متشکرم
محمد عزیز از توضیحاتتان بسیار سپاسگزارم
واقعیت این است که غریزه جلب منفعت و دفع ضرر در بنده بسیار هم شدید است و همانطور که فرمودید: “اصولا در زندگی زمانی کاملا راضی و خوشحال هستم و ایده آل ِ درونیم اینست که هم وضعیت پولی ،محیط زندگی ،سلامتی، خوشی و…مسایل مادی ام در حد اعلی کامل باشد و هم اطرافیانم مرا در حد اعلی دوست بدارند و منهم همین حس را نسبت به آنان داشته باشم و روابط ِاحساسی و محبت آمیزی بین من و اطرافیانم «به ویژه خداوند» برقرار باشد”(متأسفانه بنده در این موارد خیلی زیاد ضعف دارم!)
از کامنتهای قبلی ام هم این موضوع کاملاً مشخص است که با قرار گرفتن در یک آزمون سخت،چقدر وضعیت بدی پیدا می کنم و متأسفانه نمی توانم تسلیم باشم و هرگز به مراحل ایده آلی که می فرمایید نرسیده ام…
واقعیت امر نیت بنده مسلماً مافوق علی نیست و از اینکه باعث شدم چنین برداشتی نمایید بسیار شرمسار شدم،به قول یکی از دوستان عزیزم ما واقعاً نمی دانیم کمال چیست که بخواهیم راجع به آن صحبت کنیم،بهتر است فقط سعی کنیم وظایفمان را درست انجام دهیم (که البته بنده بسیار در این زمینه ضعف دارم)…
سؤال بنده فقط از این بابت بود که لذتهای کمال انگیزه ی عمل کردن برایم نیست و وقتی کاری انجام می دهم (اگر “توجه” داشته باشم)فقط تجسم می نمایم که “خداوند” دارد مرا می بیند! این را هم عرض کنم که اکثر اوقات،حتی زمانی که “او” را مجسم می نمایم باز هم متأسفانه مغلوب نفسم می شوم؛اما در عین حال هیچ وقت هم این نیت را ندارم که این مبارزه را بنمایم تا کمال بگیرم…
توضیحات دوست عزیزم و جنابعالی باعث شد به این موضوع پی ببرم که این حرف از نفسم می باشد و برای تقویت غرورم نفسم دارد این موضوع را به من القا میکند؛بنده ای که با خریدن یک چیز مادی کلی خوشحال میشوم!چطور ممکن است لذتهای کمال را نخواهم؟؟؟؟بنده ای که وقتی دست روی نقطه ضعفم گذاشته می شود،از همه چیز غافل می شوم!چطور رضایت خدا برایم مهم است؟؟؟؟
مثل این می ماند که به بچه ای دروس فوق دکتری را آموزش دهند و او هم بیاید اظهار نظری بنماید!!!!
نیک بینی شما باعث شد پی به یکی از نقطه ضعفهایم ببرم .از شما دوست عزیز بی نهایت سپاسگزارم….
الهی چنان کن که فرجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار .
این بیت را من همیشه در آخر دعام می گویم .
با سلام وخسته نباشید خیلی ازتون متشکرم……..(درخود فرو رو تا خدا یابی چون خدا یابی هرچه خواهی یابی)
با سلام وخسته نباشید
لطفاویدیوی کامل این سخنرانی ها را برایمان بگذارید ؟ البته با زیر نویس فارسی یا کلا سخنرانی فارسی . ممنون
بسیار از دیدن این ویدئو خوشحال شدم
با تشکر از پرفسور الهی وهمه عزیزان
امیدوارم بقیه کنفرانسها هم بصورت زیر نویس فارسی در اختیارمان قرارداده شود.
خلاصه ای از کنفرانس پرفسور بهرام الهی در سوربون اکتبر ۲۰۱۰
در مورد خودشناسی
در واقع، خودشناسی از طریق شناخت قوایی است که روان را تشکیل می دهد و از آن منشأ میگردد. روح یک ارگانیسم روحی – روانی است و روان مجموعه ای از قواست. این قوا مشابه امواج الکترو مغناطیس هستند. هر قوه میتواند همزمان در تمام روح حاضر باشد و عمل کند. نمی دانم متوجه می شوید یا خیر؟ به هر حال برای شخص من روشن است. خودشناسی، یعنی شناخت از طریق عملکردی درونی در تماس با قوایی که در شما وجود دارند. وقتی تمام این قوا را شناختید، خود را می شناسید، خدا و همه چیز را می شناسید. تا به خودشناسی نرسیم غیر ممکن است بتوانیم خدا را بشناسیم. خدا را از طریق آنچه دیگران می گویند نمی شناسیم، بلکه خدا را توسط خود و در درون خود می شناسیم.
در مورد کمال معنوی
کمال معنوی یعنی دستیابی به شناخت کامل از تمام حقایقی که در عالم وجود دارد. یعنی با نگاهی سریع و توجه به یک چیز بلافاصله به حقیقت آن پی ببریم. وقتی می گویم حقیقت آن، یعنی هیچ چیزی در مورد آن موجودی که می بینیم، یا رویدادی که مشاهده می کنیم، پنهان نیست. وقتی به آن دنیا می رویم، سطح کمالمان دقیقاً مشابه سطح کمالی است که در اینجا کسب کرده ایم. یعنی همان سطح فهم و دانش، و میزان آزادی هم به سطح همین دانش بستگی دارد. در آنجا کاملاً توسط آنچه که آنرا «فرا مغز» نامیده ام، اداره می شویم. یعنی مغزی متعلق به روح که به موازات مغز جسمانی است. در اینجا، عقل یا بعبارت بهتر، مغز به ابزار اضافی مانند بازو، عظله و اسباب نیازمند است تا بتواند اراده اش را به عمل در بیاورد. ولی در آنجا، همه چیز از طریق فرامغز انجام می شود. اراده بستگی به سطح معنوی دارد. هر چه سطح بالاتر است – در اینجا منظور از سطح بالاتر چیست؟ یعنی هر چه به مبداء نزدیک ترید، بهتر درک می کنید، به کمال نزدیک تر می شوید. اراده، قدرت، توانایی و آزادی بیشتری خواهید داشت. فرامغز از طریق تغذیه ای که ما توسط مغز در این زندگی زمینی برایش فراهم می کنیم، رشد می کند.
تغذیه ای که پایهء فرامغز را می سازد و سبب رشد آن می شود، چیست؟ این تغذیه حاصل عمل به اصول اخلاقی و الهی صحیح است. چرا می گویم اصول اخلاقی و الهی صحیح؟ زیرا در حال حاضر هزاران نوع اخلاق وجود دارد و هر کس اخلاق خاص خود را ارائه می دهد. اصول اخلاقی و الهی صحیح از ابتدا از مبداء صادر شده اند تا روح انسان را تغذیه کنند. فکر نکنید من این اصول را به وجود آورده ام. این اصول همیشه وجود داشته اند. اگر تمام ادیان اصلی را در نظر بگیرید، پایهء اصلی این ادیان – خواه اخلاقی، خواه الهی، یکی است و تغییر نمی کند. ساده است، همهء آنها براساس احترام به حقوق بنا شده و از آن مشتق شده اند. احترام به حقوق شامل احترام به حقوق خود و احترام به حقوق دیگران است. وقتی از دیگران صحبت می کنم شامل حیوانات، نباتات و جمادات نیز می شود. چرا می گویم عمل به این اصول؟ عقل خود را به محل بایگانی اصول تبدیل نکنید. اگر اصول را بایگانی کنید – میتوانید همهء عمرتان این کار را انجام دهید. اما به اندازۀ یک میکرون در رشد فرامغزتان جلو نمی روید و در مسیر سیر کمال قدمی پیش نخواهید رفت. مطمئن باشید. یک مثال ساده این است: هنگام گرسنگی حرکتی نکنید. بلکه سعی کنید، فقط از طریق فکر خود را سیر کنید. آیا سیر می شوید؟ خیر. باید بروید و چیزی بخورید. بنا بر این، به اصول اخلاقی و الهی عمل کنید. حتی اگر فقط یک بار هم در زندگی به اصول اخلاقی و الهی عمل کنید، آن یکبار حساب میشود و برایتان باقی می ماند.
با سلام وخسته نباشید خدمت متیس عزیز وهمه ی دست اند کاران این سایت .تشکر
از دوست عزیزم آذرمهر هم تشکر می کنم که تقاضای مرا برآورده کردند . خیلی خیلی ممنون وخدا قوت .
با سلام چندباره این کنفرانس ظاهرا ساده ولی عمیق را هر وقت سرد وخسته و از خودم نا امید میشوم مرور میکنم واقعا اثر بسیار عالی ایی برای حرکت دادن و ارتباط باخدا و عبادت و تغییر مثبت بر من میگذارد ،انرژی به روحم میدهد و آدم دیگری ام میکند مهمترین اصول معنویت را چقدر ساده فرموده اند بزرگان همواره اصول (نه فروع)را به ما یاد آوری میکنند و مشاهده اش این حس را بمن می دهد که رها شده نیستم و بلحاظ معنوی برای کوشش و آخرتم امیدوارتر میشوم .حقیقتا چقدر در معنویت داشتن حامی قدرتمند و مشفق مهم و حیاتی است.
با تشکر از شما برای فراهم کردن فرصت استثنایی شنیدن و دیدن حقیقت.
امیدوارم همگی موفق شویم با مطالبی که ایشان فرمودند قدمی در مسیر رشد عقل سلیم خود برداریم.
با تشکر فراوان از زحمات شما به خاطر این ویدیو و درس های ارزنده آن .با توجه به اشتیاقی که همه برای دیدن این ویدیو نشان میدهند امیدوارم این نظرات مشتاق جواب مثبتی از طرف متیس برای ما خواندگان ،در بر داشته باشد و ویدیو های دیگری از درس های پرفسور الهی را در این سایت ببینیم . اگر امکان دارد تقاضای ویدیو های« کنفرانس های » بیشتری را داریم .
.
با عرض سلام
درمورد اهمیت تفکر(خصوصا ترجیحش بر عمل)، به برکت موضوع ارائه شده، ما حصل آنکه تجربه بدون اندیشه و عملِ بدون فکر هیچ ارزش و معنایی نخواهد یافت…. برای تفهیم توجه به سیرِ بستگیِ “ذکر و فکر” و “فکر و ذکر” خالی از لطف نخواهد بود؛ که دیده شده شدت و عمق فکری، اراده و اختیار را به انجام فعل و عملی واداشته، همچنین هر تجربه ای برای دانشجوی معنوی، تفکری را بدنبال دارد که همان تجربه آگاهانه مورد اتفاق دانشمندان بوده است.
با تشکر از “کمینه” عزیز،اگر ممکن است ارتباط ذکر و فکر با توجه را برای حقیر کمی شرح بفرمایید ،ممنون……
کمینه ی عزیز ،پوزش می خواهم فکر می کنم بعد از کلمه ی “تفهیم” باید ویرگولی را در نظر می گرفتم که با در نظر نگرفتن آن برای حقیر سوال ایجاد شده بود.بی دقتی بنده را ببخشید..
یک دم دیدار دوست هر دو جهانم بهاست، … ممنون!
با سلام وتشکر از آقای دکتر الهی .
همانطور که اشاره کرده اید … پروفسور الهی مرتبا کنفرانسهایی در اروپا وآمریکا ارائه می دهند … لطفا ، خواهشا، اگر امکان دارد همه ی کنفرانسهای آن بزرگوار را یک به یک با زیر نویس فارسی برای مان بگذارید خیلی خیلی ممنون می شویم . با تشکر . تاریخ ارسال : ۷/۴/۹۰
با تشکر از متیس عزیز
حقیقت اینکه من خیلی از خواندن این کامنتهای دوستان که درخواست قراردادن ویدئوهای دیگری از پرفسور الهی را دارند خوشحال میشوم. بنابراین می خواستم مانند دوستان دیگر که این مطلب را بیان کرده اند استدعا کنم در صورت امکان باز هم کنفرانسهای ایشان را برایمان بگذارید..ممنون میشویم.
با تشکر و احترام
کمینه عزیز بسیار بابت پاسخی که به سوال حقیر فرمودید سپاسگزارم،با توجه به مطلبی که فرمودید(البته اگر توضیحاتش بیشتر باشد خالی از لطف نیست) به نظر رسید بستگیِ میان فکر و عمل ، چرخه ای را به دنبال دارد که هر کدام دیگری را نتیجه داده و هیچ کدام به تنهایی معنایی ندارد..
ba salam khedmate shoma va tashakore faravan az videoyi ke pakhsh kardid.
با سلام وعرض تشکر خدمت آقای دکتر الهی که لطف کرده اند واجازه ی پخش این درسهای گرانبها را داده اند . بی نهایت تشکر
همچنین از همه ی دست اندر کاران این سایت تشکر وقدر دانی می کنیم
با تشکر از پروفسور الهی منتظر سخنرانیهای بعدی ایشان هستیم.
با خسته نباشید چنانچه امکان ارایه متن کنفرانس میباشد بی صبرانه منتظرم.متاسفانه امکان رویت کنفرانس نیست.
با تشکر
میترا جان در کامنت ۱۸۰ متن کنفرانس آمده است…
با تشکر از راهنمایی ۳۳ انشاءالله دقتم را بیشتر میکنم
Thank you so much metsblog for putting professor Elahi video .Its seems so easy but we see in practice how much we need that selfawarenees & Focus . Like how he said we can not ove come our hunger just to think about it , We have to go & Acyuly eat something . Also we can not file The fundimental prencipal , We have to go & practice , even if we have to do it once ! Thank you so much
باسلام خدمت دوستان عزیز
من اصولا بعد از دیدن کنفرانسها و مقالات عموماً به کامنت ها هیچوقت وارد نمی شوم و این به علت مشغله کاری است اما امروز به علت وقتی که داشتم وارد کامنتها شدم و از دوستانی که تجربه ی عملی داشتند استفاده کردم وممنونم ولی یک نکته برایم خیلی جالب بود ( درحدود ۲۰۰ کامنت رامطالعه کردم ) اینکه: نزدیک به نصف تشکر بود
و بعد هم اگر کسی سئوالی مطرح کرده درد دارد و می خواهد بداند دوستانی که خودشان آن درد را داشته اند چه روشی بکار برده اند که احساس شان بهتر شده . دائماً رفرنس اعلام میکنیم . مطمئناً آن دوست هم این مطالعه را دارد یا نداشته باشد در خواست میکند .البته این را هم بگویم که بنده خودم هم به این معزل دچار هستم و تا کسی صحبتی میکند بلافاصله می گویم اتفاقاً در پاورقی در صفحه ی .. از کتاب راه کمال فرموده اند … وناخودآگاه فکر میکردم چون مطلب را از حفظ هستم پس عمل هم میکنم هیهات . !
با سلام وخسته نباشید . اول خسته نباشید خدمت پرفسور الهی بابت زحماتی که می کشند واینکه خدا خودش توفیق عمل دهد تا به این شکل از ایشان تشکر عملی کرده باشیم چون غیر از این هیچ کاری از دستمان برنمی آید من بااین مطالب ارزنده خود را شارژ نگه داشته ام وامیدم این است که دیگر کنفرانسها را برایمان بگذارید .
عالی بود …
برای اولین بار بود پروفسور را می دیدم خیلی عالی بود لذت بردم.
من خودم همه ی کتاب های دکتر الهی وحضرت شیخ را می خوانم. خواندن کتاب هابه شرطی خوب است که به آن ها عمل واقعی کرد باتشکر از آقای a
با سلام وتشکر ازجناب آقای پروفسور الهی .
همانطور که اشاره کرده اید … پروفسور الهی مرتبا کنفرانسهایی در اروپا وآمریکا ارائه می دهند … لطفا ، اگر امکان دارد همه ی کنفرانسهای آن بزرگوار را برای مان بگذارید خیلی ممنون می شویم . با تشکر
سلام دوستان عزیز من هم از پروفسورالهی بسیار متشکرم سوال : چگونه باید به این حس رسیدکه باید همیشه و در هر حالی به یاد خدا باشم چون تمام برنامه ریزها مقطعی هستند جواب نمی دهند؟
رویا –
در مورد سوالتان:چگونه باید به این حس رسیدکه باید همیشه و در هر حالی به یاد خدا باشم چون تمام برنامه ریزها مقطعی هستند جواب نمی دهند؟
در راه کمال فصل ۲۹ دکتر بهرام الهی –
در مورد مدیتیشن طبیعی – برای اینکه چنین کوشش ذهنی کارآیی بیشتری داشته باشد و سریع تر به نتیجه برسد، لازم است که شخص برای خود برنامه عبادی منظمی قرار دهد و به طور مرتب اجرا کند و سعی کند در طول عبادت کلمات را با حضور ذهن ادا کند.
باتشکرفراوان ازدکتر بهرام الهی. خیلی لذت بردم.
باتشکر از ویدیوی بسیار ارزنده
عالی بود، مرسی
از دوستانی که دسترسی به ویدئو ها دارند تقاضا میکنم متن انرا در اختیار دیگر دوستان بگذارند.چون من دسترسی به ویدئو ها ندارم.با تشکر از همه شما عزیزان
دوست عزیز در کامنت ۱۸۰ متن کنفرانس آمده است…
به امید روزی که بتوانم ذره ای از زحمات بی پایان ایشان را با رفتارم جبران کنم
باسلام لطفآدر مورد این گفتار که میفرماید ظاهر باطن دنیا و اخرت …هرچه بخواهید در ریشه محبت است توضیح بدهید که چرا نفرمودند محبت فرموداند ریشه ی محبت.فرق بین محبت و ریشه ی محبت چیست
باسپاس فراوان از سایتتون
با سلام در مورد سوال سیروس عزیز ،گفتار ۱۱۴ از آثار جلد۱ و۲ ودیگر کتب دکتر الهی تنها جاییست که این ترکیب تنها دوبار در کل کتب ، در آن بکار رفته است در هیچ کتاب وگفتار دیگری از ترکیب “ریشه ی محبت” استفاده نشده است در حالیکه مفاهیم مهم در جاهای مختلف کتب، مفهومش بارها توضیح داده میشود و حتی در همین گفتار ۱۱۴ کلمه ی “محبت” در جملات بعدی اش بارها جایگزین”ریشه محبت” شده است همه اینها حقیر را به این استنباط میرساند که “ریشه ی محبت” مفهوم یا ترکیب جدید یا متفاوتی در این کتب شاید نباشد چون اگر چنین بود در کتب دیگر یا حتی در ادامه ی همین گفتار حداقل یکبار از آن استفاده یا توضیح یاتعریف یا تشریح شده بود بطور کلی در تمامی گفتارها مانند همین گفتار ۱۱۴ که از محبت و دوست داشتن سخن رفته است از حد و حدود و اهمیت آن و اینکه محبت و عشق به مخلوق باید تحت الشعاع عشق به خالق باشد و اهمیت محبت داشتن به خداوند ومخلوق سخن گفته شده است ،حال ممکنست کسی بیندیشد و بگوید “ریشه ی محبت” یعنی x و دیگری بگوید یعنی y که خوب نظرشخصی است و محترم. به نظر حقیر منظور شاید این بوده که هر چه بخواهید اساس و بنیانش بر پایه ی محبت استوار است اگر اساس و شالوده ی محبت به خداوند یا دیگران در قلب کسی مشکل پیدا کند همه ی صفات دیگرش خراب می شودچون وقتی کسی را دوست داریم ناخودآگاه بهش خوبی میکنیم غیبتش را نمی کنیم بهش کمک کرده و خیرخواهش هستیم و اگر خدا رو دوست داشته باشیم دیگر وقت دعا حواسمون کمتر پرت میشه و راحتتر فقط برای رضای او عمل میکنیم و… و بالعکس اگر از کسی بدمان بیاید…. چون این واژه ی”ریشه محبت” مطلقا در هیچ کجای دیگر این کتب وجود ندارد.
ممنون که به فارسی، سخنرانی ایشان را برگردان کرده اید.
با تشکر از دکتر الهی برای این همه نکات ارزنده ای که در اختیار ما قرار داده اند
می خواستم بدونم ما چطور می تونیم شرمنده خدا نشیم الان چند وقتیه که عذاب وجدان دارم چون خوب نمی تونم با نفسم مبارزه کنم خیلی راحت شکست می خورم و دیگه روم نمیشه با خدا صحبت کنم صحبت هم که می کنم همش خجالت می کشم لطفاً در این مورد به من کمک کنید ممنون می شم
با عرض سلام وتشکر از تمامی تلاشهایی که برایمان می کشید. امیدوارم انرژی که از این درسها که حقیقی و الهی است همه ما را در حرکت به سوی کمال در آورد و از زندان نفس اماره رها شویم
h.kh
دوست عزیز شما میگویید در مبارزه شکست می خورم پس درواقع عمل میکنید ولی موفق نمی شوید. در درسهاداشته ایم مهم مبارزه است نتیجه با خودشان است. همین که برایتان مهم است و به آن فکر می کنید و در فکر تان توجه به موضوع اصلاح ضعفهایتان می کنید به شما کمک می کند تا انشاالله پیشرفت کنید. متاسفانه خود من در انتخاب و مبارزه مشکل دارم دچار یک بی حسی و بی حالی شده ام تمام ضعفهایم را می شناسم اما قادر به شروع نیستم و میدانم که وقتی ندارم و این مرا دوچار افسردگی میکند امیدوارم یکتا به همه ما کمک کند تا با انتخاب درست واراده و همت با نفس مبارزه کنیم. از تمای دوستان وعزیزانی که بی شائبه به ما کمک میکنند صمیمانه تشکر و قدر دانی میکنم
من از صحبتهای ایشان لذت بردم و چون اشنایی زیادی ندارم خواستم از دیگر دوستان خواهش کنم کمکم کنند تا بیشتر با سخنانشان اشنا بشوم
Thank you soooo much – I was feeling very low tonight and thought what better way to fight this negative energy which is making me feel sad – even though i know in my heart that i am so very blessed – thus i knew that i simply had to see , hear and read your wise, kind and and educational word to wake me up once again and to remind me of what is really important in life. And how to not stay so shallow and simply be more content .
سلام.میشه لطف کنید بگید که فیلم سخنرانی.باید از کجا دانلود کرد؟با تشکر فراوان.ممنون
با سلام
وتشکر از اقای دکتر بهرام الهی وممنون از متیس عزیز ودوستانی که با تجریه و سوال های تفکر بر انگیزشان انسان را وادار به تفکر ونتیجتا تشویق به عمل میکنند
با این درسها ما را از استفاده از نسخه درمانی خود کفا میکنند وخودمان را پزشک روح خود میکنند اگر بتوانیم به فهمیم و عمل کنیم وبه نقطه ضعف های خود پی ببریم وبرنامه ای در رفع انها بگذاریم وحرکتی حتی به اندازه میکرون هم شده به خود بدهیم به امید توفیق یکتا انشاالله
ممنون
با تشکر و قدر شنا سی إز زحمات پر و فسور الهی
بر اثر گوش دادن مکرر به فر ما یشات أیشان و کمک خواستن إز مبدأ حس کردم در درجه اول چقدر تو جه ام در روز زیاد شده و یک تر مز قوی برای فکر های بی مورد ام است و به ارزش درست فکر کردن و جا یگز ین اصول أخلاق الهی کم کم پی می برم مرسی إز متیس بلاگ
اینکه میفرمایند در مورد این دکونها و بازارهایی که سودجویان معنوی راه انداختن… آدم میگه خوب این شامل حال ما نمیشه چون ما داریم از معنویت اصیل درس معنوی به روز میگیریم… اما من به شخص خودم رو میگم، که این ریشهٔ معنوی سنتی رو در خودم میبینم… به این صورت که کلا دوست دارم خاطرات دورانی رو که آدم گرم بود و درسای ساده تره معنوی میگرفت (اونارو هم تازه درست انجام نمیداد!) به ذهن بیاره … از ذکرو زیارت (اینا البته چیزی خوبی هستند) ولی تهش با اینکه مطلب معنوی هستند همش دنبال لذت میگرد!!! این مطالبو میخونه میگه به به! و موقع عمل اونطور که گفتن “مثل سرباز` عمل نمیکنه! تواین مبارزه با نفس مثل سرباز باید بود. و در پیگیری درسها که میاد مثل آدم کوشا و درس خون.
وقتی میفرمایند “ معنویت چیز جدیای هست` با این مسئله که معنویت یک علم است همخونی داره. اما همینکه کلی بدونیم کافی نیست! چون باید دید با یه علم چه جوری باید برخورد کرد؟ به عنوان دانشجو میشه درسخون نبود و به ایمان کلیِ قلبی بسنده کرد؟
تشکراز اینهمه گذشت وسخاوت
h.kh عزیز طبق گفته مونس این حس رو در وجودت شناختی وبهتره به نظر بنده حقیر سراپا تقصیرهمیشه این حس رو باخودمون نگه داریم!شاید بپرسید چرا؟ایا کسی برای ما کاری انجام میدهد وما نتوانیم جبران کنیم ودلمان بخواهد جبران کنیم اما شرمنده میشویم که چرا نتوانسته ایم.ولی درمورد خدا خالق هستی وکاءنات که به فرمایش استاد عشر انچه که در مقابل خدا تکلیف داریم انجام دادهایم؟پس بهتر است هرچه بیشتر خود را درمقابل او خوار وحقیر وحتی شرمندهتر بدانیم تا برای نفسمان غرور پیش نیاید.کارهای خوب را از او ببینیم وکارهای بد را از خودمان بدانیم وخودمان رانسبت به خدا به جای طلب بدهکار بدانیم وبدانیم که اگر او تفقدی ننماید آنا نابود میشویم .
kheilee khoshalam ke ba dashtane dastresi be en website mitonam matalebe maanavi ra moror konam va az noghte nazarate dostan ham moshahede konam.az en video por arzeshi ke dar website post shode kheilee mamnonam.
باتشکرفراوان ازمترجمین
خواهشا” تمامی کنفرانس هاروبرای ما بینندگان بگذارید بهشون نیازمندیم
با سلام و تشکر
از همه کسانیکه دسترسی ما به کنفرانسهای پروفسور بهرام الهی را فراهم فرمودند، خواهش میکنیم تعداد بیشتری از کنفرانسهارا در سایت قرار بدهید. چون تأثیر آنها در زندگی غیر قابل توصیف است.
با تشکرو امید فراوان جهت دریافت کنفرانسهای بیشتر.
سلام
سوالی دارم ،دوستانی که اطلاعاتی دارند ممنون میشم که مرا راهنمایی فرمایند.
در متن کنفرانس فرموده اند:
{در واقع، خودشناسی از طریق شناخت قوایی است که روان را تشکیل می دهد و از آن منشأ میگردد. }
۱-قوای تشکیل دهنده روان کدام ها هستند؟
۲-قواهایی که از روان منشاء میگیرند کدام ها هستند؟
به نظرم آمد این دو موضوع از هم کاملا مجزا هستند .
ممنون
به نام خدا
با سلام
۱۰۰۱ گرامی (کامنت ۲۳۱)
مطمئن نیستم که دقیقا متوجه سوالتان شده باشم اما چیزی که در این رابطه در فصل ۶ کتاب راه کمال توضیح داده شده است را عنوان می کنم : روح بشری (اید)دارای سه قوه و یا جزء است : قوه شهویه ,قوه غضبیه و قوه وهمیه .
-قوه شهویه ,مولد انرژی روانی لازم برای انگیزش های معطوف به میل و لذت است ….
-قوه غضبیه ,انرژی روانی لازم برای واکنش های مربوط به دفاع و حمله را تولید می کند ….
-قوه وهمیه ,آگاهی بر جزئیات و سرچشمه تخیلات و توهمات وغیره است ….
واقعاهمه چیز عالیه
به نام خدا . ممنون اول از جناب اقای پروفسور الهی و بعد از شما که منتشر کردید
Once again thank you so much for reminding me of the importance of practicing the principals of good ethics and not simply using them -” fascinating theories”
it’s so true what use is knowing something if and when we do not put it into practice – .
After all if we are to make any real progress in developing not just our soul but anything in life we need to simply get up / put our sleeves up and simply use our will power as well as focusing our attention together with directing our intentions towards doing not just the right thing but rather the things that would help us in both world .
It’s – thus, vital that we seek and ask for God’s /His help – on our journey – for with out his help I – personally can not take even a tiny step .
سلام ممنون از این بحث ها و گفتار ها که از منبع حقیقی آمده است و مارو به سمت خود شناسی و خداشناسی می برد.
سلام و تشکر فراوان از آقای دکتر الهی
۱۰۰۱ محترم قوای جسمی یا فیزیکی مانند دست و پا و سایر اندامها
که انجام فرامین مغز را بعهده دارند و باعث باجرا در آمدن کارهای فیزیکی روز مره می شوند . قوائی که از روان تشکیل می شوند آنهائی هستند که باعث انجام امور روحی روانی می شوند یعنی تصمیم در مورد یک امر اخلاقی یا تصمیم بر اینکه چه کاری انجام دهد که باعث رشد روح ملکوتی بشود مثال نیت قلبی پاک ؛ صداقت ؛ تصمیم در معاشرت با افراد مثبت ؛ انتخاب مربی معنوی مآموریت یافته ؛انجام وظایف انسانی ؛ خود را بجای دیگران گذاشتن ؛ قضاوت نکردن و دوری از صفات رذیله مانند حسادت ؛ تکبر و غیره از دوستان محترم خواهشمندم اگر اشتباه است تصحیح فرمایند
با سلام . البته من فکر می کنم با همین قوای جسمی یا فیزیکی است که باید امور روحی و روانی انجام دهیم با این تفاوت که زمانی این قوا تحت اختیار نفس اماره باشد اعمال نفسانی می شود و زمانی که این قوا تحت اختیار عقل اعلا ((و جهت رضای خدا )) باشد اعمال الهی و خدا پسندانه می شود که باعث رشد روح ملکوتی می شود . چنانچه دوستان نظر دیگری دارند خوشحال می شوم تصحیح فرمایند .
کامنت ۶۶…
گفتار شما چقدر ملموس. دلنشین است به روح جان میدهد.
خیلى ممنون از راهنمائى شما. نمیدانید چقد ر انرژى گرفتم
باسلام من خیلی دلم میخواد متن سخنرانی های آقای دکتر الهی را داشته باشم یا مطالعه کنم مثلا” کنفرانس خودشناسی ولی فقط ویدیوش هست اونم باز نمیشه کاش تمام سخنرانیها وکنفرانسهای ایشان بصورت متن در هرکنار هرکدام از ویدیوها هم باشد تا یکی مثل من که دسترسی به نت پرسرعت ندارم استفاده کنم ممنون …من خیلی ناراحتم از این نطر امروز از صبح هرکاری کردم که بتونم این سخنرانی رو ببینم و مطالعه کنم نتونستم . شاید هم محل دیگری برای بدست آوردن این کنفرانس هاهست بازهم سپاس از لطفتون منوو راهنماییی کنید که از چه طریقی میتونم دسترسی آسان داشته باشم …..
به نام خدا
با سلام
میترا گودرزی گرامی ,کامنت ۲۴۱
متن تمام سخنرانی های دکتر بهرام الهی که ویدیوی آن در سایت موجود است ,در قسمت نظرات هر ویدئو توسط یکی از کاربران تایپ شده است .مثلا در مورد کنفرانس خود شناسی ,آذرمهر گرامی در کامنت ۱۸۰, متن کنفرانس را تایپ کرده اند .
با سلام . سوالی راجع به فروعات داشتم. می خواستم بدانم چه رفتارهایی جزو فروعات هستند؟
با سلام
دوستانی که مایل هستند که ویدوها راببینند من فکر می کنم متوانند از کافی نت ها که سرعت بالایی دارند استفاده کنند .
با سلام
به نظر من دنبال واجبات گشتن کارآ تر است زیرا مقدارشان کمتر است. وفتی که واجبات را پیدا کردید عمل کردن به آنها واجب و مابقی غیر از آنها می شود فروعات.
درود
با توجه به فرمایش آقایِ دکتر منظور از رعایت حق، اوّل رعایتِ حقِ خود است و با مرور به تعلیمات درسها و بخصوص مراجعِ در دست، دروجودِ خودِ ما اَماناتی از واجب الوجود به ما اهداء شده، مثلاً موجودیت موجودات امانت است.
با توجه به صفحۀ۱۳ برهان الحق حیات و رشد و اراده و عقل و فضل ودانش و منصب و مقام و تقوی و دیانت، از خداوند نزد انسان امانت است.
به نظر حقیر چه خائنیم که حتی به مشتقات وجود خود بی توجهیم، چرا که ایشان بی چند وچون ضمناً فرموده اند که:
عدمِ رعایتِ حفظ الصّحه خیانت بر حیات، بوالهوسی خیانت به رشد، وسواسی خیانت به اراده، کوتاه فکری خیانت به عقل، پست فطرتی خیانت به فضل، جهالت خیانت به دانش، ستمگری خیانت به منصب و مقام، فسق و فجور خیانت به تقوی، کفر و شرک خیانت به دیانت و امثالهم است.
با مطالعه این متون گرانبها، پی به عدم توجه و شناخت به خودِ با ارزشِمان میبریم که ندانسته به خودِ عزیزمان خیانتها میکنیم،
به نام خدا
با سلام
قسمتی از گفتار ۸۲۷ آثارالحق جلد اول :
هر وقت این چهار نفس (نفس اماره ،نفس لوامه ،نفس ملهمه و نفس مطمئنه )را شناختیم و وظیفه هر کدامشان را هم شناختیم و دانستیم با هر کدام چگونه رفتار کنیم ،آنوقت است که خدا را شناخته ایم “من عرف نفسه …”به این مقام که رسیدیم ،نفس ناطقه یا روح ملکوتی می آید و همه چیز را برایمان می گوید .
به نام خدا
با سلام
لازمۀ خودشناسی هم آن است که آنچه در ماهیت انسانیت است تشخیص بدهد. وقتی تشخیص داد انسان از چه ساخته شده و مثل یک طبیب حاذق توانست تشخیص دهد میکربهایی که به انسانیت حمله میکنند چه چیزهایی هستند و عواملی که انسانیت را تقویت میکنند چه چیزهایی هستند، آنوقت معرفت به نفس پیدا کرده است. میفهمد از کجا آمده، برای چه آمده، هر کدام از اجزای وجودش به چه درد میخورند، و کی آنها را خلق کرده؛ آنوقت خدا را شناخته است و دست به گردن خدا می اندازد (آثارالحق۱، گ۶۲۹).
با سلام وتشگر از آقای دکتر بهرام الهی ودست اندر کاران عزیز . خیلی مطالب یاد گرفتم امیدوارم با عمل به این اصول رضایتش را بجا آورم.
خدا راشکر میکنم بخاطر نعمتهایی که به ما داده است ومیخواهد به تعادل جسمی وروحی برسیم
من بیشتر به پدر ایشان ایمان دارم….
با سلام
در مورد کامنت دوست عزیز، شماره ۲۵۱نظر شخصی ام این است که میان تعلیمات استاد الهی و پروفسور الهی تفاوتی مشاهده نمیشود تا موضوع ارجحیت مطرح شود چرا که دکتر الهی در تالیفات و سخنرانیها همیشه تاکید کرده که مطلبی جز تعلیمات استاد را بیان نمیکند. به این معنی که بدون ایمان به استاد و آموزههایش، درک تعلیمات دکتر الهی غیر ممکن است. در واقع ایمان به استاد پیش نیاز درک تعالیم دکتر الهی است. کافی است همیشه این جمله از کتاب راهکمال را در نظر داشته باشیم« از آنجا که مطالب این کتاب برگرفته از تعالیم پدرم استاد الهی است هر فصل را با گفتاری از او آغاز میکنم“ .
راجع به کامنت ۲۵۱ من هم میخواستم بگم که اگر هر وقت موضوع انتخاب و برتری یکی بر دیگری در ذهنمون ایجاد شد شاید بهتر باشه مطالب را با موشکافی ودقت بیشتری بررسی کنیم تا مبادا خودمون را از این منبع گرانقدر محروم کنیم. چرا که هدف تالیفات دکتر الهی بنا به گفته خودش توجه دادن ما به آن تعالیم و درک بهتر آن برای رسیدن به هدفیست که استاد برامون در نظر گرفته ، نه توجه به شخصیت دکتر الهی
با سلام و عرض ادب خدمت آقای دکتر ، متیس و دوستان.
اینکه میگن کلام حق هیچ وقت کهنه نمیشه رو با دیدن مکرر کنفرانسهای آقای دکتر میشه درک کرد.
از اینجا میخوام از تمام زحمات و مراقبتهای خدا تشکر کنم.
چقدر خوشبختیم . چقدر حال خوبی داریم. فرمودند کمال معنوی یعنی با دیدن هر چیز پی به حقیقتش ببریم … دقت کردید در طی روز چیزهای زیادی میبینیم و میشنویم و بعد فلسفشونو میفهمیم که چرا اتفاق افتادن و حکمتشون چی بوده؟ فکر میکنم این یعنی داریم به نقطه مطلوبمون نزدیک میشیم. انشاءا… .
دقت کنیم میبینیم از زمانی که این تعلیمات را شناختیم، همه چیز رنگ و بوی دیگه ای پیدا کرده.
با عرض ادب واحترام و شکر بی منتهی
در جواب م ن عزیز بگم که هر آنچه که ما رو از اصل دور کنه فروعات محسوب می شه و اصل چیه اون نقطه وحدت هستش که ما رو به هم چیز وصل میکند و تنها با عمل به اصول اخلاقی و الهی صحیح است که می توان آن نقطه وحدت رو دید و دوست داشت چون که صد آمد نود هم پیش ماست وقتی او را داشته باشی همه چیز داری – در مورد اراده هم بگم کلید فتح باب تمام مقامات معنوی اراده است آنقدر که اراده کنی می توانی در کنار او باشی .
خدایا تو همیشه به هر نوعی بنده هایت را میخواهی اگاهی دهی ولی من همیشه در جهت بدبختی خودم میخواهم قدم بردارم و همیشه هم در گرو اعمال بد قرار میگیرم ولی از تو ممنونم که باز فرصت میدهی تا حقیقت را ببینم
خدایا از خودم به تو پناه میبرم از دست اعمال بدم از دل شکستنها و از بداخلاقیهایم واز نادانیم و دریغ از یک کار مثبت که در خودم یافت نکردم . ولی با این همه امیدم را از دست ندادم و همیشه به فکر این هستم که خدای مهربان کمکم خواهد کرد که از نادانی خارج شوم
ممنون وسپاسگزارم.کنفرانسهای پرفسور بهرام..غذای روح است.ودرمانی است در جهت بهتر شناختن خویش .
فتحیه
باعرض سلام وتشکراززحمات جناب پرفسوربهرام الهی که این ویدیوی بسیارباارزش وگرانبهارادراختیارجویندگان حقیقت گذاشته اند.
با سلام وتشکر فراوان از زحمات میتس عزیز
فرمود حتی اگر یکبار به اصول اخلاقی و الهی عمل کنید
حساب میشود و برایتان باقی میماند.
اگر از دوستان کسی متن کامل این کنفرانس را دار ند ممنون می شوم کامنت کنند .
استاد خوب چه خوب است.
با سلام خدمت دکتر بهرام الهی.از متیس هم کمال تشکر رو دارم که کنفرانش ایشان را برای ما میگذارد
باسلام وخسته نباشید یک استاد واقعی مثل یک پدردلسوز ومهربان که همیشه خیرو پیشرفت مثبت فرزندش رامیخواهد به فکر شاگردش هست ولی این ماها هستیم که باکوته فکری ونادانی وحرف نشنوی به این توصیه های باارزش عمل نمیکنیم …بایدقدر دانست استفاده کرد زیراوقت بشرموقت است …
با سلام و تشکر
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان ومتیس عزیز و تشکر وشکر گذاری از استاد واقای دکتر:
همان طور که همه میدانیم ،کم و بیش با( نفسمان )در گیر هستیم. ویکی از بزرگترین عواملی که صد راه پیشرفت در مسیر سیر کمال روحی مان است. و از زمان خلقت بشر همراه مان است ، واین همه عرفای بزرگ وپیغمبران بزرگ الهی ،،،،،،،،،، امده اند وراجع به ان گفته اند. پس چرا هنوز انرا نمی بینیم ویا اگرانرا می بینیم مبارزه با ان سخت است. (اولین عامل عدم خود شناسی است )
وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم که نمی خواهم ویا این فرصت فکر کردن را به خودم نمی دهم که به انها توجه کنم. ولی خیلی راحت وبا یک نگاه سریع در رابطه با دیگران (از نزدیکتر ین تا دور ترین اطرافیانمان ) با یک عمل ویا یک جمله از انها ، انها را محاکمه ومحکوم می کنیم.
چند مدتی است که روی توجه دایم ،وتوجه کامل، فکر می کنم تا بتوانم انرا به عمل بگذارم ،امروز صبح با توجه به( او )توانستم یک کار کوچک و اسان را انجام (در حد حرف زدن ویک بوسه ان هم نه از روی محبت از روی انجام وظیفه ) دهم.
با این کنفرانس امروز ،دیدم فقط کافی است ان یک قدم کوچک ( که خیلی هم به ظاهر می تواند سنگین باشد که چون در کنارش (غرور)نفس خوابیده )را برداریم.
با عرض سلام خدمت همگی:
تازگی ها هر وقت که به خرید مواد غذایی می روم و به دنبال مواد مورد علاقه ام می گردم و یا می خواهم غذا یی که دوست دارم را تهیه کنم به این فکر می کنم ایاهمین قدر که در تهیه مواد غذایی وقت می گذاری ودقت می کنی ایا برای غذای روحت هم وقت می گذاری و یا دقت می کنی ? واین برایم انگیزه ای می شود که به غذای روحم هم توجه داشته باشم.