چند توصیه برای سیرکمال
س: چگونه میتوان عقیده را کامل کرد؟
ج: عقیده به وسیلهی ایمان کامل میشود. یعنی وقتی قلب از راهی که میرود تأمین حاصل کرد که راه صحیح دارد میرود، ایمان پیدا میشود؛ وقتی ایمان پیدا شد عقیده حاصل خواهد شد، شرایط عقیده هم شک و تردید نداشتن است. عقیده زمانی که کامل شد، عشق و شوق و ذوق پیدا میشود؛ وقتی عشق و ذوق حقیقت حاصل شد، پیرو میشود و کوشش میکند به مقصود برسد؛ وقتی که کوشش کرد و راه را به دست آورد، البته به مقصود خواهد رسید. بعبارهاخری کامل شدن عقیده، نتیجهی فتح باب برای حقشناسی و راه پیدا کردن میشود.
س: برای موفق شدن در سیرکمال معنوی، چه توصیهای میکنید؟
ج: برای سیر کمال علاوه بر انجام دستورات، فقط همیشه توجه فکرت به خدا باشد، در هر کاری که میکنید فرض کنید که خدا مثل یک نفر نزد شما ایستاده و آنچه میدانید که مطابق میل اوست عمل کنید، همین قدر بر شما کافی است.
س: چگونه رضایت خدا را میتوان بهدست آورد؟
ج: رضایت خدا آن است: آنچه در احکام دینی به شما دستور داده شده است تماماً به جای بیاورید، یعنی اوامر خدا را به جای بیاورید و نواهی خدا را ترک کنید، النهایه این کاری که میکنید، طلباً لمرضاهالله باشد، نه به قصد اجر و مزد؛ هر چه خدا در دنیا و آخرت به شما عطا فرموده فبها، و اگر هم نداد، شاکر و تسلیم و راضی به رضایت او باشید. بعبارهاخری در مقابل هر عبادت و دینداری و حقپرستی که میکنید انتظار هیچ اجر و مزدی نداشته باشید، فقط و فقط برای خاطر رضای خدا باشد. پس باید بندگی خدا بکنید برای اینکه تو بندهی او هستی و وظیفهات عبادت و اطاعت است. باید به خودت تلقین کنید ای بندهی عاصی، شما باید اطاعت امر خدا کنید و نافرمان نباشید چون وظیفهی تو است، بدون هیچ گونه انتظار پاداش و مزدی.
س: نفسهای چهارگانه کدامند؟
ج: نفسهای چهارگانه عبارتند از: نفس اماره، نفس لوامه، نفس مُلهمه، و نفس مطمئنه.
اماره، یعنی بسیار امر کننده. نفس اماره از غرایز و طبیعت حیوانی سرچشمه میگیرد و منشأ هوا و هوس نفسانی میباشد. پیروی از آن انسان را از خدا به دور کرده، به سوی قهقرا میکشاند. وقتی کسی را گمراه و بدبخت کرد آن وقت کنار میگیرد، و در بازخواست هم شرکت نمیکند و میگوید میخواستی قول من نکنی؛ مگر نمیدانی من دشمن تو هستم و پدرت، بابا آدم، را گول زده از بهشت رانده کردم، تو هم میخواستی پند بگیری و گول مرا نخوری. توضیح آنکه در قرآن وقتی صحبت از شیطان میکند منظور همان نفس اماره است.
لوامه، یعنی بسیار ملامت کننده. نفس لوامه یا وجدان همیشه به انسان هشدار میدهد که گول نفس اماره را نخورد، و هر کار بدی از انسان سر بزند او را ملامت و سرزنش میکند.
مُلهمه، یعنی الهام کننده. نفس ملهمه به انسان الهام میکند چه کاری به نفعش و چه کاری به ضررش است. در واقع یک نوع شاخص است.
مطمئنه، یعنی اطمینان و آرامش دهنده. نفس مطمئنه اعمال نیک را اطمینان میدهد و تصدیق میکند. پس عملی که نفس مطمئنه آن را تصدیق کرد، انسان اطمینان حاصل میکند که آن عمل درست است.
وقتی این چهار نفس را شناختیم و وظیفهی هر کدامشان هم شناختیم و دانستیم با هر کدام چگونه رفتار کنیم، آن وقت خدا را شناختهایم. در این مقام است که نفس ناطقه یا روح ملکوتی میآید و همه چیز را برایمان میگوید.
برگرفته از برهانالحق
سلام
عالی بود خیلی استفاده کردم
موفق باشید.
ممنون
چقدر این راهنمایی استاد الهی در مورد توجه فکر به مبدأ در تصمیمات، و رفتار روزمره موثر است. وقتی فکر کنیم خدا دائم مواظب رفتار ماست هم در انجام کارهایمان دقت بیشتری می کنیم و هم مطمئن هستیم که تنها نیستیم و او دائم به فکر ماست. و این بزرگترین دلگرمی است
در این ایامی که ما زندگی می کنیم ؛ کسانی که نگران سلامتی جسمی هستند هر روز بیشتر دنبال چیز های اورگنیک می روند برای حفظ سلامتی جسمی. غذای اورگنیک ؛ میوه اورگنیک و ………. چه خوب میشود اگر برای سلامتی روحی دنبال معنویت اورگنیک باشیم. معنویت فطری / طب روح ؛ همان معنویت اورگنیک هست که هیچ اصل ساخته ذهنیت بشر در آن وارد نشده و خالص خالص هست صادره از مبدأ الهی. منکه زبانم از تعریف و تحسین این مقالات قاصر است. باشد تا کسی حق مطلب را ادا کند گرچه کار آسانی نیست!
… و سپیده ،گرمی ،نور آن دمیست ؛
……..که تو با منی و من باتوام ؛
تنها تو بمان ای همیشه ؛
با سلام و تشکر
مگر مر حله عقیده قبل از ایمان نیست پس چطور عقیده بوسیله ایمان حاصل می شود ؟ آیا منظور از حاصل شدن چیزی است که در جمله معنا را متحول میکند ؟ یا آنکه ایمان هم معنای خاص و عام دارد و اینجا مفهوم عام را میدهد بدین دلیل چنین منظور شده؟
مطلب خوبی منتشر کردید ولی سوال من این است که در چرخۀ کارما ، وقتی رضای خدا مخالف با کارما در میایدانسان چگونه باید تصمیم گیری کند ؟ کارما روی زندگی همه مان تاثیر دارد و فرار نمیتوان کرد.
در این مقاله البته صحبت از جنسیت نشده ولی کلا در مطالب دینی همیشه امتیازات مختص جنس مرد است و زنها از محرومین هستند . امیدوارم استاد الهی این طور نباشد؟
خوشبختانه در مقاله قبلی تحت عنوان استاد الهی حقوق بشر مسئلهی تساوی از دیدگاه استاد به روشنی توضیح داده شده است. استاد الهی یک اومانیست در معنای واقعی کلمه است و بارها در تمامی آثارش به احترام به حقوق اهمیت داده است: جقوق انسانها فارغ از جنسیت، نژاد و دین رامحترم میشماردحتی این احترام به حقوق شامل سایر مخلوقات حتی جمادات هم میشود. کافی است به گفتارهای متعدد در کتابهای ایشان بخصوص اثارالحق رجوع شود، بخش وسیعی از این گفتارها مربوط به احترام به حقوق است.
با سلام
در جواب به دوست عزیزمان خانم یاوری شاید باید به این گفتارها از استاد الهی اشاره داشت که خود بیانگر دید وسیع و نگرش استاد الهی دارد :
-در مکتب حقیقت ، فرقی میان مذاهب نیست ، نژاد و رنگ مطرح نیست و فرقی بین اناث و ذکور وجود ندارد .
-در عالم دین داری (معنویت ) هیچ چیزی مختص مرد یا زن نیست ، برای خدا زن و مرد ندارد …
و بسیاری گفتارهای دیگر…
عزیز پرویزی:
در مفاهیم و اموزه های استاد الهی مقوله کارما مشهود نمی باشد.کارما سیستم را میتوان در فرق و عرفان هندی-بودایی مشاهده کرد. تعلیمات استاد به کارما هیج دلالت ندارد.در تعلیمات استاد الهی رجوع به فطرت،تمیز نیکی از زشتی و عمل به نیکی، مبارزه با نفوس و جلوگیری از غلبه انها،شریعت-طریقت-معرفت-حفیفت و….. مورد بحث فرار میگیرد(مقوله کارما تایید شده استاد الهی نیست(بالذات وبالاسم)).معذالک باید گفت ایشان میفرمایند ما یا دین کسی کار نداریم از انها انسانیت آرزو داریم
با سلام
بنده با نظر شما خیلی موافق نیستم زیرا به نظر حقیر تعلیمات استاد الهی کارما را نیز شامل می شودهمانطوری که بودا فرموده است : حتی اگر زیر محکمترین صخره ها بروید کارما گریبان شما را می گیرد ، استاد الهی هم در مورد عکس العمل اعمال فرمودند که عکس العمل بروبرگرد ندارد و اصولاً یکی از دلایل زندگیهای متوالی نیز همین کارما می باشد ممکن است دقیقاً لفظ کارما بکار برده شده نباشد ولی در بطن تمام تعالیم و حتی قوانین علی حاکم برخلقت و علم و دانش کنونی چنین قانونی نهفته هست استاد الهی ادیان الهی را جوهر کشی نمودند پس نمی تواند تعلیمات ایشان این قانون را شامل نشود …فقط چون تعالیم ایشان بسیار وسیع تر از اینها میباشدو بیشتر تاکید ایشان بر خودشناسی ،مبارزه با نفس ، شناخت نفس و طریقه مبارزه با آن بدون هیچ ریاضت و انجام کارهای پارانرمال و اتفاقاً در حین کارهای روز مره ، توجه به مبدا و رعایت اخلاقیات است شاید نظر شما را این نکته جلب نکرده باشد، ولی اگر قانون کارما را درک نکرده باشیم که نمی توانیم خودشناسی کنیم وبه نواقص و معایب خود پی ببریم…
در پاسخ به دوستان: م و نهال
من کتابی از استاد الهی نخوانده ام و فقط در اینترنت بیوگرافی و چندین مقاله دیده ام و خیلی خوشحالم که یک فیلسوف و موزیسین درجه یک ایرانی تا این حد ساده و راحت زندگی کرده و عقایدش را با کلمات آشنا و بدور از لفاظی بیان کرده است . ولی در تمام این ادبیات اینترنت دربارۀ استاد الهی نکته ای دربارۀ زنان ندیدم غیر از این که خواهر ایشان راه معنوی را ادامه داده. اگر در معنویات زنان مساوی مردها نیستند پس در کجا هستند؟؟ حقوق آنها چه میشود؟؟یک فیلسوف یا عارف باید حقوق همه را درنظر بگیرد. این طور نیست؟
با تشکر از روشنگری م .
ن. پرویزی
متوجه سوال شما نمیشم که “در چرخۀ کارما ، وقتی رضای خدا مخالف با کارما در میایدانسان چگونه باید تصمیم گیری کند ؟” می توانید مثالی بزنید؟ من خودم را در حدی می بینم که می توانم به راحتی در شرایط مختلف چه ساده و یا دشوار رضایت خدا را اشتباه تعبیر کنم و این دلیل بر اینکه رضایت او با مفهوم عکس العمل یا کارما یا هر اسم دیگر مخالف باشد نیست. وظیفه من اینست که متوجه اشتباه خود بشوم, استفاده کرده و یک قدم به شناخت بهتری برسم
عزیز م با پوزش:
فی الحال خود اذعان دارید که استاد کارما را بالفظ بیان ننموده اند.در اخرین گفتار آثار الحق استاد بیان میدارند هیچ چیز را ناگفته نگذاشته اند اگر کارما مفهوم صریح است پس چرا آن زا بیان نکرده اند؟؟پس نتیجه حاصله همان است که قبلا ذکر کرده ام.درست است استاد الهی جوهر ادیان را عرضه کرده اند اما در این میان اصول صحیح را از ناصحیح تمیز داده ند.کارما فقط معتی عکس العمل ندارد بلکه یک بینش عمیق است که بر تناسخ مبتنی است استاد الهی به هیچ وجه من الوجوه تناسخ را نپذیرفته ایشان معتقد به زندگیهای متوالی(دونادون) است.تناسخ را مردود میدانند و به دونادون(زندگیهای متوالی(سیر صعودی))معتقد.آسا گمان میکنید ایشان کلمه کارما را بلد نبود؟؟خیر نخواستند که بگویند زیرا کارما فقط به معنای عکس العما که مطرح کرده اید نیست بلکه سیستمی پیچیده از نظام ارواح را بیان میدارد که میتنی بر تناسخ است و تناسخ از نظر استاد مردود
در تعلیمات استاد الهی در موردمفهوم کارما( عکسالعمل ) همانطور که خانم/ آقای م اشاره کردند صحبت شده است. حتی در کتاب ملک جان نعمتی کسی در مورد کارما سوال کرده است و شیخ جانی با اشاره به زندگی های متوالی مفهوم کارما را شرح داده است. به طور خلاصه مثال کسی را زدهاند که در زندگی سابق خود بعنوان قاضی بیگناهی را اعدام کرده است. و در این زندگی مقرر بوده است اعدام شوداما به سبب اینکه در راه خدا وارد شده است.مشمول تخفیف شده است و در تصادف ماشین کشته میشود.
در ادامه ی توضیحات خانوم مریم یاوری باید بگم تا خودتون کتابهاشون رو مطالعه نکنید هر چقدر هم که از زبان دیگران بشنوید واقعا بی انصافیه اگه خودتون تجربه کنید متوجه حقایقی خواهید شد که شاید با زبان هم قادر به توصیفش نباشیم یعنی حق مطلب رو ادا نکرده باشیم این تجربه ی شخصیه خودمه من واقعا گاهی ترجیح می دم سکوت کنم و چیزی نگم چون نمی تونم چیزی بگم ..موفق باشید
ممنون از راهنمایی سپیدار. چه کتابی بخوانم و از کجا تهیه کنم ( در اروپا هستم).
آیا خواندن کتاب همان تجربه است که شما از آن یاد می کنید ؟ و یا مقصود از تجربه چیز دیگر است ؟ امیدوارم در این مورد سکوت نکنید من واقعا کنجکاوم که بیشتر بدانم.
در جواب خانم یاوری باید عرض کنم بله منظور من این بود که با چند تا مقاله که فرموده بودید از اینترنت خوندیدنمی شه جواب سوالهاتون رو به طور کامل بگیرید مثلا شما در رابطه با حقوق خانومها فرموده بودید که چیزی در فلسفه ی خاص استاد الهی ندیدید من از این جهت بهتون توصیه کردم که با جوابهای ناقص ما که هر کدام برداشتی ناقص از این دریای بیکران هست واقعا نمی شه حق مطلب رو ادا کردمثلا در گفتاری از ایشان داریم که “در عالم دین داری(معنویت )هیچ چیز مختص مرد یا زن نیست برای خدا زن و مرد ندارد.یا در گفتار ۱۰۰۷ آثارالحق از آثار ایشان هست که “من با دوزنه شدن سخت مخالفم زیرا هیچ فرقی نیست بین اینکه زنی برود دوشوهره بشود یا مردی برود دو زنه بشود .پست ترین مرد را کسی می دانم که دو زن را با هم نگه دارد البته در صدر اسلام چون زنها زیادتر بودندبرای اینکه فساد برپا نشود اجازه دادآن هم شرط گذاشت به شرطی که عدالت بر قرار کند در این زمان چنین امری غیر ممکن است.زیرا هیچ زنی حاضر نمی شود رقیب داشته باشد میزان عدالت هم قلب خودش است یعنی اگر توانست در قلبش هردو را مثل هم دوست بدارد عدالت کرده است و چنین امری غیر ممکن است زیرا قضیه ی دل اختیاری نیست و به طریق اولی زن جدید را بیشتر دوست دارد اگر چنین نبود زن دیگری نمی گرفت ”
و گفتارهای دیگری که ذکر آنها در این مقال نمی گنجد برای همین عرض کردم که تا خودتون مطالعه نکنید متوجه این ارزشها نخواهید شد کتابهایی هم که فرموده بودید اسم بعضی هاش تو همین وبلاگ هست تو قسمت معرفی کتاب البته کتابهای دیگری هم هست که معرف فلسفه استاد الهی هست که چون در اروپا زندگی نمی کنم بهتره دوستانی که در جریانش هستن شما رو راهنمایی کنند.
موفق باشید .
برای آشنایی با فلسفه استادالهی و کتابهایی که در این زمینه هست لینک زیر که متعلق به سایت استاد الهی است بهترین منبع میباشد و برای تهیه، سایتهای کتاب فروشی اکثرا این کتابها را دارند مثل :www.amazon.com یا http://www.karoon.com و …
اما لینک سایت استاد الهی :
http://www.ostadelahi.com/english/resources/html/books/english.html
دوستان
مکاتب و ندیشه های مختلف نظیر هندوئیسم،کارمائیسم،بودایئسم،افلاطونی ها و……..همه تناسخ را مطرح میکنند در ظاهر شاید اندک شباهتی مابین نئوری تناسخ و دونادون(زندگیهای متوالی(سیر صعودی)) باشد اما در باطن ان چیز که استاد الهی تصویر کرده اند
زمین تا آسمانش متفاوت است با این مکاتب غیر توحیدی اگر بخواهیم سر سری و از روی بازی با الفاظ لفظ شیک را انتخاب کنیم دیگر نمیتوانیم حق مطالب استاد را بیان کنیم جهت اطلاع دوستان–راه استاد الهی منحصر به فرد است-
برا من که اندک سوادی از فلسفه گندیده عالم خاک دارم تفاوت کارمائیسم و دیگر ئسیم ها با فلسفه نوین و متعالی استاد از زمین تا آسمان است خوب برای دیگران که اینها را
کاملا نمیدانند فکر میکنند که اگر مثلا الفاظ شیک چون کارما به کار ببرند مبحثشان زیبا میشود غافل از انکه اینگونه به فلسفه نوین ضربه میزنند.چه قدر زیباست که همچون یک دانشجو آکادمیک حرف بزنیم و تا اسم فلسفیی را کاملا به ان واقف نباشیم بر زبان نرانیم
استاد الهی میفرمایند : رضای خداوند بر اسایش خلق است
این یکی از بزرگترین شاخصهای من برای فهمیدن رضای خداست
با سلام و تشکر
موضوع الفاظ شیک نیست موضوع این است که نسبت به عقاید نباید تعصب خشک و نابجا داشت . بله استاد الهی تناسخ را رد می کنند ولی به قول خودتان اینجا بازی با الفاظ نیست ، تمام ادیان را وحدتی شامل میشود که اگر تعصب داشته باشیم از حقیقت آن دور میشویم مطمئناً در این میان ممکن است شاخ و برگهای اضافی وجود داشته باشد که استاد الهی با جوهر کشی ادیان آنها را از تعالیم و اصول حقیقی جدا کرده باشند ولی کسی که به تناسخ اعتقاد دارد از طریق اعتقاد به همان تناسخ و اینکه می داند زندگی زمینی به همین یک زندگی محدود نمی شود اگر واقعاً کاونده کوشا و محقق باشد و با خدای خود صادق به همین اکتفا نمی کند و متوجه می شود موضوع خیلی وسیع تر از این حرفهاست و زندگی های متوالی را بهتر درک میکند در حقیقت آگاهی ما روند تکاملی دارد همین الان هم ما با وجود درک زندگی های متوالی هر چه جلوتر میرویم میفهمیم هیچ نمی دانیم اینکه در کارما به قانون عمل و عکس العمل اشاره دارد یا تناسخ باید در نظر گرفت درست است کامل نیست ولی بسیار برای کسانی که از این طریق رهجویی میکنند ممکن است در ابتدای کار کمک کننده باشد ما اینجا نمی خواهیم عقاید خود را به رخ دیگران بکشیم باز هم تکرار میکنم در ادیان وحدت وجود دارد اگر این تعصب ورزی نبود تا حال یک دین بیشتر وجود نداشت در آخر واقعا از اینکه با شما که معلوم هم هست از سواد و مطالعه در فلسفه و … بهره دارید عذر میخواهم و منظور شما را متوجه میشوم شما میخوهید موضوع تناسخ را از زندگی متوالی جدا کنید که آنقدر مهم بوده که استاد الهی یک فصل را در معرفت الروح به آن اختصاص دادند ولی الان موضوع این است که لفظ کارما اشکالی ندارد خود بنده در ابتدا با تناسخ آشنا شدم بعد با زندگی متوالی و دیدم زندگیهای متوالی چقدر کامل است ولی همان اعتقاد به تناسخ من را به این کشاند که موضوع زندگیهای متوالی را دنبال کنم و بیشتر تحقیق کنم. در نظر بگیرید بودا در چه زمانی با تعالیم بسیار محدود چقدر اندیشمندانه سخن گفته همچنانکه پروفسور بهرام الهی نیز در کتاب مبانی معنویت فطری به آن اشاره دارد.
با تشکر از خانم یا آقای م که تا حد زیادی مرا در موضوع کارما در فلسفۀ استاد الهی روشن کردند.با کنار هم گذاشتن نوشته های مختلف نظر دهندگان، متوجه شدم که کارما تمام فلسفۀ استاد را شامل نمیشود ولی میتواند قسمت کوچکی از آن باشد. امیدوارم درست متوجه شده باشم و در هر حال مخالفتی با کارما نیست بلکه اضافاتی که باعث میشود موضوع بازگشت روح به خوبی فهمیده شود در فلسفۀ استاد وجود دارد.
از حمید م سپاسگزاری میکنم که چند لینک خوب و به دردخور را معرفی کرده اند.
از سپیدار هم برای توضیحات روشنش تشکر میکنم.
سلام به همه دوستان ، در متنها از اصطلاح « جوهرکشی ادیان» صحبت شده، استادالهی نیز در گفتار آثار الحق جلد یک گفتار ۷ فرمودهاند که : «این مکتب دانشگاه است و شاگردانش برای سیر کمال تربیت میشوند مقررات آن عبارت است از جوهرکشی اصول تمام ادیان، اعم از اوامر و نواهی.»
سوال من این است که جوهرکشی یعنی چه ؟ چه فرقی با خلاصه کردن دارد ؟
ممنون
باسلام،
ممنون از مطالب خیلی استفاده کردم.
«میم» عزیز سوالی پرسیده بودندکه سوال خود من نیز بود. در این زمینه جستجویی کردم که شاید به درد بخورد.
اگر اشتباه نکنم کلمهی عقیده به دو معنای متفاوت بکار برده شده است. عقیده ناکامل و عقیده کامل.
عقیده ناکامل: مثل عقیده به موهومات- عقیده به باطل- عقیده به یک اصل غلط.( مثل این عقیده که «خورشید به دور زمین میگردد» یا نظریه داروین که نارساست.) و یا حتی عقیده به چیزی که هنوز صحت آن را مطمئن نیستیم( که اتفاقاً شاید بعداً متوجه شویم حقیقت است و صحت دارد)
به گفته استاد الهی :«هر کس به هر عقیده هست، به عقیدهاش احترام میگذاریم.»
اما حقانیت چیزی که عقیده میبندیم هم شرط است. دست خودمان است که به عقیدهی باطل باقی بمانیم یا دنبال حقایق واقعی باشیم.
در مرحلهی اول، وقتی اصول عقیدهای قابل قبول بود و پذیرفتیم و سعی کردیم عمل کنیم، خودبخود ایمان پیدا میکنیم که درست است ولی شاید دلیل درست بودنش را مطمئن نباشیم. ولی کماکان از روی ایمان و عقیده به عمل خود ادامه میدهیم(شاره به: عقیده به وسیلهی ایمان کامل میشود. یعنی وقتی قلب از راهی که میرود تأمین حاصل کرد که راه صحیح دارد میرود، ایمان پیدا میشود؛…)
وبه تدریج علم پیدا میکنیم و میفهمیم که ایمانمان بیدلیل نیست.
این جا مفهوم دیگری از عقیده به میان میآید که همان عقیدهی کامل است و اگر اشتباه نکنم به تعبیری همان اطمینان است.( اشاره به: …. وقتی ایمان پیدا شد عقیده حاصل خواهد شد، شرایط عقیده هم شک و تردید نداشتن است….)
در عقیده از نوع اول شاید شک و تردید اتفاقاً مفید باشد چون شخص در جستجوی حقیقت است و حاصل شک و تردیددر این مرحله «دانش» خواهد بود.
ولی در عقیده از نوع دوم که شخص راه صحیح را پیدا کرده و با ایمان به آن عمل میکند دیگر شک نوعی بیماری خواهد بود و حرف نفس است و خطرناک (آثارالحق: وقتی ایمان و عقیده ثابت و راسخ بود که خدا و قیامتی هست اینجا حرف نفس نیست. حرف نفس وقتی است که شخص شک کند آیا خدا و قیامتی هست یا خیر.)
در ضمن در شعر« اصول عقاید» استادالهی پس از شرح اصول بنیادین و مشترک ادیان بیتی به قرار زیر آمده:
…..
بعد از آن هر مذهبی کردی قبول- آنکه نبود برخلاف این اصول
هست جایز لیک شرطش این بدان- با عقیده کن عمل زاحکام آن
…..
با تشکر
با سلام و تشکر فراوان
دوست عزیزم آقا / خانم « شین » :
بسیار از اینکه بنده راهنمایی فرمودید ممنونم . مخصوصاً اینکه مستندات آن را نیز آورده اید . این سوال چند سالی است که خیلی ذهن بنده را مشغول کرده بود و اینک بهتر میتوانم با جوابی که شما مرحمت نمودید در مورد آن فکر کنم. البته هنوز هم قانع نشدم و بیشتر می خواهم بدانم که چگونه مراحلی طی میشود که اعتقاد اولیه به ایمان و اطمینان و عشق دانشجویی تبدیل شود. فقط میدانم مراحل زیادی هست و برای هر کدام نیز شرائطی لازم است . البته چندین بار در این مورد توضیحاتی شنیدم ولی درک آن بسیار برایم مشکل بوده است . ممنون که مرا یاری کردید و حاصل تحقیقات خود را رایگان در اختیار حقیر نیز قرار دادید.
الحق والانصاف از مطالعه مطالب فوق حض وافر بردم امید است که خدا کمک کند بتوانیم مطابق الگو های استاد الهی در راه رسیدن به کمال حرکت کنیم
سیر کمال در دونکته است : توجه کامل به مبدا – خدمت به خلق
بسیار عالی و اموزنده بود
م – عزیز
حقیر با درک ضعیف خودم این طور مطلب را فهمیده ام
۱- معنی عقیده : ایمان – رآی
۲- معنی ایمان : عقیده داشتن – گرویدن
۳-گفتار ۱۱۶ -ایمان یعنی معتقد شدن به چیزی از روی حسن نیت
۴- فرموده اند:عقیده بوسیله ایمان کامل میشود ۵- در اینجا بما می آموزد عقیده اشخاص نسبت بهر چیز میتواند
متفاوت باشد
۶- اما اگر در هر امری حسن نیت بکار امد عقیده یا بعبارتی
ایمان را بسوی نحو مطلوب خود سوق می دهددر این صورت میتوان گفت عقیده بوسیله ایمانی که حسن نیت در انست
حاصل می شود
تا انسان موحد نشود چشم خدابین پیدا نمیکند وحدت ان است که هر چه ببیند خدا بیند و جز خدا چیز دیگری نبیند
در سایت امده .
س برای موفق شدن در سیر کمال معنوی چه توصیه ای می کنید.
ج – برای سیر کمال علاوه برانجام دستورات فقط همیشه توجه فکرت بخدا باشد .
حال ببینیم این توجه چه امکاناتی برای انسان فراهم میکند.
گفتارهای اثارالحق در این مورد-
۵- دنیا و اخرت را تامین میکند، باهر زبان و کیفیتی ذکر خداکند همان کافی است ،…باعث راهنمائی می شود ، در مواقع حساس همیشه باو می رسد.
۶- حل و فصل مشگلات ، تجلیات و اشراق ..اتصال بمبداء، رعایت نیکی و پرهیز از بدی .
۴۲ – توجه بخدا داشته باش وبا او راز و نیازکن.
۷۰ – همان توجه بخدا با بعضی از ورزش ها بی ارتباط نیست.
، این دستورات که برای حج داده اندبرای توجه بان مبداء است ، تشکیلاب مقبره ها وسیله ایست برای تحریک توجه.
۱۳۳- منظور از توجه انست ، خدارا که مخاطب است چنان حاضر و ناظر بدانی که روبرویت نشسته و بحرفهایت گوش می دهد .
۱۳۷ – باید بخدا توجه داشت و الی عبادت و خدا پرستی نیست ، توجه تمرکز ذهن می خواهد ، تمرکز ذهن هم وقتی پیدا میشود تا نقطه ای داشته باشد تا بر روی ان تمرکز کند ، پس مظهر را مورد تمرکز قرار بده او خودش می داند با ذات چکار کند.
۱۳۹ در هر حالی هستید توجه داسته باشید و خودتان را تنها نبینید.
۲۱۰ – طی طریق به دو چیز خلاصه میشود توجه بمبداء و نیکی بخلق .
با تشکر از د_پ از اینکه با توجه کردن چه امکا نا تی انسان پیدا می کند تا پیشر فت کند را برایمان تو ضیح دادید خیلی از این گفتار ها نتیجه گر فته ام و مرا بسیار تشو یق می کند به عمل کردن باز هم مرسی از شما و از متیس بلاگ
یادآوری نفس های چهارگانه و نحوه عملکردشان برایم خیلی مهم بود.میزان توجه به مبداء را برایم بیشتر میکند.
Thanks again for the wonderful short yet extremely focuse question and answers – I often wondered what was one of the major keys in reaching perfection ? And ostad
Ellahi has put it so clearly -imagine God next to you – – so easy to imagine yet so very hard to practice- I have tried to do this on many occasions and it really has helped me to stop negative thoughts , wrong doings and it has simply made me , think twice about things / but more than anything else imagining ! the presence of God next to me or watching me has made feel ashamed of myself yet hopeful at the same time .
با تمام وجودم از خدای مهربان زمانم تشکر و سپا سگزارم مرسی که برایم میسر شده تا بتوانم إز تعلیعمات استاد الهی و درسهای داده شده پر وفسور الهی بهره ببرم هر بار می خوانم إحساس در مان شدن دارم و در درونم حس مثبتی بؤ جود می اید و مرا وأدار به حرکت می کند
توجه کردم هر وقت او را حاضر می دانم عجز م را به واقعیت می بینم
وقتی رضایت او را می خواهم وبا او درونا حرف میزنم و توجه دارم دلبستگی و خواسته هایم دور إز من قرار میگرد وسبک میشوم ودور بودن از او اشک در چشمانم جاری میکند
مرسی إز متیس بلاگ
با عرض سلام به تمامی دوستان و دست اندر کاران متیس عزیز :
س: برای موفق شدن در سیرکمال معنوی، چه توصیهای میکنید؟
ج: برای سیر کمال علاوه بر انجام دستورات، فقط همیشه توجه فکرت به خدا باشد، در هر کاری که میکنید فرض کنید که خدا مثل یک نفر نزد شما ایستاده و آنچه میدانید که مطابق میل اوست عمل کنید، همین قدر بر شما کافی است.
این جمله ای است که برای موفق شدن در سیرکمال لازم است و عملی جادویی است. بعضی وقتها در طول روز که موفق می شوم کاری را انجام دهم که مورد رضایت اوست ، ولی موفق نشده ام حضور او را مثل یک نفر کنار خود حس کنم چون اگر بتوانم این حضور را بیشتر در خودم تجسم دهم شاید بتوانم بیشتر روی این توجه کار کنم. و می دانم که این مرحله رسیدنی است ، اگر دوستانی در این رابطه تجربه ای دارند ،خوشحال می شوم تا شاید بتوانم این مرحله را بیشتر به عمل بیاورم و حس کنم. با ارزوی توفیق از خودش
هر دفعه که این مطالب گرانقدر را مطالعه میکنیم نکتهایی تازه پیدا میکنیم
باشد که بتوانیم رهروان حق و حقیقت باشیم