در جستجوی روح
مذهبیون قرن حاضر، با در پیش گرفتن روشهایی برای دوباره سازیِ مدرن تصوف کهن و تجدد در معنویت و یا با پراگماتیزم و روشهای شخصیِ پیشرفت روحی و غیره، همچون افرادی معلول و محتاج به اجتماع به نظر میآیند. در چنین دورنمای دلگیری، « معنویت فطری» موردی استثنائی به نظر میرسد که میتواند آینده ای را ترسیم کند که مثل سایرین محتمل به سقوط نباشد. این معنویت، زبانی جدید، عقایدی نیرومند و مفاهیمی در زمینهی تحقیق است. آیا ممکن است معنویت به علم تبدیل شود؟
«معنویت فطری» نوعی جدید از فلسفه و عرفان اکولوژیک نیست. بلکه یک برنامهی تحقیقی و تلاشی در جهت تعریف مجدد و اساسیِ معنویت و اهداف و ابزار آن است. در این زمینه، دکتر بهرام الهی سالهاست در مسیر فکری پدرش، استاد الهی، گام برمیدارد. استاد الهی که دنیای امروز شروع به شناختن او کرده، نه تنها یک موسیقیدان برجسته، بلکه فیلسوفی کامل و یکی از شخصیتهای بزرگ معنوی قرن به شمار میآید. دکتر بهرام الهی؛ طی کنفرانسهایی در دانشگاه سوربن، « روش عینی » خود را در زمینهی مسائل اخلاقی و معنوی ارائه میدهد. در این مورد، روش علمیِ خاصی را دنبال میکند که از حرفهی خود به عنوان یک جراح به میراث برده است. نماهای رشد سلول یا ایمنی بیولوژیکی، برای او وسیلهای برای نشان دادن رشد « خود » و نتیجهگیریهای خاص آن است. در آخرین کتاب خود، «راه کمال»، در ارتباط با تحقیقات فروید در زمینهی (ایدـ ایگو ـ سوپر ایگو)روش نوینی بکار گرفته تا ساختاری از منبع انگیزشهای ماورای طبیعی بهنام « سوپر اید» را معرفی نماید. در مجموعهای از کتب، تحت عنوان «مبانی معنویت فطری» ( در سه جلد) به تفصیل مفاهیم تئوری و عملی معنویت را بیان میکند. مطالب کتاب نشان میدهد که هنوز هم میتوان دربارهی این گونه « مباحث» بدون سقوط در دام کهنهگرایی کتابها یا ساده لوحی سخن گفت.
حال ببینیم برداشت دنیای امروز از واژهی « معنویت » چیست؟ امروزه معنویت یعنی همه چیز و هر چیز، از ترک دنیا و اعتکاف در خانقاهها گرفته، تا کارگاه یوگا، کابالا، صوفیگری، سفر روح، رواقیگری باستانی، بودیسم تبتی، تصوف مسیحی، تصاویر مقدس بیزانس، نقاشی یک رنگ، نجوم و رمل و اسطرلاب، تولد مجدد، جادوی سفید، آهنگ مقدس کلیسا، تارو، تائو، عصر دلو، راه سامورای، کیمیاگری، تئوری اولین جرعهی آبجو۱… . بدیهی است که جریان فکر میتواند ما را به هرطرف سوق دهد. اما باید بفهمیم از چه صحبت میکنیم. نباید به خاطر احتراز از بکار بردن واژه هایی ( مثل دین یا مذهب ) از تعریف آنها خودداری کنیم. حال اگر مشکل در به کار بردن واژهها باشد میتوان به کتابها رجوع کرد. اما در آنجا نیز مشکل بهصورتی دیگر ظاهر میشود. زیرا در کتابفروشیها وقتی به قسمت « معنویات » مراجعه میکنیم، همه نوع مطلب میبینیم: از معنویات روشنفکرانه گرفته تا راهنمای عملی زندگی. کتابهای کلاسیک عرفانی و معنویت سنتی، معنویت رمانتیک، سرگذشتهای قبیلهای (کاستاندا)، اعترافات بهسبک مسیحی (مثل فرقهی دومینیکن ها)، اعمال ماورایطبیعی ( گورجیف)، روشهای خودآموز ( آلدوس هاکسلی)، فلسفی (ذِن)، روانشناسی ( رشد شخصی)، اعمال خارقالعاده ( اکتوپلازم و معجزه)، احساسی ( کتاب های نیو ایج۲)…
هدف از طرح بحث «سوپر مارکت اعتقادات »، نشان دادن تنوع سلیقهی افراد و همچنین هشدار در مقابل انحرافاتی است که فرقه ها سبب شدهاند. ولی هنوز نمیدانیم چرا و چطور این روشها به عنوان اعتقادات معنوی در نظر گرفته میشوند، چون حتی میتوان به بشقاب پرنده و یا به آسپیرین نیز اعتقاد داشت در حالی که میدانیم این چیزها بههیچ وجه ربطی به معنویات ندارد. علاوه بر این مفهوم اعتقاد هم شاید دیگر مطرح نیست. امروز فلاسفهی محبوب عام در جستجوی معنویاتی غیر متعصب، بی تفاوت نسبت به خدا یا حتی خداناپرست هستند، و تنها حضوری مطلق را قبول دارند. نمونهی آن کتاب « حکمت مدرن۳ » است که نویسندگان با بازی با کلمات در مورد معنویات، از سرشاری یا ا بدیتِ« معنای» زندگی صحبت میکنند. هر کس هر چه میخواهد و یا میتواند را در این ظرف میریزد و برای آن نه به کلیسا احتیاجی هست و نه به دین.
بنظر می رسد که در دنیای امروز معنویت بیشتر بهعنوان نقطهی گردهمایی دنبال میشود تا بهخاطر محتویات آن که عبارتند از ، اعتقادات مبتنی بر حقیقت، عمل و تجربیات« معنوی». از اینرو، در صورت لزوم میتوان آن چه که به مذاق خوشآیند نیست را از آن حذف کرد. معنویات به قسمتهایی از مذهب خلاصه میشود که از تعصبات، آداب، پایههای شرعی، و حتی خود خدا عاری باشد. معنویات معاصر آن چه را مطابق میل است گلچین میکند: احترام به مقدسات بدون تلاشی برای شناخت آنچه شایستهی تقدیس است، عشق به مسیح بدون اعتقاد به رستاخیز ، بودیسم بدون اعتقاد به بازگشت مجدد روح به قالب یا کارما، و غیره. پس چه باقی میماند؟ اصل و اساس چه میشود؟« مذهبی» زیر مذهب؟ پس آیا در این صورت چند لحظهی « وصل شدن» مشتاقانه به دیگری، به طبیعت، به کل… . و حتی بهداشت زندگی نیز معنویات محسوب میشود؟
دو قرن پیش فرهنگ لغت، معنویات را « آن چه به طبیعتِ روح و زندگی درونی مربوط میشود» تعریف میکرد. اگر دیگر به روح اعتقاد ندارید یا از این کلمه وحشت دارید « زندگی درون» برایتان باقی میماند. ولی برای مثال، روانکاوی هیچ وقت معنویت محسوب نشده است. پیِر هادو نویسندهی کتاب « تمرین های معنوی و فلسفهی باستانی۴» این بحث را بدین صورت عنوان میکند: معنویات از تلاش به منظور تغییر و تحول خود جدا نیست، ولی نمیتوان آن را با هر تلاش اخلاقی یا با مفهوم « دغدغهی خود» که فوکو۵ مطرح میکند و در عمل تنها « شرحی جدید از توجه زیاد به ظاهر خود است»، مخلوط کرد. کلمهی معنویات اگر درست به کار برده شود، « عملی است در جهت تغییر من برای رسیدن به سطحی بالاتر و موقعیتی جهانی » . معنویت بدون هدفِ « کمال» و بدون جستجوی حالت یا سطح بالاتری از « من» وجود ندارد. به عبارت دیگر معنویت بدون مفهوم«تکامل خود» و در وهلهی اول بدون مفهوم «خود» نمیتواند وجود داشته باشد.
از این جا باید شروع کرد، و بر این اساس بسیاری از کاندیداهایِ عنوان معنویت را میتوان حذف نمود. دکتر بهرام الهی، روانکاوی و روشِ درمانی آن را کم و بیش به این صورت مطرح میکند : یک کتاب راهنمای روانشناسی را باز کنید و مدلهای روان انسان را بدانگونه که شرح داده شده، بررسی نمایید. آنها را بیازمایید و به بینید تا چه حد شما را راهنمایی میکنند. سپس در صورت لزوم در آنها تغییراتی بدهید و آنها راکامل کنید. مثلاٌ ببینید آیا در کنار « اید» که ساختار بوجود آورندهی امیال شهوانی ( یا به گفتهی دکتر الهی« نفس اماره») است یک ساختار با منشأیی مافوقطبیعی (یک «سوپر اید») دیده نمیشود؟ آیا علت بعضی عقدههای احساسی یا عارضی در زندگی معنوی ( آلرژی به دینداری،خشکهگرایی، و غیره)را با این ساختار بهتر میتوان توجیه کرد یا با تئوری هایی که تشابه فرزند به پدر را علت آن عوارض میداند؟ همینطور از خود بپرسید با افزودن چه مفهومی در الگوی فروید میتوان به معنایی عملی و کاملتر از «خود» دست یافت.
حال بپردازیم به مفاهیم دیگری که کاندیدِ عنوان معنویات هستند. از یک سو، روشهای تکنیکی،( معنویات بهعنوان وسیلهای برای درمان، سرگرمی دستجمعی یا نمایش قدرت، به همراه تمام انحرافات قابل تصوری که بدنبال دارد). این چنین معنویتی مفهوم منسجمی از «خود» به همراه ندارند، از سوی دیگر، روشهای روشنفکرانه و نظری که هدف را آن قدر بالا قرار میدهند، که رسیدن به آن غیر ممکن میشود ودیگر کسی حتی جرئت نشانه گرفتن و یا حرکت به سوی آن را نمیکند. اینگونه معنویات را میتوان معنویات فیلسوفانه نامید. اینها حقیقت را ورای آگاهی انسان و غیر قابل دسترس میدانند و به هر چیزی که بتواند یک واقعیت ملموس یا یک دیسیپلین روانی در برداشته باشد شک و تردید دارند و تنها به تمرینهای زبانی اکتفا میکنند.
هنگامیکه دکتر بهرام الهی، جلد اول« مبانی معنویت فطری» را منتشر کرد، چند معیار منطقی از معنویت حقیقی ارائه داد. او میگوید: معنویت به روشهای گوناگون تئوری مثل « دیدی دیگر از جهان» یا « منبع الهامی برای اخلاقیات» خلاصه نمیشود و از روشهای تکنیکی ( مدیتیشن، جستجوی حالات تغییر یافتهی آگاهی و غیره) و تئوری بافیهای فلسفی ( متافیزیک، تصوف روشنفکرانه) متمایز است. معنویتی که دامنهی عملش از چارچوب یک دین بخصوص فراتر میرود و اصول و فرایند عمل آن از طریق یک نمودار منسجم و منطقی بهطور واضح قابل ارائه است.
منظور از فطری چیست؟
بطور کلی در روشهای عرفانی همواره سعی بر این بوده که معنویت را به هر طریق ممکن، با خرافات یا اصول ماورای طبیعی کم و بیش شناخته شده، و با تکیه بر حالات افراط گرایانه و نمایش چشمگیرترین تجربیات عرفانی منطبق کنند. این روند را باید در جهت عکس آن تغییر داد، مفاهیم را بهصورت دیگری بیان کرد و مدل ها را بر حسب تجارب طبیعی زندگی روزمره که هر یک از ما با آن مواجهیم، بازساری کرد. مثلاٌ برای دستیابی به «عشق خالص» نباید از زندگی کناره گرفت، یا به کلی از همه چیز چشم پوشید. بلکه مثلاً باید از خود پرسید چه برهمکنشی سبب میشود، در برابر ناسپاسی دیگران، وازده و خمود شویم، و یا حتی احساس حقارت کنیم. یا چه انگیزشی حس حسادت را در ما ایجاد میکند، یا ما را وادار به بدگویی از سایرین میکند و غیره.
ممکن است این سؤال مطرح شود که « آیا این مطالب همان اخلاقیات کهن و همان حرف های قدیمی در بارهی وجدان و خودداری از عیوب متداول مانند خودخواهی، خودپسندی، پرخوری و غیره نیست که بهطور مفصلتری تفسیر شدهاند؟ در این صورت، باید گفت که تمامی این مطالب بد نیستند، ولی هدف، دوباره شنیدن همان مطالب تکراری نیست».در پاسخ باید گفت که در هر یک از مثالهای بالا یا مثالهای حادتر چیزی در ما ته نشین میشود و همچون یک فعل و انفعال ارگانیک، ما را تغییر می دهد. ما میتوانیم دچار خصلت بدگویی شویم و در تعاقب آن به مرض مهلک حسادت مبتلا شویم. یا بر عکس میتوانیم با مواجهه کردن امیال با یکدیگر، با تثبیت اراده یا با افزودن کمی منطق در این فرایند، یک گرهی روانی را باز کنیم و یا تمایلی را در جهت عکس آن هدایت کنیم. اینها حرکتهایی نامحسوس ولی واقعی هستند که روی جوهر وجود ما اثر میگذارند.
چگونه این موضوع معنوی است ؟
در هر یک از کتابهای دکتر بهرام الهی، مفاهیم مختلف علمی مشاهده میشود: گامتهای زمینی یا آسمانی، جاذبهی عِلی و مافوقعِلی، تبادل انرژی، تغذیه، تعادل عملکردی، سیستم ایمنی، تنظیم اسمزی و غیره. دوستداران ادبیات عرفانی یا هواداران فلسفهی عصر جدید شاید از این مباحث سر در نیاورند. زیرا در اینجا بحث از قیاسهای محکم با کاربرد عملی است، نه از برون یابیهای بیقانون و قاعده. در اینجا صحبت از نمودار ، مدل و تمهید عمل و ابزار کار است. دامنهی آن هم به این جا ختم نمیشود. مواردی نیز بههمان صورت متداول کلاسیک و ماورای طبیعی، در بارهی روح و ادامهی زندگی آن پس از مرگ بیولوژیکی، جهانهای معنوی و به طور بدیهی از خدا و مظهراتش، مطرح میشود. شاید گفته شود اینها داستانهای اساطیر کهن است که به زبانی نو ملبس شده است. در حالی که این حتی دینشناسی هم نیست چون آن چه مطرح میشود پیش از آن که مربوط به اعتقاد باشد ( نقطه نظرعقیدتی یا رئالیسم متعصبانه)مربوط به درست عمل کردن است (نقطه نظر عملی، رئالیسم واقع نگر) .
باید اخلاق عملی، مدلهای علمی، فلسفه و ماورایطبیعه را در نظر گرفت بدون این که در انتظار« کشف» نادیدنیها باشیم. مباحث معنوی همچون مباحث مذهبی تنها پارهای تبادل اطلاعات نیست. این موضوع را «برونو لاتور» ( در کتاب زجر های گفتار مذهبی۶) بهخوبی شرح داده است: در مورد حقایقی ظریف که در آنها تنها اعتقاد یا عدم اعتقاد بدون «دلیل» وجود دارد مسیر ذهن ما به فوریت نمیتواند به دنیای غیر مادی برود. فلسفهی معنوی با فلسفهی علمی در رقابت نیست و تنها به رشتهای از علامات و سمبلهایی که به زندگی معنی و مفهوم میدهند، (برداشت استعاری۷) بسنده نمیکند. باید مفهوم آن را به معنای واقعی کلمه و مطابق یک منطق صحیح که به تغییرِ ملموس میانجامد، درک کرد. در زمینهی معنویت باید همواره سازنده و واقع بین بود و در این صورت است که دیگر این سوًال حساس که موجب تمام بدبینیهای ضد مذهبی است مطرح نمیشود: سؤالی که میپرسد « این واقعی است یا ساختگی؟ ». در واقع سؤال اصلی این است: « آیا این خوب ساخته شده یا بد؟ و تا کجا میتوان با آن جلو رفت؟ »
بهاین ترتیب به معنویتی میرسیم که نه « ماورای طبیعی» است و نه « مصنوعی» بلکه مطابق با طبیعت عمیق انسان و شرایط زندگی اجتماعی اوست، بدون آن که فقط منحصر به اخلاقیات باشد. از نظر دکتر بهرام الهی مکانیسمی که بر روح انسان مؤثر است، از طریق دستگاه منظم علت و معلول عمل میکند که آن هم تابع یک طبیعت معنوی با احتیاجات مخصوص به خود و قوانین تغییر و شکلگیری و رشد خود میباشد. این طبیعت از محدودهی باریک روانشناسی فراتر میرود و به خاصه در مایه و قالب یک اکولوژی معنوی و حتی شناسایی خلقت و کائنات قرار میگیرد. در عین حال ما را بهعنوان یک شبح که کم و بیش شبیه جسم است در نظر نمیگیرد. اگر ما روحی داریم یا (اگر روح هستیم)، آن روح شبیه به یک ارگانیسم است. واز این رو باید در طول مدت زندگی بیولوژیکیمان، به سلامتی، تغذیه و رشد آن توجه کنیم. معنویت هدفی جز پختگی کامل این ارگانیسم« روحی ـ روانی» ندارد. و با آنکه از دیرباز بهعنوان یک هنر به آن نگریسته شده و نوابغی نیز در این زمینه پدید آمدهاند، اکنون باید به عنوان علم و طب روح شناخته شود.
این روش، نوع جدیدی از تحقیق و تتبع در ابعاد نظری و عملی معنویت است، که موضوع آن « خود» و شرایط تغییر اعضای حیاتی آن، و رسیدن به کمال معنوی است. آزمایشگاه آن اجتماع و زندگی در جامعه است و هدف آن از پوستهی خود بیرون آمدن است. چون روح اسیر جسم نیست بلکه بیشتر به جنینی در حال رشد شبیه است که موقتاٌ در بطن محیط اجتماعی غوطه ور شده و در معرض جریان ها و امواج گوناگون قرار گرفته و در حد امکان می کوشد، تا با استفاده از اختیار خود، به رشدی معتدل نائل شود.
« طب روح» در معنای واقعی و عملی آن بررسی میشود: چگونه علامت بیماری را تشخیص دهیم؟ چگونه عدم تعادل کارکردی در خصوصیات اخلاقی را از یک بیماری معنوی حقیقی تشخیص دهیم؟ چه درمانی را بکار ببندیم؟ اثر نیت در کنشهایمان چیست و چه نتایجی را به همراه دارد؟ افکاری که در سر می پرورانیم چه اثر، دوام و خاصیتی دارند؟ دکتر بهرام الهی معتقد است «میدان ادراک همانند خون که در سراسر جسم فیزیکی جریان دارد و آن را تغذیه می کند، حاوی جریان افکار ما میباشد و با ارگانیسم معنوی ما یکی میشود.». فراتر از بحث و جدل هائی چون: « تو معتقدی ولی من نیستم» یا « من معتقدم ولی تو نیستی» باید به ساختن ابزار خود بپردازیم،… و فرصت را از دست ندهیم.
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
۲- New Age
۳- La Sagesse des Modernes, Luc Ferry, André Comte-Sponville
۴- Pierre Hadot, Exercices spirituels et philosophie antique
۵- Michel Foucault, Le souci de soi, 1984, Paris
۶- Bruno Latour, Jubiler – les tourments de la parole religieuse
۷- Lecture métaphorique
سلام
بسیار عالی بود
درود بر شما
درود بر شما که در این آشفته بازار دینی جنس اصل را رواج میدهید
بانام یاد او وبا سلام تشکر فراوان از مطالب دلنشین و زیبای شما.
سلام
بسیار عالی بود
واقعا که در این دوره اگر کسی با اصول صحیح معنوی آشنا نباشد و دراین آشفته بازار هر چیزی را به عنوان معنویت به خورد انسان میدهند. غافل از اینکه معنویت نه وسیله سرگرمی و نه راهی برای رسیدن به آرامش نیست. معنویت همانطور که استاد الهی بارها تاکید کرده اند علم است علمی با قوانین دقیق خود که هدفش حفظ سلامتی روح دربرابر بیماری هااست.
این مقاله انسان را در برابر خطر معنویت های کاذب و گرفتاری در دام آنها هشیار میکند.
چقدر این مقاله مفید بود. وحق مطلب را دقیق ادا کرده بود. در این زمانه واقعا واژهی سوپر مارکت اعتقادات واژهای مناسب است. دبگر هدف اصلی معنویت برای خیلیها عوض شده است و معنویت وسیلهای برای رسیدن به آرامش و یا کسب قدرتهای معنوی شده است. این هشداری است برای ما که هر معنویتی حقیقی و یا کامل نیست. معنویت باید هدفی دقیق واصولی قابل عمل داشته باشد
سلام بسیار جالب بود . اگر به روح به عنوان یک ارگانیسم نگاه کنیم آنوقت مباحثی نظیر تغذیه و بهداشت نیز مطرح میشود که در کتب آقای دکتر الهی در مورد آن توضیح داده شده است . واقعاً بیتوجهی به تغذیه و بهداشت روح عواقبی به مراتب عمیقتر و ماندگارتر در مقایسه با جسم خواهد داشت . سوال اینجاست که چرا حضور این ارگانیسم در ذهن و فکر ما همانند جسم پررنگ و بااهمیت نیست؟ . من مطمئنم محال است یک کیک هرقدرهم که خوشمزه به نظر بیاید را از دست ناشناسی بگیرم و بخورم اما بارها پای صحبت هر ناشناسی نشستهام. وقتی گفته میشود که فکر مثل جریان خون در این ارگانسیم حرکت دارد پس این ضربالمثل که « هر کتابی ارزش یکبار خواندن را دارد» چقدر بیمعنی و غیرمحتاطانه است .همانند سم که خون و از آن طریق جسم را آلوده میکند ، هر مطلب مضری میتواند با آلوده کردن فکر ما ، در تمام ارگانیسم روحی ما حرکت کند و آن را آلوده و یا حتی نابود کند . واقعاً در این وانفسا باید به خداوند پناه ببریم و عاجزانه از او کمک بخواهیم اما این هم کافی نیست بلکه در عین حال باید تحصیل کنیم و با تعمق در فلسفه استادالهی همانند یک انسان باسواد خودمان نیز فعالانه در جهت حفظ سلامتی و رعایت بهداشت روحی گام برداریم .
انسان همیشه دوست دارد به ازای هزینه ای که صرف می کند، کالای سالم و در خوری دریافت کند، به ویژه اگر این کالا آثار ماندگار برایش داشته باشد. شاخص ترین مثال چنین کالایی، غذا و مواد غذایی است. حال اگر با غذاهای روان و روح سروکار داشته باشیم، اهمیت قضیه به نهایت خود می رسد، زیرا کیفیت تاثیرات و ماندگاری آنها، بسیار عمیقتر و طولانی تر است.
در قیاس با غذاهای ظاهری (جسمانی)، چه خوب است تلاشی کنیم در جهت فهرست کردن و حتی الامکان دسته بندی غذاهای باطنی (روحی-روانی):
غذاهای ظاهری اولیه (پایه): اکسیژن، آب (این دو، در هر آن بایددر اختیار باشند)
غذاهای ظاهری ثانویه، شامل:
مواد غذایی اصلی: کربوهیدرات، پروتئین، چربی
مواد غذایی کاتالیزی: ویتامینها، املاح معدنی
مواد غذایی کمکی: فیبر (مثلا سبوس)
گرما و نور: تبدیل و یا جذب و استفاده بدن از بعضی مواد فوق (مثلا ویتامین دی-کلسیم) را امکان پذیر می کند.
تنقلات ظاهری (هله هوله ها): حاوی مقادیر قابل توجه، اما نامتوازن، از مواد غذایی بالاست و بسیار خوشمزه و جذاب!
برای غذاهای باطنی، می دانیم که عمل به اخلاق اصیل الهی، غذای اولیه و اصلی است (به همین جهت معنویت فطری را طب روح نیز می خوانند؛ طبی که موضوع آن تغذیه، بهداشت و درمان اورگانیسم روحی-روانی انسان است). این غذاها در آثار بزرگان معنوی معرفی شده اند.
سوال الف: در قیاس، تقسیم بندی این غذاها چطور می تواند باشد؟ غذاهای بسیار و رنگارنگی داریم مانند، تفریحات و سرگرمیها، بازیهای مختلف، تماشای فیلمها، تماشای مسابقات ورزشی، خواندن کتابهای داستان، جای اینها در یک چنان طبقه بندی کجاست؟ من گاهی بعضی از آنها را به شکل تنقلات ضروری (!) می بینم. شما چطور؟
استاد گفتاری دارند با این مضمون که تفریح و سرگرمی هم برای انسان لازم است و باید باشد، و البته فرموده اند که در بطن اجتماع و فعال باشید، اما مواظب باشید دنیا مشغولتان نکند.
سوال ب: لطفا پیشنهاد عملی خود را در باره نحوه تشخیص سلامت غذاهای کمکی فوق (مذکور در سوال الف، مثلا کتابهای داستان، یا فیلم و سریال) نیز بفرمایید.مثلاً باید بخشی از یک کتاب داستان را خواند تا فهمید سالم است یا نه؟ نکند با چشیدن تمام یا حتی بخشی از غذای ناشناس، آدم مسموم شود؟!
سلام
خدمت دوست عزیز مون مهریار جان عرض کنم که نظر شخصی بنده در این است همان طور که خودتان فرمودید غذای روح همان عمل به اخلاق اصیل است که همان این ها زیارت بزرگان معنوی و خواندن متون الهی و حتی دیدار با اشخاص بزرگ معنوی موثر است . مثال یک دانشجو برای خواندن درس های خود یک برنامه ریزی دارد مثلا روزی ۵ ساعت درس می خواند بعد به ورزش ، گردش و … می رود . و حالا در معنویال ما به اخلاق اصیل به عنوان یک غدای اصلی عمل می کنیم و به عنوان تنقلات می شود ورزش کرد البته با نیت سلامت جسم و انجام وظیفه که در ظاهر نتیجه شادابی و خوشگذرانی دارد و باطنا تنقلات معنوی چون اجرای امر کرده اید . یا تماشای فیلم در صورتی که از فیلم یک نتیجه اخلاقی بگیرید ضاهرا خوشگذرانی و باطنا درس گرفته اید مثلا دروغ گفتن ممکن است به قیمت شکستن دل یکنفر تموم بشه و هزاران مثال دیگر .
گنهکار
با سلام و عرض ادب مطالب بسیار آموزنده است حظ وافر بردم منتظرمطالب بعدی شما هستیم
نیت شخص بسیار مهم است مثلا اگر کسی نیتش درست باشد ولی به طور اشتباه یک کتاب ناسالم به دستش برسد خداوند به طریقی به او کمک میکند
ما می توانیم تفریح و معاشرت بکنیم ولی باید در انتخاب تفریح و معاشرت و کتاب و فیلم و موزیک حداکثر تحقیق را بکنیم
خودمان را نمی توانیم زندانی کنیم ، اگر جائی رفتیم دیدیم مناسب نیست به بهانه ای زودتر خارج شویم
مهم اینست تاثیر پذیر اجتماع نشویم مثلا همه اجتماع یک فیلم ضد اخلاقی را می گویند قشنگ برای اینکه به ما نگویند عقب مانده دنبال روی کورکورانه آنها را بکنیم
مثلا ادمهائی که مشخصا با انبیا و اولیا الله مخالفت مشخص می کنند و عناد ورزی می کنند و حرف های اشتباه می زنند مشخصا از دسته ای هستند که به اسم مزاح انتلکتوالی(روشنفکری) می گویند خدا وجود ندارد و راه معنویت و خداپرستی بی اساس است، دسته مشخص غیر قابل معاشرت می باشند
Thank you
It was very help full
در این سایت می خوانیم:
معنویت هدفی جز پختگی کامل ارگانیزم «روحی -روانی» ندارد
جمله ای بسیار پر بار که حاق واقع معنوت را بما می نمایاند.
کسانی قدر این جمله پر محتوا را می دانند که مدتی تحت تاثیر
محیط و عرف محل خود دور از فرهنگ افکار و اعتقاداتی را شاهد باشند که در امور دینی منافع مادی را در نظر میگیرند.و هدایت بر مبنای مرید و مرادی و پدر پدر جدمان چنین گفته و ما هم چنان باید باشیم خلاصه میشود نه هدایت معنوی بسوی خدا. این پس نگریها را کنار زدن ودست یافتن بمعنویتی که حاصل ان کمال مطلوب جهت موجودات خواهد بود نهایت درجه فیض فیاضیت است که به جامعه بشریت این دوران استثنائی اهداءگردیده و باید قدر و منزلتش با عمل و انجام وظیفه انسانی که رصایت خدا در ان باشد ارج نهاد
میدان ادراک همانند خون که در سراسر جسم فیزیکی جریان دارد و انرا تغذیه میکند حاوی جریان افکار ما می باشد و با ارگانیزم معنوی ما یکی می شود…….. باید بساختن ابزار خود بپر دازیم …… و فرصت را از دست ندهیم.
کمی فکر کردن در این مورد انسان را بوظایفی اگاه میکند .
چرا در این سایت معنویت فطری را موردی استثنائی دانسته؟
درک و عمل باین معنویت باعث اسایش جامعه- حفظ انتظامات
ورسیدن بهدف غائی که همان کمال مطلوب است خواهد شد.
چگونه ؟
با عمل باصول بنیادین معنویت فطری
۱- نوجه بخدا و حاضر ناظر دانستن او در تمام امور
۲- رضایت خدا را سر لوحه اعمال قرار دادن
۳- بکار بستن اصول اخلاقی در جامعه یعنی – صداقت ، وجدان ،
انصاف ، رعایت حقوق دیگران وسایر موارد اخلاقی و اجتماعی
۴- شناسائی کردن ضعفها و جایگزین کردن فضایل الهی
۵- ایجاد تعادل در تمام امور زندگی و…..
۶- هدف خود شناسی و خدا شناسی است
۷- مسلم است ملکه فاضله کردن چنین صفاتی که باعث پرورش فکر میگردد انسان را بکمال مطلوب میرساند .
با تعریفی که در این سایت از معنویتهای مختلف بعمل امده
مشاهده میگردد ارائه معنویات در جوامع مختلف با عقاید عدیده و بعضآ مغایر در عصر حاضر جوابگوی نیاز مندی بشر امروز نیست و خواه نا خواه باید جواب سئوالات جامعه بشری را بطرزی علمی عملی ارائه داد که خلاء حاصله در بعد معنوی
رادر عصر حاضر جایگزین باشد.
تا حال بهترین گزینه انتخابی برای معنویت تعمق در مطالب ارائه شده معنویت فطری است که در قالب یک زندگی عادی می گنجد – و سبب پرورش فکر و رشد طبیعی و تدریجی روح و ایجاد تعادل و توجه به روح و جسم دارد که باعث حرکت سریع بسوی کمال میشود . سازکار با فطرت روح است ، باعث تغذیه سالم روح ملکوتی میشود ، هدف ان خود شناسی و خدا شناسی است، اصول ان از مبداء الهی است و منشاء ما فوق علی دارد که باعث رشد هماهنگ خود می شود .
Ba salam va tashakor az zahamate metisblaog,
vaghaan zabanam ghaser az ebraze ehsasam,,, faghat mitavanam arz konam ke in dars ha yek ganjine ast ke bayad ghadr an ha ra danest, ,,khodaya sepas migoiam to ra ke in hame komak ra be ma miresani ,,, sepas.