کوشش، همان نتیجه است
کوشش مجموعه تلاشهایی است که برای رسیدن به یک هدف صورت میگیرد. از اصطلاح « نابرده رنج گنج میسر نمیشود» چنین به نظر میرسد که عکس آن نیز درست است، بدین معنی که « حاصل رنج لزوماً گنج باید باشد». اما برای شخصی که در جهت بهتر شدن خودتلاش میکند، شاید نتیجهی به دست آمده نتیجهی مورد انتظار نباشد.
« سالهاست تلاش میکنم توجه بیشتری نسبت به رعایت حق دیگران داشته باشم و بیشتر به فکر اطرافیانم باشم. با این حال اغلب این موضوع را فراموش میکنم و فرصتهایی را که برای اظهار محبت و توجه به دیگران پیش میآید را از دست میدهم. هر بار فکر میکنم در این مورد پیشرفت نکردهام و احساس میکنم، هدفی که برای خود قرار دادهام دور از دسترس است. با این حال ناامید نمیشوم و به کوشش خود ادامه میدهم…»
از گفتهی این شخص چنین بر میآید که وقتی سالها با یک نقطه ضعف، مبارزه میکنیم، ولی نتیجهی چندانی به دست نمیآوریم، ادامهی تلاش و کوشش در این زمینه بسیار مشکل میشود. در واقع بعضی از نقاط ضعف ما آنقدر عمیق و دامنهداراند که هر چه کوشش کنیم، باز هم نمیتوانیم، بطور قطعی آنها را از وجود خود بزداییم. شاید هم خاصیت این نقاط ضعف این است که همچون دردی مزمن باعث میشوند هیچوقت در خود احساس آرامش نکنیم. گاهی اوقات وقتی با یکی از نقطه ضعفهای خود مبارزه میکنیم، ممکن است به نظر بیاید که پیشرفت محسوس و سریع است یا تصور شود که بعد از مدتی مبارزه، آن نقطه ضعف از بین خواهد رفت. از بین رفتن قطعی یک ضعف اخلاقی، چنانچه بر فرض، امکان هم داشته باشد، مستلزم چنان پشتکار و تلاش دامنهداری است که اگر بعد از چند ماه یا حتی چند سال مبارزه، برآوردی از آن بکنیم، به نظرمان میرسد که در حال رکود و توقف بودهایم. به این میماند که در جهت مخالفِ حرکتِ یک پله برقی، قدم برداریم و علیرغم خستگی و زحمتی که متحمل میشویم، هیچ به جلو نرویم. توقع پیشرفت محسوس داشتن ما را به دام میاندازد، چنین توقعی گرچه منطقی و بجا به نظر میرسد، ولی میتواند توقعی بیجا باشد. حال به درد دل دوستمان برگردیم و نکتهای آموزنده از تجارباش را بینیم.
« با این حال نا امید نیستم و به کوشش خود ادامه میدهم… با آنکه نتایج، آنچه در وهلهی اول انتظار داشتم نیستند و تبدیل به یک انسانِ شریف و نمونهی سخاوت و نوع دوستی نشدهام، اما در گذشته، دیگران اشکال مرا میدیدند، ولی الان خودم آن را میبینم. قبلاً فرصتهایی که به من امکان میداد، اشکال خود را ببینم، نادیده میگرفتم، و حتی آنها را نمیدیدم، در حالی که الان با آن که هنوز هم به طور کامل متوجه همهی فرصت ها نمیشوم، اما موقعیت ها را بهتر درک میکنم. گویی آگاهی من صیقل داده شده، دید بهتری پیدا کرده ام و تجارب زندگی را با عمق بیشتری احساس میکنم. به عبارت دیگر، احساس میکنم کمی پختهتر شدهام و همان آدم قبل نیستم.»
بهطور خلاصه میتوان گفت پیشرفت همیشه وجود دارد ولی اکثر اوقات متوجه آن نیستیم. زیرا پیشرفت ما فقط در زمینهی آن عملِ بخصوص نیست ( علامت بیرونی کمال) بلکه در شناختی است که از خود پیدا کردهایم و همچنین در شناختی است که از یک صفت اساسی دیگر بهنام اراده پیدا کردهایم (علامت درونی کمال). نقطه ضعف از وجود ما ریشه کن نشده است و هنوز به آرامش نرسیده ایم، ولی نگرشمان از خود و اطرافمان تغییر کرده است.
حال که بسیاری از اوقات نتایج نامحسوس و نادیدنی هستند و افق دور بهنظر میرسد چه کنیم تا از میدان به در نرویم؟ در اینجا باید مثال یک قهرمانِ پرش را، که اغلب در تلویزیون میبینیم، سرمشق خود قرار دهیم. ببینیم در ذهن او که با عمل خارقالعادهاش تحسین همگان را بر میانگیزد، چه میگذرد؟ این شخص بهطور مداوم عضلات خود را تقویت میکند. همیشه خود را به جهش نهایی نزدیک میکند. با این حال، هیچ وقت دروناً، از کار خود راضی نیست، و میل به جهش بیشتر و بیشتر دارد. چون برای خود، حد ثابتی را تعیین نکرده است. هر رکورد جدیدی را که میشکند، باز در صدد است تا از آن نیز فراتر رود. او بهطور مداوم، در حال نزدیک شدن به حرکت کامل، و الگوی کمالی است که عملاً قابل دسترس نیست. این نهالِ فکریِ رسیدن به کمال است که باید در خود کاشت و آبیاری کرد تا ذهنیتِ «کوشش بدون نتیجه»، که باعث دلسرد کردن و بیرون راندن ما از میدان مبارزه است، از میان برود.
در این جا کار تمام نمیشود. این کارآیی تحسین آمیز، تنها قسمت «آشکار» کوشش محسوب میشود. در اینجا کوشش ارزشمند دیگری در نهادِ کار وجود دارد که به چشم نمیآید. این تلاشی نادیدنی است که در پشت پرده به ثمر میرسد، و با زندگی روزمره آمیخته است. تلاشی روزانه که آن ورزشکار ماهها و سالها انجام میدهد. هر روز صبح، سر ساعت معینی از خواب بیدار میشود، رژیم غذایی مخصوصی را رعایت میکند، چندین ساعت نرمش و ورزش و تمرین سرعت میکند، خود را به دیر خسته شدن و مقاومت عادت میدهد، تا بالاخره به پرش از مانع برسد و آن را هم چند ساعت تمرین میکند. او این کار را هر روز با صلابت و دور از انظار، نه بهخاطر افتخار و مباهات، بلکه از روی وظیفه انجام میدهد. این زحمت را به این دلیل متحمل میشود که میداند این کوشش، شرط ضروری پیشرفت و حفظِ کارایی بدنی او میباشد. حال اگر رکورد جدیدی را هم نشکند، این تلاش روزمره و ممتد که در خود پرورانده است نه تنها قدرت عضلانی او را افزایش داده، بلکه ظرفیت قلب و گردش خون و سوخت و ساز بدنش را تنظیم کرده است. اگر از کار برجستهی او که در مسابقهی نهایی در تلویزیون پخش میشود صرف نظر کنیم، ورزشکار ما از نقطه نظر فیزیولوژیکی یک فرد موفق محسوب میشود، چون به مدد کوشش، شرایط بدنی فوق العادهای پیدا کرده است.
در معنویات هم بههمین ترتیب است. کوشش، ما را تغییر میدهد، ولی ما آن را همیشه حس نمیکنیم. در واقع هر کوششی مؤثر است، چه آن را احساس کنیم، چه نکنیم. این تأثیر بر عمقِ وجود ما اِعمال میشود و ماهیت ما را تغییر میدهد. روح ما، یعنی عمق وجود ما را استحکام میبخشد و جلا میدهد. اگر همانند آن ورزشکار که حدی برای خود قرار نمیدهد، هدف فوری و کوتاه مدت را مقصد نهایی خود قرار ندهیم، هر روزی که میگذرد قدم کوچکی بهسوی کمال خود برمیداریم، و به این واقعیت شگفت انگیز میرسیم که هر کوششی که به منظور نزدیک شدن به انسانیت حقیقی باشد، به ما انرژی تازهای میدهد تا در جهت دیگری کوشش کنیم. نتیجهی کوشش، کوشش است.
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
این مقاله بسیار مقید و تشویق کننده است. زیرا ما غالبا بعد از مدتی تلاش اگر به نتیجه مطلوب نرسیم، در مبارزه با صفات منفی خودمان دچار تردید و سسنی میشویم.و این درست همان دام نفس اماره است. ولی اگر به این نکته کلیدی مفاله توجه کنیم که پیشرفت ما در دو زمینه است: بیرونی و درونی. متوجه میشویم که هر قدمی که بر میداریم مفید است. و ما را به سوی هدف اصلی جلو میبرد.یاد این شعر افتادم که میگوید: رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. ما هم باید فقط در این فکر باشیم که در اعمالمان تداوم داشته باشیم.
با تشکر از زحمات شما,
با توجه به این که “همراه کوشش در انتظار نتیجه نباشیم” به من کمک کرده امیدوارتر در تلاش خود باشم و پیشرفت خود را با مقدار کوشش اندازه گیری کنم تا با نتیجه. این طرز فکر همچنین باعث کمک در جلوگیری از امکان ایجاد غروری که در اثر افکار ” من بودم توانستم به نیتجه برسم” نیز می شود.
این مقاله از این نظر جالب است که کوشش را به نتیجه وصل نمی کند. به نظر من خیلی مشکل است. البته باید در عمل ببینم چطور میشود ولی در حد ذهن، آن را مشکل یافتم. چگونه انسان میتواند به نتیجۀ کار بی اعتنا باشد؟ در فلسفۀ هندو شبیه این هست و آن را مخصوص کسانی میداندکه از چرخۀ رنج، بیرون آمده اند . خیلی دوست داشتم که بدانم استاد الهی در این باره چه میگویند؟ آیا کسی میتواند کمک کند ؟
با تشکر از این مقاله بسیار خوب و قابل عمل در زندگی روزمره. در این مقاله کوشش و نتیجه کاملا در ارتباط مستقیم هستند ولی منظور از نتیجه در این مقاله، آن نتیجهای که ما برای خود در نظر گرفتهایم و گاهی آنقدر دور از دسترس است که ممکن است به ناامیدی بینجامد نیست. در اصل نتیجه، هر موفقیت کوچک در زندگی روزمره است. مثلا آدم خوشرویی نیستم و قبلا با دیدن همسایهام فقط به گفتن سلامی از روی ادب قانع بودم. ولی الان با دیدن او رفتارم صمیمانهتر شده است. در اینجا کوشش من به نتیجه رسیده ولی این نتیجه ، شروع کار است و مرا بعد از مدتی به نتیجه بالاتری میرساند.
در تعلیمات استاد الهی همواره روی کوشش تآکید شده است، و کمتر از نتیجه صحبت شده. نمونه ها در گفتارها فراوان است: «ما باید تا میتوانیم کوشش کنیم، بقیه را به کَرم او واگذار کنیم. شخصاً در دورهی زندگانی تا آنجا که توانستهام با نفس مبارزه کنم و بر او غلبه کنم کوتاهی نکردهام….»
« سرمایهی طی سلوک، ایمان و ارادهی توأم با کوشش است. »
با تشکراز مقاله بسیار مفیدتان.درک مفاهیم اصول واخلاق الهی مستلزم پرورش فکر توام با عمل می باشد.تجربه شما باعث شد که من کمتر از بازده اعمالم نا امید شوم و با تشکر از بانی این سایت با ترجمه مقالات که سبب شد من نیز بتوانم از آن سود ببرم.
بسیاراستفاده بردم سوال مراجواب دادیدخواهش میکنم باز هم از این مقاتآبنویسید باتشکر
بسیارعالی بود باسپاس فراوان
سلام
خسته نباشید
ممنون از مطالب بسیار مفیدتون بی نهایت ممنون و سپاسگذارم.
از لطف فراوانتان در ترجمه و در اختیار قراردادن اینگونه مطالب بسیار عملی ، بی نهایت ممنونم. همواره موفق و در پناه او باشید.
سلام
با تشکر از مقاله دلگرم کننده تان، چون همین مشگل را دارم ، قبلا فکر می کردم که روی خودم کار می کنم ولی وقتی دیگران اشکالاتم را گوشزد می کردند ، باور نمی کردم و اشکال را از آن ها می دیدم ، ولی مدتی است که نقاط ضعف ام رابه وضوح می بینم و در طی روز آن ها را بررسی می کنم و سعی می کنم که در موقعیت های مختلف راه های مختلفی را برای بهتر شدن آن ها امتحان کنم، البته نقاط ضعف هایم اینقدر عمیق و زیاد هستند که فقط با فکر کردن و چند بار مبارزه از بین نمی روند و انتظارش را هم ندارم. مثلا برای عصبانیت که یکی از بزرگترین نقاط ضعف ام است(البته بقیه هم به همین اندازه بزرگند) مدت هاست کار می کنم الان وقتی عصبانی می شوم به وضوح می بینم که یک موج بزرگی از خشم از درون ام بلند می شود که آن را بصورت گرمایی بسیارداغ، بغض ، و ناتوانی شدید حس می کنم، در این لحظه است که حیوانیت این نقطه ضعف را می بینم ،واقعا آن را به صورت حیوان بزرگی می بینم که می خواهد بلند شود و حمله کند،گاهی می توانم آرامش کنم ولی بیشتر اوقات اول بروز می کند و بعد پشیمان می شوم ، پی بردم که اشکال این است که به خودم فرصت فکر کردن نمی دهم و فوری عکس العمل نشان می دهم ، همیشه به خودم نهیب می زنم اول فکر کن بعد حرف بزن یا بعد عمل کن .به هر حال باید کل رفتارم را بررسی کنم تانقاط ضعف هایم را ببینم و برای این کار مدت هاست چارتی درست کردم و تمام مشگلاتم را نوشتم و هر شب آن ها را بررسی می کنم و علامت می زنم و در طی روز هم آن ها را در ذهنم مرور می کنم با این حال وضع چندان مناسب نیست ولی خوشحالم که بالاخره کاری می کنم .
کوشش، همان نتیجه است
خواندن این مطلب حسابی فکر مرا دگرگون کرد.
با تشکر رضا
باتشکر فراوان
فکر می کنم پشیمانی یکی از نتاج درونی وبسیار مفید تلاشی است که ظاهرا جواب نداده .
همیشه ما به کوشش قبل از اعمالمان فکر می کنیم درصورتیکه تجزیه وتحلیل افکار و گفتار واعمالمان بعد از انجام یک کاربرخلاف ،خود نوعی تلاش محسوب می شودکه می تواند نتایج بسیار مفیدی درجهت شناخت و رشد دادن روحمان داشته باشد
با احترام
در مورد مطلب زیر از این مقاله بسیار مفید :
چنین به نظر میرسد که عکس آن نیز درست است، بدین معنی که « حاصل رنج لزوماً گنج باید باشد».
این سوال برایم مطرح شد : خیلی وقتها انسان به دلیل ناآگاهی رنجهایی می برد که نه تنها گنجی ندارد بلکه رنج هم به دنبال دارد ، مثلا شخصی که برای دزدی به هزار سختی ورنج از دیوار خانه کسی بالا می رود ،نتیجه ان یا کسب مال دزدی است که اصلا چیز خوبی نیست یا به دست پلیس افتادن بنابراین رنج کشیدن هم باید با هوشمندی وشعور معنوی توام باشد تا واقعا گنجی در پی داشته باشد ؟؟؟
با احترام
با سلام و تشکر از بانی این سایت
من سال ها ست که با صفت منفی درونی که همچنان باقی است درگیر هستم.بار های زیادی در مقابل آن شکست خورده ام و گاهی توانسته ام در مقابل آن مبارزه کنم، در گذشته وقتی مشغول مبارزه بودم(بعد از این که خداوند به من فهماند این صفت ،عیبی است که باید با آن مبارزه کرد ) انتظار داشتم که این صفت به کلی از وجود من محو شود،بعد ها متوجه شدم که نفس اماره با این استدلال که دیدی بعد از این همه سختی همچنان این صفت باقی است ،پس اصلا شاید این صفت طبیعی است که در تو باشد استفاده میکند و بااستدلال فریبم میدهد
امروزه هنوز احساس میکنم که میل به آن صفت باقی است
اما میدانم:
۱- در اثر مبارزه اراده ام در جهت مخالفت باآن بیشتر شده -۲- نفس اماره را بیشتر شناخته ام و بعضی از حربه هایش را شناخته ام.
تا او چه خوا هد
خدا از روی لطف خود نتایج را در زمانی که خود صلاح میداند دخالت خواهد داد.امیدمان همواره به کرمش است.
در اصل بنظرم بهتر بود نام این مقاله ” اصل در معنویت توجه است ” یا “سرمایه طی سلوک توجه و ایمان توام با کوشش است” می بود. عنوان مقاله بدون اینکه اهمیت توجه و تفکر آگاهانه و عمل از روی اراده را مورد بررسی قرار دهد خواننده را به عادت کردن به مبارزه بدون توجه و اتوماتیک شدن بدون آگاهی دعوت میکند. نمیدانم از کجا و با صرف اینکه نباید انتظار و توقع دیدن نتایج پایدار داشت؛چطور توجه به نتایج کار و بررسی دقیقتر آنرا همسان با توقع دانسته است! در حالیکه بنا به قانون علیت و در جهان علی مفهوم مطالعه علمی معنویت چیزی جز توجه و مراقبت دقیق و عالمانه نیست حتی اگر بعد از یک عمر به نتیجه دلخواه نرسیم، بازهم نمیتوان نتیجه گرفت که عادت کردن به دیدن عدم موفقیت صحیح است یا محاسبه عملکرد نوعی توقع است. بلکه اصل توجه است و عمل آگاهانه. البته این مهم در مقاله بعدی ایشان به لطف تعریف جامعی که از استاد الهی آمده است اصلاح شده است.
بنظرم در اینجاهم آن تفاوت شگرفی که در اندیشه استاد الهی وجود دارد ( با مراجعه به مقاله دینداری و اثبات این موضوع که تفکر استادالهی بسیاری از سردرگمی هایی را که شخص در مبارزه با نفس ممکن است دچار آن شود برطرف مینماید)به نحو بارزی به چشم میخورد
با سلام تشکر
این موضوع شبیه آزمایشات شیمی است البته ممکن است استنباط بنده اشتباه باشد ولی به نظر میرسد یکی از دلائل اینکه میگویند دنبال نتیجه نباشید خودشناسی کم ما و قضاوت نادرستمان در مورد خویش است مثلاً در شیمی وقتی نسبت به یک واکنش ، مواد اولیه ، مکانیسم آن و همچنین نوع واکنش شناخت نداشته باشیم نمی توانیم انتظار داشته باشیم محصول را پیش بینی کنیم لذا ابتدا باید پایه را یاد بگیریم و از اصول آگاهی پیدا کنیم و واکنش را به کسی بسپاریم که خود به این واکنش واقف است و بهترین محصول را با کم خطر ترین مواد اولیه با کاتالیزور مناسب و در زمان کوتاهتری انجام می دهد فعلاً ما باید مواد اولیه را تهیه کنیم که او این امکان را داشته باشد با توجه به مشیت خویش و هر آنچه خود میداند واکنش را پیش ببرد . دنبال نتیجه بودن روند آزمایش و واکنش را فقط کند میکند این یه موضوع علمی است اگر دقیق فکر کنیم متوجه میشویم اینکه به نتیجه فکر نکنیم ناشی از رحمانیت و کرم اوست و علم ناقص ما را نشان میدهد اصلاً همینکه ما هر نتیجه ای پیش بینی میکنیم به وقوع نمی افتد نشانه قضاوت اشتباه و آگاهی کم ما از خود دارد . هر چه ما بیشتر عمل کنیم آنهم به اصولی که خدا در هر دوران از مخلوق انتظار دارد به معنای عامیانه دست خدا باز تر است البته خداوند دستش همیشه باز است و ناممکن برای او نیست ولی اراده اش را به امر محال و ناممکن تعلق نمی دهد و زیرا خود او نیز برای ما از قانون علیت که از اصول خلقت است خارج نمی شود. پس کاش به او اعتماد کنیم همین.
در این شکی نیست که نتیجه در معنویت مورد توجه نیست؛ بدین مفهوم که با عدم شناخت کافی و لازم از خود که مهمترین قسمت و نعمت در دست ماست ؛ نمیتوانیم و نمیدانیم آنچه انجام میدهیم همان است کهباید؛ از طرفی نباید فراموش کنیم که تعالیم معنوی و اصول پایه علم معنویت هم مهمترین نعمت و مکمل خود است زیرا این دو در ترکیبی متعادل منجر به شناخت کاملی از خود میگردند. پس نکته ای که مطرح است اینکه : شخص نباید و نمیتواند بدون آگاهی و بدون علم دست به آزمایشی بزند و از طرفی با تصور دانستن آگاهی هم نیابد دست به چنین آزمایشی زد! چرا که عواقب آزمایش غلط بر اساس تصورات موهوم منجر به چیزی میتواند بشود که ممکن است تا مدتها طول بکشد تا جبران شود ؛البته در صورتیکه نیت شخص خیر باشد و با ایمان انجام دهد زیرا ما در عالمی تابع قانون علیت زندگی میکنیم و مقصودم اینست : در چنین شرایطی حتما شخص بهتر است بعنوان دانشجو و نه آماتور یا از سر تفریح و تفنن تحت نظر شخصی باتجربه و حتما با مشورت او آزمایشها را انجام دهد و قطعا در چنین شرایطی است که دانشجو مدام نتایج را به استاد راهنما گزارش میدهد و آنها را نه برای دیدن نتیجه خاص بلکه برای شناخت دقیق و مطالعه صحیح و مهمتر از همه پرورش فکری صحیح بااو درمیان میگزارد و ثبت کرده و به بررسی نتایج و اصلاح رفتار و…
میپردازد
با سلام وادب
اگر قرار بود بنده کامل خلق شودم هیچ کاری برای خدواند نداشت که مرا کامل خلق کند ( تا با این اخلاق عجیب و غریب ) در تعاریف سیستم ها داریم که از برهمکنش فعالیت های سیستم انرژی به وجود می آید که به آن سینرژی گفته می شود و این انرژی قابل دیدن و اندازه گیری نیست .
به نظر بنده در سیستم انسان نیز این سینرژی بسیار مهم است که شاید مایه حیات و یا علت کاهش و افت انرژی مبارزاتی باشد و ما با کوشش هر چقدر این سینرژی را افزایش دهیم انرژی مان برای مبارزه با نفس بیشتر می شود . در مبارزه با نفقطه ضعف خاصی دو مورد پیش می آید ۱ ) ما به نقاط ضعف های دیگری آشنا می شویم ۲) نقاط ضعف دیگری را از بین می بریم .
ضمن اینکه بعضی اوقات علت اینکه ما می خواهیم نقاط ضعف هایمان از بین برود بدین علت نیست که آن نقطعه ضعف از بین برود بلکه به خاطر تنبلی جهت مبارزه با نفس است .
من کتاب (( نابرده رنج ….)) را خواند ام کتاب کوچکی است به نظر مفید ببیاید . موفق و پیروز باشید
حقیفتا بسیار عالی و کاربردی بود و یادمان باشد که بدون کمک ویاری او عاجز و ناتوانیم من که هر روز این واقعیت را به خود یاد آوری می کنم.با سپاس فراوان
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
خداوند همیشه در زندگی ما حضور دارد فقط ماتوجه نمیکنیم تلاش از ما نتیجه از او …
با عرض سلام وسپاس فراوان از مطالب بسیار آموزنده ای که در سایت قرار می دهید.
“علامتهای بیرونی و درونی کمال “و اینکه ” کوشش درون ما را تغییر میدهد” نکات بسیار قابل توجه و کاربردی است.
با تشکر از مقاله کاربردی و بسیار امیدوار کننده تان؛
در دانشگاه درسی داشتیم که من به آن علاقه داشتم. سر تمام جلسات تقریبا حاضر می شدم و تمرینات را هم در حد توان انجام میدادم و حتی به بقیه همکلاسیها هم کمی کمک می کردم. البته استادم این فعالیت کلاسی مرا می دید. روز امتحان بنا به دلایلی حال جسمانیم بد شد و وقت هم کم آوردم و نتوانستم به درستی آن امتحان را انجام دهم طوری که اگر میخواستند نمره همان جلسه امتحان را به من بدهند آن درس و واحد را رد می شدم. پس از جلسه به استاد گفتم نتوانستم سوالات را پاسخ دهم.
نتیجه اینکه استاد نمره ۲۰ به من داد و گفته بود که من چون کار کلاسی تو را دیده ام و از وضعیت تو خبر دارم نمره ات را دادم.
با این تجربه و این قیاس فکر کنم بشود گفت نمره را به کوشش ما میدهند نه به برد یا باخت ما در مبارزه.
مرسی
یکی از نقاط ضعف اساسی من تنبلی است در همه ی زمینه ها و حس می کنم در این مورد نفس به شدت بر من غالب است.
برای مقابله با تنبلی (شدید) چه کنم؟
به خاطر این تنبلی هم در تلاش معنوی مشکل دارم هم مادی ؟
واقعاً حس می کنم که کم میارم؟
می دونم که باید مبارزه کرد ولی حس می کنم نمی تونم . از نظر تئوری می دونم که باید تلاش کرد و این با خودمه ولی عملاً توش موندم.
چه کنم؟
با سلام، در پاسخ به دوست عزیز محسن.س
۱- من هم با تنبلی خودم مشکل دارم و گاهی مواقع عود می کنه و بیرون اومدن از این گودال تنبلی خیلی سخت میشه. تا حالا به این نتیجه رسیدم که از خیلی پیش همیشه خدا منو در شرایطی قرار داده تا بتونم به تنبلی فایق بیام. مثلا همیشه فاصله مدرسه، دانشگاه یا محل کارم از منزلمان خیلی دور بوده، همیشه مجبور بوده ام صبح خیلی زود از خواب بلند بشم و تقریبا همیشه مشغول هستم و البته نفسم هم غرغر می کنه. به عبارتی بصورت جبری تنبلیم تحت فشاره. آیا شما هم چنین شرایطی دارید؟
۲- من روی عصبانیت خودم مدتی کار و مطالعه کردم و چیزهایی متوجه شدم ازجمله اینکه اگه صبح صبحانه نخورم ریسک عصبانی شدنم بالا میره که دلیلش پایین اومدن قند خونه که به دکتر مراجعه کردم گفت بعضیها طاقتشون کمتره اینطور میشن سعی کن صبح صبحانه بخوری. یا وقتی دارم سرما میخورم یا کم خوابی دارم. البته اینها دلیل موجهی برای میدان دادنبه نفس نیست ولی منظورم اینه که گاهی دلایل اینطوریه. مثلا کسی رو میشناسم که صبح به سختی از خواب بلند میشه و شاید به نظر آدم تنبلیه اما خودش متوجه شده غده تیروئیدش مشکل داره و این روی خوابش تاثیر گذاشته. آیا شما نیز این مورد رو بررسی کرده اید؟ کجاها و در چه شرایطی تنبلی شما بروز میکنه؟
۳- مبارزه با نقاط ضعف خیلی مشکله و واقعا باید به خدا پناه برد. اما میشه از موارد خیلی کوچک و به ظاهر ساده شروع کرد. مثلا من گاهی برای تنبیه نفس زمانی که می خوام از عرض خیابون عبور کنم کمی یا گاهی زیاد، راههم رو دور می کنم و میرم از خط عابر پیاده یا پل عابر پیاده عبور می کنم. البته اگه حتی همین کار های کوچک(برای هرکس فرق می کنه) از روی برنامه باشه تاثیر بیشتری میذاره مثلا با خودم قرار گذاشتم تا ۴۰ روز موقع عبور از خیابان از روی خط عابر یا پل عبور کنم و اگه خطا کردم به جای تنبیه چند صفحه مطالعه مفید می کردم.
ببخشید زیاد گویی کردم. این تجربه و نظر شخصی بود.
موفق باشید
یکی از مهمترین نتایج کوشش بدون نتیجه َشکستن نسبی غرور در من بوده است. من حدود ده سال است که مشغول مبارزه با صفتی هستم که قبل از ان در خودم نشناخته بودم تا حدی که این عیب برای من که ادعا داشتم انسانی مقاوم و صبور هستم کوچک و مسخره جلوه می کرد. این ده سال جدال و کوشش متاسفانه با نتیجه نه چندان ملموس به من کمک کرد تا در هیچ عملی و تلاشی منم نگویم و هستی نکنم و یقین داشته باشم که بدون کمک او هیچم. همچنین کمتر به نقاط ضعف دیگران توجه کنم و به عیب های خودم بنگرم و عملکرد دیگران راقضاوت نکنم چون واکنش های افراد وابسته به شرایطی است که در ان قرار می گیرند
به یاد این فرمایش آقای دکتر الهی در یکی از دروسشان می افتم که کسانی که خدای زمانشان را می شناسند فقط کافی است در این دنیا در مورد یک صفتی جوانه اش را بزنند ، فکر می کنم این بدان معنی است که خداوند از ما انتظار تلاش دارد نه نتیجه
سلام به همه دوستان عزیز
به نظر من شاید کمتر شخصی وجود داشته باشد که کمتر از حدی که تلاش و کوشش کرده است نتیجه گرفته باشد یعنی میتوان گفت همواره خداوند بیشتر از آن چیزی که مخلوقش تلاش میکند، به او امتیاز میدهد (البته بنا به مصلحت وشرایط شاید مواردی بطور استثناءهم هست ) پس با توجه به این موضوع ویا بهتر بگوییم اصل رحمت و کرم خداوند همیشه به اندازه تلاش و زحمت کشیده شده نتیجه میگیریم حالا ممکن است این نتیجه آنی باشد و قابل لمس یا اینکه در وجود ما تاثیر مثبت داشته باشد که ممکن است خودمان هم فورا متوجه اثر مثبت و عواقب مثبت آن بر روی خودمان نباشیم و اثرات آن را در آینده درک کنیم اما در کل به هر شکل و صورتی باشد خداوند نتیجه زحمات مثبت ما را به بهترین نحو وبیشترین مقدار خواهد داد پس بیاییم« بندگی و کار به شرط مزد نکنیم که خداوند خود رسم بنده پروری خوب داند»
در آخرهم خیلی تشکر میکنم از بانی این وبلاگ متیس عزیز که چنین مطالب پر باری را در اختیار ما گذاشته سبب شده است که از تجربیات خوب دوستانمان استفاده کنیم.
با سلام و تشکر
دوست عزیزم یونس ، چقدر دوست داشتم عمیقاً و با تمام وجود روحم به این یقین و فرمایش شما می رسید ، در مورد تلاش بنده وقتی تلاشی نمی کنم حتی ممکن است خیلی بهتر از وقتی جواب بگیرم که تلاشی می کنم ، وقتی نمی توانم تلاش کنم یا بهتر بگویم تلاشم “کم” است ،خداوند چندین برابر آن تلاش به من نتیجه می دهد، ولی اگر زمانی در مورد چیزی تلاشی بیشتر کنم به حدی نتیجه ی عکس می دهد که ممکن است از نعمتی “محروم” نیز بشوم به حدی که برخی اوقات انگیزه ی تلاش از من گرفته می شود .در حال حاضر دلیل تلاشهای کوچکم این است که او از ما خواسته تلاش کنیم ،ولی واقعاً همیشه منتظرم در مقابل تلاش سختی ببینم.نمی دانم شاید به این مربوط است که به محض تلاش بیشتر دچار غرور می شوم و فکر می کنم خیلی کارم درست شده . بهر حال هنوز دلیل این سیکل معیوب را نمی دانم……کاش به او اعتماد داشتم و واقعاً ایمان داشتم او خیر مخلوق را می خواهد ، ولی متاسفانه ایمان ضعیفم باعث می شود به او اعتماد نداشته باشم و احساس ترس کنم…
مرحبا به خانم مریم که به نکته مهمی اشاره کردند .
( یکی از مهمترین نتایج گوشش بدون نتیجه شکستن نسبی غرور است ) نکته مهمی است مضافآ اینکه احتمال دارد انسان خود بین و خود پسند هم بشود ، که مضاراتش این است
غرور بطوری مضر است که از هر کناهی بیشتر روح را ضعیف ونفس را قوی می کند . برهان الحق ص۳۷۵
اگر ادم توانست نخوابد یا قطع خوردن و اشامیدن کند ………….انوقت معلوم میشود از فقیری و عاجزی طبیعت دور شده و میتواند غلو بکند ……………
برهان الحق ص ۳۷۵ – ۳۷۶
انسان خود بین نمیتواند محاسن دیگران را ببیند.
گ ۷۷ – در عالم سلوک خود خواهی و خود بینی و خود پسندی بدترین عیب است .
گ ۲۱۸ – خود پسندی ، خود خواهی ، تکبر ، خود ستائی و منم در هر دو دنیا نا پسند است .
ضمن تشکر از مقاله ی کاربردی و مفیدتان.من هر بار که با اقکار منفی ام مبارزه میکردم و شکست می خوردم به این نتیجه میرسیدم که در این راه پیروزی وجود ندارد.ولی چند ماهی است که با یاداوری این جمله که تلاش همان نتیجه است انرژی و انگیزه ی دو چندانی برای مبارزه دارم وبا توجه بیشتر وتوکل عمیقتر خیلی موفق تر بوده ام.
سلام و با تشکر إز زحمات متیس بلاگ به وا قعیت متوجه شدم قبل إز کوشش مردم متوجه اشتبا هات من می شد نند بعد إز کو شش خودم را متوجه اشتبا هاتم می کنند چون در مورد هر نفسی سعی و کوشش میکنم قدرت نفس را حس می کنم و به ضعف خو د پی می برم ولی نا امید نمیشوم وبأ کرم خدا به کوششم آدامه می دهم من اموخته ام که بدون کمک خدا مبارزه با نفس امکان ندارد پس ازمن حرکت و إز خدا برکت مرسی .
ممنون از این مقالهء کاربردی
«اما در گذشته، دیگران اشکال مرا میدیدند، ولی الان خودم آن را میبینم.»
نکتهء فوق را مدتی است که تجربه می کنم. راستش را بخواهید، آنقدر از خودم بدم آمده بود که قابل وصف نیست. ولی حالا که این مقاله را خواندم، دیدم که نشان بدی هم نیست. شاید در برخی موارد خود شکست های پی در پی نشانه های پیروزی است. اگر کوشش نکنیم و شکست نخوریم که پیروزی حاصل نخواهد شد.
ممنون
باعرض سلام :
ـــبا آنکه نتایج، آنچه در وهلهی اول انتظار داشتم نیستند و تبدیل به یک انسانِ شریف و نمونهی سخاوت و نوع دوستی نشدهام، اما در گذشته، دیگران اشکال مرا میدیدند، ولی الان خودم آن را میبینم. قبلاً فرصتهایی که به من امکان میداد، اشکال خود را ببینم، نادیده میگرفتم، و حتی آنها را نمیدیدم، در حالی که الان با آن که هنوز هم به طور کامل متوجه همهی فرصت ها نمیشوم، اما موقعیت ها را بهتر درک میکنم. گویی آگاهی من صیقل داده شده، دید بهتری پیدا کرده ام و تجارب زندگی را با عمق بیشتری احساس میکنم. به عبارت دیگر، احساس میکنم کمی پختهتر شدهام و همان آدم قبل نیستم.»
با خواندن این متن، این پاراگراف بالا توجه مرا به خود جلب کرد ،من هم همینطور بودم اشکالات خودم را نمی دیدم یا انها را نشانه غرض ورزی دیگران و یا ،،،،،،،،،،می دیدم ، ولی از انجایی که گفته اند در هر موردی که پیش می اید نگاه خود را از دیگران بر دارید و به درون خود نگاه کنید وهمراه با دستور العمل های دیگر مثل شناسایی نقطه ضعفهای خود ، راه های مبارزه با ان ، دلسرد نشدن ، منتظر نتیجه نبودن و ،،،،،،،،،،کمک بزرگی کرده ،که حالا لااقل می توانم بعضی از اشکالاتم را بهتر ببینم وهمان طور که اشاره شده ،گویی اگاهی مان صیقل پیدا کرده ، ونتیجه ان این است که ،مسایل زندگی فرقی نکرده ولی دید من فرق کرده و چیزهایی که باعث نگرانی و اضطراب ویا ناراحتی ام و،،،،،،، می شده حالا با دید عمیق تری نگاه می کنم. سعی وتلاشم را در حد شعورم انجام می دهم بقیه را به او می سپارم. تا خودش کمکمان کند.