استاد الهی و حقوق بشر: اخلاق و نوگرایی
مقالهی زیر خلاصهای است از متن کنفرانسی که توسط خانم مَرَن، استاد و محقق در رشتهی تاریخ و حقوق دانشگاه نانتر، در یک سیمنار بینالمللی در شهر گرنوبل فرانسه ایراد شد. این کنفرانس بعدها به وسیلهی نشر ِهارمتان به چاپ رسید.
استاد الهی و حقوق بشر
در نیمهی اول قرن بیستم، موجی از تجدد خواهی بهشیوهی غرب در ایران به وجود آمد که شامل گامهایی در جهت تغییر قوانین شرعی به قوانین لائیک بود. چنین تحولاتی همزمان در کشورهای مصر و ترکیه نیز در حال وقوع بود. این حرکت که حقوق لائیک را مطالبه میکرد، در سالهای ۱۲۸۴ ـ ۱۲۸۵ شمسی با ایجاد قانون اساسی و حکومت مشروطه در ایران به وجود آمده بود و در دورهی پهلوی ( ۱۳۰۴ ـ ۱۳۵۷) با شدت و سرعت بیشتری ادامه داشت. رضا شاه پهلوی که در تسریع قانونگزاری در کشور بهسبک جدید همت گماشته بود، تشکیلات قضایی را تغییر داد، قوانین را تدوین نمود و تسهیلات جدیدی برای آموزش و استخدام قضات به وجود آورد. هدف از این تغییرات نمایاندن تصویری معتبر، قابل اعتماد، متمدن و پیشرفته از ایران بود. استاد الهی( ۱۲۷۴ ـ ۱۳۵۳) در زمرهی اولین گروه قضات لائیک بود که منحصراٌ در محدودهی قضایی وابسته به وزارت دادگستری فعالیت داشتند. این دادگاههای جدید از آن پس صلاحیت اِعمال و اجرای قوانین را بر عهده داشتند و بهتدریج جایگزین دادگاههای شرعی میشدند. استاد الهی حدود سی سال از قوانینی استفاده کرد که با الهام از قوانین مثبت اروپایی و بهخصوص قوانین کشور فرانسه تدوین شده بود و در عین حال بیرون از حوزهی قوانین شرعی نیز نبود، و بهخصوص شامل حقوق خانواده میشد. در رویارویی با تحولاتی که در محدودهی سیاسی، قضایی و مذهبی ایران به وقوع میپیوست، عکسالعملها بسیار متفاوت و گویای تنوع نگرش طبقات مختلف در دایرهی حقوقی، قضایی، ترقی طلبی و همچنین حقوق بشر بود، مفهومی که بهتازگی از غرب گرفته شده بود. ترقیخواهان و کسانی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند، این تغییرات را کماکان نارسا و بیمایه محسوب مینمودند و معتقد بودند قوانین شرعی همچنان جایگاه وسیعی را درحوزهی قوانین اشغال کردهاند. از سوی دیگر علمای شریعت که قدرت و نفوذ خود را در اِعمال قوانین تا حد زیادی از دست داده بودند، این تغییرات را متعارض با قوانین اسلام محسوب میکردند، بهخصوص که این اتفاقات با تغییرات چشمگیر دیگری مثل کشف حجاب توأم شده بود.
در چنین محیطی، استاد الهی موقعیت خاصی داشت: او نه از زمرهی فارغ التحصیلان از اروپا برگشته بود، نه از طبقهی مذهبی و جزء قضات شرعی اسلامی محسوب میشد و نه حتی از ساکنین عادی کشور بهشمار میآمد. استاد الهی در استان کرمانشاهان به دنیا آمده بود و از تبار عارفان ایرانی-کُردی بود که دوازده سال دوران کودکیاش ( از نه تا بیستویک سالگی ) به ریاضت و عزلت و مراقبه سپری شده بود. او تا سن ۳۴ سالگی در کرمانشاه زندگی میکرد. در سال ۱۳۰۸ ش پس از تفکرات عمیق تصمیم گرفت زندگی به سبک عرفان سنتی را ترک کند و به زندگی فعال در اجتماع روی بیاورد و شغل قضاوت را اختیار کند. زمینهی فکری استاد الهی محدود به قوانینِ حقوقیِ شیعه نبود، و اطلاعات جامعی در زمینهی علوم شرعی را نیز در برمیگرفت. او با گذراندن دورهی قضایی وزارت دادگستری که تمام اصول حقوق جدید را شامل میشد، معلومات خود را کامل کرد، مهمتر آنکه با پشتوانهی دانش فلسفی و عرفانی خود و با تکیه بر تجربیات و معلوماتش در زمینهی حقوق، یک فلسفهی حقوقی( یا معنویت حقوقی ) بهوجود آورد. بینش او از مفاهیم حقوقی دست آوردهایی جدید از حقوق مثبت لائیک و مفهوم قرارداد اجتماعی را نیز در بر میگیرد. در مورد حقوق بشر، استاد الهی نگرشی کلی از این حقوق پدید آورد که مجموعهی حقوق فردی بهخصوص جنبهی متافیزیک آن را فرا میگیرد. با این حال روش او از بعضی لحاظ به فلسفهی نوین حقوق بشر مربوط میشود.
دوران قضاوت استاد الهی همزمان بود با تحولات در ایران و همچنین تأثیر فرهنگ و قوانین فرانسه در قوانین ایران. در اینجا به جزئیات این تحولات نمیپردازیم، بلکه فقط به بررسی مختصری از جنبههایی از فلسفهی او در ارتباط با اعلامیهی حقوق بشر بسنده میکنیم.
استاد الهی و نوگرایی
در اینجا به بررسی اجمالی سه ارزش اساسی در اعلامیهی حقوق بشر که هستهی مرکزی تفکر سیاسی و قضایی جدید را شامل میشوند، میپردازیم: آزادی، برابری و برادری. در این طبقه بندی فقط بعضی از عقاید استاد با ایدههایی از اعلامیهی حقوق بشر (۱۷۸۹ و ۱۷۹۳ ) مقایسه میشود. در این قیاس مشاهده میشود که میان نگرش« حقوق اساسیِ » زادهی غرب مدرن و مفهومی که از همین حقوق در قلب یک فرهنگ شرقی ایجاد شده تناقضی وجود ندارد. در واقع اصل مطلب تفاوت میان دو دیدگاه است: دیدگاه اول، تفسیر و تأویل کتابهای مقدس بدان صورت که از دیدگاه تصوف ایران به آن نگریسته میشود و هدف آن گذشتن از ظواهر و تمرکز بر اصل و اساس موضوع است ۱ یعنی اصولی جهانشمول که هر انسانی میتواند شخصاٌ آن را تجربه کند. دیدگاه دوم تعبیر و تفسیر استدلالی، تشریعی و سیاسی اسلام است.
در ضمن باید دانست که مفهوم حقوق بشر به صورتی که در غرب مطرح است در زمان استاد الهی در ایران مورد توجه همگان نبوده است، بهخصوص که ایدهی حقوق بشر برآمده از یک تحول خاص بود و شرایط لازم برای ایجاد آن در ایران شیعه مذهب فراهم نبود، زیرا انسان؛ یک فرد مستقل و مسئول که واحد اصلی اجتماع را تشکیل میدهد محسوب نمیشد و مفهوم حق نیز به صورت حق مسلم و ذاتی هر فرد به شمار نمی آمد ۲ .
استاد الهی به احتمال زیاد با محتوای اعلامیهی حقوق بشر آشنا بود: از یکسو دروس کلاس قضایی توسط استادان فرانسوی تهیه شده بود و زیر نظر وزارت دادگستری بود و از سوی دیگر مطالعهی کتب مختلف حقوقدانان تحصیل کرده در اروپا ۳، و مواد قانون اساسی ایران که بهطور غیر مستقیم از منشور فرانسوی سال ۱۸۳۰ میلادی گرفته شده بود، ا ین امکان را فراهم کرده بود. همچنین گفتارهایش نمودار علاقهاش به تاریخ و تحول کشورهای اروپایی و مسیحیت است و چنین بر میآید که از انقلاب فرانسه و تأثیرات آن آگاه بوده است. متونی که از استاد الهی در دست است، نشان میدهد که او به طورمستقیم و صریح موضوع حقوق بشر و اثرات آن را از لحاظ سیاسی، اجتماعی و حقوقی تفسیر ننموده است، اما به دفعات و به صورت غیر مستقیم این موضوع را مطرح کرده است.
۱- آزادی
آزادی فردی
« هر انسانی حق دارد از آزادی بهرهمند شود به شرطی که حقوق سایرین را پایمال نکند (… ) محدودیت اخلاقی این حق نیز چنین تعریف شده است: هر چه در حق خود دوست نداری در حق دیگری انجام نده. » ( بند ۶ اعلامیهی حقوق بشر، ۱۷۹۳). استاد الهی رعایت مفاد این بند را در چارچوب قانون محدود نمیکند، بدین معنی که یک عمل میتواند به حق دیگران آسیب برساند، بی آنکه بر خلاف قانون اجتماعی یا حتی قانون شرعی باشد. او بدون اینکه این تعریف را به عنوان قانونی عمومی در نظر بگیرد، هر کس را مختار میدارد تا این محدودیت اخلاقی را شاخص عملکرد خود قرار دهد و دقیقاٌ در این موضع است که هر کس می تواند از آزادی خود کاملاٌ استفاده کند:
« در امور دینی، خودمان باید پیشوای خودمان باشیم. در امور اجتماعی، خودمان باید پلیس خودمان باشیم و آنچه که جامعه، قانون و مقررات میگذارد رعایت کنیم و طابقالنعل بالنعل رفتار کنیم. در امور اخلاقی خودمان مربی خودمان باشیم. »
باید در نظر داشت که آزادی در اعتقادات دینی، آزادی در عقاید شخصی، آزادی وجدان و آزادی عمل مستلزم تکیه بر اصول اخلاقی و مفهوم مسئولیتپذیری در تمامی زمینههاست. پس حق برخورداری از آزادی مستلزم انجام وظایفی است. در واقع این تعادلی است بین مفهوم حق و وظیفه. زوج حق و وظیفه نه تنها مجوز و ضامن آزادی هستند بلکه حدود آزادی، یا به قول ارسطو مقدار مطلوب آزادی را مشخص می کنند.
نکتهی دیگر در چارچوب آزادی فردی عبارت است از آزادی در نحوهی لباس پوشیدن. نوع و نحوهی انتخاب لباس به امور اجتماعی و محیط و دوران و سلیقه و زمان مربوط است نه به امور دینی. آنچه در مورد انتخاب لباس اهمیت دارد، حفظ وقار و شأنیت فرد است. مُد و سلیقه با زمان تغییر میکند ولی قوانین اخلاقی تغییر ناپذیر است. قوانین الهی مفهومی جهانی دارند و برخلاف شکل ظاهری که ناپایدار و متغیر است ( چنانچه روح انسان با پوشیدن لباس به خصوصی آمرزیده نمیشود). با درون انسان و طبیعت روح انسان ارتباط دارد (حفظ شأنیت روح انسانی، باعث ترقی آن میشود). این طرز فکر که بیشتر در عرفان مرسوم است در لابهلای کتب مذهبی «باطن یا مغز» را جستجو میکند و کمتر به « ظاهر یا پوسته » میپردازد و از سطحی نگری به قوانینِ شرعیِ اسلام پرهیز میکند.
آزادی اجتماعی
از نظر اجتماعی عقیدهی این حقوقدان در مورد آزادی یک ملت برای قانونگزاری، با مادهی ۶ قانون سال ۱۷۸۹ مطابقت دارد : «قانون خواست کلی یک ملت است. همهی اهالی یک کشور چه بهصورت فردی و چه با انتخاب نماینده حق ایجاد و تدوین قانون را دارند». برای استاد الهی که در یک جامعهی اسلامی زندگی می کند این عبارت بسیار پر معناست :
استاد الهی قانونی را در نظر دارد که مطابق زمان، احتیاجات، آداب و رسوم و محدودیتهای هر دوران و هر کشور است. او قانون اجتماعی منطبق با رفاه اجتماعی، اصول اخلاقی و عدالت،که توسط عموم پذیرفته شده است را مقدم میشمارد.
باید به خاطر داشت که محیط آن دوره که بعضی روشنفکران آن را دورهی انتقال از کهنه گرایی به نوگرایی مینامیدند، شاهد کشمکش های مداوم بین حقوق شیعی ( که هنوز در قوانین مدنی وجود داشت) و خواست قانونگزاران نوگرا بود، قانونگزارانی که خواهان جدایی قانون از مذهب بودند و همان طور که دیدیم این کشمکش به شکست آنها منجر شد. فلسفهی استاد الهی که از فلاسفهی باستانی الهام گرفته بود حق را به صورت مفهوم کلی عدالت در نظر میگیرد. همین هدف عالی عدالت است که باید از طریق عقلا و خردمندان جامعه، هادی و راهنمای امور قانونگزاری باشد.
ثالثاٌ در هر زمان و هر مکان آنچه نیکویش بدانند عاقلان
انتظام و حفظ آسایش شود بهر مردم مصدرش از حق بود
تو عمل کن بر خود و بر دیگران ضد آنرا چیست دوری جو از آن
ادامهی مقاله در پست بعدی
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
۱ـ کتاب هانری کربن،« اسلام ایرانی، جنبه های معنوی و فلسفی»، جلد ۱، « شیعۀ اثنی عشری»، پاریس، گالیمار، تل، ۱۹۷۱٫
۲ـ د. لوشاک، حقوق بشر، پاریس، لا دِکوورت، « معیار ها »، ۲۰۰۲ ص ۷٫
۳ـ منجمله آثار احمد متین دفتری، معاون وزیر دادگستری در ۱۳۱۲، وزیر دادگستری در ۱۳۱۵ و نخست وزیر در ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹٫
با تعریفی که استاد الهی از معنویت دارندتعارضی بین مدرنیته و اخلاق باقی نمیمونه ومیشه زندگی مدرن رو توام با اخلاق تجربه کرد.
ممنون از زحماتتون.
اگه امکان داره مقالات بیشتری در رابطه با استاد الهی تو وبلاگ بسیار مفیدتون قرار بدید خیلی عالیه و خسته نباشید .من خیلی خیلی استفاده کردم و خوشحالم که با این سایت به طور اتفاقی آشنا شدم. موفق باشید.
من خیلی از این مقالات خوشحالم.
یک سوال برایم پیش آمده. با خواندن مقالۀ بالا مشخص نیست که استاد الهی یک قاضی لائیک بوده یا پایبند قوانین شرعی بوده است ؟ من چند مقالۀ قبلی متیس را نیز خوانده ام و به افکار استاد الهی علاقه مند شده ام ولی لائیک بودن یا متشرع بودن او میتواند وضعیت فکری مرا روشن کند. پاسخ نویسندگان متیس را استقبال میکنم.
این جمله «استاد الهی با نگرشی معنوی مفهوم حقوق را بسط میدهد، و با حفظ چارچوب اصول نوین حقوق بشر، بُعدی معنوی به آن میافزاید.»
و جملاتی مشابه در متن نشان میإهد که استاد الهی باحقوق لاییک موافقت دارند ولی از هرگونه خشکه گرایی که در اجرای کورکورانه قوانین شرعی صورت میگیرد فاصله میگیرند. استاد به بعد درونی دین که همان احترام به حقوق دیگران و … است پایبند است و دین را در اجرای اصولی خشک محدود نمیکند. قوانین لاییک راهم در چارچوبی که حفظ حقوق فردی و اجتماعی است قبول دارند. اما نکته اساسی این است که استاد رعایت شئون انسانی و اخلاقیات رادر راس قرار میدهند و بعدی معنوی را فراسوی این دو جنبش در نظر میگیرد.
با سلام
با تشکر از درج مقالات بسیار سودمند و معنوی در این وبسایت که باعث شده اید من در خلوت منزلم در کلاس معنوی باشم.
با سلام و تشکر
با ملاحظه مقاله حاظر اینطور برداشت کردم که این فیلسوف عالیقدر که متاسفانه بنده تازه با ایشان آشنا شده ام حقوقدانی نابغه هستند زیرا بنا به گفته گوینده ، توانسته اند با تسلط بر سه حوضه حقوق ، شرع وعرفان که(البته خود حقوق هم شامل دو مقوله لائیک یا مدرنیته و متشرع یا سنت گرا هست) آمیزه ای بدیع بوجود آورند که تا کنون نه در غرب و نه در شرق کسی چنین چیزی را ارائه نکرده است و به بیان دیگر حلقه ارتباطی آشتی بین سنت و مدرنیته در زمینه فلسفه و حقوق بطور کاملا عملی ارائه نموده اند. جای تاسف است چنین نوابغی در گمنامی بسربرند.
این مقاله مرا به این فکر فرو برد ” چرا اشخاصی چنین عالیقدر نه توسط ما ایرانیان بلکه توسط محققان دیگر و به ظاهر بیگانه با وطنمان شناخته میشوند و ما در یک قدمی چنین بیگانه ایم؟”
از ترجمه این مقالات گرانمایه لذت میبرم. خیلی زحمت میکشید.ممنون
سلام – گفتارهای زیادی در رابطه با نحوه قضاوت استادالهی در کتاب آثارالحق ذکر شده از جمله گفتار ۱۶۵۶
در دورهی قضاوتم، روی روانشناسی میرفتم، یعنی همیشه در صدد اصلاح مجرمین بر میآمدم نه در صدد اذیتشان .
به نظر من از این گفتار میتوان نتیجه گرفت که ایشان به اجرای خشک و متعصبانه قوانین معتقد نبودهاند بلکه قوانین ابزاری برای ایشان بوده تا بتوانند به اشخصاص کمک کنند و آنها را تغییر دهند. این یعنی نگرشی انساندوستانه و الهی که بیشتر مبتنی بر رحمت است تا عدالت صرف . به نظرم این شیوه قضاوت در بارگاه الهی است .
سلام
ممکن است این جمله را بیشتر توضیح دهید؟
«فلسفهی استاد الهی که از فلاسفهی باستانی الهام گرفته بود حق را به صورت مفهوم کلی عدالت در نظر میگیرد.»
تا آنجا که من متوجه شدهام استاد الهی حاصل مکاشفات خود را در محیط اجتماع به اجرا گذاشته است و سندی از ملهم بودن فلسفه ایشان از فلسفه باستان مشاهده نکردهام. استاد الهی در جایی میگویداز کسی تقلید نکردهاست و همهاش مشاهدات خود بودهاست. در جایی دیگر میگوید آنچه از پدرم آموختم نسب به چیزی که خودم به آن رسیدم به مثال یک دانه به خرمن است. با این وجود چگونه میتوان حاصل اندیشه ایشان را به فلسفه باستانی پیوند داد؟
استاد الهی با جوهر کشی ادیان مشی نوینی را ابداع نمودند،و آنچه از معنویت مفید و مطابق با نیار انسان حاصر است را در اختیار بشریت قرار دادند. استاد در ارانه فلسفه معنوی خود که طب روح است از کسی تفلید نکردند و همه از تجربیات خودشان است. ولی این جوهر کشی از ادیان توحیدی و اصول آنهاست. یعنی سره را ار ناسره جدا کردند.اما اساس مطالبی مثل واحد بودن خدا و غیره در تمامی این ادیان بوده است. و مفاهیمی مثل حرکت جوهری نظم کائنات و غیره را که در مباحث فلسفی مطرح بوده است را روشن کرده و روشهای عمل به این اصول، دامهای بر سر راه، میان برها را نشان دادند و حود همه را قبل از در اختیار گذاشتن به سایربن تجربه کردند. مشی نوین استاد با الهام گرفتن از فلاسفه یا سایر ادیان تناقضی ندار د.
با سلام و تشکر
با تشکر از سوال دوست عزیزمان «سهیل» ، ضمن موافقت با خانم صبا، گفتاری از پروفسور بهرام الهی از کتاب مبانی معنویت فطری ص ۱۶ در اینجا می تواند روشن کننده این موضوع باشد : ( …فلسفه استاد الهی ، راهی میان بر است که در پی سالیان درازی تجربه ، در طی حیاتی استثنایی ، هموار شده است. قضیه رسیدن قطره به دریاست که سالهاست وصف آنرا شنیده ایم ، و اینک از درون DNA
ی سلول ها به ژن ها منتقل شده و به من و تو رسیده که عمر ها در طلبش بوده ایم، بی آنکه بدانیم چگونه به آن دست یابیم. حل معما چنان به سادگی و سهولت صورت گرفته ، که برخی از آن در حیرت اند، و برخی آنرا باور ندارند و شاید قدر نمی دانند.)
استاد الهی هر چه را که مبهم بود روشن کردند و برخی مطالب را که باعث شبهاتی بودند را بطور دقیق تشریح کردند و آنچه از تمامی ادیان مشترک حقیقت بودند را جوهر کشی کردند و طوری آنها را بیان کردند که هر کسی از هر دینی و در هر موقعیتی بتواند به آن عمل کند. استاد ابن مطالب را که جوهر کشی کردند را خود عمل کردند و بعد در اختیار سایرین گذاشتند.
مقاله بسیار زیبا ،و نظرات دوستان بسیار مفید بود با تشکر فراوان از زحماتی که متقبل می شوید.موفق و پیروز باشید…
از خواندن مطالب مربوده به حقوق بشر و نوگرائی خیلی لذت بردم برداشتم این است که استاد الهی و تعلیمات ارزشمندش نهایت آزادی و نوگرائی و نو اندیشی و حقوق بشر و دمکراسی محض است .
ای مه عید روی تو ای شب قدر موی تو
چون برسم به جوی تو پاک شود پلید من
با تشکر از شما ۴/۱/۸۹ ۴۰-۱۴
به نام حق
سلام
در جواب دوست عزیزمون آقا سهیل عرض کنم که .
۱ – استاد الهی دین را به عنوان یک علم مطرح کردن و فرموده اند که معنویت یک علم است پس از آنجا که علم نیز از قدیم بوده و به مرور بر اساس همان یافته های قدیم علم ما پیش رفت کرده پس معنویت هم به عنوان علم به مرور پیش رفت می کند بر اساس پیشرفت عقلی و روحی آدمها .تنها تفاوت علم ظاهر و علم معنوی این است که (علم جای زیادی برای پیش رفت دارد در حالی که استاد الهی با جمع بندی تمام ادیان الهی به پیشرفته ترین معنویت دست یافتند و آن رو بدون انتظار در اختیار ما انسان ها قرار داده اند ). گفته این نکته خالی از لطف نیست استاد الهی فرموده اند : من وظیفه داشتم آموخته های خودم را به مردم ارائه کنم حالا خواستن قبول کنند و پیش بروند یا قبول نکنند دیگر هیچ مسئولیتی ندارم .
گنهکار
باتشگرازمتیس عزیز خواهش میکنم از این نوع مطالب ترجمه کرده ودروبلاک منتشرفرمائیدخیلی استفاده کردیم. ازنظر صبا هم تشگر میکنم وکاملا موافق هستم . ازدوستان عزیز خواهشمندم در مورد حق و وظیفه اگر مطالبی دارند بیان کنند. سپاسگذارم…
واقعا وبلاگ عالی دارید اگه همین جوری پیش بریم حتما پیشترفت معنوی میکنیم
در یک کلام میتوان گفت اندیشه استادالهی یعنی طرز صحیح زندگی
جان کلام در بیت اخر نوشته شده
ثالثاٌ در هر زمان و هر مکان آنچه نیکویش بدانند عاقلان
انتظام و حفظ آسایش شود بهر مردم مصدرش از حق بود
تو عمل کن بر خود و بر دیگران …….
خوبه همین یک نکته را شعار کار عملی قرار دهیم،و تاثیرات ان را بر رشدروحی خود مشاهده خواهیم کرد.
سلام،
ضمن تشکر فراوان از مقالات و مطالب مفید: جهت اطلاع شما، مقاله ‹استاد الهی و حقوق بشر: اخلاق و نوگرایی›، بعد از مقاله ‹استاد الهی و حقوق بشر:اخلاق و نوگرایی (قسمت آخر)› آمده است که ظاهرا ترتیبشان در سایت درست نیست و باید جابجا شوند.
موفق باشید
عالی بود
من تازه بااستادالهی (کتاب)آشنا شدم اگه امکان داره بیشتردرباره این استاد بزرگوار وکتابهایشان مقاله نمایش دهید
دوست عزیز تقی زاده می توانید در سایت http://www.ostadelahi.com مطالب بیشتری در مورد ایشان بخوانید.
موفق باشید.
از نظریات تمام دوستان بهره بردم .
واما فرهاد گرانمایه سئوال کرده اند استاد الهی یک قاضی لائیک بود یا پایبند قوانین شرعی-
به نظر حقیر – استاد الهی یک استاد واقعی در امر معنویت
ویک انسان ساز واقعی بود . چرا
چون اصول ادیان را ملاک اعتبار قرار می دهد که شامل
۱- ایمان به خدا ۲- نیک دیدن ۳- تشخیص نیکوئی
توسط عقلا در هر زمان و مکان است که سبب حفظ انتظامات و اسایش جامعه میگردد و مصدرش از حق است .
ضمنآ معنویت را در بطن جامعه و یک زندگی فعال ازموده و جواب مثبت گرفته است که راهی است میان بر برای پیوستن قطره به دریا یا بعبارتی رسیدن به هدف مطلوبه.
و این معنویت حاصل تفکرات استاد الهیست که میتوان ان را معنویت فطری و علمی تجربی نامید. با تشکر
ممنون از زحماتتون
با کمال تشکر از شما که محبت فرمودید و در جهت تفکرات ناب استاد الهی این عارف و قاضی و موسیقیدان والا مقام قدم ور میدارید.ایشان پرچمدار عدالت سرشار از محبت بودند.هر کسی قلبأ و از سر صداقت به تعلیمات او عمل کند یقینأ تمام فضایل و کمالات را که نقطه آخر تکاپوی هستی ماست را بدست میاره.شاهکلیدیست که گشاینده هر قفلیست
سلام دوستان. از نظر من استاد الهی با رشته حقوق همان کاری را کردند که با موسیقی کردند. ایشان زمینه های محلی و باستانی موسیقی مانند ملودیهای باربد و نکیسا را گرفتندد و ابعاد دیگری به آن اضافه کردند که با استاندارد های جهانی موسیقی همخوانی دارد. یعنی موسیقی محلی را جهانی کردند.