سه اصل در عمل معنوی
معنای زندگی چیست؟ استاد الهی میگوید به کمال رساندنِ روح، یعنی مرحلهای که انسان با در نظر گرفتن اقتضای طبیعتش بر امیالش کاملاً مسلط شود و در چنین حالتی است که آزادی درونی حاصل میشود. اما چگونه خود را به مرحلهی کمال برسانیم؟ از طریق عمل. استاد الهی تأکید میکند که در معنویت هم مانند دیگر زمینهها «با تمرین و ممارست میتوان پیشرفت کرد» گرچه با تفکر و صحبت میتوان میل به تغییر را در فرد بیدار کرد و راهکارهای مناسب را پیش روی او قرار داد؛ ولی متأسفانه، صحبت و تفکر در مورد یک فضیلت، برای پرورش آن در انسان کافی نیست. بلکه تنها روش ممکن این است که حرف جای خود را به عمل بدهد.
استاد الهی فرایند رسیدن به مرحلهی کمال را در سه اصل خلاصه میکند:
– توجه به مبدأ
– مبارزه با نفس اماره
– کمک به دیگران
۱- توجه به مبدأ– عملکردی درونی
در مشی فکری استاد الهی، همانند غالب فیلسوفهایی که به بُعد معنوی توجه دارند، منشأ هستی کل مخلوقات هوشی برتر و بخشنده است که تداوم و تحول آن را تدبیر میکند. تمامی موجودات در انتها با مبدئی یگانه که همان هوش برتر است در ارتباط خواهند بود. البته در اینجا میتوان از واژهی خدا نیز استفاده کرد، اما وقتی از ایجاد ارتباطی درونی و حتی تبادل با ذرهی الهیای که در هر یک از ماست، صحبت به میان میآید، استاد الهی معمولاً واژهی مبدأ را به کار میبرد، زیرا گویای ارتباطی ملموس بین «خود» و مبدأ اصلیای است که از آن برآمدهایم و توسط آن حمایت میشویم. علاوه بر این امروزه واژهی خدا مفاهیم ذهنیای را در بر میگیرد که ممکن است باعث سوءتفاهماتی شود.
توجه به مبدأ، که دکتر بهرام الهی آن را مدیتیشن طبیعی مینامد، رفتاری است درونی و تؤام با تعمق برای برقراری ارتباط با مبدأ. هدف از برقراری این ارتباط، دستیابی به درکی درست از خود و جهان است. توجه به مبدأ سبب جذب الهاماتی میشود که میتواند به زندگی، افکار، گفتار و اعمال ما جهت دهد. انرژی نافذی که در این فرایند کسب میکنیم استدلال ما را در جهتی مثبت پیش میبرد و به ما امکان میدهد قبل از انجام عملی، ارزش اخلاقی آن را بسنجیم. بدین ترتیب، جواب این سؤال که «آیا تصمیمی که میخواهم بگیرم، مطابق اخلاقیات است؟» به صورت الهام در وجدان آگاه منعکس میشود.
در عمل به اخلاقیات، توجه به خالق در امور زندگی روزمره به تنهایی کافی نیست، زیرا این توجه فقط روح و اگاهی ما را با انرژیای تغذیه میکند که در صورت عمل به اخلاقیات و مبارزه مداوم با نفس اماره، عقل را در جهت صحیح هدایت میکند.
۲- مبارزه با نفس اماره، عملکردی منطقی و متفکرا نه
نفس اماره در انسان مجموع افکار، نیات، امیال و رفتارهایی است که برای خود و دیگران مضر است. از این رو، باید امیال مشروعی که برای تعادل جسمانی و روانی ما لازم هستند را محترم بشماریم و فقط از امیالی بپرهیزیم که به حق دیگران و حق خودمان، یعنی جسم و روحمان، صدمه میزند. چنین عملکرد اخلاقیای مستلزم استفادهی صحیح از عقل و پرورش فکر است که سبب میشود در ارتباط با دیگران، نگاه را دائماً متوجه درون خود کنیم. چنین عملکردی از اجرای کورکورانهی اخلاقیات بر طبق معیارها و قواعد پیشساخته متمایز است. مبارزه با نفس اماره روشی است منطقی و گسترده در عمل به اخلاقیات که مستلزم به کارگیری تمام امکانات فکری و ابتکاریمان میباشد.
دکتر الهی میگوید: «در آزمونهای زندگی روزمره است که مبارزه با نفس اماره معنی مییابد.» یعنی کار روی خود مستلزم این نیست که شخص زمان خاصی را، دور از زندگی اجتماعی، شغلی یا خانوادگی، به معنویت اختصاص دهد. برعکس، مبارزه با نفس اماره هنگامی ثمر میدهد که تمام جنبههای زندگی را در برگیرد و در هر لحظه و هر مکان قابل عمل باشد. البته به شرطی که دیدی معنوی نسبت به زندگی خود داشته باشیم؛ یعنی مطمئن باشیم هر چه برایمان پیش میآید، خواه خوش خواه ناخوش، علتی دارد و هر اتفاقی موقعیتی است برای رسیدن به شناخت بهتر و عمیق تر از خود. این طرز فکر، سبب میشود به جنبههای زندگی روزمره توجه بیشتری کنیم و در نتیجه بازتابی از نفس اماره یا نقاط ضعفمان به دست آوریم.
مثالی این نکته را روشنتر خواهد کرد.
زوجی در مهمانی با خانمی به نام ایزابل که در تعریف از خود کمی اغراق میکند آشنا میشوند. در راه بازگشت، این زوج در مورد مهمانی صحبت میکنند. خانم: «چه شب خسته کنندهای ….»
آقا : «جدی؟ بنظرم مهمانی خیلی خوبی بود. یکی از این روزها ایزابل را دعوت کنیم….»
این تجربهی پیش پا افتاده احساساتی متضاد را در این زوج ایجاد کرده است و نشان میدهد که برداشت ما از محیط اطراف، میتواند نکات زیادی را در مورد خود، دیگران و دنیای اطرافمان به ما بیاموزد. در مثال بالا، عکسالعمل متفاوت آن زوج در ملاقات با ایزابل سبب بروز نقاط ضعف متفاوتی در آنها شده است. آشنایی با ایزابل برای خانم خوشایند نبوده و حس حسادت را در او برانگیخته است. از طرفی همسرش نیز بیش از حد لازم، تحت تأثیر جذابیت ایزابل قرار گرفته است.
برای مبارزه با نفس اماره نکات زیر ضروری است:
– پذیرفتن آنکه منبع احساسات- خوش یا ناخوش- در خود ماست. مثلاً علت احساس ناخوشایند ناشی از حضور کسی، صرفاً آن شخص نیست بلکه میتواند به علت حس رقابتی باشد که نسبت به او داریم. مسلماً رفتار کسی که به طور مداوم امتیازاتش را به رخ دیگران میکشد پسندیده نیست؛ ولی هنگامیکه این چنین رفتاری باعث عصبانیتمان میشود و این حالت ما را تا مرز دشمنی با آن شخص پیش میبرد، معمولاً علامت این است که علت اصلی این احساس در وجود خود ماست. بهترین دلیل آن نیز این است که در موقعیتی دیگر و در حضور کسانی دیگر، به کسی که ناشیانه سعی میکند در جمع جایی برای خود باز کند، بیتفاوت هستیم یا حتی با ملایمت با او هم رفتار میکنیم.
– وقتی پذیرفتیم که منبع احساسات منفی در خودمان است، باید سعی کنیم آن را کنترل کنیم؛ یعنی نگذاریم آن احساس منفی به مرحلهی عمل در آید. منظور از کنترل امیال این نیست که آنها را انکار کنیم، بلکه ابتدا باید وجود آنها را در خود بپذیریم، علایم و اثراتشان را بررسی کنیم و سپس انرژی خود را به سمت اهدافی اصیل هدایت کنیم.
در فرایند سیر کمال، مبارزه معمولاً کاری دشوار، خسته کننده و ملالتآور محسوب میشود که فقط شامل کنترل و محدود کردن خود است. اما اگر مبارزه را فعالیت و محرکی در نظر بگیریم که سبب خودشناسی میشود آنگاه به صورت هدفی درست و سالم، برای خود و دیگران، بروز میکند. مبارزه با نفس حتی میتواند منبع لذتی واقعی محسوب شود به شرط آنکه هدف واقعی ما رسیدن به کمال اخلاقی باشد.
۳- کمک به دیگران، عملکردی نوعدوستانه
از نظر استاد الهی، دنیا آزمایشگاهی است که در آن میتوانیم به اصول اخلاق اصیل و الهی عمل کنیم و در مقابل آزمونهایی قرار بگیریم که سبب پختگی روح میشود. در واقع، روح بدون رویارویی با دنیا و برهمکنش با دیگران نمیتواند به کمال برسد. یکی از مفیدترین کارها در این برهمکنش، کمک به دیگران است. این کار به ما امکان میدهد تا از توجه صِرف به خود فراتر رویم؛ یعنی بر خودخواهی و خودبینی ناشی از طبیعتمان غلبه کنیم. در این مورد، باید یک قانون را سرلوحهی زندگی خود قرار دهیم: آنچه را بر خود میپسندیم برای دیگران نیز بپسندیم و آنچه را که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نخواهیم. در مرحلهی بالاتر، رعایت این اصل به این معنی است که همانطور که برای حفظ منافع خود کوشش میکنیم برای دیگری هم همان طور عمل کنیم. چنین عمکردی ایجاب میکند که انسان همیشه آماده باشد تا به دیگران فایده برساند، ولو اینکه حاصل کار در ظاهر به نفع خودش نباشد.
برای کسب سود معنوی ، نیت واقعی ما باید کمک به دیگری باشد و نه درخشیدن و مورد تحسین واقع شدن. از نظر استاد الهی در کمک به دیگران باید شرایطی را در نظر گرفت: نیت انسان باید تا حد امکان بر پایهی انسانیت خالص باشد، همچنین این کار نباید سبب ضایع شدن حق دیگری شود، یا ضرر جبران ناپذیری به خودمان بزند.
آنچه ما را به انجام چنین رفتاری تشویق میکند این است که هر انسانی دارای ذره الهی است. خدمت به دیگری، خدمت به ذرهی الهی است که در هر انسانی وجود دارد. جلب قلبها، جلب فیض الهی است.
دو نکته برای نتیجهگیری:
۱- هر یک از این سه اصل انسان را به یکی از سه محور هستیاش مربوط میکند: خدا، خود و دیگران. اولی، (توجه به مبدأ) ما را به مبدأ وصل میکند، و از این طریق کمکم انرژی لازم را برای تحقق دو عامل دیگر فراهم میکند. دومی(مبارزه با نفس اماره) ما را به خود، خود واقعیمان، متصل میکند زیرا کنترل نفس اماره طبیعتاً سبب خودشناسی میشود. بالاخره سومی(کمک به دیگران) ما را به دیگران، انسان و سایر موجودات، پیوند میدهد، که باید آنها را نیز چون موجودی قابل احترام در نظر گرفت.
۲- کار روی این سه اصل مستلزم زندگی اجتماعی و خانوادگی متعارف است و فقط در یک زندگی فعال اجتماعی تحقق مییابد. ضمناً نشان دهندهی این است که داشتن یک زندگی معنوی در اجتماع با فراهم کردن یک زندگی صِرفاً مدرن با مفاهیم متعارف روز، بسیار متفاوت است. زندگی در اجتماع بخش کاملی از فرایند سیرکمال است، زیرا زندگی اجتماعی و خانوادگی، مستلزم رویارویی مداوم با دیگران و نفس اماره است.
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
با سلام به دستاندرکاران محترم و متیس عزیز،
بخصوص این مقاله دقیقا به مواردی اشاره میکند که مشکلات اصلی وجودم رابازگو میکندو راه حلهای بسیار جالب و عملی در اختیارمان قرار میدهد من سالهاست که ازرفتارشخصی ازاطرافیانم زجر میکشم متوجه حسادت درونم شده بودم ولی پذیرفتنش برایم مشکل بودو جالب این استکه همیشه طوری پیش میاید که بااو روبرو میشوم و برایم بسیار ناخوشایند است ولی از خدا ممنونم که مرا به حال خودم نمیگذارد با اینکه آدم کندی هستم ودیر متوجه اشکالات درونی ام میشوم ولی این صحنه ها آنقدر تکرار میشود تاآن مانع درونی برطرف شودوخدا چقدر مهربان و صبور است.
با عرض سلام و سپاس از این مطلب عالی.
اونقدر در جریان زندگی روزمره قرار گرفتم که واقعاً نمیدونم کار و فکری که برای معنویت می کنم درست و کافیه یا نه.
در طول روز جسته و گریخته توجه به مبدا(گفتگو، کمک خواستن و شکر و عذرخواهی از خدا) و اعمال خودم(کارهای درست و غلط)و دیگران(خیر رسوندن و نرسوندن و گاهی کمک کردن) دارم اما وقت ندارم چیزی رو مکتوب کنم و مثلا آماری بگیرم یا کارها رو روی کاغذ تجزیه و تحلیل کنم. نمی دونم این نحوه عملکرد آیا اصلا پیشرفتی درش هست یا نه؟ حالت ایده آل کدومه؟
ممنون میشم دوستان نظرشون رو بگن
خیلی ممنونم
ba tashakor az in sayte amoozande
از متیس مهربان سپاس فراوان .
مطلب اخیر با عنوان قبلی از جهتی که برایم سوال ایجادکرده و مرا به نقطه ضعفی دیگر در درونم آگاهی داده مربوط هستند.
آنجا که آورده است :”یعنی بر خودخواهی و خودبینی ناشی از طبیعتمان غلبه کنیم. در این مورد، باید یک قانون را سرلوحهی زندگی خود قرار دهیم: آنچه را بر خود میپسندیم برای دیگران نیز بپسندیم و آنچه را که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نخواهیم.” مرا با این ضعف روانیم آشنا ساخت که نمیپسندم اطرافیان بخاطر منافع مادی خود مرافریب دهند، اما اگر شخصی بهمین خاطر جامعه را بفریبد و به اجتماع ضرر بزند؛ خود را بسادگی فاقد صلاحیت و مسئولیت میدانم و برایم راحت تر و خوشایندتراست که دخالت نکنم و به فردی سخت گیر و مقرراتی جلوه نکنم!حقیقت را بازگو نکنم و حق جویی و حق گویی نکنم.شاید ضرری بمن برساند.
در حالیکه در اینجا نفع فردی من در دفاع از نفع اجتماعی است که در آنم. ولی بسیار سختم می آید منفعت خودم را بخطر بیاندازم(البته ظاهرا) تا جلوی تضییع حق جامعه را بگیرم.
دلیل معنوی هم همیشه برای خودم میآورم که من مسئول حق دیگران نیستم. اما در عمل دیده ام؛ آنچیزی که در موردش سکوت کرده ام بعدا دامنگیرم شده است و دیگر کاری هم برای جبرانش نتوانسته ام بکنم. زیرا صدایم و دفاعم بعنوان منفعت طلبی شخصی نمود یافته است.نه وظیفه انسانی
با سلام به خانم یا آقای ک:
بنظر من در هر کاری حتی اگر جسته و گریخته هم باشد پیشرفت هست چون مشغول سعی و تلاش هستیم .ولی چون زمان کوتاه است باید سعی کنیم حد اکثر استفاده را در این حداقل زمانی داشته باشیم .در نتیجه ظاهرا ممکن است که مکتوب کردن زمان زیادی ببرد ولی بنظر من اثر جهشی دارد ومیتواند به غفلتمان در طی روز کمک کند. حالا هر کسی به میزان وقتی که دارد میتواند برای خودش علائمی بگذارد . اثر آن دیسیپلین باعث میشود که حواسمان بیشتر جمع باشد. وگرنه خدا که میداند چه می کنیم !!! در دراز مدت هم در توجه – نظم و دقتمان اثر میگذارد نتیجتا سرعت عملمان هم بیشتر میشود مثل همه کارهای دیگر اولش بنظر سخت می آید ولی در اثر تمرین کاملا فرز و روان میشویم . بنظر من خوب است که با کم شروع کنیم ولی بصورت مداوم و همیشگی . دقیقا مثل همه کارهای دیگر . مثلا یکی از راه کارهای سلامتی و شادابی ورزش است ولی به شرطی که همیشگی باشد. در ضمن پشتکار را هم یاد میگیریم . بنظر من هر چقدر انگیزمان را بیشتر کنیم مصمم تر حرکت می کنیم .امیدوارم کمکی کرده باشم.
با سلام
مطالب بسیار پر محتوائی بود که امیدوارم در زندگی روزانه مد نظرم باشد. جمله ای را متوجه نشدم ” بهترین دلیل آن نیز این است که در موقعیتی دیگر و در حضور کسانی دیگر، به کسی که ناشیانه سعی میکند در جمع جایی برای خود باز کند، بیتفاوت هستیم یا حتی با ملایمت با او هم رفتار میکنیم.” اگر مشکل تایپ یا ترجمه نداشته باشد، خواهش می کنم دوستان راهنمائی بفرمایند.
منظور این است که وقتی ما نسبت به کسی حساس نباشیم و این شخص در جمعی رفتاری ناخوشایند (مثلا از خودش تعریف کند یا رفتاری مشابه ایزابل) داشته باشد ناراحت نمیشویم یا حتی دلمان برایش میسوزد که به علتی سعی دارد جلب توجه کند و می خواهد در آن جمع جایی برای خودش باز کند و یا اینکه اصلا به رفتارش اهمیتی نمی دهیم و بی تفاوت از کنار آن میگذریم یا حتی به او محبت هم میکنیم که احساس کند واقعا مورد توجه است و خوشحال شود. ولی وقتی رفتار کسی را خیلی زیر ذره بین مییریم و حساس میشویم نشانه اشکالی در ماست
در جواب کامنت ۶ یعنی ممکن در یک جمعی و در مقابل یک عده به خصوصی رفتار کسی را خیلی ناشایست بدانیم و عصبانی شویم ولی عین همان رفتار را اگر کس دیگری در جای دیگری انجام دهد نادیده بگیریم و یا حتی به نوعی هم تأیید کنیم
با سلام و تشکر فراوان از دوستانی که راهنمائی فرمودند. خیلی بیشتر فهمیدم. در مورد یادداشت ۴ که از دفاع حق دیگران نوشتند، اگر زنجیره علت و معلول را دو گانه (هم مادی و هم معنوی ) در نظر بگیریم، همانقدر که اعتراض ظاهری اثر دارد، شاید دعای از سر صدق هم اثر داشته باشد (که به اعتقاد من این دومی اثر بیشتری هم دارد). همانطور که استاد در مقام قاضی برای مظلومینی که حقشان توسط دیگری ضایع شده بود و مدرکی علیه او نبود چنین دعا فرمودند که “یا مولا انتقام این حمالها را از آن رزل بگیر” و خیلی زود او به سزای خود رسید…
با سلام و تشکر فراوان از دست اندرکاران متیس بلاگ بنظر بنده بهترین کار وشایدعاقلانه ترین کار این است که به محض اینکه در هر شرایط وموقعیتی یهم ریختیم بدانیم که صحنه ایی است برای خودشناسی و داوطلبانه برای مبارزه اقدام کنیم وگرنه از آنجائیکه خداوندرب العالمین است دوباره ودوباره در شرایط مشابه قرارخواهیم گرفت برای شناخت نقاط ضعف ومبارزه باآن پس هرچه زودتربهتر !(البته با کمک ولطف خودش)
با سپاس از نظر و کمک دوست عزیز (۲۵)
از زمانی که مطلب هنر گذشت را خواندم تا دیروز به طرز عجیب و غریبی گرفتار نفس بودم. حالا خدا کمک کرده موفق شده ام کمی با این حالات خودم مبارزه کنم. در ماجرایی دنیایی یک کسی بیخودی مرا مورد خطاب قرار داد. وقتی به او اعتراض کردم، با من در گیر شد و ضربه ای نیز به صورتم زد که مدتها اثرش باقی بود هنوز هم که هنوز است، گاهی گرفتار حس انتقام میشوم و میخواهم مورد را تلافی کنم. در ضمن توان تلافی را هم دارم. یکی از همین روزها تصمیم گرفتم که به محض دیدن او با وسیله ای او را به روزی بیاندازم که این درس را فراموش نکند. در همان لحظه چنان زمین خوردم که خودم در لحظه متوجه شدم این عکس العمل فکرم بود. ولی بعد از گذشتن دردم باز هم فراموش کردم. خلاصه اینکه این یک نکته را درک کرده ام. یا می فهمی یا یادت میدهند. اگر من آن اتفاقات را نتیجه اعمال خودم میدیدم، راه را کوتاه تر میکردم. بعد از آن هم از آن درس استفاده میکردم. ولی این خودم بودم که به هیچ وجه نمی خواستم بپذیرم تا اینکه موضوعات را مشکل تر کردم. خلاصه همانطور که در کامنت ۱۰ نیز قید شده، آنقدر موضوع تکرار میشود تا آن عیب خود را پیدا کنیم و از آن بپرهیزیم. پس بهتر است که خودمان با سعی و تلاش خود هر چه زودتر معایبمان را رفع کنیم تا اینکه گوشمان را بگیرند و با زور یادمان دهند.
با عرض سلام
سوالی برایم پیش آمده امیدوارم دوستان در پیدا کردن پاسخ کمک کنند.
در متن، قسمت نتیجه گیری آمده:
…داشتن یک زندگی معنوی در اجتماع با فراهم کردن یک زندگی صِرفاً مدرن با مفاهیم متعارف روز، بسیار متفاوت است.
مگر زندگی صرفاً مدرنی که اینجا به آن اشاره شده چگونه است که متفاوت با یک زندگی معنوی است؟
منظور از مفاهیم متعارف روز چیست؟
با تشکر
با سلام و تشکر بسیار برای این سایت مفید
در مورد کامنت دوست عزیز ک، بنظرم رسید که آنقدر اجتماع مدرن امروز وقتمان را پر کرده است (معمولاً با برنامه های بیهوده) که وقتی برای رسیدن به انجام اصولی که در مقاله به آنها اشاره شده نمی گذارد و معمولاً شب با خود فکر می کنیم چقدر گرفتار بودم و اصلاً نتوانستم خدا را حاضر و ناظر بدانم و نتوانستم عملی در جهت رضایت او انجا دهم و یا مبارزه با نفسی بکنم و یا کمکی به کسی بکنم و ….. معمولاً هم میگوییم که بیست و چهار ساعت کم است و وقت هیچ کار خیری نیست! در صورتیکه اگر چند روزی از زندگی خود فاصله بگیریم می بینیم چقدر در روز کارهای بیهوده انجام می دهیم که خاصه “جامعه مدرن” و “مُد روز” است و فکر می کنیم اگر نکنیم از حرکت اجتماع عقب می افتیم. جامعه مدرن با سرعت تمام در جهت حرکت به طرف مادیات است و با همان سرعت تند ما را به آن سو می کشاند و اگر خودمان با تلاش مقاومت نکنیم و نگذاریم برق و زرق مادیات ما را به خود جلب کند قطعاً به آن طرف کشیده می شویم و البته خطر این است که در ابتدا نفس می گوید در معنویت فطری تاکید می شود که در جامعه فعال باشیم!!
بنظرم، منظور زندگی معنوی در اجتماع ، استفاده از اجتماع جهت پیشرفت معنوی است. شاید اگر هر روز چندین بار یاد خود بیاوریم که امروز خداوند به چه صورت و از طریق چه صحنه سازی ای میخواهد تربیتم کند و بدنبال علامتهای خدا باشیم، کمکمان کند استفاده درست از اجتماع در جهت هدف خود بکنیم و مخصوصاً معیارهای معمول اجتماع را معیار خود قرار ندهیم. در آنصورت، حتی برخورد به چیزهایی که “مد روز” هستند معنی ای دیگر پیدا می کند.
سلام
در کامنت ۱۳ در باره جمله «داشتن یک زندگی معنوی در اجتماع با فراهم کردن یک زندگی صِرفاً مدرن با مفاهیم متعارف روز، بسیار متفاوت است» پرسیده اند که مفاهیم متعارف روز چیست؟
برخی از مفاهیم متعارف روز اینهاست:
– تلاش برای داشتن آخرین مدل موبایل
– دغدغه پوشیدن کفش و لباس با برند مشهور
– دغدغه چگونگی آرایش چهره و لباس در نزد خانم ها
– ظاهرسِتایی و ظاهربینی
– ظاهرفریبی و ریاکاری
– بدگویی و غیبت و قضاوت در باره دیگران (که اغلب نُقلِ محافل شده!)
– عدم رعایت حقوق دیگران به اسم زرنگی: در رانندگی، در صف اتوبوس، در معاملات و غیره.
– غُرزدن و گلایه کردن دائم از گرانی
– مقایسه کردن خود با دیگران از لحاظ مالی و معیشتی
– غُرزدن و گلایه کردن دائم از وضع ترافیک، آلودگی هوا و …
– تمسخر کردن رانندگیِ سالم
– صحبت کردن از سیاست
– زیاد و بدون برنامه تماشا کردن تلویزیون و ماهواره
– کم مطالعه کردن (به ویژه معنویات)
– دغدغه برای مهاجرت به خارج در نزد خیلی ها، به ویژه تحصیل کرده ها
– فَست فود ها را بر غذای خانگی ترجیح دادن
– ورزش نکردن به بهانه کمبود وقت و/یاخستگی
– اِس. اِم. اِس. بازی
– …
…و بسیاری مُدها، عادات، افکار و رفتار نادرست دیگری که متعارف شده اند. همه این ها را می توان خلاصه کرد در عباراتی مانند اینها:
مادی گرایی و فاصله گرفتن از معنویات، راندن خدا به حاشیه، خودفریبی، اُفتِ حساسیت ایمانی و وجدانی، افول انسانیت، عدم تعادل در امور، و غیره.
با سلام
در مورد نظر ۱۳ و زندگی صرفا مدرن امروزی، اینطور به ذهن من می رسد دید مادی داشتن به زندگی، دنبال مادیات بودن، علاقه به پست و مقام، هدف قرار دادن چیزهای دنیوی و … در حالی که در یک زندگی پویای معنوی، دنبال پول هستیم ولی نه فقط برای خودمان بلکه به این صورت که “بخوریم و بخورانیم” به دنبال مقام هم هستیم نه به عنوان هدف بلکه برای بدست آوردن موقعیت بهتر برای خدمت بیشتر به جامعه. به هر حال در هر اقدامی نیت خیلی مهم است و بهترین سوال برای آگاه شدن از نیتمان این است که از خود بپرسیم چرا دنبال چنین چیزی هستم، چرا چنین کاری کردم و….
آمدن به این جهان برابر است با افتادن در دریا. اگر سعی و تلاش نکنیم، غرق می شویم. دریا طبیعت اش غرق کننده است و دنیا طبیعت اش فریبنده. ما اختیار داریم که خود انتخاب کنیم. غرق شدن و ته دریا رفتن دقایقی بیشتر طول نمی کشد، خیلی هم سخت نیست. ولی نجات و ادامه حیات نیاز به تلاش دارد و خیلی هم سخت است. از خیلی هم بیشتر! همه اش تلاش نیست ولی بدون تلاش هم راه نجاتی نیست. من خود بارها در معرض نابودی قرار گرفته ام. آنقدر رفته ام که دیگر فکرم از کار افتاده بود و اسیر تمام و کمال نفس بوده ام. فقط فکرم به این رسید که با خدا صحبت کنم. مخلصانه با او حرف زدم.
گفتم کجایی؟ چرا به دادم نمی رسی؟ به تو پناه آورده ام، چرا کمکم نمی کنی؟ کمی هم چشمانم تر شد! فهمیدم که او مرا فراموش نکرده. اگر فراموشم کرده بود بخاطر او اشک از چشمانم نمی آمد. از همان موقع اوضاع را تغییر داد. خودش تغییر داد. به عزیزی خودتان فقط خودش میتواند به دادمان برسد. ولی از ما یک حرکت لازم است. البته میدانم که شما همه وضعتان از من بهتر است و بهتر از من میدانید. ولی……
خواستم از خدا تشکر کنم، دنبال بهانه ای گشتم.
با سلام به دوستان عزیز:
برای درک بیشتر مفهوم یک زندگی مادی و اجتماعی فعال و مفید با نیت معنوی توجه دوستان را به مبحث ۲۰ راه کمال ” رفتار انسان در این دنیا” جلب می کنم. من شخصا خیلی روشن تر شدم بد نیست شما دوستان عزیز هم مطالعه کنید.مرسی
پس از مدتها که به واسطه فیلتر شدن این سایت نتوانسته بودم آنرا بخوانم امروز اولین روزیست که با یک فیلتر شکن این سایت شریف را دوباره می بینم واقعا از زحمات تمامی شما دوستان ممنونم
باسلام وتشکرفراوان ازمتیس عزیز،
سوالی داشتم در موردغلبه نفس اماره،که در کتاب راه کمال ص ۲۳۱ اشاره شده که در زنان نفس اماره بیشتر از راه عواطف و احساسات و بخصوص تاثیرپذیری و حس حسادت و انتقامجویی وارد میشود.من تا بحال به دو فاکتور عواطف و احساسات دقت نکرده بودم وبرایم ایجاد سوال کرده که به چه شکلی نفس اماره میتواندازراه عواطف و احساسات بروز کند.لطفا مرا راهنمایی کنید.با تشکر
با سلام و عرض احترام
در مورد سوال دوست عزیزمان در کامنت ۲۰
این موضوع باعث دوستی های خاله خرسه، حرف نشنوی ، عدم رشد عقل سلیم و غیره میشود.
یک مثال ساده :مثلاً ایام امتحاناتت است و می دانی باید به دروست رسیدگی کنی ، ناگهان یاد دوستان قدیم و مشکلاتشان می افتی و تصمیم میگیری با استدلالاتی که نفس برایت از طریق عواطف می آورد آن زمان را به حل مشکلات دیگران بپردازی ، نتیجه ی ملموس قضیه این است که اتفاقاً هیچ مشکلی که حل نمی شود، چه بسا مشکلی به خود و آن فرد هم اضافه می کنی.چون خمیره ی روح بشری غرور آمیخته به عشق مادی است ، به وضوح می توانیم نقش غرور را در اینجا متوجه شویم، یعنی از طرفی به تو غروری می دهد که فکر کنی کسی هستی که می توانی به دیگران کمک کنی ، و از طرف دیگر از طریق احساسات مانع رشد عقلی شده و در تشخیص خیر و شر خودت دچار مشکل می شوی ، لذا نهایتاً این موضوع باعث ضررهایی برای شخص خواهد شد…
مثال ۲ : دوستتان شما را دعوت به مهمانی ای می کند که می دانی برایت خوب نیست و چیز مفیدی برایت ندارد ، ناگهان با اصرارهای بی وقفه ی او دلت میسوزد و تصمیم می گیری با این استدلال که گناه دل شکستن بزرکتر است، خود را دچار آسیب کنی.
مثال هایی از این دست فراوان است، به دلیل آنکه خانم ها احساساتشان بسیار زیاد است، طبیعتاً بیشتر از این طریق مورد محک قرار می گیرند……
با سلام و تشکرفراوان،
خیلی ممنونم ازراهنمایتون کامنت ۲۱،به مواردی اشاره کردیدکه بسیار جالب و بسیار پنهان و نهفته بوددردرونم.
شما از مثالهایی استفاده کردید که انگار مراومشکلاتم راسالیان سال است میشناسید.اصلا یک ذره هم به موضوع غرور توجه نکرده بودم!و همینطور که در آخر اشاره کردیدبسیار گرفتار احساساتم هستم طوریکه در موارد لازم قادر به تصمیم گیری نیستم فقط امیدم به خدای توانا و مهربان است درهر کاری هر چقدر هم انسان توانا باشد توفیق او شرط است.موفق باشید.
واقعا از ترجمه این مقاله زیبا سپاسگزارم که سه اصل اساسی معنویت حقیقی (توجه به حق ،مبارزه با نفس و خدمت به خلق)را مورد بررسی و مداقه بیشتری قرار داده است .
.
اقای دکتر می فرمایند عمل به اصول اخلاقی حتی اگر یکبار هم باشه براتون ثبت میشه و غذای فرا مغز میشه و میدان حرکت و درکتون رو در انجا افزایش میده
نکات مهمی که بر حقیر اثر گذار بود و تا حال باین خوبی
درک نکرده بودم .
۱- حرف جای خود را به عمل بدهد .
۲- توجه بمبداء به افکار ، گفتار و اعمال ما جهت می دهد
۳- توجه بمبداء روح و اگاهی ما را با انرژی تغذیه میکند
۴-عمل به اخلاقیات عقل را در جهت صحیح هدایت می کند
۵- هر چه برایمان اتفاق بیفتد علتی دارد
۶- خدمت بدیگران خدمت به ذره الهی است
۷-انچه برخودمی پسندیم برای دیگران هم همان رابخواهیم
و اما در مورد مطلب اول در جائی رعایت کردم اثرات مثبت بسیار دیدم. غافل از نفس اماره که همه جا بکمین نشسته وازهر روزنه ای میخواهد نفوذ کند در دو مورد عمل جای خود را به حرف داد دیدم ان اثرات مثبت هم زدوده شد . انشاالله بفیه مطلب در ارسال بعدی
من تا بحال به این نکته توجه نداشتم ( پذیرفتن آنکه منبع احساسات- خوش یا ناخوش- در خود ماست. مثلاً علت احساس ناخوشایند ناشی از حضور کسی، صرفاً آن شخص نیست بلکه میتواند به علت حس رقابتی باشد که نسبت به او داریم .) نمی دانستم نفس این شکلی هم به سراغمان بیاید . با تشکر که نکته تازه ای در مورد نفس اماره یاد گرفتم .
با سلام خدمت متیس عزیز .
آقای دکتر الهی در کتاب راه کمال فرموده اند : عمل معنوی در اصل ، همان مبارزه با نفس اماره است . با تشکر
با عرض سلام و تشکر از زحمات شما با خواندن این مطا لب درسی چند روزی به رفتار و اعمالم توجه داشتم عمیقا فکر کردم دیدم و حس داشتم که وجودم در حا لت عادی فقط نفس است و در همه شرا یط منم دارم این را به و ضوح دیدم که اگر توجه به خدا نکنم تمام ا عمالم مرا ازار می دهد چون از خودم انتظارا تی دارم که لیاقتی نیست و کاری هم در بد ست اوردنش نمیکنم ان غرور پنهانی را به وا قعیت حس کردم در واقع با خیا لات خودم معنوی فکر وعمل می کردم ازخدا کمک گر فته ام و با یادش هر روز زند گیم را شروع می کنم و به هدفم که رضایت اوست فکر می کنم مرسی
در سایت آمده-توجه بمبداء سبب جذب الهاماتی می شود که می تواندبه زندگی،افکار،گفتار واعمال ما جهت دهد.
معنویت فطری- اثرات توجه
انسان دائمآ با خود در صلح است – با وجدان عمل می کند- ضعف ها را شناسائی و با ان مبارزه می کند- یاس ندارد- در راه کمال پیش میرود-انرژی مافوق علی را کسب می کند-تعادل و توازن بر قرر می کند-
در توجه اگر بتوانیم در تمام امور خدا را حاضر وناظر دانسته
وتعقل نمائیم رضای خدا در کدام کار است .و همان را انجام دهیم توجه مان درست بوده است.
مرسی از د-پ امروز در واحد کاری این قسمت را بر داشته ام به اثرات تو جه فکر کنم در عمل این بر نامه را دارم خدا را حا ضر در فکر ادشته با شم و مرتب از او کمک بگیرم ودر هر کاری ودر رفتاری و گفتاری از او بپرسم چه چیزی او را خوشحال می کند می خواهم ببینم چند بار بطور واقعی و عملا با رضایت او پیش می روم البته فکر می کنم کار امروزم زیاد است چون روز ی است که با کمک از او این نفس خوابنده را بهم می ریزم .مرسی نوشته شما برایم خیلی مفید است
با سلام یک ماه پیش از مطا لعه این درس میگذر د امروز خودم را مورد بررسی قرار دادم چون با خودم قرار گذا شته ام روی این واحد کاری که تو جه به مبدا است کار کنم دو باره درس را خواندم دیدم توجه داشتم و لی بر نا مه ای برای مبارزه در خو دشنا سی نگذ اشتم این بار یک دفتر براشتم و برای یک ماه کار روزا نه قرار دادم که بتوانم این سه مورد اساسی را که استاد الهی فر مو دند به کار بگیرم۱_ تو جه به مبدا ۲ مبارزه با نفس ۳ کمک به دیگران. هر روز با ید در زندگی روزانه ام به ارزشهای واقعی فکر کنم و یک کار به این نیت که خدا را خوشحال میکنم انجام بد هم از زحمات شما متیس بلاگ سپاسگذارم
با سلام،
دررابطه با سوالی که درکامنت ۲۰ مطرح کردم،خانم یا آقای محترمی بسیار دقیق وموشکافانه به سوالم جواب دادند( اغلب جواب را میخوانم و بهش فکر میکنم و بیشتر ازاعمال و افکارم و به عواقبش مشکلاتی را که از سر نادانی برای خودم و خانواده ام ایجاد میکنم شرمنده میشوم)حال، چگونه میتوانم احساسات و عواطفم را تحت کنترل خودم درآورم و اصلا چه برنامه عملیی در این جهت انتخاب کنم.پیشاپیش از کمکتون ممنونم
باسلام،
خیلی ممنونم از مقاله تا امروز این مقاله را نخوانده بودم. خیلی استفاده کردم. از تمامی دوستان متشکرم.
در جواب کامنت ۳۲، یکی از روشهایی که برای من خیلی تاثیر داشت این بودکه برای مدتی شب قبل از خواب احساسات مثبت و احساسات منفی را که در طول روز سراغم آمده در دو ستون بسیار خلاصه و فشرده مینوشتم. به خود شناسی خیلی کمک میکند. وقتی هم که بعد از یک هفته آمار میگیریم متوجه میشویم که نفسمان از کجاها و با چه احساساتی بیشتر به ما حمله میکند. و از طرفی این را هم میفهمیم که چه احساسات مثبتی در ما قویتر است که به عنوان نقاط قوتمان محسوب میشود و شاید بتوانیم در مبارزه با نفسهای بعدی از این احساسات استفاده کنیم.
به عنوان مثال در ستون احساسات مثبت این چیزها را میتوانیم در خودمان پیدا کنیم:
-احساس خجالت از یک کار بدی که انجام دادیم.
-احساس شادی از انجام یک کار خوب
– احساس خوب از داشتن مطالعه کتب معنوی یا ….
– حس اطمینان نفس مطمئنه از انجام یک کار خوب
– حس ناراحتی از ناتوانی برای انجام یک کار خوب
– حس ناراحتی از یک رفتار غلط
– حس توکل به خدا
– حس غم نسبت به دنیا
– حس شکر
و….
مثالهایی برای احساسات منفی:
– حس لذت از انجام کاری بد مثل غیبت، خوپسندی….
– حس زرنگی (در حالی که در اصل کار بدی انجام دادهایم)
– حس عذاب وجدان بیجا و مخرب(افراط) طوری که به جای ایجاد انگیزه، انسان را منفعل و ناامید کند.
– احساس کمبود عذاب وجدان نسبت به انجام یک کار بد.
– حس بیمحبتی نسبت به اطرافیان
– احساس غیض داشتن، حسادت، ناشکری، پز دادن، حرص، تنبلی، تقلب،…..
آنالیز احساسات مثبت و منفی کمک میکند که در وهله اول بشناسیم که چه احساساتی در ما غلبه دارد.
باسلام و تشکر از دوستان عزیز(کامنتهای ۲۱و۳۳)که مرا در حل مشکلم یاری و راهنمایی ام کردید.
کاش فقط در حد نوشتن و خواندن نباشد ، و بتوانىم عمل کنىم.
سلام هربا این درس را می خوانم انگیزه به خو د پر د ا ختن پیشتر پیشتر می شود در واقع خودم را و شرائط کار گردم را مورد سؤال می گذارم و توجه ام به اشتبا هات و إز اینکه چقدر به را حتی نفس برایم دلیل و بر هان میا ورد را گوش می دهم . و هر با با کمک این درس پر ارزش ا حساس میکنم روی خط د رست و مستقیم گذ اشته می شو م و فکر می کنم باید بطور مرتب در سها را بخوانم و میبینم این طوری در روز در عمل به درس قوی تر هستم مرسی إز زحمات متیس بلاگ .
تشکر از شما و تجربیات کمک کننده دوستان
با سلام و تشکر إز زحمات متیس بلا گ
دو باره بر گشتم به این درس مهم و عملی و خودم و اعمالم را به کرم خدا بررسی کردم و با مقا یسه أعما لم متوجه اشتبا هات و نفس های کوچک روزانه که تعا دل مرا به هم می زند شدم و أحسا سات کنترل نشده را نشا نم دادند این شنا خت دیدم را باز کرده و أنگیزه کار کردن بیشتر شده مرسی
إز کمک و زحمات متیس بلاگ ممنونم
موتور کار روزانه من است وکمکم میکند در روز اگاه بمانم مرسی
Ba arze salam va khaste nabashid
Kheili khub bud koli estefade kardam
Vaqean mrc
مرور کردن أین مقاله هر چند صباحی به وا قعیت لازم است در واقع بیدارم میکند و نمی گذارید به خواب خر گو شی بروم و با مرور کردن متو جه می شؤم ًکجا کارم غلط است و چرا و چکو نه به درستی سوق دهم
مرسی از زحمات متیس بلاگ
علت احساس ناخوشایند ناشی از حضور کسی، صرفاً آن شخص نیست بلکه میتواند به علت حس رقابتی باشد که نسبت به او داریم.
با شناختی که از تعالیم استاد کسب کرده ام
فکر میکنم احساس ناخوشایند زوج این آقا
حس حسادت به خانم ایزابل بوده
رقابت به اندازه ای که تبدیل به حسادت نشود استاد فرمودند صفت خوبی هست
با عرض پوزش