مشتق و انتگرال در سیرکمال

1 نوامبر, 2010
 
نویسنده: الف.ج
مقاله‌ی زیر توسط یکی از کاربران متیس بلاگ نوشته شده است.

اکثر ما حوصله‌ی خواندن ریاضیات را نداریم. قصد ما هم در اینجا تدریس ریاضی نیست، اما دو مفهوم در ریاضیات وجود دارد که در تجزیه و تحلیل و درک مطالب می‌تواند مفید باشد.

الف) مشتق : مشتق در ریاضی یعنی ریز کردن یا خُرد کردن یک چیز به ذرات بسیار ریز در حد صفر اما نه خود صفر. برای مثال، بدن یک انسان را آن‌قدر تقسیم کنیم تا به یک سلول برسیم یا اقیانوس آرام را به قطره‌های آب یا مولکول‌های آب خُرد کنیم. مشاهده می‌کنیم که در مقابل اقیانوس آرام یک قطره آب در حد صفر است ولی وجود دارد.

ب) انتگرال: عکس مشتق است. یعنی جمع کردن ذرات بسیار کوچک در حد صفر، به طوری که از مجموع این بی نهایت کوچک‌ها یک چیز قابل لمس و شاید خیلی بزرگ پدید آید. برای بزرگی حاصل از انتگرال و کوچکی حاصل از مشتق هیچ حد و مرزی وجود ندارد. آن یکی می‌تواند بی‌نهایت بزرگ باشد و این یکی بی‌نهایت کوچک. مثل یک الکترون که در ساختار جسم بزرگی مثل خورشید یا هر شیء دیگری وجود دارد.

کاربرد آن در زندگی انسان

بعد از آشنایی با مفهوم انتگرال و مشتق، می‌توان متوجه شد که اگر از عمر یک انسان مشتق بگیریم، به روزها ، ساعت‌ها و ثانیه‌هایی می‌رسیم که شاید در ظاهر بی ارزش به نظر برسد، اما همین لحظه‌های بسیار ناچیز و در ظاهر بی‌ارزش، در نهایت سعادت یا شقاوت ابدی او را تعیین می‌کند.

مدت عمر هر یک از ما انسان‌ها محدود است و در نتیجه مشتق عمر، یعنی روزها، ساعات و ثانیه‌ها، نباید بیهوده تلف شود و در نهایت از انتگرال عمر هم باید بهره‌ی خوبی حاصل کنیم. در هر روز برای ما یک سری برنامه طراحی شده که اگر طبق آن پیش برویم به اهدافی که برای آن روز در نظر گرفته شده است، خواهیم رسید. حال اگر غفلت کنیم و تحت تأثیر اید در انجام آن برنامه‌های پیش بینی شده اهمال کنیم، یک روز از سرمایه‌ی عمر خود را از دست داده‌ایم.

در واقع، موقعیت معنوی ما در انتهای هر روز حدودی از وضعیت نهایی ما را تعیین خواهد کرد. به عبارت دیگر، کسی در پایان عمرش به مرحله‌ی کمال ( یا نزدیک مرحله‌ی کمال) خواهد رفت که در پایان هر روزحداقل قدمی در مسیر رسیدن به این مرحله برداشته باشد و بالعکس کسی که در پایان هر روز تلاشی در جهت کسب امتیاز قبولی نکرده باشد در پایان عمر نیز نباید انتظار نشأت کمال و یا حتی بهشت را داشته باشد.

رویارویی مستمر با آزمون‌های روزمره

ما غالباً زندگی را روالی عادی و یکنواخت در نظر می‌گیریم و حتی فکر نمی‌کنیم  مسایل کوچکی که در طول روز با آن مواجه می‌شویم، که می‌توان آنها را آزمون نامید، در نهایت نقشی تعیین کننده در سعادت یا شقاوت ابدی ما دارند. استاد الهی راجع به آزمون‌ها و غفلت بشر می‌فرماید:‹‹ امان از این هزار عالم، دائم از او امتحان می‌کنند و خودش هم نمی‌داند. ›› گاهی تصور می‌کنیم باید قبل از یک آزمون، اتفاقی غیر عادی روی دهد تا متوجه آن بشویم و گاهی فقط اتفاقات خاص و بزرگ را آزمون الهی می‌پنداریم، غافل از اینکه تمامی امور روزمره‌ موقعیت‌هایی هستند برای آموزش ما که اگر به آنها توجه نکنیم و آنها را تحلیل نبریم، هیچ‌گاه به سطح قابل قبولی از معنویت نخواهیم رسید.

استاد الهی در باره‌ی این آزمون‌ها می‌فرماید: «همشیه و همه وقت برای سالک امتحان هست و باید مراقب باشد.»
ممکن است فکر کنیم تنها در اجتماع و در برهمکنش با سایرین است که ما با آزمون‌های مختلف مواجه می‌شویم. چنین برداشتی صحیح نیست زیرا نفس هیچ‌گاه بیکار نیست حتی در تنهایی و خلوت. افکار منفی، نیات منفی، گذراندن وقت به بطالت، میدان دادن به خیالات و اوهام، غفلت از پرورش فکر و حتی بی‌توجهی به جسم و امثالهم نمونه‌‌هایی از ضررهایی است که نفس در تنهایی هم می‌تواند بر انسان وارد کند. بنابراین انسان در هر لحظه از زندگی چه در خلوت و چه در اجتماع با حملات نفس اماره مواجه است. و در هر دو صورت اگر وظایفش را در جهت رضای خدا انجام دهد در امتحان قبول شده‌، در غیر این‌صورت خیر.

در هر عمل کوچکی در طول روز چندین مولکول جهت پرورش صفتی در ما ساخته می‌شود. برای مثال والدینی که در مقابل اصرار بیش از حد فرزندش در انجام کاری صبر و شکیبایی پیشه کند و بر خشم خود غلبه کند، مولکول معنوی برای این صفت را در خود ساخته ‌است.

خلاصه‌ این که از انتگرال همین مسایل روزمره، در نهایت خواهیم توانست در جهت هدف خود در این زندگی حرکت کنیم و برایمان روشن گردد که به کجا می‌رویم. استاد الهی در مورد آزمون‌های کوچک و بی وقفه‌ای که روزمره ممکن است برایمان پیش بیاید می‌فرماید: «آن قدر نفسم را از امتحان ترسانده‌ام که حتی وقتی می‌خواهم نان هم بخورم  فوراً فکر می‌کنم آیا نان خوردن بر خلاف نیست.»

با توجه به اینکه این آزمون‌های کوچک لازمه‌ی رشد روحی و معنوی ما هستند و بدون کوشش برای غلبه بر این کشمکش‌های درونی امکان ساخت مولکول‌های معنوی وجود ندارد، می‌شود گفت که این دو راهی‌های کوچک که روزانه سر راه ما قرار می‌گیرند، در واقع نه آزمون، بلکه محیط و شرایط لازم برای سنتز مولکول‌های معنوی هستند. از انتگرال این مولکول‌ها هم واحد‌های صفاتی ایجاد می‌شوند که لازمه‌ی رشد معنوی انسان می‌باشند.‹‹چیزهایی که ما در سیر سلوک به آن امتحان می‌گوییم در حقیقت چیزی جز نوسانات راه نیست. هر راهی دارای پیچ و خم و بالا و پایین است، و راه سلوک هم همین طور است. چنانچه این نوسانات نبود، راهی نبود. زیرا هر چیزی که ادامه یابد، برای ادامه داشتن باید دارای نوسانات باشد، مانند جریان برق یا آب و غیره. ما اسم این نوسانات را امتحان می‌گذاریم ولی در حقیقت جزو طبیعت راه است. بنابراین هیچ سالکی از آنها معاف نیست.››

هدف از آزمون‌ها

دستگاه الهی آزمون‌های خود را در زندگی روزمره‌ی ما می‌گنجاند، و آزمون‌های هر کس نقاط ضعف او را نشانه می‌گیرند. این‌قدر این مسایل پیش می‌آیند تا فرد، در آن زمینه در اثر مبارزه قوی گردد. به این دلیل، در هر مسئله‌ای که ضعف داریم آزمونی مستمر برایمان پیش ‌می‌آید. مثلا اگر  نقطه ضعفمان عصبانیت باشد، کسی مقابلمان قرار می‌گیرد که ما را عصبانی کند. یا اگر مغروریم، از ما انتقاد می‌شود و غرورمان شکسته می‌شود و قس علی هذا. باید سعی کنیم در مواجهه با مسایلی که در طول روز برایمان پیش می‌آید برخود مسلط باشیم و آنها را فرصت‌هایی جهت رشد معنوی خود بدانیم، زیرا انتگرال این اعمال ساده و بی پیرایه که در حد هیچ هستند اثری قابل توجه بر روی ساختار روحی- روانی ما خواهند داشت.

باربارا دوآنجلیس می‌گوید: ‹‹ شما هیچ مشکلی ندارید، تنها مشکلی که وجود دارد این است که فراموش کرده‌اید برای چه به دنیا آمده‌اید. قرار نبوده زندگی ساده باشد، قرار نبوده راحت و بی دردسر باشد. زندگی به این منظور طراحی شده است که شما را به چالش رشد و تغییر روبه رو کند تا انسانی خود‌ آگاه تر و مهربان‌تر و کمال یافته‌تر شوید.››

در رویاروی با آزمون‌ها باید در هر موقعیتی  و فراتر از آن، حتی در خواب نیز توجه داشته باشیم،  زیرا ‹‹آزمون‌ها ممکن است درونی باشد – مثلا نیت بدی که باید با آن مبارزه کند – و یا به صورت خواب ظاهر شود – مثلا شخص خواب می‌بیند که در معرض وسوسه‌ای قرار گرفته و به این ترتیب عکس‌العملش در مقابل این وسوسه مورد ازمایش قرار می‌گیرد.››

خلاصه:

۱-    هر چند خیلی از اعمال کوچک برای ما در خور توجه نیستند اما انتگرال این اعمال کوچک سرنوشت ابدی ما را تعیین می‌کند. بنابراین باید به هر مسئله‌ی حتی آنهایی که به نظرمان کوچک و ناچیز می‌رسند با دقت بنگریم و درست عمل کنیم.

۲-    از کلی نگری دست برداشته و به جزییاتی که عمل صحیح به آنها چندان هم مشکل نیست نگاهی درخور ارزش بیندازیم.

۳-    هر مسئله مهم و قابل توجهی از اجزای ریزی تشکیل شده که در صورت بی توجهی به این اجزای ریز در امور کلی و مهم هم ممکن است تصمیم نادرستی بگیریم.

۴-    در هر موقعیتی، عاقلانه و منطقی، درسی را که لازم است بگیریم پیدا کرده و با این طرز فکر کنترل خود را روی نفس اماره، بیشتر و قوی‌تر کنیم و سعی کنیم در جهت رضای خدا عمل کنیم.