در جستجوی روح

6 دسامبر, 2009
 
در این مقاله فیلسوف فرانسوی، الی دورینگ کاربرد روز افزون واژه‌ی «معنویت» در عصر حاضر را از نظر عملی و در ارتباط با مباحث مورد نظر عام بررسی می‌کند. بعد از یک تعریف مختصر در مورد معنویات که آن را با ایده‌ی کمال ارتباط می‌دهد، نوآوری روش دکتر بهرام الهی که تحت عنوان « معنویت فطری » ارائه شده را مطرح می کند. تأکید این فیلسوف جوان بر بُعد عملی این روش و جایگاه آن می‌باشد.

مذهبیون قرن حاضر، با در پیش گرفتن روش‌هایی برای دوباره سازیِ مدرن تصوف کهن و تجدد در معنویت و یا با پراگماتیزم و روش‌های شخصیِ پیشرفت روحی و غیره، همچون افرادی معلول و محتاج به اجتماع به نظر می‌آیند. در چنین دورنمای دلگیری، « معنویت فطری» موردی استثنائی به نظر می‌رسد که می‌تواند آینده ای را ترسیم کند که مثل سایرین محتمل به سقوط نباشد. این معنویت، زبانی جدید، عقایدی نیرومند و مفاهیمی در زمینه‌ی تحقیق است. آیا ممکن است معنویت به علم تبدیل شود؟

«معنویت فطری» نوعی جدید از فلسفه و عرفان اکولوژیک نیست. بلکه یک برنامه‌ی تحقیقی و تلاشی در جهت تعریف مجدد و اساسیِ معنویت و اهداف و ابزار آن است. در این زمینه، دکتر بهرام الهی سال‌هاست در مسیر فکری پدرش، استاد الهی، گام برمی‌دارد. استاد الهی که دنیای امروز شروع به شناختن او کرده، نه تنها یک موسیقی‌دان برجسته، بلکه فیلسوفی کامل و یکی از شخصیت‌های بزرگ معنوی قرن به شمار می‌آید. دکتر بهرام الهی؛ طی کنفرانس‌هایی در دانشگاه سوربن، « روش عینی » خود را در زمینه‌ی مسائل اخلاقی و معنوی ارائه می‌دهد. در این مورد، روش علمیِ خاصی را دنبال می‌کند که از حرفه‌ی خود به عنوان یک جراح به میراث برده است. نماهای رشد سلول یا ایمنی بیولوژیکی، برای او وسیله‌ای برای نشان دادن رشد « خود » و نتیجه‌گیری‌های خاص آن است. در آخرین کتاب خود، «راه کمال»، در ارتباط با تحقیقات فروید در زمینه‌ی (ایدـ ایگو ـ سوپر ایگو)روش نوینی بکار گرفته تا ساختاری از منبع انگیزش‌های ماورای طبیعی به‌نام « سوپر اید» را معرفی نماید. در مجموعه‌ای از کتب، تحت عنوان «مبانی معنویت فطری» ( در سه جلد) به تفصیل مفاهیم تئوری و عملی معنویت را بیان می‌کند. مطالب کتاب نشان می‌دهد که هنوز هم می‌توان درباره‌ی این گونه « مباحث» بدون سقوط در دام کهنه‌گرایی کتاب‌ها یا ساده لوحی سخن گفت.

حال ببینیم برداشت دنیای امروز از واژه‌ی « معنویت » چیست؟ امروزه معنویت یعنی همه چیز و هر چیز، از ترک دنیا و اعتکاف در خانقاه‌ها گرفته، تا کارگاه یوگا، کابالا، صوفی‌گری، سفر روح، رواقی‌گری باستانی، بودیسم تبتی، تصوف مسیحی، تصاویر مقدس بیزانس، نقاشی یک رنگ، نجوم و رمل و اسطرلاب، تولد مجدد، جادوی سفید، آهنگ مقدس کلیسا، تارو، تائو، عصر دلو، راه سامورای، کیمیاگری، تئوری اولین جرعه‌ی آبجو۱… . بدیهی است که جریان فکر می‌تواند ما را به هرطرف سوق دهد. اما باید بفهمیم از چه صحبت می‌کنیم. نباید به خاطر احتراز از بکار بردن واژه هایی ( مثل دین یا مذهب ) از تعریف آن‌ها خودداری کنیم. حال اگر مشکل در به کار بردن واژه‌ها باشد می‌توان به کتاب‌ها رجوع کرد. اما در آنجا نیز مشکل به‌صورتی دیگر ظاهر می‌شود. زیرا در کتاب‌فروشی‌ها وقتی به قسمت « معنویات » مراجعه می‌کنیم، همه نوع مطلب می‌بینیم: از معنویات روشنفکرانه گرفته تا راهنمای عملی زندگی. کتاب‌های کلاسیک عرفانی و معنویت سنتی، معنویت رمانتیک، سرگذشت‌های قبیله‌ای (کاستاندا)، اعترافات به‌سبک مسیحی (مثل فرقه‌ی دومینیکن ها)، اعمال ماورای‌طبیعی ( گورجیف)، روش‌های خودآموز ( آلدوس هاکسلی)، فلسفی (ذِن)، روان‌شناسی ( رشد شخصی)، اعمال خارق‌العاده ( اکتوپلازم و معجزه)، احساسی ( کتاب های نیو ایج۲)…

هدف از طرح بحث «سوپر مارکت اعتقادات »، نشان دادن تنوع سلیقه‌ی افراد و همچنین هشدار در مقابل انحرافاتی است که فرقه ها سبب شده‌اند. ولی هنوز نمی‌دانیم چرا و چطور این روش‌ها به عنوان اعتقادات معنوی در نظر گرفته می‌شوند، چون حتی می‌توان به بشقاب پرنده‌ و یا به آسپیرین نیز اعتقاد داشت در حالی که می‌دانیم این چیزها به‌هیچ وجه ربطی به معنویات ندارد. علاوه بر این مفهوم اعتقاد هم شاید دیگر مطرح نیست. امروز فلاسفه‌ی محبوب عام در جستجوی معنویاتی غیر متعصب، بی تفاوت نسبت به خدا یا حتی خداناپرست هستند، و تنها حضوری مطلق را قبول دارند. نمونه‌ی آن کتاب « حکمت مدرن۳ » است که نویسندگان با بازی با کلمات در مورد معنویات، از سرشاری یا ا بدیتِ« معنای» زندگی صحبت می‌کنند. هر کس هر چه می‌خواهد و یا می‌تواند را در این ظرف می‌ریزد و برای آن نه به کلیسا احتیاجی هست و نه به دین.

بنظر می رسد که در دنیای امروز معنویت بیشتر به‌عنوان نقطه‌ی گرد‌همایی دنبال می‌شود تا به‌خاطر محتویات آن که عبارتند از ، اعتقادات مبتنی بر حقیقت، عمل و تجربیات« معنوی». از این‌رو، در صورت لزوم می‌توان آن چه که به مذاق خوش‌آیند نیست را از آن حذف کرد. معنویات به قسمت‌هایی از مذهب خلاصه می‌شود که از تعصبات، آداب، پایه‌های شرعی، و حتی خود خدا عاری باشد. معنویات معاصر آن چه را مطابق میل است گلچین می‌کند: احترام به مقدسات بدون تلاشی برای شناخت آنچه شایسته‌ی تقدیس است، عشق به مسیح بدون اعتقاد به رستاخیز ، بودیسم بدون اعتقاد به بازگشت مجدد روح به قالب یا کارما، و غیره. پس چه باقی می‌ماند؟ اصل و اساس چه می‌شود؟« مذهبی» زیر مذهب؟ پس آیا در این صورت چند لحظه‌ی « وصل شدن» مشتاقانه به دیگری، به طبیعت، به کل… . و حتی بهداشت زندگی نیز معنویات محسوب می‌شود؟

دو قرن پیش فرهنگ لغت، معنویات را « آن چه به طبیعتِ روح و زندگی درونی مربوط می‌شود» تعریف می‌کرد. اگر دیگر به روح اعتقاد ندارید یا از این کلمه وحشت دارید « زندگی درون» برایتان باقی می‌ماند. ولی برای مثال، روانکاوی هیچ وقت معنویت محسوب نشده است. پیِر هادو نویسنده‌ی کتاب « تمرین های معنوی و فلسفه‌ی باستانی۴» این بحث را بدین صورت عنوان می‌کند: معنویات از تلاش به منظور تغییر و تحول خود جدا نیست، ولی نمی‌توان آن را با هر تلاش اخلاقی یا با مفهوم « دغدغه‌ی خود» که فوکو۵ مطرح می‌کند و در عمل تنها « شرحی جدید از توجه زیاد به ظاهر خود است»، مخلوط کرد. کلمه‌ی معنویات اگر درست به کار برده شود، « عملی است در جهت تغییر من برای رسیدن به سطحی بالاتر و موقعیتی جهانی » . معنویت بدون هدفِ « کمال» و بدون جستجوی حالت یا سطح بالاتری از « من» وجود ندارد. به عبارت دیگر معنویت بدون مفهوم«تکامل خود» و در وهله‌ی اول بدون مفهوم «خود» نمی‌تواند وجود داشته باشد.

از این جا باید شروع کرد، و بر این اساس بسیاری از کاندیداهایِ عنوان معنویت را می‌توان حذف نمود. دکتر بهرام الهی، روانکاوی و روشِ درمانی آن را کم و بیش به این صورت مطرح می‌کند : یک کتاب راهنمای روان‌شناسی را باز کنید و مدل‌های روان انسان را بدانگونه که شرح داده شده، بررسی نمایید. آنها را بیازمایید و به بینید تا چه حد شما را راهنمایی می‌کنند. سپس در صورت لزوم در آنها تغییراتی بدهید و آنها راکامل کنید. مثلاٌ ببینید آیا در کنار « اید» که ساختار بوجود آورنده‌ی امیال شهوانی ( یا به گفته‌ی دکتر الهی« نفس اماره») است یک ساختار با منشأیی مافوق‌طبیعی (یک «سوپر اید») دیده نمی‌شود؟ آیا علت بعضی عقده‌های احساسی یا عارضی در زندگی معنوی ( آلرژی به دین‌داری،خشکه‌گرایی، و غیره)را با این ساختار بهتر می‌توان توجیه کرد یا با تئوری هایی که تشابه فرزند به پدر را علت آن عوارض می‌داند؟ همینطور از خود بپرسید با افزودن چه مفهومی در الگوی فروید می‌توان به معنایی عملی و کاملتر از «خود» دست یافت.

حال بپردازیم به مفاهیم دیگری که کاندیدِ عنوان معنویات هستند. از یک سو، روش‌های تکنیکی‌،( معنویات به‌عنوان وسیله‌ای برای درمان، سرگرمی دستجمعی یا نمایش قدرت، به همراه تمام انحرافات قابل تصوری که بدنبال دارد). این چنین معنویتی مفهوم منسجمی از «خود» به همراه ندارند، از سوی دیگر، روش‌های روشنفکرانه و نظری که هدف را آن قدر بالا قرار می‌دهند، که رسیدن به آن غیر ممکن می‌شود ودیگر کسی حتی جرئت نشانه گرفتن و یا حرکت به سوی آن را نمی‌کند. این‌گونه معنویات را می‌توان معنویات فیلسوفانه نامید. اینها حقیقت را ورای آگاهی انسان و غیر قابل دسترس می‌دانند و به هر چیزی که بتواند یک واقعیت ملموس یا یک دیسیپلین روانی در برداشته باشد شک و تردید دارند و تنها به تمرین‌های زبانی اکتفا می‌کنند.

هنگامی‌که دکتر بهرام الهی، جلد اول« مبانی معنویت فطری» را منتشر کرد، چند معیار منطقی از معنویت حقیقی ارائه داد. او می‌گوید: معنویت به روش‌های گوناگون تئوری مثل « دیدی دیگر از جهان» یا « منبع الهامی برای اخلاقیات» خلاصه نمی‌شود و از روش‌های تکنیکی ( مدیتیشن، جستجوی حالات تغییر یافته‌ی آگاهی و غیره) و تئوری بافی‌های فلسفی ( متافیزیک، تصوف روشنفکرانه) متمایز است. معنویتی که دامنه‌ی عملش از چارچوب یک دین بخصوص فراتر می‌رود و اصول و فرایند عمل آن از طریق یک نمودار منسجم و منطقی به‌طور واضح قابل ارائه است.

منظور از فطری چیست؟

بطور کلی در روش‌های عرفانی همواره سعی بر این بوده که معنویت را به هر طریق ممکن، با خرافات یا اصول ماورای طبیعی کم و بیش شناخته شده، و با تکیه بر حالات افراط گرایانه و نمایش‌ چشمگیرترین تجربیات عرفانی منطبق کنند. این روند را باید در جهت عکس آن تغییر داد، مفاهیم را به‌صورت دیگری بیان کرد و مدل ها را بر حسب تجارب طبیعی زندگی روزمره که هر یک از ما با آن مواجهیم، بازساری کرد. مثلاٌ برای دست‌یابی به «عشق خالص» نباید از زندگی کناره گرفت، یا به کلی از همه چیز چشم پوشید. بلکه مثلاً باید از خود پرسید چه برهمکنشی سبب می‌شود، در برابر ناسپاسی دیگران، وازده و خمود شویم، و یا حتی احساس حقارت کنیم. یا چه انگیزشی حس حسادت را در ما ایجاد می‌کند، یا ما را وادار به بدگویی از سایرین می‌کند و غیره.

ممکن است این سؤال مطرح شود که « آیا این مطالب همان اخلاقیات کهن و همان حرف های قدیمی در باره‌ی وجدان و خودداری از عیوب متداول مانند خودخواهی، خودپسندی، پرخوری و غیره نیست که به‌طور مفصل‌تری تفسیر شده‌اند؟ در این صورت، باید گفت که تمامی این مطالب بد نیستند، ولی هدف، دوباره شنیدن همان مطالب تکراری نیست».در پاسخ باید گفت که در هر یک از مثال‌های بالا یا مثال‌های حاد‌تر چیزی در ما ته نشین می‌شود و همچون یک فعل و انفعال ارگانیک، ما را تغییر می دهد. ما می‌توانیم دچار خصلت بدگویی شویم و در تعاقب آن به مرض مهلک حسادت مبتلا شویم. یا بر عکس می‌توانیم با مواجهه کردن امیال با یکدیگر، با تثبیت اراده یا با افزودن کمی منطق در این فرایند، یک گره‌ی روانی را باز کنیم و یا تمایلی را در جهت عکس آن هدایت کنیم. اینها حرکت‌هایی نامحسوس ولی واقعی هستند که روی جوهر وجود ما اثر می‌گذارند.

چگونه این موضوع معنوی است ؟

در هر یک از کتاب‌های دکتر بهرام الهی، مفاهیم مختلف علمی مشاهده می‌‌شود: گامت‌های زمینی یا آسمانی، جاذبه‌ی عِلی و مافوق‌عِلی، تبادل انرژی، تغذیه، تعادل عملکردی، سیستم ایمنی، تنظیم اسمزی و غیره. دوست‌داران ادبیات عرفانی یا هواداران فلسفه‌ی عصر جدید شاید از این مباحث سر در نیاورند. زیرا در اینجا بحث از قیاس‌های محکم با کاربرد عملی است، نه از برون یابی‌های بی‌قانون و قاعده. در اینجا صحبت از نمودار ، مدل‌ و تمهید عمل و ابزار کار است. دامنه‌ی آن هم به این جا ختم نمی‌شود. مواردی نیز به‌همان صورت متداول کلاسیک و ماورای طبیعی، در باره‌ی روح و ادامه‌ی زندگی آن پس از مرگ بیولوژیکی، جهان‌های معنوی و به طور بدیهی از خدا و مظهراتش، مطرح می‌شود. شاید گفته شود این‌ها داستان‌های اساطیر کهن است که به زبانی نو ملبس شده است. در حالی که این حتی دین‌شناسی هم نیست چون آن چه مطرح می‌شود پیش از آن که مربوط به اعتقاد باشد ( نقطه نظرعقیدتی یا رئالیسم متعصبانه)مربوط به درست عمل کردن است (نقطه نظر عملی، رئالیسم واقع نگر) .

باید اخلاق عملی، مدل‌های علمی، فلسفه و ماورای‌طبیعه را در نظر گرفت بدون این که در انتظار« کشف» نادیدنی‌ها باشیم. مباحث معنوی همچون مباحث مذهبی تنها پاره‌ای تبادل اطلاعات نیست. این موضوع را «برونو لاتور» ( در کتاب زجر های گفتار مذهبی۶) به‌خوبی شرح داده است: در مورد حقایقی ظریف که در آنها تنها اعتقاد یا عدم اعتقاد بدون «دلیل» وجود دارد مسیر ذهن ما به فوریت نمی‌تواند به دنیای غیر مادی برود. فلسفه‌ی معنوی با فلسفه‌ی علمی در رقابت نیست و تنها به رشته‌ای از علامات و سمبل‌هایی که به زندگی معنی و مفهوم می‌دهند، (برداشت استعاری۷) بسنده نمی‌کند. باید مفهوم آن را به معنای واقعی کلمه و مطابق یک منطق صحیح که به تغییرِ ملموس می‌انجامد، درک کرد. در زمینه‌ی معنویت باید همواره سازنده و واقع بین بود و در این صورت است که دیگر این سوًال حساس که موجب تمام بدبینی‌های ضد مذهبی است مطرح نمی‌شود: سؤالی که می‌پرسد « این واقعی است یا ساختگی؟ ». در واقع سؤال اصلی این است: « آیا این خوب ساخته شده یا بد؟ و تا کجا می‌توان با آن جلو رفت؟ »

به‌این ترتیب به معنویتی می‌رسیم که نه « ماورای طبیعی» است و نه « مصنوعی» بلکه مطابق با طبیعت عمیق انسان و شرایط زندگی اجتماعی اوست، بدون آن که فقط منحصر به اخلاقیات باشد. از نظر دکتر بهرام الهی مکانیسمی که بر روح انسان مؤثر است، از طریق دستگاه منظم علت و معلول عمل می‌کند که آن هم تابع یک طبیعت معنوی با احتیاجات مخصوص به خود و قوانین تغییر و شکل‌گیری و رشد خود می‌باشد. این طبیعت از محدوده‌ی باریک روان‌شناسی فراتر می‌رود و به خاصه در مایه و قالب یک اکولوژی معنوی و حتی شناسایی خلقت و کائنات قرار می‌گیرد. در عین حال ما را به‌عنوان یک شبح که کم و بیش شبیه جسم است در نظر نمی‌گیرد. اگر ما روحی داریم یا (اگر روح هستیم)، آن روح شبیه به یک ارگانیسم است. واز این رو باید در طول مدت زندگی بیولوژیکی‌مان، به سلامتی، تغذیه و رشد آن توجه کنیم. معنویت هدفی جز پختگی کامل این ارگانیسم« روحی ـ روانی» ندارد. و با آنکه از دیرباز به‌عنوان یک هنر به آن نگریسته شده و نوابغی نیز در این زمینه پدید آمده‌اند، اکنون باید به عنوان علم و طب روح شناخته شود.

این روش، نوع جدیدی از تحقیق و تتبع در ابعاد نظری و عملی معنویت است، که موضوع آن « خود» و شرایط تغییر اعضای حیاتی آن، و رسیدن به کمال معنوی است. آزمایشگاه آن اجتماع و زندگی در جامعه است و هدف آن از پوسته‌ی خود بیرون آمدن است. چون روح اسیر جسم نیست بلکه بیشتر به جنینی در حال رشد شبیه است که موقتاٌ در بطن محیط اجتماعی غوطه ور شده و در معرض جریان ها و امواج گوناگون قرار گرفته و در حد امکان می کوشد، تا با استفاده از اختیار خود، به رشدی معتدل نائل شود.

« طب روح» در ‌معنای واقعی و عملی آن ‌بررسی می‌شود: چگونه علامت بیماری را تشخیص دهیم؟ چگونه عدم تعادل کارکردی در خصوصیات اخلاقی را از یک بیماری معنوی حقیقی تشخیص دهیم؟ چه درمانی را بکار ببندیم؟ اثر نیت در کنش‌های‌مان چیست و چه نتایجی را به همراه دارد؟ افکاری که در سر می پرورانیم چه اثر، دوام و خاصیتی دارند؟ دکتر بهرام الهی معتقد است «میدان ادراک همانند خون که در سراسر جسم فیزیکی جریان دارد و آن را تغذیه می کند، حاوی جریان افکار ما می‌باشد و با ارگانیسم معنوی ما یکی می‌شود.». فراتر از بحث و جدل هائی چون: « تو معتقدی ولی من نیستم» یا « من معتقدم ولی تو نیستی» باید به ساختن ابزار خود بپردازیم،… و فرصت را از دست ندهیم.



برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr

*************************
۱- Première gorgé de bière, et autre petits plaisirs, Philippe Delerm
۲- New Age
۳- La Sagesse des Modernes, Luc Ferry, André Comte-Sponville
۴- Pierre Hadot, Exercices spirituels et philosophie antique
۵- Michel Foucault, Le souci de soi, 1984, Paris
۶- Bruno Latour, Jubiler – les tourments de la parole religieuse
۷- Lecture métaphorique