روح ملکوتی و روح بشری
روح ملکوتی
ما موجوداتی دو بعدی هستیم، مرکب از روح بشری و روح ملکوتی. تا وقتی که در روی زمین زندگی میکنیم، روح ملکوتی و بشری به هم پیوسته و یک کلِ واحد به نام «خود» را تشکیل میدهند. با این وصف، با کمی توجه به جریانهای متفاوتی که در روان صورت میگیرد میتوان تا حدی، آنچه را که از این دو روح ناشی میشود، تشخیص داد. مثلاً، عشق به مادیات، برخاسته از روح بشری است. در حالیکه خاستگاه عقل، وجدان اخلاقی، ایمان، شرافت، از خود گذشتگی، عشق به حقیقت و عدالت، روح ملکوتی است.
بهترین نشانه وجود روح ملکوتی در ما آن است که حتی در کاملترین خوشبختی مادی، زیباترین موفقیت اجتماعی، شغلی یا خانوادگی، احساس عدم رضایت از خود، که اساس طبیعت ما را تشکیل میدهد، در ما فرو نمیکاهد. این عدم رضایت همیشگی، بطور دقیق، ناشی از ساختار دو قطبی ماست:« ارگانیزم معنوی انسان، به علت دارا بودن منشاء دوگانۀ آسمانی و زمینی (روح ملکوتی و روح بشری) با ورود به دنیای خاکی دچار عدم تعادل صفاتی میشود. این عدم تعادل در کارکرد واحدهای صفاتی، بعدها به صورت احساس کشمکشی میان خیر و شّر در درون آدمی بروز میکند و نگرانی در عمق وجود او پدید میآورد. این نگرانی عمیق درونی، محرک اولیۀ لازمی است که انسان را وارد عمل کند تا با کمک عقل اعلی و اصلاح اشتباهات و خطاها، به آگاهی از خود برسد.»(طب روح) بنابراین، مادامیکه روی کره خاکی زندگی میکنیم، خوشبختی کامل وجود ندارد، یا اگر هم باشد، بسیار محدود و زودگذر است. نگاهی کوتاه به زندگی خود و دیگران برای مشاهده این واقعیت کافی است. اما، عدم رضایت مداومی که در آن زندگی میکنیم، این «نگرانی عمیق»ی، که ما را از دیگر آفریدگان متمایز میکند، این ناخشنودی کم و بیش مبهم، که جزئی از وجود ما شده، و دیگر آن را احساس نمیکنیم، طبیعی و حتی برای پیشرفت ما لازم است، زیرا مانع میشود که زندگی خود را صرفاً در ارضای نیازهای طبیعی و روانی اولیه است محصور کنیم.
روح ملکوتی، از اساس با خوشبختی گذرا ، ناسازگار است. بزرگترین خوشیها و بهترین لذتهای مادی، برای روح ملکوتی انگارهای بیرنگ است، زیرا تنها پاسخگوی نیازهای روح بشری است، و روح ملکوتی را تغذیه نمیکند. برای دستیابی به خوشبختی مطلق، لازم است که بخش ملکوتی را، همچون جسم و بخش بشری خود، با مواد غذایی مناسب و مطابق با نیازهایش تغذیه کنیم و اصول اخلاقی و الهی اصیل که به او امکان رشد و بالندگی میدهد، را در اختیارش بگذاریم.
چند خصوصیت روح ملکوتی
– روح ملکوتی « هویت اصلی» ما را تشکیل میدهد: او همان آگاهی یا «ایگو» است که بعد از مرگ جسم، به زندگی ادامه میدهد. ما در اصل همان روح ملکوتی هستیم، اما تا زمانیکه روی زمین به سر میبریم، جسم و روح بشری نقشی اساسی در پیشرفت ما دارند.– روح ملکوتی در آغاز، خلقتش خالص است، و با اینکه استعداد رشد بسیار دارد، ولی چون ناکامل و نابالغ است نمی تواند خیر و شر خود را تشخیص دهد. از این رو برای رشد به مکمل خود – روح بشری- احتیاج دارد. روح ملکوتی با ملحق شدن به روح بشری، بطور موقت در یک جسم- محیط قرار میگیرد تا بتواند مواد غذایی لازم برای رشد و بلوغ خود را از آن کسب کند.
– روح ملکوتی باید با انگیزشهای طبیعی روح بشری (خشم، شهوت، ریا، …) که میخواهند بر او مسلط شوند، مقابله کند و با جذبِ عناصر زمینی، به میزان مناسب، به تدریج یاد بگیرد، زیادهخواهی آن را متعادل کند. در اثر این فرایند روح کم کم به شناخت میرسد.
– روح ملکوتی، به طور همزمان عنصری احساساتی و منطقی است. او خاستگاه عقل، و همچنین خاستگاه تمایلات اخلاقی و الهی، (فداکاری برای دیگران، حس عدالت خواهی و برابری، عشق به حقیقت …)است، که با تمایلات روح بشری در تقابل است.
همانطور که در ابتدا اشاره شد روح بشری مکمل روح ملکوتی می باشد. در اینجا به بررسی خصوصیات این بخش می پردازیم:
روح بشری
روح بشری، بخشی از ساختار «خود» و خاستگاه رفتارهای انگیزشی، غریزی و احساسی است که به طور مداوم در پی ارضای امیال مادی است. وقتی این امیال از حالت تعادل خارج شود و ما را به سوی صدمه زدن به دیگران یا روح ملکوتیمان سوق دهد، بهصورت نفس اماره، بروز میکند که مانع حرکتمان به سوی کمال میشود.
در مدل دو قطبی «خود»( روح بشری و روح ملکوتی)، روح بشری عهده دار تنظیم فیزیولوژیکی جسم است، که شامل غریزههای طبیعی و نیازهای ضروری، برای حفظ بقا (نیازهای حیاتی، تولید مثل، وغیره)، و همچنین، منشأ نیاز به شکفتگی روانی و مادی می باشد. روح بشری انرژی حیاتیای ایجاد میکند که با ایجاد انگیزهی حفظ بقا، و حس «شهوت» و «قدرت طلبی»، ما را به سوی کشف و تصرف جهان سوق میدهد. این جریانات انگیزشی قوی، نمادهای مستقیم روح بشری میباشند که به صورت خودخواهی، حرص، غرور و و کشش های مادی، بروز می کنند.
روح بشری دارای سه قوه است:
– قوه شهویه، انرژی روانی لازم برای انگیزشهای مربوط به میل و لذت را ایجاد میکند. افراط در این انرژی، باعث لذتجویی بیش از حد، حرص و طمع، حسادت و… میشود. تفریط آن، سبب افسردگی و نوعی بدبینی و… میگردد. اما تعادل این قوه، آزرم، خویشتنداری و مناعت را به همراه دارد و حفاظت از خود وبقای نوع را تضمین میکند.– قوه غضبیه، انرژی روانی لازم برای واکنشهای مربوط به دفاع و حمله را ایجاد میکند. افراط درآن، باعث غضب، پرخاشجویی، خشونت، تعدی و غیره میشود. تفریط آن، موجب بیحالی، کمغیرتی، بیهمتی، کم شخصیتی و غیره میشود. در حالت تعادل، شجاعت و شهامت را برمی انگیزد که در نتیجه آن میتوان در مقابل تجاوزات ایستادگی کرد و از حقوق خود دفاع نمود.
– قوه وهمیه، آگاهی بر جزئیات و منشأ تخیلات و توهمات و غیره است. میتوان آن را هوش روح بشری دانست. اگر انرژی آن بر انرژی عقل اعلی غلبه کند، نتیجه آن حیلهگری، دورویی، نادرستی، ریاکاری، خیالبافی و غیره خواهد بود. اگر انرژی آن از حد لزوم کمتر باشد به فقدان عقل سلیم، بروز سادهلوحی، حماقت، کمبود قوه تخیل و غیره منجر میشود. اما ترکیب متعادلی از آن با انرژی عقل اعلی سبب دقت، مهارت، فراست، ذکاوت، احتیاط و غیره میشود.
این سه قوه به صورت خالص در انسان بروز نمیکنند، بلکه بین آنها برهمکنشی مداوم برقرار است که تنوع خصوصیات اخلاقی در انسان را سبب میشوند.
عملکرد روح بشری
روح بشری، قوهای کور است، که حد و حدود نمیشناسد و به عنوان قوهای انگیزشی، اصل لذت بر آن حاکم است که اگر به کمک عقلی سالم و آموزش دیده، تحت کنترل آگاهانه و هشیارانه قرار نگیرد، دیر یا زود، در بیتعادلی قرار میگیرد و برای ارضای فوری، خواستههای خود قادر است، به دیگران یا روح ملکوتیمان صدمه بزند. در چنین حالتی روح بشری، میتواند منبع تمام بدکاریها شود.
بنابراین، روح بشری و سه قوهاش در انسان به صورت یک ساختار دو شخصیتی بروز میکند:
نفس کارگر، که به صورت کارگری کوشا و وظیفه شناس عمل میکند و بر حسب غریزه، عهدهدار اعمال بیولوژیکی و روانی جسم است. این قوه مشروع، مفید و مسالمتجو است.
نفس اماره، به صورت نیرویی امر کننده، اهل استدلال و بسیار فعال در صدد است تا هوسهایش را که همواره غیر مشروع هستند، اِعمال کند. نفس اماره وجود خلقتی مستقلی ندارد، و ناشی از عدم تعادل ساختاری است. همچنین، مولد طغیان امیال نامشروع و مخرب روح بشری است که با مبدأ و اصول اخلاقی اصیل و همچنین، با هر حرکتی که – از طریق نفس شائقه- ما را به سوی مبدأ سوق دهد، در تعارض است.
همچنان که زیادگی انگیزشهای روح بشری منشأ نفسانی دارد، کمبودگی آن نیز میتواند نمادی از نفس اماره باشد. این حالت از روی برخی از خصوصیات اخلاقی (خجالت، افسردگی، کنار کشیدن، خیالاتی، زودباوری، وغیره)، مشاهده میشود.
روح بشری، به عنوان قوهای دو شخصیتی، اگر تحت کنترل باشد، نقش موتور محرکی را دارد که «خود» را به سوی شکفتگی سوق میدهد. در عوض، اگر در بیتعادلی قرار گیرد، به صورت نیرویی کورکورانه درمیآید، که ما را به تجاوز آگاهانه به اصول اخلاق اصیل و الهی وا میدارد، که هم برای دیگران مضر است و هم ما را از راه کمال دور میکند.
نادیدهگرفتن، و یا خشکاندن امیال روح بشری، منجر به نابود کردن محرکی گرانبها و آسیب رساندن به حقوق خودمان (حقوق مربوط به جسم و روان) میشود. بنابراین، لازم است کنترلی محکم و آگاهانه بر قوای مختلف روح بشری اعمال شود، و به او امکان داده شود که از طریق بهترین همراهش، یعنی نفس کارگر، شکفته شود.
این تمرین مبارزه با نفس اماره در قلب فرایند کمال قرار دارد. زیرا ما را از درون دگرگون میکند، و شرط اساسی رسیدن به کمال است. و در این حالت هست که میتوان گفت که روح بشری یک مکمل لازم برای کمال معنوی ماست.
با سلام
می گویند نفس به طور خودکار کار خود را انجام میدهد ولی روح ملکوتی باید اراده به خرج دهد ؟ حال این سوال پیش می آید چگونه شخص برای دزدی کردن که حاصل روح بشری است نیز باید اراده کندو انرژی صرف کند؟ یعنی به انرژی مضعف بر انرژی نفس نیازمند است چون خود دزدی کردن نیز سخت است و نیاز به اراده دارد؟
با عرض سلام خدمت دوستان
به نظر بنده نیروی نفس اماره به صورت انگیزشی اعمال می شود و به صورت خودبه خودی است یعنی انگیزه و میل به سوی کارهای ضد اخلاقی به صورت خودبه خودی در روان ایجاد می شود ولی برای ایجاد انگیزه جهت حرکت در مسیر کمال و انجام کارهای خداپسندانه و مبارزه با نفس نیاز به اراده دارد و به صورت غیرارادی نیست.
سلام، انرژی اید خودبخودی است و در درونش گذاشته شده چون حاصل دوران جبری (دوران جمادی و نباتی و حیوانی) است. پس برای کسب این انرژی به تلاش نیاز ندارد بنابراین از مغز و هوش و اراده حیوانی (مثلا برای نقشه کشی برای دزدی) بطور خودبخود استفاده کرده و به مقصود میرسد ولی بعکس روح برای کسب انرژی مافوق علی باید تلاش کندو در ادامه بااستفاده از مغز (که یک وسیله در دنیای مادی)است با تلقین و تحمیل بر خود به اصولاخلاقی عمل کند..
با سلام و تشکر فراوان
ممکن است بیشتر توضیح دهید اینکه فرمودید برای کسب این انرژی به تلاش نیاز ندارد ، ولی من به عینه دیدم که در برخی موارد برای امور نفسانی بیشتر احتیاج به انرژی و انگیزه داری و باید وقت بگذاری و نقشه بکشی ، مثلا حتی اگر کسی بخواهد یک دروغ بگوید بسیار باید ذهن را مشغول کند و تدبیر بیاندیشد که به بهترین وجه دروغ بگوید و واقعاً برخی اوقات دروغ نگفتن راحتتر هم هست، و من واقعاً در درون خودم یک انتقال فعال میبینم نه واکنشی که نیازی به تلاش برای کسب انرژی ندارد حتی برخی اوقات کسب یا بهتر بگویم جذب انرژی در مورد روح ملکوتی راحتتر است و کمتر احتیاج به تلاش دارد مثلا با جهت دهی درست نیت می توانی انرژی مافوق علی جذب کنی ولی برای اعمال نفسانی ناشی از اید باید کلی انگیزه مادی و برنامه داشته باشی تا همت این را پیدا کنی تا مثلاً دزدی کنی یک مثال ساده می زنم تا بحال نشده که هوس چیپس ، پفک یا نوشابه که برای جسم ضرر دارد بکنید ولی فقط برای اینکه حال نداشته باشید تا سوپر مارکت بروید منصرف شوید ولی در معنویات می توانی در خانه در تخت حتی در خواب بدون درد سر کار معنوی انجام دهی فقط با نیروی فکر و با توجه ….حال چنانچه زحمت نیست ممکن است منظور خود را شفاف تر بیان کنید ؟
ممنون
به نام خدا با تشکر بسیار که در مورد روح ملکوتی و روح بشری و متعلقات آنها صحبت کردید امیدوارم از این مطالب بیشتر بنویسید . انشاالله که در زندگی روزمره بتوانیم این مطالب زیبا را بیاد داشته باشیم مطمئنا در عملکرد ما تاثیر زیادی خواهد داشت .
سلام
در جواب دوست عزیزمون «م» (خانم یا آقا) عرض کنم که همان مثال شما را ادامه می دهیم . به نظر شما چرا اشخاص دزدی می کنند ؟ آیا به خاطر این این نیست که می خواهند راحت تر و زود تر به پول و مادیات عالی برسند . یا مثال دیگر . انسان چرا دروغ می گوید ؟ آیا به خاطر این نیست که می خواهد یک کاری را از سر باز کند یا آن کار را انجام ندهد . کلا نفس به فکر آسایش خویش است شاید شما فکر کنید که برای انجام کار های نفسانی زحمات زیادی لازم است ولی برای نفس این طور نیست چون او از این کار لذت می برد . با یک مثال مطلب را به پایان می رسانم . دو نفر در یک کار یکسان فعالیت می کنند و هر دو یک اندازه حقوق می گیرند یکی کارش را دوست دارد پس اصلا خسته نمی شود و دیگری فقط نق می زند و از کار خیش راضی نیست .
دوست عزیزمان «م» می گویند که اگر نفس به طور خودکار، کار خود را انجام میدهد ولی روح ملکوتی باید اراده به خرج دهد، حال این سوال پیش می آید چگونه شخص برای دزدی کردن که حاصل روح بشری است نیز باید اراده کند وانرژی صرف کند؟
در پاسخ به این پرسش فکر می کنم، آنچه نیاز به صرف انرژی ندارد، انگیزه بدی کردن (اینجا، دزدی) است. اما در هنگام انجام کار بد، روح ملکوتی هم بی کار نمی ماند، وجدان هشدار می دهد. نبرد و کشمکش بین دو بخش ملکوتی و بشری، نیاز به صرف انرژی دارد. بخش بشری، به طور اتوماتیک کار می کند، اما بخش ملکوتی باید علیه آن، اراده کندو انرژی صرف کند. در نتیجه، شخص برای دزدی کردن هم باید انرژی زیادی صرف می کند. البته، اراده برای دزدی کردن، اراده حیوانی است (منشائ آن از روح حیوانی است که به روح بشری رسیده است)، نه اراده اعلی که از عقل اعلی (از روح ملکوتی) سرچشمه می گیرد.
سلام، دوستان عزیزم بهنام و مهیار عزیز از جوابهایتان بی نهایت سپاسگزارم.البته هنوز هم برایم موضوع گنگ است ولی خیلی جوابتان کمکم کرد.باز هم ممنون…
با سلام به متیس عزیز،
مبحثی که مربوط به روح ملکوتی و بشری میشود را بارها خوانده بودم ولی در این مقاله مطالب بسیار بیشتر برایم تفهیم شد. شاید بخاطرمدل دسته بندی مطالب باشد یا شاید بعللی دیگر بهر حال در گوشه ذهنم خوب جای گرفته،خواستم ازتون خواهش کنم مطالبی عملی در مورد نیت واینکه چگونه میتوان قلبأخود را به خدا سپردرا برایم توضیح دهید.
از زحماتتون فلبأ منونم و آرزوی سلامتی و موفقیت براتون دارم.
با سلام به متیس عزیز،
من قبلا در مورد توکل سوال کرده بودم که خوشبختانه جوابم را در مقاله( رویارویی با نا ملایمات زندگی) پیدا کردم که
مطالب عنوان شده بسیار جالب و عملی هستند.
موفق باشید
من فکر میکنم، داشتن دفتر یادشت خیلی لازم است چون با نوشتن مطلب و تکرار خوندن مطلب نوشته شده میتونم بر نفس بشری مسلط شوم، برای مثال من روز دردفترم مینویسم که من کمتر حرف میزنم، کمتر گله میکنم…. و هر موقع که شروع به گلایه و شکایت میکنم یادم میافتد که به دفترم رجوع کنم و
من کلامی شکایت دیگر نمیکنم. یاد داشت کردن خیلی میتواند مفید باشد.
م محترم
در سایت امده لازم است کنترلی محکم و اگاهانه برقوای مختلف روح بشری اعمال شود .
به نام خدا
با سلام
م گرامی
برای مقایسه دو انتخاب ناشی از روح ملکوتی وبشری بهتر است که شرایط و موضوع مورد بررسی ، یکسان در نظر گرفته شوند. مثلا:
۱- اگرحس و حال رفتن به سوپرمارکت و خرید چیپس و پفک و نوشابه (که تمایل به خوردن آن داریم و برایمان مضر است )را نداریم ،در همین شرایط ببینیم حس و حال رفتن به سوپرمارکت و خرید شیر (که برایمان مفید است )را داریم یا خیر .
۲- در زمانی که دراز کشیده ایم ،خواندن دعا را ترجیح می دهیم یا مرور افکار مادی که برایمان جذابیت دارد.
۳- سختی کار دزدی را با یک عمر کار شرافتمندانه سخت مقایسه کنیم .اگر چه برای افرادی که اهل این فن نیستند به هرحال انجام دزدی سخت تر به نظر می رسد.شاید بهتر باشد در این مورد ازمثال ملموس تری استفاده کنیم مثلا در مصرف منابع انرژی به عنوان امکان عام المنفعه چه قدر راحتتریم به میزان مصرف فکر هم نکنیم یا چقدر باید اراده خرج کنیم تا صرفه جویی کنیم .همینطور در مورد استفاده شخصی از زمان و ابزار مربوط به فعالیت شغلی
۴- در مورد دروغ فرموده اید ،گفتن بعضی از دروغ ها بسیار سخت تر از نگفتن آن هاست ،اما در مقابل دروغ هایی هم هست که به نظرمون هم نمی آید که دروغ است و به راحتی بیانش می کنیم .
به هر حال ،هر وقت در مواجه با پنهانی ترین لایه هر صفت ، قطب ملکوتی به راحتی پیروز شود به این معنی است که روی آن صفت چه در این زندگی چه در زندگی های گذشته کار شده است و انجام عمل صحیح ملکه فاضله شده است گو اینکه در بدو امر اینگونه نبوده است .
با سلام به متیس عزیز.
دوستان من یه جایی خوندم نفس اماره برای رسیدن به خواسته های خود از دو حربه ی زور و فریب استفاده میکند حالا از شما دوستان می خواستم بپرسم میتونید با مثال زور و فریب را از هم تفکیک کنید؟
با سلام
مثالی که به نظرم می رسه:
در مورد زور: نفس با فشار زیاد ما را وادار به کاری می کند. مثلا همین الان جوابش رو بده، برگرد به اتاقش و بهش بگو که اونطوری نیست و اینطوری هست! چرا نشستی!!؟؟ و با غلیانی از احساسات و خشم ما را وادار می کند که بلند بشیم و بریم کاری که مد نظر نفس هست انجام بدهیم.
در مورد فریب: نفس می گوید تو باید احقاق حق کنی چرا حقت را نمی گیری؟ این ظلم به اجتماع میشود که تو ساکت هستی. درسته گذشت خوب هست ولی در صورتیکه طرف مقابل لایق آن باشد… تو فکر می کنی این طرف لیاقت گذشت را داره!!؟؟ با کارهایی که قبلا انجام داده نشون داده که لایق گذشت نیست.اینجا دقیقا همون جایی هست که تو باید برای دفاع از حقت “تلاش” کنی وگرنه مهمل و تنبل یا بی عرضه یا…(هر صفتی که روش حساس تر هستیم و دلمون نمی خواد اونطوری باشیم) محسوب میشی….