دفتر یادداشت : ابزاری برای عمل به اخلاقیات

2 اکتبر, 2010
 
نوشته: الف

دفتر یادداشت در موارد بسیاری می‌تواند در عمل به اخلاقیات مفید باشد و در فرایند شناخت خود کمکی ارزشمند محسوب ‌شود.

مبارزه با فراموشی، شناخت خود

اولین فایده‌ی بدیهی یادداشت تجربیات شخصی این است که وسیله‌ای است برای مقابله با فراموشی و کمک می کند تا توجه خود را بر اتفاقات روزمره زندگی‌مان متمرکز کنیم، ما را به بررسی آنها تشویق می‌کند و به ما انگیزه می‌دهد تا در روزهای بعد برای تصحیح و جبران اشتباهات گذشته‌ی خود برنامه‌ای تعیین کنیم.

مثال: من در حال بازی با دختر ۵ ساله و پسر ۸ ساله‌ام هستم؛ ما دو تیم شدیم، من و دخترم یک تیم شدیم و پسرم هم تیم مقابل. بعد از مدتی چنان جذب بازی می‌شوم که به کلی‌فراموش می‌کنم که تیم مقابل من یک کودک ۸ ساله است. در برابر نگاه تحسین‌آمیز دخترم، با امتیازات بالایی در بازی برنده می‌شوم بدون اینکه حتی به پسرم فرصت دهم تا با کسب چند امتیاز موقعیتی در بازی کسب کند. در انتهای بازی ناگهان متوجه می‌شوم احساسی منفی که شباهت زیادی به غرور دارد بر من غلبه کرده است ولی دیگر دیر شده و پسرم تحقیر شده است و دیگر تمایلی به بازی ندارد و در روزهای بعد هم از شرکت در این بازی خودداری می کند.

دریافت، تفکر، عمل

همان‌شب، در حالی‌که تجربیاتم را در دفتر یادداشتم می‌نویسم، ماجرای بازی با پسرم را نیز بررسی می‌کنم، از رفتاری که با او داشتم شرمنده می‌شوم. در طول بازی به جای اینکه او را خوشحال کنم تحقیرش کرده‌ام! وقتی بیشتر به موضوع فکر می‌کنم متوجه می‌شوم که احساس منفی که به نظرم غرور بود، از خودنمایی بوده است. بسیار ناراحت می‌شوم.

وقتی بیشتر فکر می‌کنم، موارد مشابه دیگری نیز به یادم می‌آید: روز قبل از آن، وقتی با پسرم به اسکی رفته بودیم و او مرا دنبال می‌کرد شروع به سرعت گرفتن کردم، تند دور می زدم و تمرکزم فقط روی حرکات خودم بود، کاملاً مشخص بود که منظورم از این حرکات، آموزش اسکی به او نبوده است!

دوباره از رفتارم شرمنده می‌شوم و تصمیم می‌گیرم واکنشی نشان دهم و روی این رفتارم که تا آن روز از وجودش بی‌خبر بودم توجه بیشتری کنم. فردای آن روز، با پسرم به اسکی می روم با او مسابقه می‌گذارم این بار بدون اینکه متوجه شود به او فرصت می‌دهم که برنده شود.

توجه، بررسی

در روزهای بعد از این بررسی، تجربیات دیگری به‌خاطرم آمد که به لطف خواندن دفتر یادداشتم مفهومی متفاوت به خود می‌گرفتند. برای مثال، دیدم که رقصیدن هم همان حس خودنمایی را در من ایجاد می‌کند. من خوب می‌رقصم و هر بار که روی پیست رقص می‌روم، این احساس که مورد توجه همه هستم باعث خوشایند ایگویم می‌شود. چند هفته قبل از آن، موقعی که با چند نفر از همکارانم می‌رقصیدم، آنها دور من حلقه زدند و با فریاد و دست زدن مرا تشویق به ادامه‌ی رقص می‌کردند. متوجه شدم که طعمه‌ی احساساتی هستم که ماهیت آن هنوز برایم روشن نیست. به همین خاطر از ادامه‌ی رقص خودداری کردم. تفکری که از آن روز به بعد روی این موضوع داشته‌ام سبب شده تشخیص دقیق‌تری داشته باشم.

یادداشت کردن تجربیات، با توجه بیشتر، به ما امکان می‌دهد به تدریج اعمال خود را اصلاح کنیم، همچنین با تسریع کار بررسی، ما را به سوی شناخت بهتری از خود و در نتیجه رسیدن به نتایج عمیق‌تر و بادوام‌تری هدایت می‌کند. به‌طور کلی کشف هریک از عیب هایمان، روی ما تأثیر می‌گذارد و در خاطرمان حک می‌شود. این حالت در ابتدا به صورت تعجب آمیخته با احساس خوشایندی بروز می‌کند که به احساس یک محقق شباهت دارد که پاسخ مسئله ای که مدت ها روی‌ آن کار می‌کرده است را کشف کرده است. این اثر شدید، به ما امکان می دهد منشأ و علت‌های یک رفتار را درک کنیم و از این رو در فرایند شناخت خود به پیشرفت ما می انجامد. یادداشت کردن تجربیات، هنگامی که با تغییر نحوه‌ی عملکرد، در مدت زمان طولانی، همراه شود، معیار واقعی برای کار روی خود محسوب می‌شود.

امروز دو ماه از آن زمانی می‌گذرد که از میل به خود نمایی، حداقل وجود این میل در مقابل پسرم، در خود آگاه شدم و فکر می‌کنم در این مدت مراقب بوده‌ام که این کار را تکرار نکنم.‌

تغییر اساسی نگرش

راه دیگری برای استفاده از دفتر یادداشت، بازخوانی نوشته‌های خود برای به‌یاد آوردن تجربیات است، حتی آنهایی که مدت زمان زیادی از وقوع آنها گذشته است. این کار بسیار آموزنده است و سبب می‌شود:
۱ـ از تعداد دفعاتی که یک اشتباه تکرار می‌شود آگاه شویم.
۲ـ مضرات آن را به‌خود بقبولانیم.
۳ـ متوجه شویم که شاید بعضی از موقعیت‌ها، فرصتی برای مبارزه با آن عیب بوده است و از آن به بعد این موقعیت های دشوار، برایمان وسیله‌ای برای درمان محسوب ‌شوند و بهتر آنها را بپذیریم.

مثال: در حال حاضر در شرایط شغلی دشواری قرار گرفته ام. هنگام مصاحبه برای ارزشیابی سالانه‌ی کارم، رؤسای من از نحوه‌ی مدیریتم انتقاد کردند و کمی بعد بیشتر مسئولیت‌های شغلی‌ام را نیز از من گرفتند. سپس شرکت ما به یک شرکت دیگر پیوست و تمام اعضای گروهی که در آن کار می کردم به مقام بالاتری ارتقاء داده شدند و به آنها مسئولیت‌های دیگری نیز داده شد. حتی یکی از آنها مدیر من شد. بدین ترتیب من در عین حال که عنوان مسئول قسمت راحفظ کرده بودم، به حد یک بازاریاب ساده تنزل مقام پیدا کردم.

در ابتدا تحمل این وضعیت برایم فوق العاده مشکل بود و احساس می‌کردم تحقیر شده‌ام. حتی می‌ترسیدم مبادا کارم را از دست بدهم ولی مهم‌تر از همه، فکر نگاه دیگران آزارم می‌داد. به تدریج بعد از چند ماه شروع به قبول موقعیت خود کردم، به این ترتیب که به‌خودم می‌گفتم باید علت را در خودم جستجو کنم و اینکه این تحقیر حتماً برای من وسیله درمانی برای مبارزه با یکی از عیوب اصلی‌ام یعنی غرور است.

درک موقعیت

باز خوانی دفتر یادداشت مرا در تأیید این تشخیص کمک کرد: در ماه‌های اخیر، رفتار یک آدم مغرور را داشتم، آدمی که برای خودش ارزش اغراق آمیز و بی‌حدی قائل است.
مثلا اگر برای کسی پیام تلفنی می‌گذاشتم و آن شخص به من تلفن نمی‌کرد در نظرم آدم بی‌ادبی می‌آمد و مصمم بودم در اولین فرصت رفتارش را تلافی کنم. زودرنجی من به‌خاطر اهمیت زیادی بود که برای خود قائل بودم، و فکر می‌کردم آنها آن‌طور که می‌بایست به من احترام نمی‌گذارند. هر چه بیشتر فکر می‌کردم، بیشتر متوجه می‌شدم که کوچک‌ترین چیز سبب می‌شود که برای خودم اهمیت و ارزش زیادی قائل شوم و به خودم بگویم: «در محیط کار این مسئولیت را داری پس مقام تو خاص است و غیره…» تنزل مقام در محیط کار و از دست دادن مسئولیت‌هایم باعث شد دیگر دلیلی برای ارزش دادن به‌خود پیدا نکنم و این موقعیتی بود برای پیدا کردن عیب خودم.

تأیید

تجربه‌ی دیگری در بازخوانی دفتر یادداشتم مرا متقاعد کرد که موقعیت جدید شغلی‌ام برایم جنبه‌ی درمانی و ضروری داشته است و به این ترتیب به من امکان داد تا به توجیهات نفس اماره‌ام (حد‌اقل به طور موقت) خاتمه دهم.
یکماه قبل از آن، وقتی که با ماشینم از محل پارکینگ خارج می‌شدم، ماشین دیگری یکدفعه راه مرا بست. من هم برای اینکه مانع عبورش شوم حاضر نشدم ازجایم حرکت کنم و باین ترتیب ترافیک کوچکی ایجاد شد. با آنکه صدای بوق ماشین‌هایی که نمی‌توانستند حرکت کنند می‌بایست مرا به حرکت وادارد، اما غرورم توانایی تشخیص را از من گرفته بود و از درستی کار خودم مطمئن بودم (در حالیکه مطابق قوانین رانندگی کارم اشتباه بود). چند دقیقه‌ی طولانی گذشت تا بالاخره به ماشینی که راهم را بسته بود کمی جا دادم تا رد شود، و بدون اینکه به او نگاه کنم کار را طوری برایش مشکل کردم که به دشواری توانست رد شود.

تغییر وضعیت

وقتی عیب خود و تعداد دفعات تکرار آن و نشانه‌های مضر بروزات آن را در معرض دید قرار دادم، خواندن دفتر یادداشت کار تلقین به خود را برای قبول موقعیت جدید کاری‌ام آسان کرد. با خود گفتم غرورم آفتی بود که باعث کدورت روابط من با دیگران می‌شد و بهتر است برای مدتی رنج بکشم تا این که تا آخر عمر، یا بدتر از آن حتی در آن دنیا، دچارش باشم.
به برکت این کار و دعاهایم که در آنها از مبدأ تقاضای کمک می‌کردم، به‌تدریج تیرگی از میان برداشته شد و امروز بهتر متوجه می‌شوم که امتحانی که برایم پیش آمد نوعی دارو و درمانی مفید و ضروری بود. کم‌کم شکرگزاری تقریباً اجباری‌ام تبدیل به شکرگزاری صادقانه‌تری شد.

نتایج و پیشنهاد عملی

مثل هر مورد دیگر میزان فایده‌ی استفاده از دفتر یادداشت بستگی به کوشش شخص دارد. هر چه تلاش روزمره‌ی بیشتری در توجه به عیوبمان و مبارزه با آنها بکنیم ، با خود صداقت بیشتری داشته باشیم و انگیزه‌مان را بهتر بشناسیم، استفاده‌ی بیشتری می‌بریم.

اگر به‌طور مداوم به‌ هدف خود توجه نکنیم – در پی عمل به اخلاق نباشیم و در صورت ایمان داشتن به دنبال جلب رضایت مبدأ نباشیم- اثر درس هایی که از طریق تجارب خود می‌توانیم بگیریم را از دست می‌دهیم، چون دراین صورت از طبیعت افکار، نیات یا اعمالمان آگاه نیستیم. فایده‌ی دفتر یادداشت این است به ما امکان می‌دهد نبض عمل معنوی خود را به‌دست گیریم. اگر مطلب زیادی برای نوشتن نداریم مفهومش این است که درست توجه نکرده‌ایم یا این که راه استفاده از آن را بلد نیستیم، چرا که در هر روزی که می‌گذرد درس‌های فراوانی وجود دارد. حتی وقتی مریض و بستری هستیم می‌توانیم مورد حمله‌ی افکار منفی واقع شویم و هر یک از اینها موقعیتی است برای مبارزه و در نتیجه پیشرفت در جهت انسان شدن.

باز خواندن یادداشت‌ها در درازمدت دورنمایی کلی از رفتار و زندگی درونی‌مان می‌دهد که می‌تواند در ما انگیزه ایجاد کند تا کوشش بیشتری کنیم و تکرار بروز بعضی اشتباهات را کاهش دهیم.

در مورد خودم الان پانزده سالی است که سعی می کنم برنامه‌ی عملی معنوی بگذارم و تا قبل از استفاده از دفتر یادداشت هرگز به‌طور جدی متوجه تکرار اشتباهات و احساسات منفی خود نشده بودم. بعد هم فراموشی کار خود را می‌کرد و خیالم را راحت می کرد! اما وقتی صبورانه حکایت بی‌انتهای اشتباهات، افکار و احساسات منفی خود را می‌خوانیم، بهتر از طبیعت تمایلاتی که بر ما مسلط می‌شوند و غالباً در خلاف جهت هدف اخلاقی ما قرار دارد آگاه می شویم.

و در انتها، یک پیشنهاد عملی: برای استفاده‌ی مطلوب از دفتر یادداشت، بهترین کار این است که تجربه‌هایمان را بین ۱۲ تا ۲۴ ساعت و حد اکثر ۴۸ ساعت بعد از پیش آمدن آن یادداشت و بررسی کنیم. اگر تجربیاتمان را بلافاصله بعد از وقوع ماجرا بررسی کنیم ممکن است هنوز تحت تأثیر احساساتمان باشیم، همچنین اگر بررسی آن را برای مدت زمان زیادی به تعویق بیندازیم ممکن است در اثر فراموشی بعضی از عوامل مهم در ماجرا را از قلم بیندازیم.


برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr