مصاحبه با پروفسور بهرام الهی درباره معنویت فطری

13 ژانویه, 2010
 
س: کتاب «مبانی معنویت فطری» نشان‌ دهنده‌ی بدعت تازه‌ای در معنویت است. این برداشت جدید از معنویت را چگونه تعریف می‌کنید؟

ج: معنویت، علمی است که امکان به کمال رسیدن انسان را فراهم می‌کند. می‌توان آن را به وضعیتی تشبیه کرد که در آن فطرت اولیه‌ی انسان فعال می‌شود‌. معنویت را می‌توان علم تجربی کاملی در نظر گرفت که انسان را به شناخت حقیقی حقوق و وظایفش راهنمایی می‌کند. این مطلب، رکن اساسی در هر معنویت حقیقی است. به همین جهت با معنویت باید با طرز فکر علمی برخورد شود و مانند سایر علوم تجربی، آن را به‌تدریج آموخت، عمل کرد، جذب کرد و تحلیل برد و پیش رفت تا به شناخت کامل از «خود» و قوانین حاکم بر رشد خود رسید. ضمناً باید اضافه کرد که این فرایند با مرگ جسم، که وسیله‌ای موقت اما ضروری برای فراهم کردن زمینه‌ی پیشرفتِ انسان است، ختم نمی‌شود.

اصطلاح «معنویت فطری» را به این جهت به‌کار می‌برم، که معنویت تنها در صورتی می‌تواند تحقق یابد که با فطرت حقیقی و نیازهای معنوی انسان همسو باشد. روح انسان، مثل جسم او احتیاج به تغذیه دارد ولی همانطوری که غذاهای فاسد و مسموم برای جسم وجود دارند غذا‌های فاسد و مسموم معنوی هم در دسترس است. برای مثال: وقتی به یک اصل تحریف شده‌ی الهی یا اصلی که مبدأ آن الهی نیست، عمل کنیم، «خودِ» حقیقی‌مان را مسموم کرده‌ایم. معنویتی را باید تحلیل برد که سبب تغذیه‌ی روح شود و رشد فطری و پختگی تدریجی آن را فراهم نماید. معنویت فطری با آموزش اصول اصیل الهی که با طبیعت «خود» حقیقی ما منطبق است، چنین نیازی را برآورده می‌کند.

این اصول را می‌توان در قواعدی نسبتاً ساده، که مختص مذهب یا معنویت خاصی نیست خلاصه کرد: مبارزه با نقاط ضعف، تا زمانی که به افراط و تفریط‌های آن بتوان مسلط شد، و آنها را به تعادل رساند. حاضر و ناظر دانستن خالق و بجا آوردن رضایت او در همه احوال. رعایت حقوق دیگران و حتی محترم شمردن حق تمام موجودات با عمل به اصول اساسی اخلاق و دین. این اصول؛ سبب ایجاد نظم و آسایش در اجتماع می‌شود و در زندگی معنوی و مادی انسان تعادل برقرار می‌کند. عمل به این اصول، ایجاب می‌کند که در زندگی اجتماعی فعال باشیم.

س: ایمان به مبدأ در مسیر سیر کمال چه نقشی دارد؟

ج: همانطور که قبلاً اشاره کردم، کاربُرد معنویت، پیشرفت متعادل روح انسان است تا بتواند به فطرت اولیه‌ی خود آگاهی یابد و به کمال برسد. در این روند، نقش ایمان اساسی است و سبب می‌شود که انسان انگیزه‌ی لازم برای پیشرفت داشته باشد. ایمان را می‌توان به معنای کشش به سوی مبدأ و تعالی در نظر گرفت. بنابراین هر چه ایمان بیشتر باشد کشش به سوی مبدأ و همچنین میل به پیشرفت در معنا بیشتر خواهد شد. روح انسان،‌ منشأیی مافوق علی دارد و به این جهت است که تنها انرژی مافوق علی از سوی مبدأ حقیقی می‌تواند پیشرفت آن را تضمین کند. مدیتیشن طبیعی ( توجه به مبدأ)، امکان استفاده از این انرژی را به دست می‌دهد، یعنی خدا را حاضر و ناظر بدانیم و کوشش کنیم که رفتارمان و نیت‌مان طبق رضایت او باشد. شناخت کافی از اصول اساسی، و به تجربه در آوردن آن‌ها در موقعیت‌های متفاوت، انسان را به مرور به مرتبه‌ای از خرد و تجربه می‌رساند که قادر است در هر موقعیتی، رضای خالق را تشخیص دهد و بر طبق آن عمل کند.

ضمناً ایمان به مبدأ راستین، دسترسی به تعالیم مناسب با پیشرفت متعادلِ بُعد معنوی‌ انسان را ممکن می‌سازد. با اینکه خالق همواره ریسمان هدایتی به سمت زمین می‌فرستد، اما انواع مختلف نیروهای وسوسه‌گر نیز هر کدام دام‌های خود را گسترده‌اند بنابراین نمی‌توان به آسانی ریسمان هدایت را تشخیص داد. فقط ایمان می‌تواند ما را در تشخیص ریسمان هدایت و رهایی از پرتگاه کمک کند و به سوی کمال هدایت نماید. وقتی صحبت از ایمان می‌شود، منظور ایمان خالص و صادقانه به مبدأ حقیقی است، نه مبدئی که زاییده‌ی ذهن ما است. اگر انسان دارای ایمان صادقانه نباشد یا به مبدئی کاذب ایمان داشته باشد از خاصیت مثبت نیروی ایمان، بی بهره می‌ماند.

رشد و پیشرفت انسان مستلزم «گرما و نور الهی» است. نور الهی، دانش معنوی است، یعنی تمامی اصول الهی که برای رشد انسان ضروری است و به کار بردن آن در زندگی هر روزه، انسان را به درک و تحلیل آنها نائل می‌کند. گرمای الهی، عشق الهی است، عشقی که هر انسانی نسبت به خالق در خود احساس می‌کند. این عشق، انگیزش و فعالیت لازم برای عمل به اصولی که برای تغدیه‌ی روح انسان ضروری هستند را ایجاد می‌کنند. تنها به کمک ایمان است که می‌توانیم گرما و نور الهی را به‌طور خود‌به‌خود و در اندازه‌ی مناسب جذب کنیم، بنابراین، انسان در هر مرحله‌ای که باشد، ایمان برای پیمودن مسیر معنوی‌اش ضروری است. ایمان، همانند سد محکمی است که انسان را در برابر عوامل بیماری‌زا که دائماً در صدد تهدید و تضعیف روح می‌باشند، در امان نگه می‌دارد. ایمان، در روندی که انسان‌ را به تسلط بر نقاط ضعف خود رهنمون می‌کند، نقشی بنیادین دارد. ایمان اثر عوارض جانبیِ ناشی از مبارزه با نقاط ضعف را خنثی می کند. همچنین امکان جذب کمک الهی را که برای تسلط بر نقاط ‌ضعف و از بین بردن آنها ضروری است، فراهم می‌کند بنابراین، پایه‌ی سیرکمال معنوی، ایمان توأم با صداقت به خدای حقیقی است.

س: چرا شما به عمل به معنویت در راستای زندگی روزمره تا این حد اهمیت می‌دهید؟ اگر امکان دارد توضیح بیشتری بدهید؟

ج: در قدیم توصیه می‌شد که برای کار معنوی، باید از اجتماع پرهیز کرد، ولی واقعیت این است که معنویت و زندگی اجتماعی در تضاد با یکدیگر نیستند. از آنجا که هدف اصلی از معنویت، تکامل روح است، می‌توان گفت که بهترین محیط برای روح اجتماع است تا در آن، انسان بتواند در برهمکنش با همنوعان خویش، صفات مثبت خود را پرورش دهد. اگر در هر موقعیتی؛ با دیدی معنوی به وقایع نگاه کنیم و در زندگی روزمره‌ی خود سعی کنیم افکار و اعما‌ل و نیاتمان با اصول معنویت فطری مطابقت داشته باشد،‌ هر عملی معنوی محسوب می‌شود و دیگر لزومی ندارد برای عمل به معنویت خود را محدود به زمان یا مکان خاصی کنیم.

در واقع معنای «معنویت در زندگی روزمره» این است که حضور خالق را به طور مدام احساس کنیم و خود را تنها نبینیم، و در هر حرکتی، رضای او را به خواست خود ترجیح دهیم. رهرو از توجه دائم به مبدأ بهره‌ی زیاد می‌برد: اطمینان و آرامش درونی‌اش تقویت می‌شود. انگیزه‌ی مثبت و انرژی محرکی در درونش تولید می‌شود که باعث خودشناسی بیشتر او و همچنین اعتقاد قوی‌تر به رابطه‌ی خودش با مبدئش می‌شود. میدان ادراکش وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌گردد. در نتیجه می‌تواند به تدریج پاسخ سؤالات ذهنی خویش را ‌پیدا کند.

بُعد دیگر معنویت اینست که در هر لحظه از زندگی در رفتار خود با دیگران، حقوق آن‌ها را در نظر بگیریم و آنچه که برای خود می‌پسندیم‌، برای دیگران نیز بپسندیم و ضمناً در موقع ضرورت، از حق خود نیز، دفاع کنیم.

یکی از تعالیم معنوی اینست که «بدی» ماهیت خلقتی ندارد بلکه در اثر اختلال در عملکرد موجودات مسئول مثل انسان حاصل می‌شود. بنابراین انسان وظیفه دارد با بدی مبارزه کند. البته نباید سبب شود که مردم را بد ببیند یا برای آن‌ها بد بخواهد. در چنین شرایطی است که گذشت معنی‌ پیدا می‌کند و مدارا و دلسوزی تجربه می‌شود.

نتیجه‌گیری اینست که در طی زندگی روزمره، و با توجه دائم به درونِ خود و به دیگران و همچنین به مبدأ است که انسان می‌تواند به معنویت عمل کند و سبب رشد روحی خود شود.



برگرفته از سایت Ostadelahi.com