هنر گذشت کردن

15 ژانویه, 2011
 
نوشته: داک

حکایات شگفت‌انگیز زندگی حضرت مسیح، یکشنبه صبح‌های مرا در کودکی مزین کرده بود. بعدها درگیرو دار فشارهای درونی و ناراحتی‌های بیرونی، بعضی متن‌های مقدس به خاطرم آمد و آنها را قابل عمل و بیش از همیشه باب روز یافتم. یکی از آنها سخنان تکان‌دهنده‌ی مسیح مصلوب، به خدا در مورد بخشش بود: سرور من آنها را ببخش زیرا نمی‌فهمند چه می‌کنند.

این سخن از این‌رو منقلب کننده است که در چهره‌ی حضرت مسیح در بالای صلیب، علی‌رغم تمسخر و تحقیر دیگران، هیچ اثری از خشم و کینه نیست. او سرشار از شفقت است و این حالت او انسان را به ستایش وامی‌دارد. این گفته‌ی مسیح، با گذشتن از  قانون قصاص– حق مقابله به مثل در صورت صدمه دیدن –عدالتی متفاوت را مطرح می‌کند که بر پایه‌ی منطقی درونی و روشن بنا شده است. در واقع چگونه می‌توان با دیدی منطقی از کسی که نمی‌داند چه می‌کند، رنجید؟ جماعتی نادان که مسیح را با صلیبی بر پشت دنبال می‌کردند و او را مورد تمسخر قرار می‌دادند، آیا می‌دانستند چه می‌کنند؟ آنهایی که مصمم بودند برای حفظ منافع خود او را از میان ببرند، آیا از آنچه می‌کردند، آگاه بودند؟ مسلماً نه. آموزش‌های جدید مسیح فراتر از محدوده‌ی تنگ دانسته‌ها و تجارب آنها بود و نمی‌توانستند آن را درک کنند، پس چگونه می‌توان از کسی که نمی‌داند رنجید؟

ممکن است از من بپرسید هدف از بیان این مطالب چیست و این حرف‌ها به چه کار ما می‌آید؟ پاسخ این است که ما می‌توانیم از این حکایت نکات قابل عملی را بیاموزیم.

حضرت مسیح آنها را به دلیل اینکه نمی‌دانستند بخشید. در زندگی روزمره غالب نارضایتی‌های ما از آزارهایی است که فکر می‌کنیم از سوی دیگران به ما می‌رسد، این آزارها ممکن از قبل برنامه‌ریزی شده باشد یا ناخواسته و بدون منظور باشد.

ابتدا به آزارهای ناخواسته می‌پردازیم. کسی بدون عمد با حرف یا عمل خود مرا می‌رنجاند. درچنین حالتی می‌توان فکر کرد این شخص  مبادی آداب نمی‌داند، یا از روی بی فکری و تحت تأثیر امیالش چنین رفتاری داشته است. در چنین موقعیتی،‌ چون قصد آزار مرا نداشته است، مسئول کار اشتباهش نیست. در واقع نمی‌دانسته که چه می‌کند و در چنین حالتی منطقی است عامل را از عمل جدا کرده و عمل را بررسی کنیم. چرا که وقتی احساس می‌کنیم کسی با حرف یا عمل خود، سبب آزار و رنجیدگی ما شده است، این احساس می‌تواند حاکی از وجود نقطه‌ای تاریک و یا ضعفی در ما باشد. بنابراین می‌توان گفت که اکثراً اشکال از کسی  است که مورد تعرض واقع شده، نه تعرض کننده.

حال موردی را در نظر بگیریم که با آزاری آگاهانه، و برنامه ریزی شده مواجه می‌شویم. در مقابل کسی که به وضوح قصد آزار  ما را دارد چه می‌شود کرد؟ در این حالت بهتر است به جای کینه به دل گرفتن، علت آزار را جستجو کرد. زیرا یافتن علت یک موقعیت در پذیرفتن آن بسیار مؤثر است. تحلیل یک موقعیت ممکن است فرد را به این نتیجه برساند که خود تا حدودی – مستقیم یا غیرمستقیم- در برانگیختن رفتار خصمانه دیگران، مسئول است. در این حالت فقط می‌تواند به خود بگوید استحقاق چنین رفتاری را داشته‌ام و سعی کند در حد امکان شرایط را تعدیل کند؛ ولی بازهم خیلی مؤثرتر است که به خود بگوییم آن کسی که تحت تأثیر احساسی منفی به دیگری آزاری می‌رساند و بدی می‌کند، ابتدا به خود صدمه می‌زند و سلامت معنوی خود را به خطر می‌اندازد و خود را درگیر مشکلاتی می‌کند که خودش هم متوجه آنها نیست. بنابراین می‌توان گفت او نمی‌داند چه می‌کند. این همان نتیجه‌ای است که مسیح در مورد دشمنانش گرفت.

در نتیجه، اگر کسی با شما دشمنی کرد، به خود بگویید: «او نمی‌داند چه می‌کند» این حرف بسیار مؤثر است، شخصاً تجربه کرده‌ام؛ در این صورت  نه تنها از کسی رنجیده نمی‌شویم، بلکه جوانه‌ی همدردی نیز در ما رشد می‌کند.



برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr