هنر گذشت کردن
حکایات شگفتانگیز زندگی حضرت مسیح، یکشنبه صبحهای مرا در کودکی مزین کرده بود. بعدها درگیرو دار فشارهای درونی و ناراحتیهای بیرونی، بعضی متنهای مقدس به خاطرم آمد و آنها را قابل عمل و بیش از همیشه باب روز یافتم. یکی از آنها سخنان تکاندهندهی مسیح مصلوب، به خدا در مورد بخشش بود: سرور من آنها را ببخش زیرا نمیفهمند چه میکنند.
این سخن از اینرو منقلب کننده است که در چهرهی حضرت مسیح در بالای صلیب، علیرغم تمسخر و تحقیر دیگران، هیچ اثری از خشم و کینه نیست. او سرشار از شفقت است و این حالت او انسان را به ستایش وامیدارد. این گفتهی مسیح، با گذشتن از قانون قصاص– حق مقابله به مثل در صورت صدمه دیدن –عدالتی متفاوت را مطرح میکند که بر پایهی منطقی درونی و روشن بنا شده است. در واقع چگونه میتوان با دیدی منطقی از کسی که نمیداند چه میکند، رنجید؟ جماعتی نادان که مسیح را با صلیبی بر پشت دنبال میکردند و او را مورد تمسخر قرار میدادند، آیا میدانستند چه میکنند؟ آنهایی که مصمم بودند برای حفظ منافع خود او را از میان ببرند، آیا از آنچه میکردند، آگاه بودند؟ مسلماً نه. آموزشهای جدید مسیح فراتر از محدودهی تنگ دانستهها و تجارب آنها بود و نمیتوانستند آن را درک کنند، پس چگونه میتوان از کسی که نمیداند رنجید؟
ممکن است از من بپرسید هدف از بیان این مطالب چیست و این حرفها به چه کار ما میآید؟ پاسخ این است که ما میتوانیم از این حکایت نکات قابل عملی را بیاموزیم.
حضرت مسیح آنها را به دلیل اینکه نمیدانستند بخشید. در زندگی روزمره غالب نارضایتیهای ما از آزارهایی است که فکر میکنیم از سوی دیگران به ما میرسد، این آزارها ممکن از قبل برنامهریزی شده باشد یا ناخواسته و بدون منظور باشد.
ابتدا به آزارهای ناخواسته میپردازیم. کسی بدون عمد با حرف یا عمل خود مرا میرنجاند. درچنین حالتی میتوان فکر کرد این شخص مبادی آداب نمیداند، یا از روی بی فکری و تحت تأثیر امیالش چنین رفتاری داشته است. در چنین موقعیتی، چون قصد آزار مرا نداشته است، مسئول کار اشتباهش نیست. در واقع نمیدانسته که چه میکند و در چنین حالتی منطقی است عامل را از عمل جدا کرده و عمل را بررسی کنیم. چرا که وقتی احساس میکنیم کسی با حرف یا عمل خود، سبب آزار و رنجیدگی ما شده است، این احساس میتواند حاکی از وجود نقطهای تاریک و یا ضعفی در ما باشد. بنابراین میتوان گفت که اکثراً اشکال از کسی است که مورد تعرض واقع شده، نه تعرض کننده.
حال موردی را در نظر بگیریم که با آزاری آگاهانه، و برنامه ریزی شده مواجه میشویم. در مقابل کسی که به وضوح قصد آزار ما را دارد چه میشود کرد؟ در این حالت بهتر است به جای کینه به دل گرفتن، علت آزار را جستجو کرد. زیرا یافتن علت یک موقعیت در پذیرفتن آن بسیار مؤثر است. تحلیل یک موقعیت ممکن است فرد را به این نتیجه برساند که خود تا حدودی – مستقیم یا غیرمستقیم- در برانگیختن رفتار خصمانه دیگران، مسئول است. در این حالت فقط میتواند به خود بگوید استحقاق چنین رفتاری را داشتهام و سعی کند در حد امکان شرایط را تعدیل کند؛ ولی بازهم خیلی مؤثرتر است که به خود بگوییم آن کسی که تحت تأثیر احساسی منفی به دیگری آزاری میرساند و بدی میکند، ابتدا به خود صدمه میزند و سلامت معنوی خود را به خطر میاندازد و خود را درگیر مشکلاتی میکند که خودش هم متوجه آنها نیست. بنابراین میتوان گفت او نمیداند چه میکند. این همان نتیجهای است که مسیح در مورد دشمنانش گرفت.
در نتیجه، اگر کسی با شما دشمنی کرد، به خود بگویید: «او نمیداند چه میکند» این حرف بسیار مؤثر است، شخصاً تجربه کردهام؛ در این صورت نه تنها از کسی رنجیده نمیشویم، بلکه جوانهی همدردی نیز در ما رشد میکند.
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
سلام
خیلی خیلی ممنون از این مقاله ای که گذاشتید.واقعا خدا رو شکر به خاطر این نعمت. کمک بزرگی است به کسانی که با گذشت مشکل دارند مثل من..
در متن آمده است:
“وقتی احساس میکنیم کسی با حرف یا عمل خود، سبب آزار و رنجیدگی ما شده است، این احساس میتواند حاکی از وجود نقطهای تاریک و یا ضعفی در ما باشد. بنابراین میتوان گفت که اکثراً اشکال از کسی است که مورد تعرض واقع شده، نه تعرض کننده”
چرا اینکه کسی با حرف و عمل خود سبب آزار ما میشود به نقطه تاریک یا ضعفی در وجود ما مربوط میشود؟ آیا واقعا همیشه اینطور است؟؟؟
یک خرده قبول این نکته برایم سخت است که خب مسلما از غرور است.
خیلی ممنون میشوم اگر دوستان توضیحی روی این مساله بدهند.
با سلام
خیلی عجیب است که این جمله را ناخود آگاه گاهی بخودم یادآوری می کردم ولی خیلی زود غبار نفس روی آنرا می پوشاند . امیدوارم که بعد از این بتوانم به کمک انرژی
مافوق علی که دریکی از مقالات قبل بود این غبار را کمرنگ تر کنم و بکمک خودش موفق شوم.
با تشکر از متیس عزیز
بسیار زیبا بود
در زندگی من اینچنین اتفاقاتی به کثرت پیش می آید و این جمله را به خود گفتن خیلی کمک میکند. ( او نمی داند چه میکند )
با تشکر از متیس بابت این مقاله کاربردی و بسیار مفید در زندگی روز مره
با سلام و سپاس
متأسفانه بنده آن کسی هستم که “نمی داند چه می کند”…
دوست عزیزی دارم که بارها و بارها بدون اینکه زبانم لال بخواهم،او را رنجانده ام و بسیار آزارش داده ام.
هربار یا از سر بی فکری و نادانی و یا به خیال خودم برای رضای خدا کاری کرده ام که قلبش از دست من شکسته و تازه بعد از شکستن قلب عزیزش فهمیده ام که با او چه کرده ام…
در واقع نمی دانم که چه می کنم!!!
اما او که سمبل گذشت و انسانیت است مرا بخشیده و هر بار بیشتر به این موضوع پی برده ام که “نمی دانم چه می کنم”…
درد این اشتباهات آرامشم را کلاً بهم می زند اما دیدن روی پر مهر و با گذشتش قلب گنهکار و نا مهربانم را وا می دارد تا به امید عدم تکرار خطاهای گذشته به مبارزه با نفس پلیدم ادامه دهم.
او واقعاً هنرمند است…
با سلام به دوستان عزیز.
گذشت صفت بسیار خوبی است، ولی استاد برای گذشت شرایط گذاشته اند. تا آنجا که ذهنم یاری می کند، شرایط آن ۱- گذشت از روی ترس نباشد، ما نمی توانیم حقمان را بگیریم، برای رضایت نفس می گوییم گذشت کردم.( بزدلی ).۲- کسی که می خواهی در باره او گذشت کنی لیاقت آن را داشته باشد، و حمل بر ترس نباشد. ۳- از آنچه که می خواهی گذشت کنی فقط حق خودت باشد ( حق همسر-فرزند-پدر -مادرو…) مد نظر باشد.۴-گذشت، خسارت جبران ناپزیری به ما نرساند.۵-گذشت در حد توان شخص باشد.(لطفا اگر مطلبی فراموش کردم دوستان یادآوری کنند.) البته ما بشریم و در جسم خاکی هستیم بارها و بارها گذشت می کنیم و مارگزیده می شویم و کم کم یاد می گیریم هر کدام از این شرایط را باید کجا بکار بگیریم. وقتی در مرحله عمل و آزمایش هستیم واقعا گذشت برای رضای خدا خیلی سخت می شود، حتما دوستان تجربه کرده اند، برای این است که بارها مارگزیده می شویم تا حد گذشت را یاد بگیریم.مرسی
به نام خدا
با سلام، خواندن این مقاله احساس خاصی را در من بوجود آورد که به نوشتن نمی آیدالبته آن مقام این عمل را انجام داده تا در چنین روزی با این تحلیل ما درس بگیریم حال چه مقدار موفق خواهیم بود خدا میداند و بس . البته به نتیجه نباید کار داشت سعی در عمل داشته باشیم . این بحث این فکر را در من ایجاد کرد که آیا من هم نا خواسته باعث آزار کسی میشوم دیدم افکار منفی در مورد اشخاص نیز شاید چنین حکمی داشته باشد حال با توجه بیشتری افکارم را بررسی مینمایم .
آرامشی بیشتر از قبل وجودم را فرا گرفته انگار دیگر از کسی گله مند نیستم
از اینگونه بخشیدن بسیار لذت بردم یعنی کمال بزرگی، خدایا شکرت
در جواب پریسای عزیز فکر میکنم جواب در خود متن است اگر علت آزار را در خودمان نبینیم نمیتوانیم آن شخص را نا آگاه ببینیم مثل یک رابطه ریاضی که فقط در این صورت جواب میدهد البته این نظر من است.
این مقاله را در زمانی خواندم که به شدت از دست کسی دلگیر بودم و جالب اینجاست که سعی میکردم که اشکال را در خودم پیدا کنم ولی از آنجا که پیدا کردن اشکال هم خودش هنری است، اینطور نتیجه میگرفتم اشکال از من بوده که به او زیادی رو دادم و خودم را به او نزدیک کردم و او هم ظرفیت این رابطه را نداشته… در حالیکه با خواندن مقاله و بعد از اینکه عمیقا فکر میکنم میبینم اشکال کاملا به صفتی در من برمیگردد و ربطی به این رابطه خاص ندارد. من باید این صفت را در خودم درست کنم، به هر حال حتی با این فکر هم احساس خوبی به ادامه آن رابطه مانند گذشته ندارم. سؤالم از دوستان این است که آیا وقتی از کسی (ولو به علت اشکالی در خودمان) صدمهای میبینیم باز هم باید مانند سابق او را دوست داشته باشیم و با او رابطه صمیمانه داشته باشیم؟
(ولی بازهم خیلی مؤثرتر است که به خود بگوییم آن کسی که تحت تأثیر احساسی منفی به دیگری آزاری میرساند و بدی میکند، ابتدا به خود صدمه میزند و سلامت معنوی خود را به خطر میاندازد و خود را درگیر مشکلاتی میکند که خودش هم متوجه آنها نیست.)
بعد از خواندن این جمله، فهمیدم همیشه با دانستن این حقیقت به افرادی که بدی می کنند، میدانستم که دچار عقوبت کارشان گرفتار می شوند و دلم خنک می شد، بجای اینکه از خدا برایشان نجات بخواهم.شاید حس انتقام جویی بدون اینکه ظاهرا بدانم.
سلام و تشکر به خاطر این مقاله عالی.
در کامنت ۱، پریسا در مورد این جمله سوال کرده بود که برای خودم هم سوال بود:
«…در واقع نمیدانسته که چه میکند و در چنین حالتی منطقی است عامل را از عمل جدا کرده و عمل را بررسی کنیم. چرا که وقتی احساس میکنیم کسی با حرف یا عمل خود، سبب آزار و رنجیدگی ما شده است، این احساس میتواند حاکی از وجود نقطهای تاریک و یا ضعفی در ما باشد.»
۱- پاسخ من این است: فرض کنیم به «عامل» هیچ کاری نداریم و فقط به «عمل» توجه می کنیم. عملی باعث رنجش و کدورت در ما شده است. چرا رنجیده ایم؟ به نظر من علتش فقط در خود ماست: غرور.
مگر خداوند همه جا و در همه حال با ما و حاضر و ناظر نیست؟ مگر قوانین الهی (از جمله قانون علیت)، همواره جاری نیست؟ خوب، وقتی فکر کنیم آن عملِ، یا اینکه عکس العمل رفتار خود ما بوده و یا به هر علتی مصلحت ما در آن بوده، دیگر ناراحت نمی شویم و نمی رنجیم، به شرطی که ابتدا غرورمان را کنترل کرده باشیم.
۲- کامنت ۵ به نظرم خیلی به جا آمد.
سوال پریسای محترم موردیست که بسیار برای من پیش آمده، مثلا خودم را در رانندگی ماهر می دانم و مغرور شده ام، کسی می گوید رانندگیت افتضاح است! واکنش آنی، عصبانیت من که به چه جرئتی از رانندگی من ایراد میگیرد. ولی با فرمول ذکر شده در این متن باید متوجه بشوم که دچار غرور هستم (عیب در خودم است) و آنرا رفع کنم. و چون از مهم ترین نقطه ضعفها غرور است این مثال را می توان در باره آشپزی، نظرات کارشناسانه! سلیقه و… بکار برد که همگی به من صفت وحشتناک غرور را که در وجودم ریشه دوانده گوشزد می کند …
دو سوال در مورد جمله «او نمی داند و نمی فهمد چه می کند»:
۱- آیااین جمله مستلزم قضاوت قبلی من در باره آن شخص نیست؟ من در مورد نادانی او قضاوت می کنم و این در حالی است که قضاوت در مورد دیگران جایز نیست..
۲- روی دیگر این جمله این است که چون من می دانم و می فهمم، متوجه می شوم که او نمی داند و نمی فهمد، اما خود او متوجه نمی شود. آیا این خود، غرور مرا نمی رساند؟
به نظر می رسد، در حالت کلی، بهتر است اصلا به عامل کاری نداشته باشیم و فقط به عمل فکر کنیم. از خود بپرسیم که چه کرده ایم و چه گفته ایم که عکس العملش این رفتار و گفتاری بود که باعث رنجش من شد.
نظر شما در باره دو سوال بالا چیست؟
گذشت کردن غیر واقعی (مَجازی)
بسیاری از اوقات می گوییم از کسی گذشت کرده ایم و او را بخشیده ایم، ولی هنوز در درون از او کدورت به دل داریم و این کدورت می تواند حتی تبدیل به کینه هم بشود. چرا؟ علت این است که واقعاً و از ته دل نبخشیده ایم و به خودمان دروغ گفته ایم. در اینجا نیز نیت شرط است. چه انتظاری دازیم وقتی نیت مان عِلّی بوده است. نیت عِلّی، نتایج عِلّی به بار می آوَرَد. بعضی از این نیت های عِلّی عبارتند از:
– غرور: مثلاً می گوییم فلانی اصلاً در حدی نیست که «من» بخواهم از او مکدّر باشم. . ….و خیلی مثال های دیگر.
– تنبلی: مثلاً کسی دادن حق ما را منوط به باز کردن یک حساب بانکی یا انجام یا رشته کارهای ارادی کرده است. حال و حوصله این کارها را نداریم و دنبالش نمی رویم و می گوییم بهش بخشیدم. ….و خیلی مثال های دیگر.
– خجالت: مثلاً کالایی را از سوپر محله خریده ایم که دست خورده و مستعمل است، نمی رویم پس دهیم یا تعویض کنیم. می گوییم مهم نیست بهش بخشیدم. ….و خیلی مثال های دیگر.
– تعارف: مثلاً آخر شب است و در خاتمه یک مهمانی هستید. بعد از رفتن مهمان ها، صاحب خانه اصرار می کند که بیشتر بمانید و همسرتان قبول می کند. شما هم که فردا اول وقت در اداره جلسه مهمی دارید، در رودرواسی و تعارف گیر می کنید و هیچ نمی گویید. فردا دیر به کار می رسید و توبیخ می شوید. در اینجا، هم از صاحب خانه و هم از همسرتان دلخور می شوید، اما به خودتان می گویید ولش کن هر دو را بخشیدم. ولی در دل احساس کدورت می کنید، به ویژه هر بار که صدمات ناشی از آن توبیخ را می بینید…. و خیلی مثال های دیگر.
– …
نتیجه می گیرم در هنگام بخشش و گذشت نیز باید به نیت خود توجه کنیم. خوب آنالیز و ریشه یابی کنیم، اگر نیت مان عِلّی است، به نظر می رسد شاید بهتر باشد که چنان گذشتی نکنیم و به خود دروغ نگوییم. اگر واقعاً می خواهیم ببخشیم، تا آنجا که می توانیم نیّات خود را به سوی رضای خدا (نیّات مافوق عِلّی) جهت بدهیم و از «او» طلب استمداد نماییم.
از جواب و راهنمائی دوستان خیلی متشکرم. به نظرم کاملا درست است. بیشتر برخوردنها و ناراحت شدنها از غرور است و اینکه در رابطه با انسانها, مساله علیت را یادمان باشد هم خیلی مهم است. مهم است که یادمان باشد خدا, آن قادر مطلق حقیقتا یکی است و دو تا نیست. کسی نمی تواند به ما آسیبی بزند مگر اینکه قرار باشد به ما آسیبی برسد و قرار باشد که او وسیله این کار باشد. ضمنا در خیلی از مواقع عدو – بدون اینکه خودش هم بداند- سبب خیر میشود.
در جواب سمیرای عزیز,
فکر می کنم تجربه های ما برای این است که از آنها درس بگیریم و از درسی که می گیریم استفاده کنیم نه اینکه تجربه هایمان را دور بیندازیم و دوباره از اول درس بگیریم. (هر چند که متاسفانه خودم در استفاده از تجربیاتم خیلی ضعیفم)
گفتاری از آثار چ ۲ یادم است به این مفهوم که وقتی ادب واحترام, محبت و صمیمیت رعایت نشود مقابله به مثل ضروی است.
منظورم از ذکر این گفتار این است که وقتی احساس می کنیم حد وحدودها و یا حریم ها در رابطه درست گذاشته نشده و اشتباه کرده ایم( چه ما چه طرف دیگر) باید سعی کنیم که رفتارمان را اصلاح کنیم. مهم این است که اجازه ندهیم کدورت و یا نفرت در قلب و دلمان به وجود بیاید و از همه بدتر خانه کند ولی شاید بد نباشد در ظاهر رفتارمان را به نحوی که فکر می کنیم صحیح تر است تغییر دهیم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز بابت مقاله جدید
در جواب دوست عزیز مهریار,
در مورد اینکه قضاوت هست یا نه. من فکر می کنم مسائلی هست که خیلی هویداست و اگر نخواهیم آنگونه که هست آنهارا ببنیم مثل کبوتر سرمان را به زیر برف برده ایم که صحیح نیست. مثلا کسی به ما می گوید آقا یا خانم X چند بار گفته که با شما صحبت کرده و شما این مطلب و آن مطلب را گفته اید.. بعد شما می بینید من که همچین حرفی به آقا یا خانم X نزده ام! پس چرا این مطالب را به این صورت به این فرد گفته است!!؟ وقتی کمی دقت و توجه می کنید می بینید این فرد به خاطر دیدگاههای خاص خودش (که ممکن است از نداشتن پرورش فکر صحیح یا تاریخچه زندگی اش یا هر دلیل دیگری ناشی شود) این متد را دارد که برای اینکه موقعیت خودش را حفظ کند عادت دارد بقیه افراد را جلوی دیگران خراب کند. به دست آوردن این شناخت مهم است . چون می فهیم که در رابطه با او احتیاط کنیم یا به روشی عمل کنیم که به ما ضرر نرسد یا حداقل به او اعتماد نکنیم و دوست خود نپنداریم. به نظر من این قضاوت نیست. چیزی هست که آشکارا معلوم است و اتفاقا برای اینکه از شخصیت و حیثیتمان محافظت کنیم باید حواسمان به آن باشد. مثل همان موردی است که استاد در قم بودند چمدان جواهراتی در ایستگاه جا مانده بود و ایشان دو ساعت وقت می گذارند و خودشان شخصا لیست تمام جواهرات داخل آن را ثبت می کنند و می فرمایند “با توجه به شناختی که از کارمندان آنجا داشتم تصمیم گرفتم که خودم محتویات داخل چمدان را ثبت کنم”.
در مورد اینکه آیا گفتن این جمله ازسر غرور است یا نه… من فکر می کنم این «او نمی داند و نمی فهمد چه می کند» را اگر از سر غرور بگوئیم ( که من می فهمم و این بنده خدا نمی فهمد) که درست نیست. ولی به نظرمی رسد این جمله که در متن آمده از سر دلسوزی و همدردی با کسی است که اشتباه کرده است. یعنی به یاد می آوریم که چقدر موقعیتهایی بوده که از سر نادانی و جهل خودمان اشتباه کرده ایم و حال هم دوست دیگری که مقابل ماست دارد از سر نادانی و ندانم کاری اشتباه می کند.
من سعی کردم این جلمه را امتحان کنم. واقعا روش خوبی است. وقتی عمیقا به آن فکر می کنیم مثل آب روی آتش است.
در مورد اینکه می فرمائید” بهتر است اصلا به عامل کاری نداشته باشیم و فقط به عمل فکر کنیم. از خود بپرسیم که چه کرده ایم و چه گفته ایم که عکس العملش این رفتار و گفتاری بود که باعث رنجش من شد” به نظر بنده حقیر همیشه نمیشود اینطوری عمل کرد یا شاید روش سخت تری است. البته فرمایش شما صحیح است ولی گاهی ممکن است آزاری که می بینیم اصلا به این زندگی ما مربوط نشود و ما هم دلیل آن را نتوانیم پیدا کنیم. یا گاهی واقعا دلیل منطقی برای رفتار کسی که بدی می کند پیدا نکنیم مثل مثالی که آوردم.
ولی در هر حال هر دو روش کمک کننده است. گاهی از این , گاهی از آن و گاهی از تلفیق هر دو استفاده کنیم.
انشاءالله که توفیقش برای همگی مان باشد که دلهایمان را از کدورت و کینه پاک کنیم.
با سلام و تشکر، راهکاری که برای بنده اغلب اثر می کند: ۱)از قالب خود در آمدن و “خود را به جای شخص گذاشتن است”.
درک شرائط روحی و حتی جسمی فرد و اینکه سعی می کنم از آن زاویه که شخص نگاه می کند، موضوع را بررسی کنم .ضمناً دائماً هم او مرا در این شرائط و آزمون قرار میدهد.
۲)دیگر اینکه خود را برای این موضوع آماده کنیم که “پیامد نوع دوستی قدر ناشناسی است” ……
در مورد فرمایش مهیار عزیز،این گفتار فرمایش حضرت مسیح است و از دیگر اولیا هم شنیده شده، مطمئناً در مورد آنها از غرور نبوده، زیرا از آگاهی برخوردارند ولی در مورد ما که در جهل بسر می بریم، شاید کمتر مصداق پیدا کند، کما اینکه در موارد جزئی شاید ما هم بتوانیم از این فرمایش بهره ببریم،مثلاً افرادی ما را به دلیل اعتقاداتمان ملامت می کنند ، ما با تمام وجود برایشان دعا کنیم، زیرا هیچ کس فطرتاً منکر خدا نیست و اگر کسی در حال حاضر متوجه نهاد خود نیست ، شرائطی چنین ایجاب کرده.پس می توانیم بگوییم خداوندا به این شخص کمک کن به فطرت خود آگاه شود و اثر تو را در خود ببیند، زیرا او ندانسته با تو مخالفت می کند……
با تشکر فراوان از مطلب ارایه شده
به نظر من دراینکه صفت گذشت بسیار صفت خوبی است اصلا حرفی درش نیست اما باید یاد بگیریم اگر توانستیم به هر نحو خدا پسندانه ای این کار را انجام دادیم به صورت درونی باشد یعنی قلبا از ادمها نرنجیم وانها را ببخشیم اما بعضی وقتها برای حفظ شخصیت یا دفاع از حق لازم است کارهایی بکنیم والا ممکن است در اجتماع مورد سو استفاده قرار گیریم
ضمنا یکی از کارهایی که موجب می شود من خطای ادمها را چه خطاهایی آگاهانه انها را چه نا اگاهانه انها را ببخشم داشتن دید معنوی است یعنی اگر سعی کنیم هرچیزی که پیش می اید دست خدا را ببینیم ومطمئن باشیم خدا می خواهد با این صحنه یکی از اشکالات ونارسایی های مارا گوشزد کند تا ما هم به این ترتیب روی ان کار کنیم ذهن از تمرگز روی شخص مقابل منفک می شود و در نتیجه از او هم دلخور نمی شویم وحتی وقتی بعد از کار کردن روی خود متوجه می شویم او با این حرکتش باعث شد ما چشم مان به این اشکال بازشده است او را دوست هم خواهیم داشت
ممنون از کامنت ۱۶٫ خیلی برایم جالب بود.
با سلام مثل همیشه خدا رو بخاطر این نعمتی که در اختیار من قرار داده تا صدای خودش رو از طرق مختلف به گوش من برسونه بی نهایت شاکرم
خوندن این مطلب بسیار بسیار منو تحت تاثیر قرار داد و انگار بعد از جندین سال که کما بیش روی این ایتم کار میکردم این نکته کلیدی درس مثل پتک نوی سر من خورد
:سرور من انها را ببخش جون نمیفهمند که جه میکنند:خیلی این مطلب منو تکون داد و از همون موقع تصمیم گرفتم از این کپسول تقویتی من هم استفاده کنم .باور کنید شاید بیشتر از جند دقیقه بیشتر طول نکشید که دستگاه علییت صحنه رواز طریق یکی از نزدیکانم چید و منو حسابی دلگیر کرد وغرورم رو شکست خدا رو شکر چون تازه این مطلب رو خونده بودم به کمک خودش نگذاشت من هم مثل اون برخورد کنم بلافاصله یاد جمله سایت افتادم و چندین بار تکرار کردم .البته روانم بشدت تحت فشار قرار گرفت اما از نتیجه کار خوشحال بودم .از اون روز به بعد هم انگار خدا داره منو بمب باران میکنه البته در همه اون صحنه ها من اروم نبودم اما بهتر بودم, تا امروز توی یاداشتهای خودم به یکی دیگه از اون کپسولهای تقویتی که همیشه کمک حال من بوده برخورد کردم از صبح تا فکر منفی داشت منو با خودش میبرد با خودم تکرار کردم .چون به من کمک کرده مینویسم دوستان هم از این کلمات گهر بار بی فیض نمونن .هرگاه در موقعییت دشواری قرار گرفتید بدنبال درسی باشید که خدا میخواهد به شما بدهد .و چنانچه از شخصی شاکی هستیم خدا را شکر کنیم که درچنین دورانی زندگی میکنیم که هر قدم ما را هزار قدم جلو میبرد .شما هم تا بحال خواسته یا نخواسته باعث رنجش کسانی شده اید پس چنانچه شخصی باعث رنجش شما شد همانطور که دوست داریددیگران شما را ببخشند و نسبت به شما گذشت کنند شما هم دیگران را ببخشید و نسبت به انها گذشت کنید.
مورد دیگر که در گذشت کردن به بنده کمک می کند،توجه به گناهان و اشتباهاتم است. وقتی به این فکر می کنم که خداوند من را با همه ی اشتباهاتم تنها نگذاشت و این جامه ی پرگناه را رها نکرد، وجودم پر از شرمندگی میشود و نمی توانم کسی را نبخشم و حتی فکر می کنم حق اینرا ندارم که تردیدی هم داشته باشم، او حتی این گذشت را هیچ وقت به رویم نیاورد، به حدی که گاهی فراموش می کنم چه بودم!!!!!!
با سلام و تشکر از متیس و نویسنده مقاله و نظرات دوستان.
شکر خدا تا حدودی برایم جا افتاده که هر پیشامدی که برایم رخ می دهد علتی دارد و علت را درون خودم باید جستجو کنم.
مثلا گاهی اتفاق افتاده نزدیکترین اشخاص خانواده ظاهرا به من بی احترامی کرده اند یا کارهایی کرده اند که باعث ناراحتی شدید من شده. در این بین مواقعی علت این رفتار آنها را زود فهمیده ام و گاهی نیز چند روز بعد. مثل اینکه آنها نقشی در نمایشنامه ای داشته اند که باید بازی می کرده اند و بعد تمام شده. راستش گاهی بسیار بسیار برایم سخت بوده و اشکم را درآورده اما شکر خدا در قلبم احساسی بوده که می گفته علت در خودت است.
اما اعتراف می کنم در این مواقع بخشش برایم بسیار سخت بوده هرچند باز هم شکر خدا بعداً که شخص معذرت خواهی کرده حتی بعد از چند بار اذیت آن را پذیرفته ام.
نمی دانم باید در همین مسیر فکری حرکت کنم یا به آنها که آزارم داده اند چیزی را گوشزد کنم.
با تشکر
به نظر می رسد بخشش و گذشت در زندگی زناشویی حالتی استثنایی دارد.
در کتاب راه کمال، در صفحه ۱۳۲ زیرِ عنوان «در جستجوی تعادل» با آنکه شرایطی را برای گذشت کردن برشمرده است، اما در همین کتاب، در ص ۱۴۱ به به این جمله دقت کنیم:
«…هر یک از طرفین حقوق و شخصیت دیگری را محترم بشمارد. هر کدام باید چنین در نظر بگیرند که نیمی از آنها به دیگری تعلق دارد؛ هیچ کدام در گذشت کردن به خاطر دیگری تردید نکنند و سعی شان این باشد که خوشایند همسرشان قرار گیرند…»
پس همسران نباید در گذشت کردن به خاطر دیگری هیچ شک و تردید به خود راه دهند. در کنار همه قواعد اخلاق عملی،این نیز نکته عملی بسیار خوبی در زندگی زناشویی است و بسیار راهگشاست.
بسیار متشکرم روزها بود که علت ناراحتی هایم که به غرورم خورده بود را پیدا نمیکردم و گله و شکایت میکردم
مقاله جدید و نظرات دوستان بمن کمک کرد خدا را شکر میکنم
بارهاخودم با حرفها و حرکاتم موجب دلگیری دیگران شده ام آیا کسی که دروس واقعی را نگرفته و نمیداند چگونه با حس حسادت غبطه وامثالهم مبارزه کند چه چیزی از دستش بر می اید جز اینکه حرفهایی بمن بزند که منهم کمی ناراحت شوم
سعی کنیم با حرفها و حرکاتمان دل کسی را بدرد نیاورم. قبل از هر عمل هر حرف فکر کنیم که آیا رضای خدا را در نظر گرفتیم یا نه
درخود فرورو تاخدا یابی چون خدایابی هرچه خواهی یابی
بسیار متشکرم از بلاگ زیبا ودلنشین تان امیدوارم بتوان از قانون طلایی در هر موقعیتی خودرا به جای دیگران بگذار
بشود استفاده کرد تا به پیشرفت معنوی خودمان کمکی کرده باشیم.با آرزوی توفیق الهی
گذشت یکی از ملزومات زندگی زناشوئی است اما ما در بعضی از مواقع قبل از اطمینان نسبت به اینکه حق با ماست از مواضع خود عقب نشینی کرده و اسم آن را گذشت میگذاریم. در صورتی که با بررسی موضوع متوجه میشویم که مقصر بودهایم. یعنی با درست عمل نکردن به یک اصل اخلاقی فریب نفس را خوردهایم.
گذشت وقتی معنا پیدا میکند که ما دارای حقی باشیم. آنچه خیلی از ما انجام میدهیم گذشت نیست، عقب نشینی از مواضع یعنی فرار از واقعیت تا به خود و دیگران وانمود کنیم که حق با ماست.
من به نوبه خود فکر میکنم در زندگی زناشویی بیشتر مراقب باشم که حق دیگران را ضایع نکنم، وقتی صادقانه به رفتار خود نگاه می کنم بیشتر حق همسر را ادا نکرده ام تا اینکه دارای حقی شوم تا گذشت کنم.
گذشت راه بازگشت شرمندگان است.
با کامنت ۱۷ کاملا موافقم.
فکر می کنم در کتاب سینوهه خوانده بودم که گفته بود انتقام مثل تریاک است…اولش نشاه می آورد ولی بعد افسوس و پشیمانی می آورد.
تجربه اخیرم مرا به یاد این جمله انداخت.
چند روز پیش آزمونی جهت نوعدوستی برایم پیش آمد که صحیح عمل نکردم. در واقع, شاید پنجاه پنجاه عمل کردم. پنجاه درصد خداپسندانه بود و ۵۰ درصد خیر. بعدا فکر کردم دیدم آن چیزی که باعث شد ۵۰ درصد را خراب کند حس کینه و انتقام جویی ای بود که از قبل در من پنهان شده بود.
حدود ۶-۵ ساعت به خاطر آن رفتارم ناراحت بودم و آنجا بود که طعم تلخ انتقام را دوباره چشیدم. جمله ای که می فرماید “لذتی که در عقو است در انتقام نیست” را همه شنیده ایم. متاسفانه تا به حال این لذتی که از عقو ناشی میشود را تجربه نکرده ام ولی طعم تلخ انتقام را تجریه کرده ام.
با سلام وسپاس از متیس
ضمن استفاده از نکات کاربردی مقاله ونظرات دوستان
از یک جنبه دیگر هم میتوان به اینگونه رفتارهای آزار دهنده نگاهی داشته باشیم.
و آن اینکه، دستگاه الهی دائم در حال کارسازی برای ایجاد سناریو هایی است که در آن قرار بگیریم و با بازی صحیح در آن برای خود کسب امتیاز کنیم. این داستانها تا مادامی که در زمین هستیم و دچار اختلال و نقاط ضعفیم تکرار و تکرار میشوند.بطور مثال اگر زود رنجیم وحساس و متوقع، بار ها باید دلشکسته بشویم تاکم کم، به سوی تعادل برویم.
بنا بر این در دنیای اسباب، شخصی باید در این نقش قرار بگیرد که باعث رنجشمان بشود .
اینجاست که او را میتوان به عنوان وسیله ای دید که دارد صدای خدا را به گوشمان میرساند . تا معایبمان را شناخته و در رفعشان تلاش کنیم.
مسلماٌ اگر اعمال و نیاتمان را درست کنیم کارگردان نقشهایی را به ما خواهد داد که در هنگام اجرای نمایشنامه سایر بازیگران از وجود و حضور ما در آرامش باشند.
پس دعا کنیم که: خداوندا، هیچگاه ما را وسیله امتحان و عامل دلشکستگی دیگران قرار نده. و توفیق عطا کن که “خلق” از وجودمان در آرامش باشند.
انشاالله
از اینکه این متن رو نوشتید ممنونم
این هفته هر بار فکر کردم که” سرور من آنها را ببخش زیرا نمیفهمند چه میکنند. ” به این نقطه می رسیدم که آیا من موضوع رو درست تحلیل کردم و آیا واقعا در اتفاقی که افتاده هبچ تقصیری متوجه من نیست؟ انقدر نکات برای تحلیل در مورد بک عمل هست که من در حد خودم ندیدم که “بدانم” حق با منه و طرف مقابل در موضعی است که باید بخشیده شود.. در واقع احساس می کنم سرا پا من رو باید ببخشند چون نمی دونم با سر به هوا بودنم، با زمانی که در این دنیا هستم چه می کنم.
در متن آمده است: “تحلیل یک موقعیت ممکن است فرد را به این نتیجه برساند که خود تا حدودی – مستقیم یا غیرمستقیم- در برانگیختن رفتار خصمانه دیگران، مسئول است.”
به نظرم این مساله کاملا درست است. استاد فرموده اند (نقل به مضمون) اگر کسی با دیگران با محبت و تواضع رفتار کند حسادت دیگران روی او اثر نمی کند. به همین قیاس اگر رفتارهای ما درست باشد بدخواهی دیگران نسبت به ما برانگیخته نمیشود و یا کمتر میشود.
وقتی منصفانه نگاه می کنم می بینم رفتارهایی که از سر غرور(نادیده گرفتن طرف- بی اعتنایی کردن- کوچک شمردن او و ..) یا از سر حسادت بروز داده ام همه در برانگیختن حس خصومت و بدخواهی دیگران نسبت به من موثر بوده است.
خدا را شکر، باز هم به مساله ای جدید در ذهنم برخورد کردم: اینکه کسی عملی انجام میدهد ؛ عمدا یا از روی سهو و مرا ناراحت میکند یک امر شخصی است بین دو نفر اما اینکه شخصی عملی از روی آگاهی یا ناآگاهانه انجام میدهد و به اجتماع ضرر میرساند!! فکر میکنم هر انسان نوعدوستی را وادار به عکس العمل منطقی و دفع موذی مینماید.
نمیدانم چرا اینکه من خودم را مسئول در امور اجتماعی که در آن زندگی میکنم ندانم ؛ اینقدر برایم درست تر مینماید تا اینکه زحمت و سختی مسئولیت را حس کردن و حقیقت را فدای ترد نشدن از سوی اجتماعی سودجو نکردن.
با اینکه هزار دلیل منطقی برای به من چه نگفتن وجود دارد و دارم اما راحت ترم و بسیار مسرت بخشتر است برایم که بین دیگران به عنوان فردی سختگیر و وظیفه شناس مطرح نشوم.
در مورد خشمگین نشدن حضرت عیسی بهترین نمونه بود.وقتی تاجی ازتیغ سرش گذاشتند و هر کس می امد به سر او میزد حضرت عیسی در همان حال می گفت: خدایا این مردمان را ببخش انها نمیدانند والا چنین نمیکردند انها را ببخش . یا حضرت محمد {ص} وقتی دندانش را شکستند و مضروبش کردند ندا امد که هر چه میخواهی برای این قوم ارزو کن تا بر سر انها بیاورم حضرت محمد گفت: خداوندازتقصیرشان در گذر انها نادانند انها را ببخش.استاد نور علی الهی اثار الحق جلد دوم گفتار ۶۴
با نویسنده این متن دقیقا موافقم دوستان:از حرف زدن زشت یا عصبانی شدن بچه خیلی ناراحت نمی شویم چون میدانیم بچه نادان هست او نمیداند میگویم بچه هست زود گذشت میکنیم پس ما هم میتوانیم وقتی کسی که از ما بدگویی یا عصبانی یا قضاوت بیجاو… میکنند ان را مثل بچه در نظر بگیریم او درآن لحظه ناآگاه یا نادان هست چه میکند . چرا وقتی ازبچه ناراحت نمی شویم از برزگترها هم همینطور باشیم البته این نظر شخصی من هست اینجوری تجربه کردم
با تشکر از متیس عزیزم که همه نکات باارزشش نقاط ضعف مرا نشانه می رود وهمیشه از راهنمایی هاوتجارب پرارزش دوستان برای مان می گذارد .
من خیلی زود رنجم واز هر حرف جزئی یا شوخی هم می رنجم واز طرف دلگیر می شوم خیلی از این عیبم در رنجم لطفا دوستان عزیزم راهکاری برایم بفرمایند .
دوست عزیز شهناز..
من هم مثل شما هستم و زود از حرف بقیه ناراحت میشوم. من دلیل این مساله را توقع زیاد از اطرافیان و غرور زیاد در خودم پیدا کرده ام. اگر غرورم اینقدر زیاد نبود این همه رنجش هم نباید می بود. کافیست به من بگویند بالای چشمت ابروست تا حسابی به هم بریزم… تجربه ام این بوده که وقتی به خودم گفته ام فکر کن این حرف پتکی هست که به سر غرورت می خورد, راحت تر شده ام. واقعیت هم این است گاهی حرفها و صحبتهای دیگران به سر غرور ما می کوبد و این به نفع روح ماست.
امروز از یکی از نزدیکانم رنحیدم مانند همیشه قکر میکنم حق با من است .قلبم سنگین است .پس از خواندن این مقاله مصمم شدم پیش داوری را کنار بگذارم و علت را جستجو کنم
سلام
اول از همه بابت نظرات مفیدشون تشکر می کنم و همینطور از متیس عزیز
من دیروز بعد از یک بحث اساسی با کسی با خودم فکر کردم و دنبال علتش گشتم. اگه صادقانه بخواهم مطرح کنم دلیلی جز پرتوقع بودن خودم پیدا نکردم.ولی هر چی به راهکاری برای مبارزه با پرتوقعی خودم که باعث حساس و زودرنج بودن من هم میشود فکر کردم چیزی پیدا نکردم.میشه لطفا منو راهنمایی کنید
البته باید بگویم من همیشه بعد از این بحث ها با ذهنیت اینکه گذشت می کنم و بدون اینکه واقعا به این نتیجه برسم که مقصر اصلی من هستم و در واقع گذشتی در کار نیست، به بحث خاتمه می دادم .اما بعد از خواندن نظرات دوستان متوجه شده که مقصر اصلی در این بحث ها خود من هستم
دوست عزیز @S
در مقاله اعمال نیک بدون توقع و کامنتهای دوستان در مورد توقع چه از خداوند و چه از مخلوق صحبت شده است و نکات عملی بسیار خوبی دارد. برای من که خواندنش مفید است.
إز کامنت ٣١ سپاسگزارم
برام خیلی مفید بود
از پرواز عزیز بایت راهنمایی مفیدشون تشکر می کنم.
با سلام
با توجه به اینکه استاد فرمودند گذشت نباید از روی ترس و نا توانی باشد اگر در شرایط مشابه قرار بگیریم و تحت هیچ شرایطی توانایی مقابله با طرف مقابل نداشته باشیم در این صورت چه باید کرد؟
باسلام..علاوه بر نظر دوستان یک راه دیگر که درجهت داشتن گذشت کمک میکند و برای خود من بسیار موثر بوده این است که ببینم آیا آن شخص با همه اینگونه رفتار میکند یافقط با من اینطور است؟ اگر با همه همینطور است(مثلا با کنایه صحبت میکند یا..)پس نقطه ضعفش است و شاید در حال مبارزه باشد ولی هنوز موفق نشده آن را از خود دور کند مانند هزاران نقطه ضعفی که من دارم و دوست ندارم به واسطه ی آنها خوبیهای هرچند ناچیزم نادیده گرفته شود و مردم مرا به واسطه آن نقطه ضعفها قضاوت کنند و نبخشند.آیا دوست دارم؟؟؟
حالت دیگر این است که شخص مورد نظر آن رفتار ناپسند را فقط با من دارد .. به راستی چرا اینطور است؟ خوب است کمی فکر کنم ببینم خواسته یا ناخواسته.. مستقیم یا غیر مستقیم خودم باعث ان نشده ام ؟مثلا نا خواسته حسادت او را تحریک کرده باشم(نا خواسته) یامثلا اطرافیانم باتعاریف زیادی از من بدون اینکه بدانم او را حساس کرده باشند(غیر مستقیم) ….پس بهر حال مشکل از جانب من است چون او فقط با من اینطور رفتار میکند…پس سعی کنم بجای نبخشیدن او خودم را اصلاح کنم.. ضمنا کلید طلایی اینست که در هر مرحله و مبارزه ای تنها باید از”یکتا” کمک خواست لحظه به لحظه
با سلام و تشکر از این مقاله عملی در مورد گذشت که هر لحظه و در هر موردی به آن نیاز مندم.
در گفتار ۱۵۹۲ استاد می فرمایند:وقتی که مغرضین خواهرهایم را بر علیهم تحریک کردند،دیدم یگانه جاره گذشت است…از جزیی است که کلی ایجاد می شود.ممکن است یک عمل جزیی خاندانی را برقرار کند یا به باد دهد. گذشت من هم از روی ایمان بود نه از روی سیاست، بر حسب تربیت و تلقینهایی بود که پدرم به ما کرده بود.
با یاری گرفتن از “یکتا” با تلقین و تحمیل به خودم با یادآوری صفت گذشت در ذهن زمانی که موقعیتی پیش آیدسعی میکنم به این صفت عمل کنم ولی متاسفانه اکثر اوقات
می بازم ولی دست از طلب بر نمی دارم….
سلام یکی کار های عملی امروزمن. گذشت کردن است صبح به خودگفتم این درس به من کمک میکند تا این نکته عملی را بهتر بفهمم بخصوص این قسمت درس بسیار به من توجه داد ( یا فتن علت یک مؤ قعیت در پذ یر فتن ان بسیار مؤ ثر است ووووووووو) اگر مثل دا نشجو فکر کنم با یداین درس را عملا بفهمم به خود گفتم در همه چیز عامل او لیه خودم هستم چون برای روحم ارزش قا یل هستم با کمک إز خدای مهربان و قتی به یک فردی که مد ت ها کنارش گذ اشته ام توجه کردم و با این دید گا ه نکاه من عوض شده چون متوجه شدم عمل من این مشکل را بؤ جود أورد
آنچه مردم در آن روزگار انجام دادند ظلم به خود و از دست دادن فرصت استثنایی آشنایی با تعالیم حضرت مسیح بود. ما نیز در شرایطی استثنایی تر زندگی میکنیم و با وجود امکانات فوق العادها ای که در اختیار داریم از آن بهره نمیگیریم و این همان ظلمیست که مردم در حضور حضرت مسیح به خود کردند…
سلام
مرسی از یادآوری و تذکر دادن بخودمون ، باید مواظب باشم که مانند مردمان آن زمان نباشم همه وسایل سیر کمال در اختیارم از طریق اتصال به هدایت الهی قرار گرفته و زمان هم زمان استثنایی هست امیدوارم که قدرشناس این همه نعمت و محبت باشم
ممنون وسپاسگزارم…
او نمی داند جه می کند؟
امّا من که میدانم ؟ وبا عیوبم آشنا گشته ام چرا بارها و بارها خودم را در گیر این مشکل میکنم.
چون آنقدر غرورو خودخواهی دارم که نمی گذارد با خودم خلوت کنم ومشکلاتم را یک به یک بررسی نمایم، تا راحت تر زندگی کنم…
زود می بخشم سعی میکنم بدون کینه باشم.اما فکر میکنم
آنقدر شاخ وبال غرور وجامه های نفس اماره زیاد است .تا میخواهم کمی نفس بکشم دوباره راه تنفس بسته میگردد.ویا شاید گذشت هم باید به نیت رضایت خدا باشد…نمیدانم…….
بسیار زیبا بود . از شما سپاسگزارم.
با سلام
استاد الهی در آثارشان فرمودند:
اگر در تصادف ماشین به شما خسارتی رسید بهتر است خسارت از طرف نگیرید.ولی اگر طرف آدم بی ادبی بود ،گذشت نکنید،خسارت را بگیرید وپولش را به خیره بدهید.
ترحم بر پلنگ تیز دندان ظلم بود بر گوسفندان
در رابطه با گذشت ،شخص باید خودش حاکم بر خودش باشد .ببیند این گذشت طرف را پرروتر نمی کند؟
سرگذشت پیامبران تابع جبر مطلق الهی است .چون خودشان معمولا میدانند کی از دنیا میروند ، ازنحوه مرگ خودشان هم آگاه هستند.من کامنت شماره ۵ را بیشتر میپسندم
وقتی که حضرت علی را به شهادت رساندند.ابن ملجم قصاص را کردند.
با سلام وخسته نباشید
با توجه به صحبتهای کامنت ۵ ، که فرمودند آنچه می خواهی از آن بگذری حق خودت باشد یعنی حق همسر یا بچه ها یه دیگران را مد نظر داشته باشیم . یک موردی برایم پیش آمده می خواهم با درنظر داشتن تعالیم استاد طرف را ببخشم واصلا برویش نیاورم که فلان کار اشتباهی را کرده ولی از حرف های شما هم فهمیدم تنها حق مرا یایمال نکره بلکه حق افراد دیگری را هم ازبین برده .حالا وظیفه من چیست .درگفتاری استاد فرموده اند علت ناملایماتی که برایتان پیش می آید در خود جستجو کنید من نمی توانم علت این ناملایمات را پیدا کنم .حالا من با آنها چطور رفتار کنم که مورد رضایت خدا باشه ؟؟؟
سلام و با تشکر إز متیس بلاگ
با خواندن این درس اثر مثبت را فورا حس کردم و مثل بقیه درسها کمک در شنا خت خودم شد و باعث شد کارم و فکرم را بطور درست أنا لیز کنم و به چندین نکته درونی که برایم ضرر دارد پی ببرم مرسی
باسلام وتشکراز همه ی دوستان وقتی مطالب رو مرور میکردم یه حس شکر به من دست داد از اینکه خدا با ما کمک کرده که داریم سعی میکنیم روی خودمون کار کنیم نه با دیگران . توجه و عمل به درسها انسان را به صلح درونی میرسونه و این ارامش به ما فرصت میده تا از اتفاقات درست نتیجه گیری کنیم و پیغام خدا را دریافت کنیم حتی اگر همیشه موفق هم نباشیم باز کار بی نتیتجه نمی مونه .