سرکوب نفس، بدون تفکر برای روح مضر است

15 نوامبر, 2010
 
نوشته: ایزابل نَژار

در مسیر رسیدن به کمال روحی، اعمال، گفتار و حتی افکار انسان باید از هر جهت مطابق اصول اخلاقی باشد. چنین عملکردی کار عظیمی است که علی‌رغم دشوار بودن، باید آن را دنبال کنیم.

هنگامی‌که شروع به عمل می‌کنیم، خیلی زود درمی‌یابیم که عمل به اخلاقیات در ابتدا، یک مبارزه است. در واژه‌ی «عمل» مفهوم سعی و کوشش مستتر است. منظور از عمل اخلاقی فقط استفاده از دانسته‌هایی که در تربیت اولیه‌ی خود کسب کرده‌ایم یا دنبال کردن احساس طبیعی‌مان نیست، بلکه مقصود تلاش در جهت تغییر و پیشرفت خود است.

عمل به اخلاقیات در ابتدا شامل پس‌زدن و کنترل امیالی است که در فلسفه‌ی استاد الهی«نفس اماره» نامیده می‌شود. مثلاً غیبت نکردن، کنایه نزدن به کسی که از او آزرده شده‌ایم، کنجکاوی نکردن در مورد زندگی دیگران، نپرسیدن سؤالات شخصی، خودداری از شایعه پراکنی برای خودنمایی، غلبه بر غرور و پذیرفتن صادقانه‌ی انتقادی صحیح، و مثال‌های متعدد دیگر.

از سوی دیگر کار اخلاقی تنها به اجتناب از انجام عمل منفی محدود نمی‌شود، بلکه شامل انجام اعمال مثبت نیز می‌شود: مثل کمک مالی، فکری و معنوی به دیگران، مثبت بودن، شجاعت داشتن ، فعال و مفید بودن در اجتماع، قدرشناسی نسبت به آنچه داریم… از آنجایی‌که انجام چنین کارهایی مستلزم عملی فراتر از واکنش طبیعی ماست، در چنین موقعیت‌هایی باز هم با شکل جدیدی از فشار مواجه می‌شویم که سرکوبی در جهت معکوس است. از این رو با تکیه بر اصول اخلاقی، باید در جهت مخالف تمایلات ذاتی خود که بیشتر انرژی مفید ما را خنثی می‌کند و ما را از انجام آنچه که صحیح است باز می‌دارد، قدم برداریم: مثلاً کمک به دیگری بر حسب وظیفه، بدون اینکه تمایلی به انجام آن داشته باشیم. دفاع از حق خود علی‌رغم ضعف یا مسامحه. مجبور کردن خود به فعالیت و جستجوی راه حل برای مشکلات هنگامی که ناامید شده‌ایم، کنار زدن افکار منفی و غیره.

هنگام حمله‌ی نفس اماره، خواه این حمله از طریق تهاجم باشد خواه از طریق یأس وناامیدی، نباید در پی گفتگو یا متقاعد کردن آن برآییم، چون کوچک‌ترین قدم برای مذاکره با نفس برای ما خطرناک است. در چنین مواقعی باید با کمک نیروی اراده و با متمرکز کردن تمام انرژی خود، در مقابلش بایستیم. برای ساکت کردنش، بلندتر از او فریاد بکشیم، ساکتش کنیم و مانع عملش شویم و اگر لازم شد با تشر او را به عقب نشینی وادار کنیم.

تفکر، ابزاری مؤثر در کنترل نفس

اگر چه هنگام طغیان نفس، سرکوب کردن آن کاری ضروری است، اما این روش مبارزه‌، به‌ تنهایی کافی و مؤثر نیست. زیرا هر قدر هم تلاش کنیم، امیال یا به همان صورت قبل یا به صورتی جدید دوباره بروز می‌کنند. شاید بعضی افراد با کمک تربیت اخلاقی‌ای که کسب کرده‌اند، بتوانند از بدگویی یا قضاوت درباره‌ی فردی که با او رابطه‌ی خوبی ندارند و وجودش برایشان آزار دهنده است خودداری کنند. ولی سرکوب این احساس منفی سبب از بین رفتن آن نمی‌شود و اگر روزی رفتار آزاردهنده‌ی آن فرد شدت بیشتری پیدا کند، به احتمال زیاد احساس منفی‌ای که وجود ما را فراگرفته است، قوی‌تر خواهد شد. به عنوان مثال؛ شاید به کمک نیروی اراده بتوان‌خود را به نیک‌گویی وادار کرد و از آنچه رخ می‌دهد شکایت نکرد. ولی اگر این تلاش‌ها از این مرحله فراتر نرود، نفس به اَشکال دیگری مانند دلسردی، ناامیدی، احساس بی‌عدالتی در دنیا یا تعصب بیجا و یا احساس برتری در مقابل کسانی که منفی بافی می‌کنند بروز خواهد کرد. وقتی روی خود کار می‌کنیم مشاهده می‌کنیم که در اغلب اوقات نفس بطور مستقیم و واضح خود را نشان نمی‌دهد، بلکه به صورت علایم پنهان و عمیقی بروز می‌کند که باید آن علایم را شناسایی کنیم. مثلاً شکایت و بدبینی مداوم می‌تواند علامت عارضه‌ای عمیق‌تر باشد که تشخیص آن به آسانی میسر نیست. شاید علت آن توقعات بیجا و یا خود بزرگ بینی و غیره باشد. دو مثال زیر به درک بهتر موضوع کمک می‌کند.

ـ می‌خواهم از کسی بدگویی کنم، اما با علم به این موضوع که این کار غیر اخلاقیست از این کار خودداری می کنم. بعد با بررسی علل این تمایل، متوجه می‌شوم زمانی توسط آن شخص مورد ریشخند و استهزا قرارگرفته بودم ولی نتوانسته بودم از خود دفاع کنم و حالا با بدگویی از او می‌خواهم انتقام بگیرم. در آن زمان، سکوت خود را با این استدلال توجیه می‌کردم که جواب دادن به او در شأن من نیست و نباید مقابله‌ به مثل کنم. ولی وقتی میل به بدگویی را در خود مشاهده کردم متوجه شدم که در واقع از روی ضعف یا کم جرئتی بوده که در‌ آن زمان عکس العملی نشان نداده بودم. بدین ترتیب به وجود صفتی در خود پی بردم که تصورش را نیز نمی‌کردم. حال که به این نقطه‌ضعف خود واقفم، می‌توانم از طریق مبارزه با آن پیشرفت کنم. از این به بعد هرگاه در برابر وسوسه‌ی غیبت کردن از این شخص ایستادگی می‌کنم، از فرایند آن آگاهی دارم و می‌دانم چه می‌کنم. زشتی عمل انتقام و تلافی را که منجر به غیبت از او می‌شود در نظر می‌آورم تا تسلیم نفس نشوم. در عین حال سعی می‌کنم روی نقطه ضعف عدم اعتماد به‌نفس که موجب آن سکوت اولیه بوده کار کنم.

ـ تصمیم دارم در مورد نحوه‌ی رفتار با همسرم روی خود کار کنم. می‌خواهم سعی کنم جلوی انتقاد دائمی از او را که باعث ایجاد فضایی منفی در زندگی مشترکمان می‌شود بگیرم. بعد از چندی این کار برایم غیر قابل تحمل می‌شود. با آنکه انتقاد از او را برخود ممنوع کرده‌ام، اما تمایلم برای انتقاد از او بیشتر شده است. با اینکه تلاش زیادی می‌کنم تا رفتاری خوشایند داشته باشم، اما از این که او هیچ تغییری در رفتار خود نداده است، نسبت به او کینه پیدا کرده‌ام. تا اینکه روزی از خود می‌پرسم منشأ میل شدید به انتقاد از همسرم چیست؟ در اینجا متوجه می‌شوم که همیشه نسبت به او احساس برتری می‌کنم و در نتیجه عیوب خود را نمی‌بینم. از این به بعد با آگاهی به این موضوع، میل به انتقاد را در خود فرو می‌نشانم. کمبودهای خود را در نظر می‌آورم و به خود می‌گویم: «تو که هیچوقت این کوشش و آن کوشش را نمی‌کنی به چه حقی توقع چنین تلاشی را از او داری؟ » این باعث می‌شود تسلیم نفس نشوم. بهمین ترتیب سعی می‌کنم با علت اصلی نقطه ضعف خود که احساس برتری است مبارزه کنم و در خود صفت گذشت و شکیبایی را پرورش دهم.

مشاهده می‌کنیم که غلبه بر نفس، تنها با راندن وسوسه ها میسر نیست، بلکه باید آنها را خنثی کرد. مانند واکنش‌های شیمیایی که اثر ماده ای را با ماده‌ی دیگری که خواص ملکول‌های آن را تغییر می‌دهد، خنثی می‌کنند. این روش مبارزه‌ی منطقی چندین مزیت دارد:

ـ به ما توانایی بیشتری می‌دهد تا در مبارزه‌ای که فقط به سرکوب کردن کورکورانه محدود نمی‌شود، موفق شویم. هنگام مهار کردن نفس، از علت عملکرد خود آگاهیم و و این درک و آگاهی، نیروی بیشتری می دهد.

ـ ما را در برابر اثرات جانبی سرکوب نفس مانند ناامیدی، افسردگی و غیره حفظ می‌کند.

ـ ما را متوجه بروزات مختلف نفس اماره می‌کند که می‌توانیم از آنها به عنوان شاخص‌هایی برای شناخت خود استفاده کنیم. به جای آنکه به خاطر اشتباه یا خطای گذشته‌مان احساس گناه و شرمندگی کنیم، با مشاهده بروزات نفس، می‌توانیم به احساس خوشایند ناشی از کشف ریشه‌های انگیزش‌های غیر منطقی در خود دست یابیم در حالی که بدون آن، این خصوصیات برایمان ناشناخته باقی می‌ماند.

ـ میدان آگاهی‌مان وسیع‌تر می‌شود و به ما امکان می‌دهد تا به طور ملموس به رابطه‌ی بین عمل به اخلاق و خودشناسی پی ببریم.

ـ با آنکه این روش حالت مبارزه دارد، اما هدف آن بیش از نابود کردن یک دشمن درونی، ساختن یک خود سالم تر، پخته تر و پیشرفته تراست.

برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr