مصاحبه با پروفسور بهرام الهی درباره نوعدوستی
سایت e-ostadelahi.fr « مصاحبهای با پروفسور بهرام الهی» تحت عنوان نوعدوستی انجام داده است. پروفسور الهی، فرزند استاد الهی، بیش از چهل سال با تحقیقات و تجربیات شخصی، به تدقیق در فلسفه و مشی فکری پدرش پرداخته است. او در آثار متعدد خود، فلسفهی معنوی استاد الهی را معرفی کرده است. در این مصاحبه، مفهوم نوعدوستی و نکات اساسی در عمل به آن، در سیر کمال روحی بررسی میشود.
س- جایگاه «نوعدوستی» در فلسفهی معنوی استاد الهی کجاست؟
ج- پرورش محبت به دیگران در خود، یکی از پایههای اخلاقیات حقیقی است. «نوعدوستی» توأم با توجه به مبدأ و مبارزهی با نفس اماره، یکی از پایههای معنویت عملی در فلسفهی استاد الهی است.
س- چگونه میتوان به طور عملی، نوعدوستی را در خود پرورش داد ؟
ج- با انجام کارهای سادهای که از روی سخاوت و خیرخواهی انجام میدهیم، میتوان به دیگران کمک کرد: به درد دل دیگران گوش کردن. از دیگران صادقانه تعریف کردن، رفتاری دوستانه با دیگران داشتن و یا هر نوع کمک دیگر… یا با هرنوع امکاناتی که در اختیار داریم، از جمله، کمک مالی، کمک روانی، افکار مثبت نسبت به دیگران و یا حتی با نیت خوب داشتن میتوان به دیگران کمک کرد. اگر نیت کمک به دیگران را در خود رشد دهیم، ولی موقعیت عمل به آن برایمان پیش نیاید، این نیت اثری مثبت روی دیگران و خودمان میگذارد. کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاً در برنامهی معنوی خود قرار دهد.
س- فایدهی نوعدوستی چیست؟
ج- به طور کلی، هر نوع کمک به دیگران، خواه مادی، خواه روانی یا معنوی، برای خود شخص مفیدتر است تا برای سایرین. کمک به دیگران افکار مثبت را در انسان پرورش میدهد و آرامش خاطر او را فراهم میسازد. ضمناً ایجاد ذخیرهی معنوی میکند که در آن دنیا به همراه خواهیم داشت. ذخیرهی معنوی به اندازهای اهمیت دارد که در برخی موارد، سبب جهش روح به مراحل بالاتر میشود. به طور کلی، نوعدوستی، نقشی تعیینکننده در کیفیت زندگی روح وخوشی او در عالم معنا دارد.
س- اساس نوعدوستی بر پایهی همدردی و محبت به دیگران است در این صورت اگر از نوعدوستی انتظار سود معنوی داشته باشیم، این دو متناقض نیست ؟
ج- نوعدوستی یک وظیفه است که هر کسی باید به آن اقدام کند، اما نوعدوستی توأم با همدردی و علاقه نسبت به دیگران فضیلتی است که باید آن را کسب کرد. تعداد اندکی به این مرحلهی از نوعدوستی رسیدهاند. این افراد در مراحل بالای پیشرفت روحی قرار دارند و به مقام از خودگذشتگی و آزادی از قیودات مادی رسیدهاند. تا وقتی که انسان تحت تسلط نفسِ خودخواهی و معاملهگری است – در مورد اغلب ما صدق میکند- محبتی که نسبت به دیگران احساس میکند مبتنی بر سود شخصی و ناشی از علاقهای است که نسبت به خودش دارد.
س- جدا کردن نوعدوستی از احساسات و از عشق غریزی که ما را به سمت همدردی و نیکخواهی سوق میدهد، به نظر دشوار میآید.
ج- بشر طبیعتاً خودخواه است، ولی در عین حال حس نوعدوستی که تمایلی اخلاقی است، نیز در او وجود دارد. منشأ تمایلات اخلاقی سوپر اید است که ما را به سمت نیکی سوق میدهد، مثلاً ما را وامیدارد که نسبت به دیگران نیکخواه باشیم و برایشان مفید واقع شویم. بعضی این تمایل را در خود پرورش میدهند و برعکس بعضی آن را پس میزنند یا آن را در خود خاموش میکنند. خوشیِ ناشی از احساس رضایت از عمل به اخلاقیات با خوشیِ حاصل از عمل به نفس اماره از نظر کیفی بسیار متفاوت است. به همان قیاس که لذت حاصل از نجات زندگی یک انسان یا حیوان با لذت یک جایزه بگیر از دستگیری یک مجرم فراری و لذت شکارچی از شکار حیوانات یکسان نیست. احساس غرور و شادی ناشی از عمل خیرخواهانه احساسی است عمیق و دائمی. کسی که با نیت انساندوستی یا با نیت جلب رضایت خدا خود را فدای دیگران میکند، دروناً احساس تسکینی میکند که تصور آن بسیار دشوار است.. البته هرکس خودش میتواند آن را امتحان کند.
س- از نظر شما، شرایط عمل به نوعدوستی چیست؟
ج- برای آنکه عمل نوعدوستانه ما حداکثر اثر را داشته باشد، چند نکته را باید در نظر گرفت:
- انسان باید حداکثر تلاش خود را بکند تا نیتش از نوعدوستی کسب هیچگونه سود شخصی و یا انتظار پاداش نباشد. بلکه بدون هر گونه توقع و خودنمایی و در کمال رازداری، طوری عمل کند که فرد مورد کمک ناراحت نشود و خود را مدیون احساس نکند. در هر حال، آنچه مهم است نیتی است که در انجام عمل خیر داریم نه آن کاری که برای دیگری میکنیم.
- عمل ما متعادل و منطقی باشد. مثلاً وقتی میخواهیم به کسی کمک کنیم، موقعیت و امکانات خود را هم در نظر بگیریم، حقوق کسانی را که به ما متکی هستند، پایمال نکنیم، مراقب باشیم که اعمال نوعدوستانهی ما به کسی ضرر نزند و یا به دیگران تحمیل نشود.
- به جز در مواقع حساس، کمک خود را به دیگران تحمیل نکنیم، بلکه با در نظر گرفتن خواستهی آنها و بدون آن که قضاوتشان کنیم، و بدون هیچگونه احساس برتری به آنها کمک کنیم. احترام به شخصیت و آزادی دیگران اهمیت بسیاری دارد.
س- اگر نسبت به دیگران بیتفاوت هستیم و احساس همدردی نمیکنیم، در این صورت وظیفهمان چیست؟
ج- برای آنکه بتوانیم به دیگران کمک کنیم، باید حس خیرخواهی که به طور فطری ما را به سمت کمک به سایرین بدون هر گونه چشمداشت سوق میدهد، را در خود پرورش دهیم. اگر این احساس به طور طبیعی در ما وجود ندارد، باید خود را وادار به نوعدوستی کنیم تا انگیزهی خیرخواهی در ما تقویت شود. اگر ایمان به خدا داریم، این کار را برای جلب رضایت خدا انجام دهیم. بهترین روش هم ایناست که خود را به جای دیگران بگذاریم، تا کاملاً نیاز و درماندگی آنها را درک کنیم.
س- از نظر اجتماعی، نوعدوستی یعنی رسیدگی به مشکلات دیگران، یا کمک به نیازمندان، آیا منظور شما از نوعدوستی انجام این کارها است؟
ج- رسیدگی به مشکلات دیگران و مواردی که به آنها اشاره کردید، نوعدوستی است. مثلاً کسانی که به بهبود شرایط زندگی همنوعانشان یا دفاع از حیوانات میپردازند، عملی نوعدوستانه انجام میدهند. با این وصف، در عمل به نوعدوستی، کمک به نزدیکان و کسانی که هر روز با آنها ارتباط داریم، مانند همسر، فرزند، والدین، همسایه… اولویت دارد. مثلاً حمایت کردن از همسر و خود را به جای او گذاشتن ، کمک و همیاری با او و وفاداری عملی نوعدوستانه و بسیار ارزشمند است.
س- این طور که بنظر میرسد، ما تحت تسلط ایگوی معامله گر و خودخواه خود هستیم، در اینصورت چگونه میتوانیم بیتوقعی را در خود پرورش دهیم؟
ج- زندگی روزمره، محیط خانوادگی یا حرفهای، معدنی از طلا است که به ما امکان میدهد توقع را در خود تضعیف کنیم. مثلاً وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم، آمادگی این را داشته باشیم که آن شخص متوجه کمک ما نشود یا از ما قدردانی نکند و یا حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سوءاستفاده کند. اینها آزمونهایی است که برای ما پیش میآید تا خلوص نیتمان محک زده شود. هر حرکتی در جهت نیکی، باید بر ضدش غلبه کند تا به نتیجه برسد.
salam ba tashakor az shoma
besyar ali bood lotf kardid in mosahebe ra tarjome kardid omidvaram dar tamame marahel movafagh bashid
خیلی ممنون!
با مطالعه مطلب فوق، منشاگرفتاریهای انسان را میتوان «خودخواهی» دانست. «اید» ما به علت حرکت فعالانه و غیر ارادیاش و پختگیای که حاصل از سیرکمال علی حاصل نموده، عنان «ایگو» را در دست میگیرد و چنان وانمود می کند که برای موفقیت و پیشرفت باید به فکر منفعت و سود و زیان «خود» بود که همانا منظور از «خود» خودِ «اید» است. در نتیجه همه کار میکند تا «خواسته»هایش را منطقی جلوه دهد و ایگو را متقاعد کند که به دنبال سود و زیان «خود» بودن هدف اوست. ولی چیزی که بیش از هر چیز باعث پرورش ایگو یا به عبارتی «روح» انسان میگردد، مبارزه با خودخواهی، خودبینی و خودپسندی است و در ازای آن مبارزه با این صفات منفی به نیت خداخواهی، خدابینی و خداپرستی است. به این معنی که صرف نظر از نتیجه حاصله، صرفا وظیفهاش را، وظیفهای که بنا بر ایگوی خود (هر چند خام است) به جهت جلب رضایت خدا انجام دهد. خواهر استاد الهی – ملک جان نعمتی- بیان میکند: «وقتی خدا راهی به دستمان داد و گفت باید این کار و آن کار را بکنید، باید بکنیم و به حرف نفس گوش ندهیم. انسان وقتی سرش را پایین انداخت و وظیفهاش را انجام داد و کار به نتیجه نداشت درست دارد میرود، «روح تقویت شد یا نشد به ما چه»».
این مصاحبه را در سایت ای استاد الهی خوانده بودم و با تعجب مشاهده کردم که چند روز بعد در متیس آمده است. برای این سرعت عمل میخواستم به گرداننده یا گردانندگان سایت تبریک بگویم.
شخصا از این مقاله خیلی بهره بردم و امید دارم که منبعد مقالات و مصاحبه های بیشتری از دکتر بهرام الهی در این وبلاگ بیاید.
با تشکر از زحمتی که کشیدید. ضمنا نظرات ناشناس هم بجا و کمک دهنده است و راه زیادی را برای تفکر باز میگذارد.در نظر ناشناس صحبت از ملک جان نعمتی شده است. اگر ممکن است یک مقاله دربارۀ این کاراکتر بگذارید تا ما هم آشنا شویم.
باتشکر از زحمتی که کشیدیدتا مینوانیم باید باتوجه به مبدإوجلب رضایت اوتلاش کنیم با انجام کارهای به ظاهر کوچک در جهت رشد روح ملکوتی قدم برداریم
آقای فرهاد گرانمایه برای آشنائی با شخصیت ملک جان نعمتی از سایت کارون استفاده کنید کتابی به همین نام موجود است از این طریق بیشتر میتوانید با شخصیت ارزنده ایشان آشنا شوید.
با دیدن عنوان این مصاحبه « نوع دوستی » علاقمند شدم که آنرا بخوانم؛ هر روز چندین بار متن مصاحبه را خواندم بعد از خواندن مطلب سعی کردم که نکات کلیدی آن را در ذهنم نگه دارم؛ مثلا اینکه کمک به دیگران برای خود من مفید تر است تا سایرین. بعد علاقمند شدم که آنرا در زندگی روزانه عمل کنم. سعی کردم تا جایی که امکان داشت با همان شرایطی که توصیه شده بود ؛ به دیگران محبت کنم. باکارهای بسیار ساده؛ از یک همسایه احوالپرسی صمیمانه کردم … تا فکر مثبت کردن راجع به دیگران. نتیجه کار بسیار جالب بود !
بخاطر این کار فکری و عملی توفیق اجباری پیدا کردم که به فکر « رضایت خدا » باشم . در عمل آنچه را تجربه کردم ( در حد فهم خودم ) این بود که تمام نکات گفته شده در بارهّ شرایط عمل به « نوع دوستی » بسیار دقیق بودند در یک مجموعه کامل و در رعایت هر نکته لازم بود که نکات دیگر هم همزمان در نظر گرفته شوند. صمیمانه از دست اند کاران و کسانی که قبول زحمت و مسئولیت می کنند که چنین مقاله ها و مطالب مفید و کمیاب و پربار در اختیار ما قرار بگیرد تشکر می کنم
با سپاس و تشکر برایم بسیار با ارزش بود این عمل شما نیز یک نوعدوستی است .
هیچکس به خویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه به پای او رود هرکه رود به کوی او
بنظرم هرکس به همنوع خود با نیتی خدایی کاری انجام می دهد بیش از همه به خودش مهربانی کرده است .
باسپاس
واقعا عالی بود. این گونه هرگز فکر نکرده بودم و هرگز هم نشنیده بودم.
چه کامل و چه عالی و چه جامع. این مطالب مرا خیلی تکان دادند.
خیلی متشکرم
این مطالب واقعا که دُر گهربار هستند. به شرطی که آدم با تمام وجود آنها را ضبط کند و…
سلام به شما که زحمت ترجمه این مقاله را کشیدید.
خیلی برام جالبه که در این روزگار وانفسا، هستند کسانی که برای اخلاقیات و ارزشهای والای انسانی اهمیت قائل هستند. به امید روزی که این ارزشهای انسانی که در حال فراموشی است، مجدداٌ زنده و احیا شود.
خیلی ممنون از مقاله و نیز نظرات دوستان.
۱- همیشه سعی میکردم برنامهی معنوی برای خودم در نظر داشته باشم که عموماً شامل توجه، خواندن دعا، مطالعه مثبت بود.
وقتی این جمله را خواندم:«کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاً در برنامهی معنوی خود قرار دهد.» برایم خیلی جدید بود.
هیچوقت فکر نمیکردم که آیتم نوع دوستی را نیز میتوانم به عنوان یکی از کارهای معنوی روزانه قرار بدهم.
۲- با توضیحات فوق، مفهوم نوعدوستی مشخص است و انجام آن میتواند کاملاً در دسترس و در قالب زندگی روزمره قرار بگیرد.لازم نیست حتماًُ کار خارقالعادهای انجام دهیم. یک فکر مثبت، یک خیرخواهی، یک نیک بینی…. همان نوع دوستی است.
با تشکر
با عرض سلام و تشکر
سوالی که همیشه برای بنده وجود داشته این است افراط در نوع دوستی ناشی از چیست؟
بعضی اوقات فکر میکنم شاید با نوع دوستی بیش از حد دنبال ارضاء یک نیازی از خود می باشم که از آن با خبر نیستم و مثلاً به این فکر میکنم شهوت این را دارم دیگران را با خود همسو کنم و در تشخیص آن که واقعا نیتم از این نوع دوستی چیست را نمی دانم؟ حتی واقعا نمیدانم که افراط میکنم یا خیر؟گاهی خود می گویم آیا اینکه معمولا نوع دوستی هایم پیامدی عجیب و غیر منتظره ای را موجب می شود ناشی از آن است که قانون « پیامد نوع دوستی قدر ناشناسی است » وجود دارد و این عکس العمل ناشی از آن است یا اینکه روند نوع دوستیهایم دچار مشکل است و باید آن را اصلاح کنم هر چند معمولا این نیست که فردی نسبت به نوع دوستی بنده قدر ناشناسی کند چون انتظار آنرا ندارم بلکه به این نحو است که نوع دوستی هایم به ضرر شخص تمام میشود و مرا پشیمان میکند و گاهی احساس میکنم نوع دوستی و خدمت به خلق هم توفیقی از او میخواهد تا سبب خیر شود …لطفاً در این زمینه بنده را یاری کنید
با سلام
سوال دیگری در امتداد سوال قبلی از حضورتان دارم غالباً در این جامعه ماشینی و خالی از احساس نوع دوستی کمرنگ شده و عشق به مادیات و منفعت طلبی جای آنرا گرفته پس در این دوره اگر از سر نوع دوستی به دیگران کمک کنیم باعث آن میشود که خلاء ناشی از آن درون فرد پر شده و سبب وابستگیهای شدیدی میشود که ترک آن صد مرتبه سخت تر از نر سیدن آن کمک است این موضوع انگیزه انسان را از نوع دوستی میگیرد و … چه باید کرد که متضرر نشد؟
با سلام
در پاسخ به سئوال دوستمان م به نظر بنده باید نوع دوستی را بعنوان یک وظیفه انسانی در ازای مواهب بیشماری که خالق بما اعطا کرده و فقط بخاطر او و جلب رضابتش انجام بدهیم که البته کاری است بس دشوار … لکن با کمک
خداوند و پشتکار امکان پذیر است.
از راهنمایی شما متشکریم. مخصوصاً معنویت در زندگی روزمره که بدان اشاره کردید، انسان را به خدا نزدیک کرده و دیگر هیچوقت خودم را تنها احساس نمیکنم.
با سپاس
مطالب بسیار مفید است از نویسنده ی وبلاگ متشکرم
THANKS, IT WAS VERY HELPFUL. I ENJOY. GOD BLESS YOU.
با نام و یاد او وبا سلام : خواندن چنین مطالب زیبایی واقعا روح آدمی را صفا می بخشد و ندانسته جواب سئوالات درونی خود را می گیرد . چگونه باید شکرش را بجای آورد ؟
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
باتشکر:
۰۲-۰۲ – ۱۷/۱۱/۸۸
به نام خدا وبا سلام و عرض ارادت خدمت دوستمان ( م) : بنظر می رسد که عمل به نیت انسان بستگی دارد الاعمال بالنیات ؛ کسی که در راه خدا و برای رضای او کاری انجام می دهد مطمئا باشید که هرگز ضرر نخواهد کرد . استاد الهی میفرماید اگر انسان نیکی را لله کرد انتظار نداشت خداوند راهنمائی اش می کند . دنیا همه اش مکررات است زیرا هر خاطره ای از بدی یا خوبی بالاخره می گذرد و فراموش می شود وظیفه ی انسانیتی در ما هست که باید انجام بدهیم یعنی نسبت به همنوع خود مهربان باشیم و خدمت بکنیم و گذشت داشته باشیم . و همچنین وظیفه انسانی هر فرد است که با همنوع خود احساس همدردی داشته باشد و از کمک به آنها دریغ نکند .
زسحر گر بگریزم تو یقین دان که خفاشم
ز ضرر گر بگریزم تو یقین دان که ضریرم
گر روزه ضرر دارد صد گونه هنر دارد
سودای دگر دارد سودای سر روزه
با تشکر :
۴۹-۰۲ – ۱۸/۱۱/۸۸
با سلام
دوستان عزیزم خانم شهناز و آقا یا خانم جعفری ممنون که راهنمایی فرمودید.
من هم از این عمل نوعدوستانه شما کمال تشکر را دارم امیدوارم این سایت همچنان به فعالیت خود ادامه دهد و این چنین منشا خیر گردد. من برای نوع دوست بودن عاشق خدا میشوم تا هر که را او دوست دارد دوست بدارم و لبخندی از او دریافت کنم نوع دوستی را جزو برنامه های معنوی روزانه خود قرار میدهم برای تشکر از تمامی زندگی نوعدوستانه دکتر بهرام الهی و اللخصوص ملک جان نعمتی که زندگی او نماد این صفت است (رنج خود و راحت یاران طلب )
نکته ای که مورد توجه من قرار گرفت اینست که وقتی صحبت از نوعدوستی میشودذهن من همیشه به افقی دور دست مثل خدمات مالی و نوعدوستانه به مردم فقیر قاره های گوناگون مانند آفریقا یا مردم فقیر افغانستان یا مناطق محروم دیگر ایران و جهان معطوف میشد. از طرفی چون پول و امکاناتش در دسترس نیست این عمل نوعدوستانه فقط در حد قصد و نیت میماند و در همین جا ختم میشود. اما دکتر الهی گفته اند علاوه بر اینها نوعدوستی شامل کمک به نزدیکان و کسانی که هر روز با آنها ارتباط داریم، مانند همسر، فرزند، والدین، همسایه…نیز میشود و اولویت با اینهاست . مثلاً حمایت کردن از همسر و خود را به جای او گذاشتن ، کمک و همیاری با او و وفاداری عملی نیز نوعدوستی است و بسیار هم ارزشمند است. پس برای هرکسی امکان انجام عمل نوعدوستانه در زندگی روزمره و برخورد با نزدیکانش وجود دارد و میتواند با استفاده از این فرصتها تا حد پرورش کامل این صفت در خود پیش برود .
پروفسور الهی در پاسخ سوالی فرموده اند:”نوعدوستی یک وظیفه است که هر کسی باید به آن اقدام کند، اما نوعدوستی توأم با همدردی و علاقه نسبت به دیگران فضیلتی است که باید آن را کسب کرد. تعداد اندکی به این مرحلهی از نوعدوستی رسیدهاند. این افراد در مراحل بالای پیشرفت روحی قرار دارند و به مقام از خودگذشتگی و آزادی از قیودات مادی رسیدهاند. تا وقتی که انسان تحت تسلط نفسِ خودخواهی و معاملهگری است – در مورد اغلب ما صدق میکند- محبتی که نسبت به دیگران احساس میکند مبتنی بر سود شخصی و ناشی از علاقهای است که نسبت به خودش دارد.”
بنده الان درعمل با وضعی روبرو هستم، پس از مدتها عمل به نوعدوستی توام با همدردی و علاقه به دیگران (که البته در همه این مدت جز به وظیفه بودن آن به چیز دیگری فکرنکرده بودم)، متوجه شدم مورد سوء استفاده عاطفی قرار گرفته ام
و البته این در دو مورد کاملا متفاوت بروز کرد اول در محیط کاری و سپس در محیط خانوادگی ؛ سپس برای مدتی بر اساس این یافته به اصطلاح سعی در جلوگیری از سوء استفاده و حتی در محیط کاری ام سعی در دفاع از خود و رفع آن برآمدم
به تصور اینکه کار درستی است و سعی کردم حقم را پس بگیرم!
اما حالا متوجه شدم که تصمیمم بر اساس واکنش نفسانی عقل بشری به عکس العمل نوعدوستی بوده است. در صورتیکه امکان دارد راهنمایی بفرمایید :
– اولا چه کنم وقتی در عمل به نوعدوستی ای که وظیفه ام هم هست میکنم چطور با احساس بوجود آمده ناشی از قدرناشناسی شخص مقابل روبرو شوم که عاقلانه هم باشد؟ .( از طرفی عقل ندا میکند که وظیفه است ؛از طرفی نفس میگوید سودی که نداشته هیچ باعث شده در زندگی مادی عقب بمانی؛ خلاصه سوزشی دارد و بخصوص الان که بر اثز عمل به عقل بشری بعضی اعمال خلاف اخلاق هم مرتکب شده ام ؛ هرچند بهایش را پرداختم؛ اما حال کسی را دارم چندین سال باغبانی کرده اما سودش نصیب دیگریست و حالا از باغبانی نصیب ندارد حتی از باغ هم رانده شده؛ در حالیکه اصلا آن موقع از میوه های باغ هم نمیخورده و لذتی هم نمیبرده، جز رنج خار و …)
– دوم اینکه جبران اعمال از روی وسوسه نفس را چه کنم؟
با سلام خدمت دوست عزیزمان ایلیاشید
راستش شما سوالی دارید شبیه سوال بنده که دوستان لطف کردند و جواب دادند البته بنده از جواب قانع نشدم ولی چون مورد خاص بود و احتیاج داشت خود فرد در موقعیت بنده باشد اصراری به جواب نکردم البته فرق بنده با شما اینست که من نمی خواهم از بنده تشکر کنند ولی به محض اینکه به شخصی محبت میکنم وابسته ام میشود و باید مدت زیادی وقت بگذارم تا آن شخص را از وابستگی در آوردم این باعث شده کم کم از برخی دوری کنم و خودم از این موضوع در رنجم فقط خودم فعلاً یک جواب برایش پیدا کردم که این عکس العمل یکی از رفتار هایم میتواند باشد ولی فعلا نمی خواهم قضاوت کنم. من اگر میدانستم آن وابستگی به نفع دوستانم هست اصلاً مخالفتی با آن نداشتم ولی دائماً میترسم آن ها متضرر شوند و این به خاطر اشتباه بنده باشد . این را باید شخصی به جای من باشد تا بداند چقدر انسان در رنج قرار میگیرد و باید مبارزه کند زیرا با اینکه خودم بسیار شخصیت احساسی هستم باید خود را خشک و بی تفاوت نشان دهم که هیچ چیز برایش مهم نیست.
در مورد شما نیز اگر نیت را بگذارید بر اینکه این کار را برای خدا کردید و به خود نیز دائم تلقین کنید ارتباط شما با خداست نه خلق خدا وضع خوب میشود ولی این کار راحتی نیست.
میم عزیز قبل از هر چیز سلام ؛
از راهنمایی شما متشکرم. فکر میکنم در مواردی مثل شما یا من یک استاد راهنما لازم است یا بقول شما (همان که میگویند تجربه بهترین استاد است!)منتها به امید تجربه ماندن صبر ایوب میخواهد و عمر نوح. با شما موافقم و میدانم اگر برای خدا نیت نکرده بودم ؛ حالا آن باصطلاح باغ را خشکانده یا سوزانده بودم،هرچند دردآوراست؛ امابهرحال نفس بشری بعنوان بعد زمینی در چنین موافقعی احساس سرکوب میکند مگر اینکه بتواند حس رهایی از بارهای مخالف را هم تجربه کند در این مورد من هنوز نتوانسته ام؛ و بسیاری از مواقع عقل بشری بمن میگوید وظیفه ای نداشته ام و بیش از وظیفه ام بوده! بهرتقدیر من میدانم خیلی نقص دارم و تا رفع اینها مدام در افراط و تفریطم اما بازهم این فکر رهایم نمیکند که نفسم الان ناراحت است پس لابد چیزی یا نکته ای در این بین هست که باید بیاموزم. در مورد شماهم حس وابستگی را اینطور که توصیف میکنید بنظرم مثل وابتگی شاگرد به معلم یا فرزند به والدین است. واقعا نمیدانم حدش کجاست و من خودم هنوزخیلی به والدینم و معلمم وابسته ام و ضمنا خیلی هم حرف نشنو(البته با شرمندگی )
کاش مسئولین سایت نظرات یا سوالات فوق را با پرفسور الهی در میان گذارند . من شخصا خودم را در این موارد صاحب نظر نمیدانم و خیلی کوچکتر از این هم هستم و برای سوالات اما
بسیار تمایل داشتم بدانم نظر ایشان به عنوان صاحب نظر در این زمینه چیست ؛ زیرا قطعا نظر چنین شخصی راهگشاخواهدبود
با عرض سلام و تشکر
در مورد سوال دوستمان ایلیاشید مطلب دیگری به نظرم رسید که شاید مفید فایده واقع شود:
همانطوری که در این زندگی مادی باید کمی بیزینس بلد باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم در معنویت نیز بیزینس بکار میرود ما در روی زمین باید مانند کسی زندگی کنیم که در یک بازی (گیم) قرار گرفتیم و نباید به راحتی امتیازات و سرمایه خود را ببازیم مثلاً بنده چون می دانم به واسطه تشکر و قدر دانی دیگران از سرمایه ام کم میشود در حقیقت از روی روحیه بیزینسی بسیار هم ناراحت میشوم کسی متوجه آن کار خیر شود و متعاقباً بخواهد آنرا جبران هم بکند و به خاطر همین برعکس من آن سوزشی که شما می فرمایید را وقتی احساس میکنم که شخصی در صدد جبران کارهای من بر می آید و می خواهد حداقل به نوعی تشکر و قدر دانی کند …این خیلی سوزشش بیشتر است چون کمتر پیش می آید که بتوانی کردار را مخفی نگه داری و سرمایه را به هدر ندهی . بدین واسطه اگر کسی هم در اثر قانون پیامد نوع دوستی قدر ناشناسی است نسبت به بنده قدر ناشناسی کرد خیلی هم خوشحال میشوم این واقعاً از روی بی توقعی ام نیست بلکه احساس میکنم در آن بازی نباختم و می توانم ادامه دهم شایدم خسیسی ام بیاید… برای همینم امتحان بنده بیشتر بر روی این موضوع است که به سختی می گذارند بنده کاری را مخفی کنم و در حقیقت زرنگی کنم. این موضوع و کمال این صفت در خداوند قابل مشاهده است خداوند هیچ گاه نمی گذارد انسان بفهمد که چه کارهایی برای ما انجام می دهد برای همینم انسان ها تا این حد ناشکرند و قدر نشناس زیرا دلیل کارهای خداوند را نمی دانند فقط خیلی تلاش کنند بعد ها یاد میگیرند با آن که ناراضیند، با تلقین به خدا اعتماد کنند و شکایتی نداشته باشند من شخصاً می دانم اگر بفهمم خداوند در هر لحظه چه معجزاتی را برای من میکند و مرا از چه خطراتی نجات می دهد از خجالت در دم خواهم مرد. زیرا حد کمال خادمی آن است که خادم مشخص نشود و این در مورد بزرگان نیز صادق است زیرا آنها هر صفت را در حد کمال خود دارند.
در مورد جبران اعمال ناشی از وسوسه کاملاً شما را درک میکنم چون فعلاً من هم بنا بر موردی در همان وضعم ولی فکر میکنم این ها همه در جهت آموزش است و خداوند همیشه فرصت برای جبران به ما میدهد . نباید نا امید شد زیرا (او) ما را تنها نمی گذارد.
میم عزیز امیدوارم حال مرا درک کنید؛ نشسته بودم و دوباره پاسخ شما را میخواندم و خیره به صفحه مانیتور،به آن فکر میکردم ؛ به اینکه چطور میشود برای خدا کاری را برای کسی انجام داد و منتظر چیزی نبود ؟! داشتم به معلمم فکر میکردم … به اینکه هرسوالی را منتظرم بجای من پاسخ دهد! و این وضعی که فرموده ایدشبیه شماست و من دارم…!شاید بهتر بود میگفتید حال من درست عکس شماست در آینه. می اندیشیدم شاید برای اینکه کاری را که میکنیم نوعدوستی حقیقی باشد؛ بی بازگفت یا بهتر بگویم بدون این باشد که شخص یا اشخاص دیگر(بخصوص خود شخص) بفهمد؛ یعنی در گمنامی! در اصل اگر مولفه مادیِ نیت خودم را از نیت معنوی آن بکاهم و نیتم را خالص کنم(خودخواهی ام را از نوعدوستی حذف کنم.) در اینصورت حتی اگر دیگران جوابم را با سختی ؛ خشونت یا بیرحمی بدهند و حتی زحماتم را نابود کنند نباید ناراحت شوم! چون من برای خودم چیزی نمیخواستم و میخواستم آن مثلا باغ ؛ سبز وخرم باشد!برای ساکنینش. حالا هم که همین شده 🙂 ؛ چرا باید ناراحت شوم؟مگر اینکه من هم از ابتدا برای خودم سهمی بظاهرعادلانه قائل شده باشم،در اینصورت منظورم اصلا نوعدوستی نبوده؛آیا اگر ناشناسی این کار را کرده بود،هرگز چنین فکری پیش میآمد؟برعکس چطور؟منظورم اینست :”اگر کسی بودم که نیاز به محبت و کمک داشتم آیا دوست نداشتم که این محبت بدون انتظاری از من باشد(در عین اینکه خودخواهی من میگوید که اوفقط قصد محبت و کمک داشته و چه لزومی دارد که از او تشکر کنم؟ یا چرا باید آنرا جبران کنم؟).حالا میفهمم که معلمم چرا از سوالاتم گاهی ناراحت میشد یا توقع داشت پاسخ آنها را بدانم و البته از جنس توقع من هم نبود. حالا میفهمم که شما چرا ناراحت میشوید که دیگران دلبسته محبت تان شوند ، حالا میفهمم که من در این مدت، باغبانی یادگرفته ام و این ارزشش از داشتن باغ سرسبز بسیار بالاتر است!اما حس خودخواهیم مرا به این قضاوت واداشته که آنها را سوء استفاده کننده از خود بدانم؛چون حس میکرده ام که آنچه از دست داده ام(وقت،عمر،سرمایه و…)آنچه میخواسته ام نبوده یا در مقابل آنچه میخواستم کم ارزش بوده!) – سوال این است ما در نوعدوستی عمرمان را میدهیم و بجای آن رضایت حق را جلب میکنیم آیا ارزشش را ندارد؟ از راهنمایی بی توقع و ناشناس شما سپاسگذارم.
به نام او
پروفسوربهرام الهی که نمودکامل نوعدوستی میباشندفرموده اندبهترین روش برای نوعدوستی این است که خودرابه جای دیگران بگذاریم تاکاملا نیازودرماندگی انهارادرک کنیم مثل حمایت کردن از همسروخودرابه جای اوگذاشتن وکمک وهمیاری بااوکه ازنمونه های بسیارارزشمنداعمال نوعدوستانه میباشدوباتجربیاتی که درزندگی روزمره درموردنوعدوستی بدست می اوریم توقع رادرخودتضعیف کنیم وامادگی این راداشته باشیم که ان شخص متوجه کمک ما نشودیاازماقدردانی نکندویاحتی دربعضی مواردازسخاوت ماسوءاستفاده کند.
به امید توفیق او
یارباماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان مارابس
ازدرخویش خدارابه بهشتم مفرست
که سرکوی تو از کون ومکان ما رابس
باتشکر از عمل نوعدوستانه شمامنتظرکارهای بعدی تان هستیم.
با سلام
سوالی داشتم :”چطور میشود کاری را برای دیگران انجام دهیم و مخفی بماند و این در حالیست که وقتی واقعا وظیفه ما نیست و از ما توقع ندارند؛ شناخته میشویم و مورد تشکر قرار میگیریم ؟ درحالیکه اگر آنرا چزء وظایفمان میدانستند ؛ هرگز از ما تشگر هم نمیکردند؟!”
با سلام و ادب خدمت ایلیاشید
به نظر بنده زمانی که ما در موقعی قرار می گیریم که کاری را برای فردی ، گروهی ، خانواده ای ، سازمانی و….. انجام می دهیم مطمئن باشید که خداوند ما را در آن موقعیت قرار داده است که آن را انجام دهیم پس ۱) این عمل وظیفه ما بوده است ولیکن این که بعد از عمل ما در مقام تصمیم گیری و قضاوت بشینیم که ۱) آیا وظیفه ما بوده است یا خیر ؟ ۲) چرا انجام داده و یا نداده ایم ؟ ۳) چه پاداشی از این عمل نصیب من می شود ؟ ۴) چرا طرف مقابل تشکر کرده است یا خیر ؟ این ها در مقام و موقعیت ما نیست . اگر بخواهیم کلمه (( وظیفه )) را بهتر بشناسیم باید آن را در وسایل دیگر مثال بزنیم مثلا کولر وظیفه دارد انسان را خنک کند آیا این سئوال را می کند که آیا این آدم بدجنس است پس من او را خنک نکنم و… و یک جمله زیباست که می گوید (( محبت را از درخت بیاموزید که سایه خود را از سر هیزم شکن خود دریغ نمی کند )) . خود من شخصاْ به تازگی به این نکته رسیده ام که چقدر و چقدر و…… خدمت به خلق (( یا همان نو عدوستی )) با مبازره به نفس کمک می کند . فقط باید قلباٌ و با التماس و هوشیاری کامل از خدا کمک خواست که یاری مان دهد که در موقعیت های که خود (( او )) برایمان پیش می آورد درست عمل کنیم . دقیقاٌ مثل زمانی که کسی به یک فوتبالیست جلو دروازه پاس می دهد که گل بزند .
من حتی بااین بیت : ((تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیاباند دهد باز )) مخالفم چون این خود یک معامله است فقط باید بگوییم :
(( تو نیکی میکن و در دجله انداز )).
فقط و فقط و…. باید (( خودش )) کمک کند . خدواند نگهدارتان
این مقاله و اکثر مقالات سایتتان را خواندم. خیلی عالی بود. واقعا از هر کدام از مقالات مطالب جدیدی یاد گرفتم.چه از مثالهای ذکر شده در آن.. و چه خود مطالب..
از زمانی که شروع کرده ام و هر روز مقاله ای از سایتتان را می خوانم احساس میکنم انرژی مثبت بیشترِی دارم. توجهم و تمایلم به مثبت و صحیح عمل کردن بیشتر شده است.
خیلی از شما متشکرم که زحمت می کشید و این مطالب را فراهم می کنید. امیدوارم این روند ادامه داشته باشد. در ضمن خیلی مایل هستم با همکاری با شما( اگر دست و پا گیر نباشم!) , من هم به نوبه خودم خدمتی بکنم.
ممنون
با سلام و تشکر بابت سایت جدید و جذابتون .ببخشید منظورتون از همکاری در خصوص مقا لات در این زمینه چیست؟
باسلام
محبت کردن بدون انتظار برگشت و بدون توقع بخصوص با عزیزانی که مرتب در تماس هستیم کار مشگلی است و احتیاج به کمک (او) و تلاش مداوم دارد.این تلاش باعث میشود کم کم بارهای علی که به دست و پای ما بسته است از ما باز شود و همینطور نوعدوستی به معنای واقعی را کم کم در خودمان رشد و نما بدهیم . با تشکر
با سلام خدمت دوستان خوبمون{میم} و اقای جواد بسیار از راهنمایی ها و تجارب مفید شما من درس گرفتم امیدوارم که همه ما بتوانیم با کمک از مبدا در موقع نوعدوستی ایتم پیامد نوعدوستی ناسپاسی است را مد نظر بگیریم.نیت فقط و فقط رضایت خدا باشد امین ۲۳/۱۲/۸۸
واقعا از سایت مفیدتان متشکرم از مقاله استفاده مفیدی بردم وتجربیات و سوال جوابهای دوستان نیز خیلی مفید واقع است.
باتشکرفراوان
باسلام : تجربه خودم را در مورد نوع دوستی بیان می کنم شاید مفید واقع شود.من نیز مانند همه کسانی که با نوع دوستی مشکل دارند که کاری را انجام دهند ولی در مقابل چیزی نخواهند و سختر از آن پیامد نوع دوستی قدر نشناسی است را قبول کنند خیلی مشکل داشتم .با مطالعه کردن آثار استاد الهی و دکتر الهی برای خودم کار عملی معنوی گذاشتم و روزها در آزمایشگاه اجتماع مورد امتحان قرار دادم .جمله استاد الهی که می گوید نوع دوستی باید تمام و کمال باشد ذهن مرا مشغول کرد که کلید را پیدا کنم.تمام یعنی چه؟ و کمال یعنی چه ؟دریافتم که تمام یعنی برای رضای خدا، و کسی که کاری را برای رضای او انجام می دهد از کسی مزدی نمی گیرد. و کمال یعنی همان پیامد قدر نشناسی .در این رابطه استاد می گوید که معمولا انسانها قدر نشناسند .به خودم توجه کردم دیدم بارها قدر نشناسی کرده ام و میکنم .اگر با خودت صادق باشی با تلقین کم کم یاد می گیری و از نوع دوستی نه تنها خسته نمی شوی بلکه ایجاد انگیزه هم می شود .چقدر ما در مقابل کرم و رحمت خدا قدر نشناسی می کنیم از خودمان سوال کنیم کدام دفعه خدا به رویمان آورده است ؟ مگر غیر از این است که هر روز کرمش بیشتر می شود . وقتی ذات بشر به کره خاکی قدم می گذار و خودش این اعمال را تجربه می کند ، اثر این اعمال را بجا می گذارد .پس اثرات این اعمال وجود دارد.با کمی همت و کوشش و گذشت می توان این گونه اعمال کلیدی را در وجود راه داد و اجازه دهیم در روح جوانه بزند.
سلام
به نظر این بنده حقیر نوعدوستی ، خدمت به خلق ، محبت و … یا هر چیزی دیگری یک اعتدال دارد که همه اینها را باید به صورت تجربی کسب کرد مثال محبت کردن به حدی جایز است که شخص از شما سوء استفاده نکند و تشخیص این موضوع به عهده خودمان است یا خدمت به خلق در حدی جایز از که حق دیگری را از بین نبریم و هزاران مثال دیگر که می شود زد در آخر خالی از لطف نمی دانم که بگویم هر مشکل معنوی برای انسان پیش می آید برای هر انسان یک نتیجه مثبت دارد که مختص همان شخص است و تنها کاری که می تواند بکند انتظار است تا خدا لطف کند و آن درس را به شخص بدهد و مشکل خود به خود حل شود .
سلام
اولا باآرزوی توفیق روز افزون برای شما عزیزان
دوما اگر برایتان امکان دارد این سوال بنده را که مدتهاست در ذهن داشته و جوابی برای آن نیافته ام جواب دهید سوال به چه میزان از سرنوشت زندگی کنونی مان نتیجه ی اعمال زندگی های قبلی مان است؟(منظورم بعد مادی و محیط زندگی است)
با تشکر فراوان
/
باسلام ازتمامی دوستانی که دراین سایت زحمت میکشند متشکرم.امیدوارم دراین دنیای مملو از مسائل مادی ونفسانی چشممان به نورخدا روشن شوداز آقای پروفسور بهرام الهی برای قدردانی کلمه ای پیدانمیکنم…… دوست عزیزم دلفانی من جواب مستقیم برای شما ندارم ولی ایمان دارم طبق تعالیم استاد الهی خداوند بهترین خیرخواه ماست ومحیط زندگانی که برایمان ایجاد کرده از هر نظر به نفع ماست همیشه کرم خدا از استحقاق مابیشتر است. ما باید به فکر آن باشیم که از این امکانات چگونه استفاده کنیم که به نفع مخصوصا روح و سلوکمان باشد. باتشکر
با تشکر از زحماتی که برای پرورش دادن افکار ورشد دادن معنوی ما میکشید امید وارم که ما هر چند هم اگر نتوانستیم از نظر مادی نوع دوست باشیم ولی از نظر افکار – نیت – وجودمان در اجتماع – وبا توکل به خدا بتوانیم یک فرد نوع دوست و مفید برای اجتماع باشیم با تشکر
در جواب سوال دوست عزیز
( م ) مطلبی به عقل ناقصم می اید .اگر قبل از هر عمل نوعدوستانه ای با خدا خالصانه وصادقانه مشورت کنیم که ایا انجام این کار صحیح است یا نه و اقرار به اینکه ما نمی توانیم تشخیص دهیم که انجام اینکار به خیر وصلاح ما و شخص مورد نظر هست یا نه پس خدایا خودت تعیین کننده باش که انجام بدهم یا نه و مدتی صبر کنیم قطعا اگر خالصانه واز ته قلب گفته باشیم فکر درست به ذهنمان می اید.
با خواندن این مصاحبه ودیگرآثار دکتر الهی فقط میتوان گفت :
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تادگر مادرگیتی چوتوفرزندبزاید
انشاالله با آویز گوش کردن دستورات اخلاقی انسانی فوق بتوانیم قدمی در راه نزدیک شدن به درگاه ربوبیتش برداریم
لطفا مصاحبه ها ومطالب بیشتری رادراین مقوله بنویسید
با تشکرفراوان
Thank you so much for transulating this lessen to farsi.
باسلام،
آقای دکتر،درمطلب نوعدوستی فرموده اند:
“نوعدوستی یک وظیفه است که هر کسی باید به آن عمل کند”
“با انجام کارهایی که از روی سخاوت وخیر خواهی انجام میدهیم”
زهی سعادت برای شما، که اینچنین باسخاوت،از سر خیر خواهی، فیلم و ترجمه آن رادر دسترس قرار دادیدو منشاٌاثر خیر شدید.
باطلب یاری،که توفیق جلب رضایتش راعطا کند.
آن پیک نامور که رسید از دیاردوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش میدهد نشان جلال جمال یار
خوش میکند حکایت عز و وقار دوست
دل دادمش بمژده و خجلت همی برم
زین نقدقلب خویش که کردم نثار دوست
با تشکر از مطالب خوبتان .من در مورد نوعدوستی با همسر مشکل دارم .این که من سعی میکنم بدون انتظار به خانواده او محبت کنم ولی او اغلب برعکس عمل میکند.به طوری که من گیج میشوم کجا باید مثل اینه در جهت اصلاح او با شم وتا کجا نوعدوست باشم .در ضمن وقتی رفتارهای نادرست اورا میبینم من هم بیشتر در فکر تلافی می افتم نیت رضای خدا را فراموش میکنم . ممنون میشوم مرا راهنمایی کنید
با سلام و تشکر .من اصولا ادم نوعدوستی نیستم . واین یک نقطه ضعف بزرگ در من است. من می خواهم شروع به عمل نمایم . از نزدیکترین افراد یعنی خانواده ام شروع میکنم .ایا من بایددر ابتدا به انها فقط نوعدوستی کنم بدون در نظر گرفتن رفتارهای انها یا نه از ابتدابا سیاست عمل کنم . یعنی مثل یک شطرنج باز رفتار کنم.ممنون می شوم راهنمایی کنید
در جواب دوست خوبمان سارا ج
من راه کارم اینست که هر کاری که می کنم(به کمک مادر بزرگم می روم یا به افراد خانواده ام محبت می کنم و…) وظیفه ام است و باید انجام دهم و نیتم را رضای خدا قرار می دهم و این را می دانم نقطه مقابل نوع دوستی قدر نشناسی است پس اگر من به خاطر افراد کاری انجام دهم بلافاصله از کوچکترین چیز که باب میلم نباشد آزرده می شوم پس باید به خاطر خدا و رضایت او کار کنیم.
اگر نیتمان را جلب رضایت او کنیم او کمکمان می کند.
دوست خوبمان ب – ح
نوع دوستی خیلی گسترده است و عمل کردن به آن خیلی دشوار است.
و به نظر من اگر به عشق خدا و برای او کار کنید دیگر از دست همسر یا … ناراحت نمی شوید.
من خودم وقتی یاد قانون طلایی می افتم(در هر موقعیتی، خود را به جای دیگران بگذار) خیلی بهتر و آرام تر می شوم و کم تر از دست دیگران ناراحت می شوم .
و به این فکر می کنم که عمل من باعث شده که این جا باشم یا باید من آن قدر محبت کنم که تمام اطرافیانم از من یاد بگیرند در هر صورت ما هر کاری که می کنیم برای خودمان می ماند
«این قانون در عمل بدان معناست که انسان خود را وادار کند تا نسبت به دیگران همان قدر خیر خواه باشد که نسبت به خود است» (راه کمال)
امیدوارم کمکتان کند.
دوست خوبم ب – ح من خودم هزاران مشگل اساسی دارم که ازصمیم قلب به خدا پناه میبرم که کمکم کند بتوانم موضوعات را در درجه اول درست درگ کنم بعد باتوجه به تعالیم استاد الهی در فکر چاره باشم . خانم شیرین حق مطلب را ادا کردند. فقط به این نکته اشاره کنم که بزرگترین میدان ازمون و مبارزه ازهمین محیط خانواده شروع میشود استاد الهی در تعالیم خود نسبت به اتحاد خانواده ارزش زیادی قائل هستند پس این مطب را آویز گوش خود کرده وهمیشه به آن توجه داشته باشیم.به یاد داشته باشیم که دیگران هم حق آزمون و خطا دارند مگر من خودم انسان کاملی هستم؟؟؟ باتشگر از همه دوستان مخصوصا” متیس عزیز.
در جواب به دوست عزیز ّب -ح من فکر میکنم دقیقا شما همان چیزی را که باید دریافت کرده اید.اگر وارد گود نوعدوستی شده اید این عمل و عکس العملش باهم وجود دارند.شما نباید انتظار عکس العمل مشابه خودتان را داشته باشید.مانند کسی که وارد گود قدرشناسی میشود و جوابش ناسپاسیست.در همین سایت ولی نمی دانم کدام قسمتش مقاله ای خواندم که می گفت برای اینکه صفتی را در خود پرورش دهیم باید اول بر ضدش غلبه کنیم مثلا اگر کسی خدمتی به کسی میکند اول بداند که ممکن است موردسوء استفاده قرار بگیرد و بعد با علم به این موضوع خدمت کند .فکر کنم شما هم اول فکر کنید اگر من به خانواده همسرم محبت کنم مطمئننا جوابش محبت به خانواده خودم نیست.نییتتان را جلب رضایت خدا کنید الان شاید نیتتان جلب رضایت خدا باشد اما خالص نیست و انتظار محبت به خانواده خودتان هم باهاش قاطی شده. خیلی سخت است خالص کردن نیت آن هم در مواردی که به احساسات آدم سر و کار دارد برای خالص کردن نییتتان حتما از خودش کمک بخواهیید . انشاءلله موفق میشوید.
در مورد سوال دوستمان ب-ح:
سوالشان شرایطی را نشان می دهد که خوشایند نیست. اینکه ایشان رفتار نوعدوستانه و خوبی را با خانواده همسر دارند و همسرشان متقابلا این طرز برخورد را ندارند. من واقعا نمی دانم رفتار صحیح چیست ولی فکر نمی کنم اینکه آدم بی تفاوت هم روی این مساله بماند درست نباشد.
نیت اینکه نوعدوستی نداشته باشیم درست نیست.. ولی شاید گاهی متقابلا رفتاری مانند همسرشان را به او نشان دهند بد نباشد. همانطور که گاهی خودمان را عصبانی نشان می دهیم و باید هم این کار را کنیم در حالیکه واقعا و عمیقا عصبانی نیستیم. فکر می کنم مهم قلب و نیت ماست… عرض کردم نیتمان اصلا نباید غیر از نوعدوستی باشد.. یا از رفتارهای او کینه به دل بگیریم ولی چه اشکالی دارد گاهی ما هم متقابلا رفتار نادرست او را نشانش بدهیم؟؟
اگر دوستانی که تجریه ای در این زمینه دارند یا می توانند کمکی کنند نظرشان را بفرمایند ممنون میشوم. ولی من شخصا با اینکه همه رفتارهای غلط همسرشان را نادیده بگیرند و نمونه ای از رفتارهای غلطش را به او نشان ندهند موافق نیستیم. نمی دانم چرا اینگونه برخورد کردن به نظرم خیلی ساده لوحانه میرسد.. البته نیت اثر پوشش دهی عظیمی دارد و می تواند حتی کارهای غلط و ساده لوحانه ما را هم جور دیگری ثبت کند ولی اینکه این طرز برخورد – رفتار غلط همسر را به او نشان ندادن و دائم چشم پوشی کردن- در اصل درست است یا نه شک دارم!
ممنون اگر راهنمایی بفرمائید.
ببخشید در ادامه عرایضم می خواستم بگم دلیل این طرز فکرم هم این است:
بعضی ها دقیقا همین هدف را دارند که شما در یک مورد عاجز شوید و کوتاه بیائید و به نظرم این درست نیست.. مثل مورد ظلم به اجتماع است البته اگر مساله اجتماعی بود .. ولی این مورد هم به نظر من همچین حال و هوایی دارد..
البته اینکه بخواهیم رفتار نادرست او را نشانش دهیم هم کار آسانی نیست! چون حداقل یک مقدار اعصاب خردی دارد.. مثل زمانی که ملک یا زمینی دارید و اختلافی با کسی پیدا می کنید و مساله دادگاهی میشود. باید دنبال وکیل و اینها برویم.. گاهی دنبال وکیل و غیره نرفتن راحتتر است و آدم اصلا ترجیح می دهد از خیر ملک و زمنیش بگذرد و این سختیهای دادگاه و وکیل را برای خودش درست نکند ولی رفتار صحیح این است که در جهت احقاق حق باید تلاش کرد…در واقع از روی تنبلی و اینکه این کار, کار سخت و اعصاب خردکنی هست- که قطعا هم هست- نباید کوتاه آمد. فکر میکنم این مورد هم همچین حالتی دارد.
به اضافه اینکه مدارا هم باید تا حدی باشد که طرف سوءاستفاده نکند… این موردی که من گفتم -اینکه می خواهند شما عاجز شوید و مطابق میل او رفتار کنید- هم به نظرم سوءاستفاده می آید. زندگی یک قراداد دو طرفه است که هر دو طرف باید قوانینش را رعایت کنند. ما باید سعی کنیم که به قانونش عمل کنیم و طرف مقابل هم حقمان را در نظر بگیرد و اگر نمی داند به طرز ملایم و مناسبی او را متوجه کنیم.. اگر سعیمان را کردیم و جواب نداد می گذاریم به حساب اینکه حتما خدا نخواسته است یا شاید قبلا حق کسی را پایمال کرده ام یا زوری گفته ام که الان باید چنین رفتاری را ببینم و زور بشنوم ولی از ابتدا تلاشی نکردن درست نیست.
خواهش می کنم اگر اشتباه می کنم بفرمائید.
دوستان عزیز سلام
همانطور که می بینیم نوع دوستی یعنی کاشتن نهال محبت در قلب خود به عنوان یک وظیفه. همان طور که خدا فرموده است:قلب پاکان جای محبت است و نور افروزی نه جای ظلمت و کینه توزی.
در دعا هم طلب مغفرت و رحمت و خیر و برکت برای همه مخلوقات می کنیم.به این دعا عمل کردن یعنی انجام وظیفه به نوع دوستی.
با سلام و تشکر
• بنده یک سوال در مورد نوع دوستی و خدمت به خلق دارم که همیشه ذهنم را مشغول می کرده، من کلاً از اینکه بفهمم کسی کاری را دوست ندارد برای من انجام دهد و به نیت رضای خدا خود را مجبور به انجامش می کند ناراحت می شوم و نمی گذارم انجام دهد. خودم نیز معمولاً اگر کاری را واقعاً با طیب خاطر برای کسی نخواهم انجام دهم امکان ندارد انجام دهم و اگر هم انجام دهم در ابتدا سعی می کنم خودم را راضی کنم که با اکراه نباشد. همیشه به خود می گویم چرا ناراحت می شوی خوب آن فرد برای رضای خدا بوده که چنین کرده ولی اصلاً متقاعد نمی شوم که مثلاً فردی دوست ندارد کاری را برایم کند دائم هم در فشار باشد ولی برای اینکه خدا راضی باشد کاری برایم انجام دهد. به دلیل همین خصوصیت اخلاقیم حتی نمی توانم بر حسب ظاهر هم تعارفی را به کسی بکنم که میلی به انجامش ندارم و این را بی صداقتی می دانم؛ از دوستان خواهش می کنم راهنمایی بفرمایند.
نازی عزیز، موردی را که شما مطرح کردید، به این میماند که شما بگوئید: من از اینکه بچه ابتدا بلند شود و بخواهد آرام آرام راه برود ناراحت میشوم. بچه اگر این کار را نکند، هرگز راه رفتن را نمی آموزد. ما هم در سلوک باید از نقطه ایی شروع کنیم. کمال تدریجی است. اول باید خود را مجبور کنیم که برای رضای خدا کار کنیم تا بعدها این صفت ملکهء فاضله مان بشود. این هم به نوعی بازی نفس است. که میگوید اگر از ته دل نمی خواهی انجام نده. در ضمن اینکه شما آنرا بی صداقتی می بینید، به نظرم صداقت با خود و با خداست که ما باید روی آن دقت کنیم. ما ابتدا باید خود را در نقش یک سالک خوب قرار دهیم، و تئاتر یک شاگرد خوب را بازی کنیم تا روزی که آن صفت جزء خصلت ذاتی مان بشود.
sorry i dont have farsi font altruistic action means observing the rights of others that is the main pillar of family n social life n is applicable in all aspects of human relationships in daily life ! If we don’t want to gossip abt us we should avoid gossiping abt others. If we don’t want anyone to make accusations against us or to ridicule us we should not accuse or ridicule others IF WE want someone to help us when we are in difficult situations we should not refrain from helping others….
sorry k man farsi font nadaram va nemitunam farsi type konam
مرور فواید نوع دوستی؛
– برای خود شخص مفیدتر است تا برای سایرین(هر نوع کمک به دیگران، خواه مادی، خواه روانی یا معنوی)
– افکار مثبت را در انسان پرورش میدهد
– آرامش خاطر او را فراهم میسازد
– ایجاد ذخیرهی معنوی میکند(ذخیرهی معنوی … در برخی موارد، سبب جهش روح به مراحل بالاتر میشود)
– نقشی تعیینکننده در کیفیت زندگی روح و خوشی او در عالم معنا دارد
چگونه میتوان به طور عملی، نوعدوستی را در خود پرورش داد ؟ (یکبار دیگر مرور کنیم)؛
– نوعدوستی را عملاً در برنامهی معنوی خود قرار دهیم
– به درد دل دیگران گوش کردن
– از دیگران صادقانه تعریف کردن
– رفتاری دوستانه با دیگران داشتن
– افکار مثبت نسبت به دیگران داشتن
– با انجام کارهای سادهای که از روی سخاوت و خیرخواهی انجام میدهیم
– با هر نوع کمک دیگر… یا با هرنوع امکاناتی که در اختیار داریم، از جمله، کمک مالی، کمک روانی
– نیت خوب داشتن(اگر نیت کمک به دیگران را در خود رشد دهیم، ولی موقعیت عمل به آن برایمان پیش نیاید، این نیت اثری مثبت روی دیگران و خودمان میگذارد.)
سلام. سوالی داشتم که اگر جواب من را بدهید ممنون می شوم.
فرق نوع دوستی با انجام امور نوع دوستانه چیست؟
چون این چند مقاله در مورد نوع دوستی ( ۱- مصاحبه با پروفسور “بهرام الهی” : نوع دوستی ۲-فایده رساندن، نوعدوستی(قسمت اول) ۳-سامریِ نیکوکار، نوعدوستی(قسمت دوم) ) من را به تفکر فرو برد که اسم این مقالات نوع دوستی است ولی انجام امور نوع دوستانه ممکن است به نیت نوع دوستی نباشد و… نظر من این است که در کنار اینکه خود را به انجام این کارها تشویق می کنیم کمی هم به این فکر کنیم که باید همنوع خود را دوست داشته باشیم و اینکه آنها واقعاً دوست داشتنی هستند …اگر ممکن است فرق نوع دوستی با انجام اعمال نوع دوستانه به اجبار را برای من بگویید چون من فکر می کنم بیشتر سیستم الهی ما را ترقیب به دوست داشتن مخلوق نمودند آن هم بدون توقع زیرا لذتی بالاتر از این شاید نباشد که انسان مخلوق را دوست بدارد و …؟؟؟؟؟
سلام، “ملک جان نعمتی” گفتاری در مورد نوع دوستی دارند که بسیار جالب است :
☼ روان سالم همنوعش را دوست دارد. دوست داشتن همنوع یک واحد سلوکی است.
سلام : اگر بخواهیم به صورت مادی به این قضیه نگاه کنیم شاید به نتیجه نرسیم ولی به نظرم برای این که بتوانیم خودمان را با فرکانس خدا یکی کنیم بهتر است ببینیم خدا چه چیزی را دوست دارد آن را عمل کنیم تا کم کم به آنچه خدا دوست دارد نزدیک شویم فقط به خاطر این که خدا این طور دوست دارد نه به خاطر این که کسب ذخیره کنیم و یا انتظار پاداشی از خدا داشته باشیم ناچارأ به این مثال مادی اشاره میکنم که اگر بخواهیم جلب توجه کسی را بکنیم که دوستش داریم مدام در فکر این هستیم که چه کاری بکنیم که او دوست دارد مثلأ چگونه لباس بپوشیم چه عطری بزنیم چه آرایشی بکنیم و………… بنابراین چون خدا دوست دارد که مااز همین کارهای به ظاهر ساده شروع کنیم خوب شروع کنیم دنبال دلیل یا استدلال نباشیم چون تا دلیل آن را پیدا کنیم فرصت از دست رفته مشکل اصلی اینجاست که راهنمائی های خدا آنقدر به نظر ساده می آید که گاهی اوقات از سادگی آن را فراموش میکنیم یک بار دیگر توصیه میکنم راه های ساده ای را که آقای دکتر گفته اند مطالعه کنیم مطمئن هستم برای حرکت کردن خیلی کمک میکند از همین حالا باید شروع کنیم به قول ملک جان نعمتی (شیخ جانی ) عمر بشر کوتاه نیست وقت بشر موقت است موفق باشید
سلام
واقعامصاحبه ی عالی بودومن راتحت تاثیرقرارداد.ممنونم ازاقای کوروش به خاطر دسته بندی مطالب.
ازپریسای عزیزمیخوام که دوباره ادرس سایتی که فیم سخنرانی اقای دکترهست رو بنویسی.
در جواب به سها : فیلم سخنرانی دکتر الهی در یوتوب و همچنین در فونداسیون استاد الهی است. البته در یوتوب با زیرنویس انگلیسی است. آدرس یوتوب:
http://www.youtube.com/watch?v=0mpfGdCS1Q4&feature=related
سهای عزیز آدرس را صبا جان لطف کردند و گذاشتند.
موفق باشید
صباجان ممنونم.
اماازادرسی که نوشته بودی استفاده کردم ولی اصلاباز نشد.
سها جان
اگر به یوتیوب دسترسی ندارید که باید از فیلتر شکن استفاده کنید ولی اگر دسترسی دارید باید برنامه
Flash Player روی دستگاه شما نصب باشد تا بتوانید فیلم را ببینید.
عبادت به جز خدمت به خلق نیست
به تسبیح و سجـاده و دلق نیست
ممنونم از s.M به خاطرراهنمایی که به من کردند.
پریسای عزیز از شماهم تشکر میکنم.
اول میخوام تشکر کنم بابت ترجمه این مقاله و امیدوارم که این کارها همچنان ادامه داشته باشه
میخوام یه نکته بگم که ما باید افراط و تفریط رو توی صفات رعایت کنیم یعنی توی اون صفت تعادل داشته باشیم چون من واقعا بارها تجربه کردم؛ به دلیل رعایت نکردن اعتدال نتیجه عمل خوب نبوده مثلا در مورد نودوستی گاهی اوقات افراطی برخورد کردم و مشکلات زیادی برام پیش اومده بعدا که فکر میکردم متوجه میشدم من که نیتم درست بوده ولی روش اجرای عملم درست نبوده ما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که خیلی از صفات و رفتارها هستند که نتیجه یک عمل رو میسازن مثلا در مورد نودوستی اگر یه شخص با اکرا و ناراحتی بخواد به یه شخص محبت کنه یا کمک برسونه هر چند که نیتشم خوب باشه و برای رضای خدا باشه، این به جای اینکه اثر مثبت داشته باشه اثر خیلی منفی داره و این رو باید مد نظر داشت که این اثر منفی دیگه نتیجه عمل نودوستی نیست بلکه نتیجه چگونگی انجام عمل خود ماست .
بازم تشکر میکنم از راه اندازی چنین گفتگوها و ترجمه چنین مقالاتی
با سلام ، خدمت یونس عزیز، اینکه فرمودید اثر خیلی منفی ای دارد. به نظر می رسد اثر مبارزه با نفس نمی تواند منفی باشد، فقط کامل نیست و ضعف دارد. خود بنده اگر کسی بخواهد به اکراه کمکی به من برساند، در برخی اوقات قبول نمی کنم، که البته شاید هم کارم درست نباشد. ما باید در کردار همه دست به دست هم بدیم و اگر کسی می خواهد مبارزه ای در جهت رضای خدا انجام دهد کمکش کنیم. قانون طلایی به ما در این جهت کمک می کند. البته اگر برای رضای خدا بود چنین کاری می توان کرد وگرنه اگر کسی به ما می خواهد کمکی برساند ولی در معذوریت و به صرف رسوم و تعارف ، بنده قبول نمی کنم…خلاصه اگر کسی برای رضای خدا خود را مجبور به کاری کند و فشار زیادی را به نفس خود وارد کند ، اثر منفی ندارد ، فقط باید کمی بیشتر روی خود کار کند که لااقل آن فرد متوجه آن اکراه نشود و در نهایت با رضایت کامل این خدمت را انجام دهد…
با تشکر به شما این مقاله بسیار زیبا را منتشرکردید
با سلام و تشکر فراوان از “پروفسور بهرام الهی ” بابت این فرمایشات و آرزوی توفیق الهی برای عمل بدان، سوالی دارم که چگونه بدانیم نوع دوستیمان به نفع دیگران می باشد و پرورش فکر درستی در این جهت کسب کنیم؟ چگونه مرز بین دوستی خاله خرسه تا بدجنسی و بخل را تشخیص دهیم و این طیف را بشناسیم ؟ چگونه با احساس گناه دائم ناشی از اینکه خدایی نکرده بخلی نداشته باشیم افراط گونه وارد سیکل معیوب نشده و با دوستی خاله خرسه خود دیگران را دچار آسیب نکنیم؟
فکر می کنم اگر وجود خودمان را همیشه شاخص قرار دهیم یعنی آنطور که دوست داریم در آن شرایط خاص با ما برخورد شود یا به ما کمک شود به دیگران کمک کنیم صحیح باشد. در واقع همان قانون طلایی…هر چه بر خود میپسندی بر دیگران بپسند و… و بعد هم با تکرار و تجربه صحیح عمل کردن را یاد می گیریم. چون گاهی با نیت خوب کاری انجام می دهیم ولی به قول شما دوستی خاله خرسه میشود یعنی اینکه آن فرد متضرر میشود و یا از آن “روشی” که ما استفاده کرده ایم ناراحت میشود. تمام اینها را با تکرار و تجربه می توانیم بفهمیم و در این روند است که عقل اعلی رشد می کند.
می توانیم نیتمان را رضای خدا قرار دهیم قانون ذهنی مان را همان قانون طلابی بگذاریم و برای پیاده کردن روش عملی برای کمک به دیگران “فکر کنیم” تا هم عقل اعلی رشد کند و هم با مشورت با مبدا بتوانیم راه صحیح پیاده کردن عمل نوعدوستانه را بفهمیم و این یعنی اینکه اجازه بدهیم الهام وارد ذهن ما بشود.
با سلام، از شما دوست خوبم بابت جوابی که به حقیر مبذول داشتید بسیار سپاسگزارم…
هر ذره ای در خلقت را در نظر بگیریم از محیط اطرافش کمک میگیرد و به مخلوقاتی کمک میرساند ما از این قاعده استثنائ نیستیم خیلی عوامل به وجود ما کمک میکند ما هم باید به خیلی عوامل کمک کنیم امیدوارم فرمایشاتشان را با کمک مبدا به مرحله عمل دربیاوریم
با سلام وبا تشکر از متیس عزیز وهمه ی دست اندر کاران این سایت .
سوال در مورد نوعدوستی : من راحتتر می توانم به دیگران خدمت کنم مشکل کار در اینجاست تا طرف یک رفتار یا برخوردنامناسبی با من می کنه دیگر نمی توانم بهش محبت کنم هر چه تعالیم را به خود یادآوری می کنم باز هم دلم راضی نمی شود بهش محبت بکنم الان موردی پیش آمده که به یکی از اطرافیان به هر نوع کمکی احتیاج داشته خدمت کرده ام ولی ایشان به خاطر یک چیز جزئی برخوردی با من کرد که دلم را شکست طوری که الان نمی خواهم دیگر ببینمش . لطفا راهنماییم کنید که چکار باید بکنم . من دلم می خواهد هر چند دیگران قدر شناس نباشند یا حتی بهم بدی هم بکنند بتوانم به خدمت کردنم ادامه دهم ولی نمی توانم . پیشا پیش از راهنماییهایتان تشکر می کنم . ممنونم
دوست عزیز شهناز, فکر می کنم باید گذشت کردن را تمرین کنیم. به نظرم مقاله “هنر گذشت کردن ” و کامنتهای دوستان و همچنین مطالعه مطالب تاپیک “گذشت” در متیس فروم خیلی کمک کننده است.
مطالب این سایت برای پرورش فضیلت های الهی در خود بسیار موثر است بشرط انکه با دقت به نکات ان توجه شود .
حقیر هم در این مورد تجربه ای دارم چون در مورد نوع دوستی
که بنظر خودم در حق کسی روا داشتم اشتباه کردم . یعنی نیتم با شرایط نوع دوستی مطابقت نداشت بهمین علت صدمات جبران نا پذیر دیدم که تا حال هم که چندین سال می گذرد اثرات ان باقی است
با سپاس از تمامی زحماتتان
با سلام وفقط می توانم بگویم سپاس
با سلام نفس من خیلی بزرگ و بد است. از او صا د قا نه کمک می خواهم به داد م بر سد تا بتوانم کار کنم مرتب رضایت او را طلب می کنم این واحد کار را بسیار دوست دارم وقتی هم موردی با شد انجام مید هم ولی بعد تمام اشکالات نفس را درونم می بینم که به بز رگی کوه است وخو دم را سنگین حس میکنم قبلا متو جه نبو دم ولی حا لا بعد از هر عمل ناراحتم برای اینکه می دانم نفسم است و تمام خو استه ها یش رو می شو د مرسی
با عرض سلام
سالهاست که سعی کرده و میکنم نوع دوستی وپیامدهای انرا بپذیرم ولی دیشب بریدم .میدانم از ضعف من است ولی تمام این سالها که با جان ودل به دیگران خدمت کردم همیشه ناسپاسی دبدم آن هم به بدترین وجه آن!چون معمولا وقتی کارشان تمام میشود ، میشوم بدترین ادم دنیا راستش دیشب گفتم پشت دستم را داغ میکنم تا دیگر بیش از حد مایه نگذارم .البته باید بگویم مقاله بسیار کمکم کرد.ولی هنوزدرونا غمگین و ناراحت و دلشکسته هستم .
با سلام وممنون از این مصاحبه زیبا .
آخرین سوال وپاسخ آن بسیار در زندگی ما نقش کلیدی وکاربردی دارد البته سوالهای دیگر هم نکته های عملی فراوان دارد باز هم ممنون از شما .
با سلام وتشکر از زحمات شما
تک تک این جملات مانند در گرانبهایی است که من توان درک آنها را ندارم
من بیشتراوقات کارهای که می کنم نیت نمی کنم واتوماتیک وار عمل خیری انجام میدهم نمی دانم آیاثبت می شودیانه.لطفا راهنمای فرمایید.
آنطور که من از کتابها و درسها متوجه شده ام: ثبت که میشود. حتی کسی که خداشناس هم نیست و فقط از روی عمل به اخلاقیات کار نیک می کند برایش ثبت است و به نفعش خواهد بود ولی بهتر است نیت کنیم و آن کار را انجام دهیم. اینطور نیت رضای خدا به مرور در وجودمان جا می افتد.
bebakhshid chon sistemam tarjomehye farsi nadasht natonestam farsi benvisam.ba salam va khaste nabashid khedmat shoma dostan aziz va tashakor faravan daram az in veblag khobetan age mishe video haye zende ro dar veblagton pakhsh konid.manon
ba tashakor hossein
به نام خدا
با سلام
فکر می کنم منظور کامنت ۵۷ را فهمیده ام چون خودم هم تجربه اش کرده ام ،اما در حال حاضر دیدم کمی تغییر کرده است :
در مورد انجام عمل با نیت رضای خدا:
منی که می دانم در مراحل بالای سیر کمال نیستم ورفتار وگفتار وپندارم دارای اشکال است قطعا نمی توانم آنطور که شایسته اوست بندگی کنم ،اما وقتی به یاد بیاورم که تکالیف خدا به منظور تربیت و تغییر جوهر وجودی بشراست و رضایت او( که از هر چیزی بی نیاز است) در انجام تکالیفمان تنها به این علت است که خودمان از منتهای فیضی که او برایمان در نظر گرفته برخوردار شویم ،تلقین اینکه “به نیت رضای خدا می خواهم فلان کار را انجام دهم ” ،به معنی خواستن “قرار گرفتن در مسیر تربیت او” خواهد بود .
در مورد نوع دوستی صرف انجام وظیفه که کار صادقانه و صمیمانه به نظر نمی آید ،نکته ای که تا این لحظه دریافت کرده ام این است که اگر فکرکنیم در هر کاری موثر اصلی خداست ،خدمت را توفیقی از جهت رساندن امانت به صاحبش تلقی خواهیم کرد ،به طور مثال نقش کسی که نوع دوستی می کند مانند پستچی است که بسته هدیه ای را از طرف خدا به صاحبش می رساند (پستچی از خودش چیزی نمی بخشد ،ما هم همه نعمتهایی که داریم و ممکن است به سبب آن توفیق خدمت برایمان حاصل شود ،اعطایی از جانب خداست و از خود چیزی نداریم تا بخواهیم آنطور که دلخواهمان است کسی را بر خوردار کنیم .)
و خداوند شأن نوع دوست را اینطور تعیین کرده اند که برای گرفتن انعام ،این پا آن پا نکند،بسته را سریع بدهد و برگردد.(خدا می خواهد ما پست نباشیم و می خواهد ما را بالا به سمت خودش بکشد)
با تشکر إز٣ ١٢. سخنان شما انقدر دل نشین بود که مرا منقلب کرد .هدیه را إز طرف خدا به صاحبش رسانیدن.
این طرز فکر کار را اسان میکند. در حقیقت انجام وطیفه. خیلى ممنون إز شما
Thank you so much for the question and answers – it’s simply fantastic – I found it very easy to read yet very difficult at times to practice.
As I am able to be kind and supportive towards others / I feel very positive about the fact that I am able to help others / however , my biggest WEAKNESS AND STRUGGLE is be kind to those who I feel have done me wrong on not just one or two occasions but over all are simply arrogant in their over all attitude .
Thus i I hope and wish that God gives me the strenghth , the will power and the right level faith to be kind to those that i do not like so much ! find arogant. i hope that i can most importantly become kind in my thoughts and words as well as my acts .
I hope that I can achieve the above to some degree with the help of “Him .
ba salam
tashakore faravan daram babate matalebe sodmandetan..
با سلام وخسته نباشید از مصاحبه خوبتون واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که انشاالله بتونم نوعدوستی را در برنامه ام قرار دهم. تشکر
سلام و خدا قوت خدمت عزیزان زحمت کش ٠
از اینکه سعادت درک نوع دوستى را پیدا کردم از خداوند بزرگ سپاسگزارم ،وامیدوارم مرا کمک کنه که بتوانم عملا نیز این مهم را درک کنم
با سلام
از اینکه در محیط مناسب وهمچنین از رهنمودهای استاد الهی وپرفسور بهرام الهی می توانم استفاده ببرم وهمیشه کمک رسان ما می باشند بر خود می بالم .امیدم به این است که بتوانم همچون یک دانشجوی حقیقی به وظایفی که بر گردنم است عمل کنم.
من یک سوال دارم ((من امکان وتوفیق خدمت به خلق را دارم ولی این نفس اماره دست بر دار نیست حتی اگر آن عمل خیرخواهانه را برزبان نیاورم ولی دوست دارم شخص از من تشکر کند واگر نکند ناراحت می شوم؟))
باسلام خدمت همه دوستان عزیز
بنده با مطالعه این مطالب، و برای شروع کار تصمیم گرفتم انجام عمل نوع دوستانه را از همان خانواده و با همسرم آغاز کنم. مثلی است معروف که می گوید: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. مثلا هم من و هم همسرم هر دو دانشجو هستیم. من هم باید در انجام امور خانه به همسرم کمک کنم تا بار مسئولیت کار در خانه که کم هم نیست بین هر دو تقسیم شود(کسانی که انجام دادهاند میدانند که چه قدر سخت است). نگران سوء استفادهی خانمها هم نباشیم. این حربه نفس است. ما را به پیشداوری فرا میخواند در حالیکه اصلا چنین نیست.
با تشکر از مطالب بسیار ارزشمندتان
بعد از خواندن أین مقاله چون بیشتر در منزل هستم فکر کردم برأی نوع دوستی تصمیم گرفتم امروز کاری که برأی همسرم خیلی سخت است انجام بدهم.
تصمیم گرفتم ازاین به بعد هرکاری نیکی که انجام میدهم اولا برای رضایت خداباشد تاتوقع ایجادنشود ومردم وماندم به هیچ وجه بازگو نکنم البته به یاری خدای مهربان.
سلام باتشکر از زحمات گرانبهای اقای دکتر بهرام الهی واقعا باارزش واموزنده هستش.
باسلام و ممنون از زحمات پروفسور بهرام الهی و ممنون از نظرات و راهکارهای زیبای دوستان
با سلام. هر بار که مطالب گهر بار پروفسور بهرام الهی را میخوانم با خود میگویم خدایا شکر تورا دارم و تنها و بی یاور نیستم
با عرض سلام خدمت همگی:
( این طور که بنظر میرسد، ما تحت تسلط ایگوی معامله گر و خودخواه خود هستیم، در اینصورت چگونه میتوانیم بیتوقعی را در خود پرورش دهیم؟
ج- زندگی روزمره، محیط خانوادگی یا حرفهای، معدنی از طلا است که به ما امکان میدهد توقع را در خود تضعیف کنیم. مثلاً وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم، آمادگی این را داشته باشیم که آن شخص متوجه کمک ما نشود یا از ما قدردانی نکند و یا حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سوءاستفاده کند. اینها آزمونهایی است که برای ما پیش میآید تا خلوص نیتمان محک زده شود. هر حرکتی در جهت نیکی، باید بر ضدش غلبه کند تا به نتیجه برسد. )
جواب این سوال برای من خیلی جالب و حیرت انگیز است (زندگی روز مره معدنی از طلا )است چرا این اصطلاح را بکار بردند، فکرمی کنم در ظاهر ارزش مادی طلا از هر چیزی با لاتر است. برای داشتن ان از نظر ظاهر مثلا در مقابله با اهن ، روی ، نقره ، ،،،،،،،پرداخت بیبشتری باید کنیم.
می گویند: در مقابل نوعدوستی حتی در بعضی مواردممکن است از سخاوت ما سو استفاده هم بکنند
فکر می کنم که این سخت ترین قسمت ان است.. پس می بینیم در بیشتر مواقع، چه در ظاهر و چه در معنا برای داشتن هر چیز با ارزش باید پرداخت کرد.
پس باید بتوانیم با ایگوی معامله گرمان مقابله کنیم ،واین هم خیلی سخت است مگر با یاری گرفتن از انرژی فراعلی (کمک از او ) تا بتوانیم موفق شویم.
خدا راشکر یکتا با این درس جهانی بمن اموخت برای کل مو منیین و مو منات دعا کنم و از دوست داشتن اطرافیان هیوچوقت خسته نشوم چون انها روحهایی هستند که خدا برای ارمش من فرستاده مثل خانواده و دوستان و اقوام و من باید قدر این ازمایشگاه زیبا و پر از فایده را بدانم و شکر کنم چون در ازمایش از دست دادن دخترم همین افراد مثبت با اجازه یکتا کمکم کردم که صبور باشم این لطف حق است
سلام.
به أین نتیجه رسیده ام.وقتى در احوالم جستجو می کنم.بهتر تشخیص می دهم هدفم از خدمت کردن به همنوع چیست؟جنبه ظاهری دارد،یا خودرا بجای دیگران گذاشتن
وبعد با خودم می گویم اگر دست کسی رامی گیری در حفظ آبرویش کوشاباش و سعی کن با محبت بیشتری با این شخص روبرو شوی.وبا خودم میگویم،خدمت به همنوع یک وظیفه است درحد توانش.
با سلام و عرض ادب، سالها تمام سعیم بر این بود که خانواده ی همسرم رو مانند خانواده ی خودم بدونم. و از سر نوعدوستی با اونها رفتار توام با محبت و خیرخواهی داشته باشم. در مقابل ، از سمت اونها رفتارهای بسیار بدی دیدم . سعی کردم تلافی نکنم. هرچند بعضی وقتها موفق نبودم و مثلا با بدگویی کردن از انها انتقام میگرفتم. اما به مرور زمان این درجه از صمیمیت رفتارهای من و همسرم با انها باعث شد که شاید ما را ساده لوح فرض کنند و حقوق مادی ما را نیز به طرق مختلف تضییع کنند، ….. با توجه به اینکه میفرمایند “وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم، آمادگی این را داشته باشیم که آن شخص … حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سوءاستفاده کند” ، دریافت این عکس العمل ها برایم قابل توجیه است…اما چالش بزرگی که اکنون با آن مواجه هستم این است که از این پس نحوه ی ارتباط برقرار کردن من با خانواده ی همسرم چطور باید باشد؟ با علم به اینکه از من بارها سواستفاده شده باز هم باید چشمم را به روی گذشته ببندم و فقط از سر نیت ایجاد اتحاد خانوادگی به انها محبت کنم ؟ یا باید برای روابطم با انها مرز تعیین کنم و حد و حدودی قائل شوم تا خودم و خانواده ام دیگر مورد سواستفاده قرار نگیریم؟