بی‌وفایی دنیا و شکوه از چرخ گردون

28 فوریه, 2011
 
شعر زیر برگرفته از کتاب شاهنامه حقیقت تألیف حاج نعمت‌الله، پدر استاد الهی است. این منظومه‌ی ۱۵۰۰۰ بیتی در سال ۱۲۹۷ ش سروده شده است. در این کتاب حاج نعمت‌الله به شرح حال اولیا، انبیا و چهره‌های برجسته‌ی تاریخ بشریت پرداخته است. این اشعار حاوی مطالبی برای تفکر است که گاه به صورت دعا، گاه پندیات و گاه نیایش بیان شده است.

در این منظومه شخصیت عرفانی حاج نعمت‌‌‌الله و عشق بی قید و شرط او برای خالق و عطش او برای شناخت حقایق معنوی نمایان است. این کتاب همچنین ما را با جو خاص محیط دوران کودکی استاد الهی آشنا می‌کند.

در شعر زیر با عنوان « بی‌وفایی دنیا و شکوه از چرخ گردون » حاج نعمت‌الله با ما از ناپایداری دنیا سخن می‌گوید.

گله دارم از چرخ گردون گله
همان چرخ چپ‌گرد عالم‌فریب
ندانم چه گویم به آن کوژپشت
یکی را دهد حشمت و جاه را
یکی را دهد قوت با خون دل
یکی را دهد ذوق در جشنگاه
ندانم رهش چیست چرخ کهن
همی واژگون است گردون شوم
زمان و زمین هست دل‌ریش او
جهان را گرفته همه زنگ و گرد
بسی انبیاهان رخشنده‌جام
بسی شهریاران نام‌آوران
بسی عارفان از خدا باخبر
بسی مرد و زن‌ها به دور زمان
بیاید به دنیا برِ امتحان
ز دنیا نگشتند راحت به حال
که هر یک به دردی شدی مبتلا
یکی را دمی شاد و صد دم غم است
ندیده کسی در جهان کام دل
یکی گر به مرکب دمی شد سوار
ندیده کس از دهر یک جو وفا
زمانه بدین‌سان گرفته قرار
که هر لحظه یک رنگ دارد به سر
گذر کرده از وی بسی مردمان
مشو غافل ای دل از این چرخ پیر
ز انسان به جز نام نبوَد نشان
اگر نیک بوده شود نیک نام
دلا تا توانی به نیکی گذر
ز دنیا به نیکی بمانی به یاد
                 
همی خیزد از گردشش غلغله
گهی برفراز است و گه بر نشیب
گهی نیک روی ‌است و گه روی زشت
برافراخته سرش تا ماه را
کند بسترش جفت با خاک و گل
یکی را به ماتم نشاند به گاه
که نالند از وی همه مرد و زن
که ویران شد از وی همه مرز و بوم
جگرخسته باشند در پیش او
مه و سال دل‌تنگ، ایام سرد
بسی اولیاهان فرخنده‌نام
بسی از حکیمان کندآوران
بسی عاشقان طالب دادگر
ز مخلوق از کهتر و مهتران
نمودند رحلت همه در جهان
ندیدند سودی به‌جز قیل و قال
نگشتی کس از دام فانی رها
دمی سور‌، یک سال در ماتم است
نشد مشکل کس ز دنیا به حل
بماندی پیاده بسی روزگار
نَبُد راحتی بهرِ کس جز جفا
گهی چون خزان است گه نوبهار
ندارد به کس سود الا ضرر
که بی کام در خاک گشته نهان
که باشد همیشه در این دار و گیر
به نیک و بدی ماند اندر جهان
وگر نه بُدی بَد، بد است تا قیام
که نیکی رهاند ترا در دو سر
ز عقبا به جنت شوی قلب شاد
                 



برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr