آثارالحق
استاد الهی علاوه بر تألیفاتش، در اواخر زندگانی، تعلیمات خود را بیشتر بهطور شفاهی و غیر رسمی در جمع خانوادگی و دوستان ارائه داده است. از سال ۱۳۴۳ ش تا یکسال پیش از درگذشتِ استاد الهی (۱۳۵۳ ش)، برخی از شاگردانش با دقت بسیار، یادداشتهایی از این تعلیمات برداشتند، تا بتوانند آموزههای او و همچنین اثرمعنوی آنها را منتقل کنند. گفتارهای شفاهی بعدها در دو مجلد، بهنام آثارالحق جلد اول (۱۳۵۶ ش)، و آثارالحق جلد دوم (۱۳۷۰ ش)، منتشر شدند.
آثارالحق بصورت گفتارهای کم و بیش طولانی بیان شده است. منظور استاد از بیان گفتارها، برانگیختن انگیزه و شوق حقپرستی در حاضران و توجه دادن آنان به مبدأ بود، نه ورود به مباحث فلسفی یا فقهی و کلامی. بنابراین، کتاب، برخلاف دیگر تألیفات استاد، به سبک محاورهای و با بیان سادهی همیشگی ایشان تنظیم شده است، بدون این که هیچ پیرایه، یا قالب ادبی و یا اسلوب نگارشی خاصی بر آن پوشانده شود.
تأکید استاد همواره بر معنویت بود. از نظر او زندگی این دنیا هنگامی معنا مییابد که شخص از آن، در جهت رشد روحی خود بهره ببرد. از اینرو، در هر سخنی از استاد، درسی معنوی و راهکاری عملی نهفته است تا رهرو حقیقی را در زندگی روزمره، و در تجربهای معنوی یاری دهد. لذا، کسانی از کتاب بهرهی وافی میبرند که همسو با تفکر استاد، زندگی را آزمایشگاهی برای کسب تجارب معنوی در نظر گیرند و عمل به معنویت را رکن اساسی زندگی خود قرار دهند. این اشخاص، در هر سطح و مرتبهای که باشند، از رهرو تازهکار تا شاگردی در آستانهی کمال، میتوانند از کتاب بهره برگیرند. استاد با شناخت عمیقی که از عالم معنا و احاطهای که بر معنویت داشت، سطوح مختلف معنویت را با بیانی ساده توضیح داده و در دسترس خواستاران قرار داده است، از اینروست که خواننده مطابق با پیشرفت روحی خود، در هر بار خواندن کتاب، مطالب تازهای مییابد.
شالوده و اساس اندیشهی استاد، بر جوهر و اصولِ اصلی کلیهی ادیان الهی استوار است. از این رو نمیتوان این اندیشه را به دین یا مذهب، یا مرام خاصی منسوب کرد. وسعت عمل استاد و مشی فکری او به گونهای است که همهی انسانها را با هر عقیده و فرهنگ و پیشینهای، فارغ از رنگ و نژاد و جنسیت در برمیگیرد. استاد، مبحث سیر کمال روح را یک علم تجربی میداند که خود اغلب آن را « طب روح » مینامید. موضوع این علم، انسان و مواد درسی آن، اصولی برآمده از مبدأ است که در تمامی ادیان الهی یکسان است، و بر پایهی حقوق و وظایف انسان استوار است. این علم، مانند هر علم تجربی دیگری، متعلق به فرد یا گروه خاصی نیست، هیچ فرد یا گروهی نیز نمیتواند خود را صاحب و یا مالک آن بداند و آن را در انحصار خود بگیرد.
استاد، همان طور که از گفتارهایش برمیآید، به همهی ادیان و عقاید احترام میگذارد و هر کس را در انتخاب مذهب آزاد میداند، هر چند، برای سیر کمال روح، آن مذهبی را توصیه میکند که با اصول ادیان الهی مغایر نباشد.
در گفتار زیر، استاد الهی به شرح تجربهای شخصی میپردازد. در این تجربه بار دیگر، به اهمیت «توجه» به مبدأ ضمن زندگی در اجتماع اشاره میشود. استاد الهی معتقد است که تنها در چالشهای زندگی روزمره است که با آزمونهای معنوی مواجه میشویم. این گفتار و گفتارهای مشابه آن در آثارالحق، تأکیدی بر این نکته است که تمامی تعلیمات استاد برگرفته از تجربیات و مشاهدات شخصی بوده است و تا خود به موضوعی عمل نکرده باشد و عمق آن را نسنجیده باشد، آن را بیان نمیکند.
گقتار ۱۶۳۴
در شیراز بازپرس بودم، خانوادهام را با خود نبرده بودم، فقط پسر بزرگم که کلاس شش ابتدایی بود با خود برده بودم. منزلی اجاره کردم که یک طرفش صاحبخانه مینشست و طرف دیگرش ما سکونت داشتیم. غروبی بود، برایم حالی پیش آمد، قصد کردم در تنهایی و خلوت مشغول ذکر و عبادت و حال خود شوم. صاحبخانه مهمان زیادی داشت، سر و صدا میکردند. خلاصه محشری برپا کرده بودند. در را بستم و پنجرهی رو به کوچه را باز کردم، دیدم دو نفر زیر پنجره با هم مشغول درد دل هستند. پنجره را بستم و به پشتبام رفتم، دیدم زنهای همسایه با هم صحبت میکنند. به ناچار پایین آمدم و به بابا کوهی رفتم و به درویش کوچکعلی، متولی آنجا که درویشی بود وارسته و مورد احترام، گفتم میروم در اتاقت و میخواهم مشغول حال خود باشم، نگذار کسی خلوت مرا به هم بزند، او هم قبول کرد. به اتاق او رفتم و میخواستم مشغول حال خود شوم. در این وقت دو زن آمدند و شروع کردند به سر به سر گذاشتن درویش کوچکعلی که متجاوز از صد سال سن داشت. عاجز شدم، از اتاق بیرون آمدم و از آن دو خواستم دست از سر درویش بردارند، دیدم میخواهند سر به سر من هم بگذارند.
خلاصه، آن شب حال رفت و هر کار کردم توفیق نیافتم به خود بپردازم. گفتم یا مولا هنوز هم مرا امتحان میکنی ایوالله، تو بخواه، هر چه تو بخواهی. ندایی آمد: شما باید با قلب خودت خلوت کنی، مکان جای خالی نیست، فقط قلب است که جای خالی و خلوت است. بعد، از معنا به من گفتند که مقصودشان این بود مرا از گوشهگیری منع کنند، زیرا به تازگی کمی گوشهگیر شده بودم و به مناسبت موقعیت شغلیام باید در میان مردم میبودم و در مراسم اجتماعی و دعوتها شرکت میکردم. انسان خلوت را باید در قلب خود بجوید، دوری جستن از اجتماع صحیح نیست، باید در میان اجتماع بود، منتها خود را از مضرات آن حفظ کرد. کسی که گوشهگیری اختیار میکند و میهمانی و سینما و معاشرت با اجتماع و… را کنار میگذارد و میگوید پرهیزکار است درست نیست، اگر در میان اجتماع بود و پرهیزکار ماند، حساب است.
مثلی است که دو برادر بودند، هر دو پرهیزکار، یکی غارنشینی برگزید و سالها در غاری به سر میبرد و دیگری شهرنشین شد و در میان اجتماع و تماس با مردم زندگی میکرد. روزی چوپانی از دم غار میگذشت، برادر زاهد آتشی لای پنبه گذاشت و به چوپان داد که به شهر ببرد و به برادرش بدهد. منظورش این بود به برادر نشان دهد چون سالهاست که در همهچیز را به روی خود بسته است به این مقام رسیده که پنبه را در مجاورت آتش میگذارد، نمیسوزد. چوپان بستهی آتش و پنبه را به برادر شهرنشین رساند، او هم آن را گرفت بازدید کرد و بالای رف (تاقچه) گذاشت و گفت: از قول من به برادرم بگو برای دیدنم به شهر بیاید. روزی برادر غارنشین به دیدنش آمد و دید آتش و پنبهای که فرستاده همچنان در بالای رف است. برادر شهرنشین گفت: من برای انجام کاری میروم، تو در غیاب من این چند مشتری را راه بینداز تا برگردم، و رفت. در این وقت چند زن جوان آمدند و بنای صحبت و شوخی با او نهادند. چون سالها بود که با مردم معاشرت نداشت، دلش لرزید فورا پنبهی بالای رف آتش گرفت. برادر برگشت، پنبهی سوخته شده را دید و به روی خود نیاورد. غربیلی برداشت پر از آب کرد و آن را در گوشهای نهاد و با مشتریان خود مشغول شد. با هر کسی به نحوی حرف میزد، شوخی میکرد… برادر زاهد میدید که او هر کاری میکند باز هم آب از غربیل نمیریزد. برادر شهرنشین بعد از روانه کردن مشتریانش رو به برادر کرد و گفت: تو اینهمه زهد و عبادت کردی، به محض دیدن دو زن دلت لرزید و پنبهات آتش گرفت، اما من روزی صدها از آنها را میبینم و هنوز آب از غربیل نریخته است.
حال، شاگردان باید وارد اجتماع شوند، فعال باشند، ولی تحت تأثیر محیط قرار نگیرند و دنیا مشغولشان نکند.
با سلام
با توجه به این مطلب
خوانندگانی که مایل به همکاری می باشند میتوانند مقالات خود در این زمینه را ارسال کنند و در بهتر شدن سایت کمک نمایند.
من تمام سایت شما رو زیر و رو کردم آدرس ایمل یا نحوه تماس با شما رو پیدا نکردم
لطفا راهنمایی کنید
باسپاس فراوان از زحمات شما برای ترجمه مطالب سایت
khodengareh@gmail.com
با عرض سلام و تشکر
بنده در دورانی از زندگیم از محیط کاملاً استریلیزه وارد محیطی مسموم سرشار از مونوکسیدکربن شدم نتیجتاً وضعیت زندگی من چنان به هم ریخت که فقط معجزه ای مرا نجات داد ، در اثر آن ضربه بسیار ضعیف شدم وهمیشه ترس آن دارم دوباره همان وضع تکرار شود، لذا با آنکه می دانم استاد الهی تاکید شدید بر در اجتماع بودن و مدیتیشن طبیعی دارند ، خیلی نمی توانم خود را در گیر اجتماع کنم ، البته معاشرت های خود را دارم و به واسطه دانشگاه کمی درگیر هستم ولی می دانم کافی نیست ، اگر کسی تجربه ای دارد که بتواند این زخم چندین ساله من را التیام بخشد به حدی که بتوانم بر این ترس فائق بیام و خود را نیز ببخشم و به او توکل کنم ، لطفاً از حقیر دریغ نکند ضمن اینکه می خواهم بدانم آیا باید در چه حد با اجتماع بود ؟ یعنی این حدی که حقیر فعلاً در اجتماع قرار گرفتم نمی تواند باعث رشد روحم شود و مثال همان غار نشین را دارم؟
Duste aziz!
Man fekr mikonam shoma hamuntor ke farmudan TALASH bayad baratun hokme natije bashe…kafi baraye chi? baraye KI?! age baraye khoda adam varede ejtema’ mishe ke khob shoma ham hastid…hamun kafie…inke adam khodesho be DAMANE ejtema’ PART kone fekr nemikonam baztabe jalebi bede…man ettefaghan fekr mikonam behtare adam ziad ghati nashe! yani age dustan miran Mensa e daneshgah hamash harf haye be dard nakhor mizanan in MOSHKELE unass…dar sha’ne shoma nist ke berin 2 daghighatunam bezarin bahashun begzaruni ke “DAKHELE EJTEMA”” rafte bashid!
Khoda ba sedaghat kar dare… albatte aghle salim ham bayad dasht va tafakkor kard, amma shoma ba aghli ke darid ke bi shak khub ham kar mikone kafie talashe khodetuno baraye dakhel ejtema’ budan anjam bedin, HAMUN KAFIE man fekr mikonam. Fekr konam “ashkhase khoda parast hamishe (ya shayad aksaran) dar jame’e morede tashvigh o gheire gharar nemigiran untor ke bayad…yani donya parastan un chizayio ke baraye khodeshun ghaelan ro baraye un bande khodaye khoda parast gharar nemidan! khob tabi ie ke adam ye meghdar gushe gir TAR be nazar biad.
Hamrange jama’at nashodan YE DONYA arzesh dare. Dar hale hazer ke ejtema’ KHEILI vaze kharabi dare. Faghat mishe ba ASHkhase ma’dudi raft o amade salem dasht. Vagarna morattab adam sarkhorde mishe va az donya parasta delgir. In taze khube! khoda kone khode adam donya paraste vaghe i nashe!
Ba arezuye shadabi o por energy budan baraye hame ke 6 asbe dar in rahi ke hastim ghadam bar darim. Enshallah…
پویای عزیر تجربیات شما خیلی مفید و عملی است و من خیلی از آن استفاده کردم. تنها مشکلی که است خواندن فینگلیشی کار مشکلی است و سبب می شود تمرکز بیشتر روی خواندن مطلب باشد تا محتوای آن می خواستم خواهش کنم اگر ممکن است نظرات خود را به فارسی بنویسید تا خیلی بهتر بتوان از آنها استفاده کرد.
کاوه عزیز
فارسی تایپ کردن بسیار بسیار کار سختیه برای من!! اماشاید به خاطر مِتیس بلاگ هم که شده تمرین کنم این کارو!!
من فکر می کنم آدم باید به وظائفش توجه کند گفتاری در آثارالحق است که استاد می خواستند عبادت کنند جای خلوت پیدا نمی کنند بعدا میگویند علتش را به من گفتند که تازگی زیاد گوشه گیر شده بودم و به واسطه شغلی که داشتم ایجاب می کرد بیشتر در اجتماع باشم و در میهمانیهائی که دعوت میشوم حضورپیدا کنم. اما این به این معنی نیست که هرکس به هر میهمانی یا جمع یا انجمنی دعوت شد حضور پیدا کند ولی مثلا درمحیط دانشجوئی امکان اینکه افراد ناهار را در کنار هم صرف کنند وجود دارد و مفید است اینکه دسته جمعی به اردو – باشگاه ورزشی – کوه و غیره بروند وجود دارد اینکه برای درس دانشگاه ورک شاپ داشته باشند مفید است.ولی اگر عده ای انجمنی با مقاصد سیاسی درست کرده اند که عاقلانه نیست در جمعشان شرکت کنیم. گاهی اوقات در اجتماع بودن ایجاب میکند با فامیل و دوستان قدیم معاشرت را ادامه داهیم.ولی همانطور که از من بهتر می دانید مهمترین وظیفه دانشجو درس وتحقیق است تا بتواند برای اجتماع مفید باشد در جمع بودن نباید اورا از هدف اصلی اش دور کند
با سلام وعرض تشکر
در جواب دوستم (م) باید بگویم اگر میخواهیم در معنویت پیشرفت داشته باشیم باید یک برنامه منظم معنوی رابرای خودمان بگیریم وعمل کنیم چیزی که استادانتظار آنرارادارد کوشش واراده وتلاش ماست ونتیجه راباید به خدا واگذار کرد تا با کمک مبداجلو رفت ماباید دراجتماع باشیم ودیگران راتحت تاثیر قراربدهیم .
امیدوارم خدابه همه ما کمک کندتابتوانیم رضایتش راجلب کنیم.
انشاءالله………
م عزیز –
ره رو راه حق باید سعی کند در اجتماع باشد و رنگ اجتماع را به خود نگیرد
برای پیشرفت باید مثل یک ورزشکار وزنه بردار فکر کرد همانطور که سعی می کند برای پیشرفت وزنه سنگینتر را بلند کند اما همیشه به این نکته توجه دارد که زیر وزنه ای نرود که از پس آن بر نیاید و وزنه بر رویش خراب شود و چنان آسیبی ببیند که دیگر نتواند…….
به هر حال همانطور که استاد فرموده اند شاگرد این راه باید در اجتماع باشد به سینما و ……برود ولی تحت تاثیر قرار نگیرد
اجتماع یعنی زندگی روز مره نه جایی که خارج از عرف و اخلاق است و انسان خودش می داند بیم انحراف در آن است-
البته نظرم شخصی است اما همه چیز در حد تعادل باشد
چون اجتماع امروز فوق العاده از لحاظ معنوی سرد و خطرناک است
به طور مثال بی انصافی به زرنگی تعریف میشود یا به همین شکل خیلی چیز ها که ارزش جای خود را با ضد ارزش عوض کرده است
Thank you for the article . It is so much appreciated . As it once again reminded me as to why it is important to be be active in society and how we need to remember the main purpose of our socialisation .
I am sadly one of those who still tends to forget my main purpose in life and the reason I have been blessed to be active in life .
After reading this article I feel ashamed , yet full of energy to once again remember my main purpose in life , to continue activities. Yet , pay attention to the divine. And most importantly hopefully remember how to be a not just a better person in an opportunistic . manner . I.e. when it suits me but rather to a fair person when it does not benefit me too.
باسلام به میتیس عزیز ،دوستان ):
نفس اماره به طور عریزی صدای روح راخفه می کند.انسان باید به خود دائما” یاد آوری کند یگانه دلیل حضورش روی کره ی زمین سیر کمال است. ______________________________________________________
این امر درشرایطی مهیا می شود که فقط در اجتماع باشیم.
______________________________________________________
زندگی مادی ومعنوی در راستای یکدیگراست.
دانشگاه ، خانواده،محل کار و… همه وهمه یک اجتماع (کوچک ) یا (بزرگ )هستند؛ مهم اندازه وابعاد اجتماع نیست ، مهم این است که شرایط اساسی عمل برای سیر کمال را با درنظر داشتن: ۱-توجه به یکتا. ۱- انجام اصول اخلاقی صحیح . ۳- مبارزه ی بی وقفه با نفس اماره انجام دهیم.
نفس اماره بی وقفه درحال انجام وظیفه است.چون دستگاهی غریزی وخستگی ناپذیر است.دلیل وبرهان می آورد.او می گوید: درس می خوانی وقت نداری خداپرستی کنی . دانشگاه که اجتماع نیست ؟ وقتی همکلاسی یتان از شما جزوه می خواهد نفس می گوید نده خودت هم هفته ی دیگر امتحان داری .دراین جا شما مبارزه نمی کنید.
چند سال بعد در محل کار شما عده ای از همکارانتا ن به دلیلی ،نیاز به کمک شما پیدا می کنند نفس اماره با ترفنده جدیدتری شمارا مجاب می کند که خودت رانجات بده . دراین جا باز کمک نمی کنید. این جا کجاست ؟ مسلما” اجتماع است . شما راازکمک به (اجتماع ) باز می دارد.
سال ها بعد می گوید ای بابا معاد یعنی چه؟ کی آن دنیا رفته وبرگشته؟
___دراین جا ایمانتان راازشما می گیرد. ____
واین جا زنگ خطر است .
مثل سدی که سوراخی درآن ایجاد می شود چون مقدار آب درانجا زیاد است سال ها طول می کشد بدون این که کسی بفهد آب سد خالی می شود.
چون ازابتدا به شما اجازه نداد با اراده ی قوی ،باتوجه به عقل سلیم وباکمک گرفتن از یکتا (مبدا)
انگیزش ها و خواسته های پرفشار راسر کوب کنید.
نفس اماره را باید جدا” سرکوب کرد .
——————————————————
باید آگاهانه ، بی وقفه ،بابرنامه ریزی وبه طور جدی با نفس اماره مبارزه کرد .
با سپاس
با سلام
به توضیحات جامع سهیلا این مطلب را اضافه میکنم:
راه کمال، صفحه۲۳۲
…… اکثر اتفاقاتی که در زندگی روزمره روی میدهد، حتی اتفاقات کوچک، در واقع صحنهسازیهایی است برای آزمودن و خالص کردن شخص و اینکه هر بار گوشه تازهای از وجود خود را کشف کند و خود را بهتر بشناسد.
چنین نتیجه میگیرم کل مسائل و جریانات و اتفاقات به ظاهر مادی هویت اصلی و طراحی معنوی دارد و نباید گول ظاهر اتفاقات را خورد بلکه با توجه دائم به تحلیل چرائی قضاوتها، عکس العمل های،…..و رفتار خود پرداخت و ریشه علت آن نوع خروجی را در خود پیدا کرد(خود شناسی-شناخت ضعف های واحد های صفاتی با کمک عقل سلیم) و در جهت اصلاح و بهبود آن برنامه ریزی جدی و اقدام کرد.خلاصه گول ظاهر مسائل دنیوی را نخوریم. و همواره دعا کنیم نظر طبیب روح بر ما باشد.
با سلام
به نظر من بزرگترین شیطنت نفس از یاد بردن برنامه هایمان است.او سعی می کند با آوردن دلایلی کاملا منطقی ما را مجاب کند که از برنامه هایی که برای پیشرفت در معنویت داریم دست بکشیم.
اینجا دقیقا همان جا است که باید شدیدا با نفس و دلایلش مقابله کنیم.اینجا همان جایی است که مبارزه را باید مستقیما شروع کنیم.
تجربه شخصی ام داشتن برنامه های کوتاه مدتی است که با کنار هم چیدن آنها میتوان نقشه راهی که استاد الهی به ما نشان داده را خواند.تاکید قطعی داشتن به پیروی صد در صد از برنامه های کوتاه مدت میتواند ما را در دراز مدت موفق کند.
از همه عزیزانی که سعی در توضیح سوالات دارند تشکر می کنم.
با تشکر إز متیس بلاگ
إمروز سه بار در روز را انتخاب کردم تا در ساعت معین با خدا مهربانم راز و نیاز کنم دوستی مر ا امشب دعوت کرد در وجودم کمی نکران ان قرار دادی بودم که با خدا گذا شته ام موقع مطا لعه درسهای متیس بودم که به این گفتار ١۶٣۴ بخورد کردم :
بعد از دو مثال از خود انسان خلوت را بأید در قلب خود بجوید دوری جستن إز اجتماع صحیح نیست با ید در اجتماع بود منتهاخود را إز مضرات ان حفظ کرد ………….. مرسی
با تشکر از تمام دوستان به ویژه سهیلا بابک و محسن عزیز برای کامنت های مفید و زیبایشان.
و برای دوست عزیزم Anonymous هم آرزوی توفیق دارم تا برنامه راز و نیاز با خدا را ادامه دهند حتی در جاهای شلوغ و یا محیط کار…
چرا که استاد میفرمایند:
مکان جای خلوت نیست دل جای خلوت است.
ومن التوفیق…
برای پخته گی روح در اجتماع بودن لازم است با تشکر
باسلام بنظرمن مطالعه میتواند روی طرز فکر ونگرش انسان تاثیر بگذارد مخصوصا مطالعه معنوی. همدلی خیلی تاثیردارد وقتی پشت سر همدیگر غیبت وبدگویی نکنیم باعث میشود در خودمان فرو برویم .برنامه ریزی ودراجتماع بودن به انسان کمک میکند بهترپیشرفت کند
با تشکر .
استاد می فرمایند : شعار دینی من این است که نسبت به همه مهربان باشم در حق تمام مردم خیر خواه باشم هر گز بد کسی را نخواهم همیشه در صدد خدمت باشم مخصوصا نسبت به آنهایی که به من بدی می کنند حتی نمی گذرم رنجش کسی از دلم بگذرد …. وقتی آدم می خواهد وارد عمل شود آنوقت می بیند چقدر سخت است به راحتی این گفتارها را می خوانینم و می گذریم فقط موقع عمل متوجه می شویم که استاد چقدر با نفسشان مبارزه کرده اند تا به این حالت رسیده اند . چه کسی میتواند به جرات بگوید که به این گفتار توانسته عمل کند اصلا نمی شود مگر ممکن است نسبت به کسی که بهت بدی کرده محبت کرد غیر ممکن است من که اصلا نمی توانم . « او » کمکمان نکند اصلا نمی شود .
با تشکر
استاد در پیامشان مشخص فرمودند:درهمه حال خدارا حاضروناظر براحوال خود بدانیم .وعبادت تنها کلامی نیست
توجه به مبدا وخدمت بخلق در همه حال عبادتی است عملی به نیت رضای خداوند.
گفتار ۵۶۵ آثارالحق جلد ٢ استاد الهی
چیزهایی که ما در سیر سلوک به آن امتحان مـی گوییم در حقیقت چیزی جز نوسانات راه نیست .هر راهی دارای پیچ وخم وبالا وپایین است، وراه سلوک هم همین طور است.چنانچه این نوسانات نبود ، راهی نبود.زیرا هرچیزی که ادامه یابد ، برای ادامه داشتن باید دارای نوسانات باشد، مانند جریان برق یا آب وغیره .ما اسم این نوسانات راامتحان مـی گذاریم ولی در حقیقت جزر طبیعت راه است .بنابراین هیچ سالکی از آنها معاف نیست.
مقداری سختی داشتم، این گفتار برایم مشکل گشا شد ،
او در همه حال با ما است، از کرمش غافل نباید بود
م عزیز متاسفانه بعد از مدتها این سایت را خواندم
عزیزم منهم پسرى دارم درست مثل شما گرفتار شده بود و خدا را شکر به لطف خودش الان یک إنسان واقعى است با إیمان قوى به خداى یکتا … . عزیز من همه ما نمیتوانم آنقدر قوى باشیم من منظور شما را فکر میکنم فهمیدم . أصلا در ان مجامع شرکت نکنید و با ان أفراد تماس نگیرید .
براى در اجتماع بودن جا زیاد است و همانطور که دوستمان فرمودند معاشرت با دوستان خوب و دانشجو وبستگان خوب کافى است
با سلام خدمت همگی :
زمانی که اولین با کتاب اثا رالحق را درستم گرفتم وخواندم اولین گفتار ان چنان مرا به طرف خود جلب کرد ، که نتوانسم انرا زمین بگذارم در هرشرایط و هر موقعیتی سعی می کردم انرا بخوانم ،الان بعد از گذ شت سالها می فهمم که کرم و توفیق او بوده که این عشق اولیه را در دل من گذاشتن ، که بعد از سالها بتوانم بهتر در این راه قدم بر دارم. وخدا را شکر وهز اران با شکر.
والان می فهمم وقتی می فرمایند : معجره این عصر این است وقتی اسم خدا را می اورند ،،،،،،،،ایمان می اورند یعنی چی.
سلام به متیس :
نکته ای که باعث شد این گفتار و مقاله منو به خودم بیاره این بود که با این وجود که سال های زیادی هست به نحوی در اجتماع هستم ، هیچ وقت با این نیت نبوده که برای پیشرفت روحی در اون قدم بزارم و به نوعی دلیلش همراه شدن با اکثر جامعه بوده و دلیل های مادی و ظاهری و ….