معنویتی منطبق با عصر حاضر
در مقدمه کتاب «معنویت یک علم است» دکتر بهرام الهی، توضیح میدهد که برخورد ما با معنویت باید به همانگونه باشد که با سایر علوم: با اعتماد به جستجوی حقایق بپردازیم و پیشرفت نماییم.
در زمینه علوم مادی، انسان در طول زمان همواره در حال پیشرفت بوده و هر نسلی با تکیه بر دستاوردهای پیشینیان کوشیده است تا سنگ جدیدی بر بنای آن بیفزاید. در این روند که بسط روزافزون علوم و در نتیجه رفاه انسان را در پی داشته، استناد ما به گذشتگان نه بدانجهت است که به یافتههای آنان اکتفا کنیم بلکه از آنروست که به دانش خود عمق بخشیم و کوشش خود را در کشف حقایق تازهای به کار گیریم.
نظر انسان در هر زمینهای، جز در معنویت، همواره معطوف به آینده بوده و هست. اما در مورد« علم معنویت» انسان منحصراً ناظر به گذشته است، چنانکه گویی دیگر چیزی برای افزودن به گفتههای پیشینیان باقی نمانده و امروزه کسی قادر نیست ضمن بهره گرفتن از منابع الهام گذشتگان، برای ارائه حقایق معنوی به صورت امروزی گامی بردارد و به حقایق تازهای دست یابد. چنین به نظر میرسد که معنویت مقولهای است دست نیافتنی که باید آن را در زمره اسرار شمرد.
میتوان گفت که در مورد معنویت، همگی تحت تأثیر حالتی هستیم که میتوان آن را« پسنگری» نامید. این طرز فکر، نسل اندر نسل به ما القا شده و چنان ریشه دوانده است که حتی میتوان آن را از عوامل ژنتیک دانست که در مورد کشف یا بررسی مجدد حقایق مربوط به معنای هستی، زندگی آینده یا دنیای دیگر، ما را دچار یک احساس ناتوانی فلج کننده میسازد. گرچه مردم امروز هیچیک، پیامبران دیرین را ندیده و سخنانشان را نشنیده و حتی هرگز متنی را که دستنوشته آنان باشد نخواندهاند، با این حال پذیرفتن برخی اصول که از طریق گذشتگان به ما رسیده و اصالت آن به طور یقین محرز نیست، عموما امری طبیعی جلوه میکند. برعکس اگر کسی از معاصران یک اصل معنوی را که گذشتگان به آن اشاره صریح نکردهاند مطرح کند، بی تأمل آن را مردود میشماریم، چنانکه گویی سرچشمه دانش معنوی خشکیده یا دیگر دسترسی به آن ممکن نیست.
چنین است که شناخت انسان از معنویت در چند قرن اخیر چندان پیشرفتی نداشته، حال آنکه در همین مدت، توانایی ذهنی آنها از رشد قابل ملاحظهای برخوردار شده است و امروزه دیگر کسی به معنویت به روشی که قرنها به آن عمل میشده و در واقع منطبق با روحیه مردمان آن زمان بوده، راضی نمیشود. حاصل آنکه میان سطح فکری انسان و اصول معنوی به صورتی که امروزه ارائه میشود فاصلهای روزافزون به وجود آمده و همین فاصله است که علاوه بر عوامل دیگر، سبب نوعی سردرگمی در معنویت گردیده که همه شاهد آن هستیم.
اگر بر این باور بمانیم که دیگر هیچکس قادر به پیشبرد دانش معنوی یا حتی تشخیص اصالت برخی اصول برگرفته از گذشتگان نیست، در واقع عدالت و رحمت خدا را نفی کردهایم؛ خدایی که ضمن رعایت اصل عدالت و مساوات، همواره از سر رحمت ناظر بر سرنوشت مخلوقات خویش است. در گذشته انبیا و اولیای حقیقی، که میتوان آنان را دانشمندان یا نوابغ علم معنویت دانست، هر یک کشفیات معنوی مفیدی برای مردمان عصر خود انجام دادهاند. تصور اینکه امروز دیگر هیچ عالم معنوی و یا اولیاالله حقیقی یافت نمیشود، مغایر با اصل رحمت و عدالت خداوند است.
چند هزاره پیش که کره زمین ساکنانی کمتر از امروز داشت، وجود پیامبرانی نظیر نوح و ابراهیم و یعقوب و موسی، یا زرتشت و بودا و عیسی و محمد( ص) و اوصیای آنان همواره گواه بر تداوم رابطهای بود که خداوند را با مردمان پیوند میداد. اکنون با توجه به تعداد ساکنان جهان که به مراتب بیش ازپیش است باید مطمئن بود خداوندی که عادل و مهربان و پروردگار جمیع مخلوقات است و در گذشته هزاران پیامبر و ولی و عالم معنوی به این جهان فرستاده، انسان عصر حاضر را محروم از اولیا و اوصیایی که بتوانند حقایق معنوی را تعلیم دهند، رها نمیکند.
البته ممکن است گفته شود که معنویت یک نکته بیش نیست و انبیای سلف و دانشمندان معنوی گذشته، یکبار برای همیشه آموزشهای مفید و لازم معنوی را به انسانها داده و اصول آن را مشخص کردهاند و دیگر به تدوین اصول جدید نیازی نیست. این نظریه در صورتی میتوانست قانع کننده باشد که اصول کهن بی کم و کاست، بی آنکه چیزی از آنها حذف یا معنای حقیقیشان تحریف شده باشد، بهدست ما رسیده بود، یا آنکه میتوانستیم رمزها و تمثیلهایی که این اصول در قالب آنها ارائه شده و به زمانی دیگر تعلق دارند را به روشنی بفهمیم. اصول معنویت اگر توسط عالمان معنوی که مستقیماً با مبدأ مرتبطند بیان شود، واضح و شفاف و قابل درک برای انسانهای آن عصر است. اما ضمن انتقال در طول نسلها، ناگزیر رنگ آدمیان را بهخود میگیرد و تدریجا وضوح و شفافیت خود را از دست میدهد و از معنای اصلیاش فاصله میگیرد. مهمتر آنکه شیوه کاربرد قوانین الهی به اقتضای هر عصر تغییر میکند. مثلا شیوه انجام عبادت که یکی از پایههای معنویت است، در ادوار مختلف مشمول تغییرات زیادی شده است.
شواهد نشان میدهد که پیامبران همواره مردم را به زبان ویژه آن قوم و مطابق با روحیات و فرهنگ خاص آنان مورد خطاب قرار دادهاند. اکنون نیز تعلیمات پیامبران در مورد مبانی معنویت همچنان معتبر است، اما شیوه ارائه آن نیز باید متناسب با طرز فکر و روحیه مردم این دوران باشد. یک معلم باتجربه همیشه موضوع درس خود را با سطح فکر و روحیات شاگردان تطبیق میدهد. به همین ترتیب، یک مربی معنوی حقیقی ضمن حفظ اصول واقعی، باید مردمان زمان خود را مخاطب قرار دهد و تعلیمات و استدلالهایش با طرز فکر و شیوه زندگی عصر آنان متناسب باشد. به همین قیاس معجزات مأمورین خدا نیز که لازمه هر معنویت واقعی است، باید مطابق و متناسب با رشد فکری و احوال مخاطبان باشد. اگر امروزه کسی عصایی را بدل به مار کند، بیمار لاعلاجی را شفا دهد یا حتی مردهای را زنده کند، همه به حساب علم و تکنیک یا ایجاد توهم و تردستی گذاشته خواهد شد. مسلماً اینگونه هنرنماییهای معنوی شگفتی برخواهد انگیخت، اما باعث اعتقاد انسان امروز به مبدأ و معاد نخواهد شد. معجز این عصر باید با عقل و رشد فکری و سطح دانش مردم امروز تطبیق کند.
بر حسب این دلایل،« رب الناس» به اقتضای زمان و همراه با تغییر تمدن، اصول بنیادینی را که در طول زمان از یاد رفته یا دچار تحریف شده دوباره یادآور میشود و علاوه بر این، قواعد تکمیلی تازهای را به انسان میآموزد که لازمه سیرکمال و متناسب با ضروریات عصر اوست. نه خالق تغییر کرده است و نه فطرت اصلی انسان؛ یعنی همچنان که انسان در گذشته نیازمند هدایت بوده، اکنون نیز به هدایت نیازمند است و به دور از عدالت است که از این نعمت بیبهره بماند و به حال خود رها شود. پس میتوان توقع داشت که در این زمان نیز مردان خدایی وجود داشته باشند و بتوانند مردم را از اصول معنویت واقعی آگاه سازند.
سطحینگری به چنین مطلبی، یحتمل باعث دور شدن از واقعیات میشود. پس سعی کنیم پرده ضخیم« پسنگری» را از جلوی دید کنار زنیم و این احساس ضعف و حقارت موروثی که ما را در مورد معنویت به« پسنگری» میکشاند و نمیگذارد حقیقت را در جایی که هست بجوییم، در خود ریشهکن کنیم. به خود اعتماد کنیم و به حال بنگریم. اگر در میان گذشتگان اولیا و نوابغ معنوی بودهاند، در میان ما نیز باید چنین افرادی باشند و همینها هستند که قادرند نه تنها حقایق جاوید معنوی را احیا و به انسان منتقل کنند، بلکه میتوانند اصول معنوی سازگار با احوال امروز را کشف کرده و به روشی قابل قبول تعلیم دهند.
ممکن است به نظر برسد که چنین استدلالی احتمالا باعث سوءاستفاده فرصتطلبان میشود، اما ازطرفی فرصتطلبان همیشه وجود داشتهاند، ازطرف دیگر انسان در برابر آنها مجهز است. خالق در وجود انسان قوهای به نام عقل اعلیا گذاشته که اگر طبق اصول الهی واقعی پرورش یابد، خواهد توانست در این زمینه، حق را از باطل تمیز دهد. با اتکا بر این قوه و به کمک معیارهای مطمئنی که از طریق تعلیمات دانشمندان معنوی گذشته آنان که در اصالتشان شک نیست به انسان منتقل شده است، میتوان فرصتطلبان را شناخت. اگر مطالب آنها با اصول بنیادی مؤکد پیامبران الهی مغایرت داشت به روشنی خواهیم دانست که چه باید بکنیم. در اینجا نیز میتوان یقین داشت که خداوند به دلیل رحمانیت و عدالت خود، طالب حقیقت را در برابر آنچه او را از رسیدن به مقصد نهایی باز میدارد یا منحرف میکند، هرگز سرگردان و بی راهنما رها نخواهد کرد.
من شخصاً نقطه اتکای خود را در تعلیمات استاد الهی یافتهام. آنچه در این مباحث آمده همه برگرفته از تعلیمات اوست. استاد در عین بهرهگیری از کشفیات و تعلیمات دانشمندان معنوی دیرین، خود نیز به کشفیاتی نایل شد و مجموعه آنها را به صورت یک سیستم کامل و منسجم، مدون ساخت و در اختیار طالبانی قرار داد که مادیات تنها، برایشان ارضا کننده نیست و روحا در جستجوی معنویات واقعی هستند.
وسعت معنویت غیرقابل تصور است. تنها اولیاالله واقعی آنهم هر کدام به میزان ظرفیتشان قادر به سنجیدن عمق این علم بیانتها هستند. از این لحاظ، آنچه را که تحت عنوان مبانی معنویت فطری آمده نباید چیزی فراتر از آشنایی مقدماتی با مفاهیم معنویت دانست. همچنان که از عنوان کتاب پیداست، مقصود ارائه ارکانی است که بنای معنویت علمی و عملی باید روزی بر آنها استوار شود. هدایت حق در همه جا برقرار است و قائم به شخص خاصی نیست و طالب حقیقت هر کجا باشد، صرفنظر از نژاد، مذهب و فرهنگ، میتواند از آن برخوردار شود.
با سلام و تشکر برای این مقاله. آیا این کتاب در دسترس برای خرید در کتاب فروشی های لوس آنجلس موجد است؟
سلام
دوست عزیز
تمام کتابهای موجود رو میتونید تقریبا از همه جای دنیا تهیه کنید انگلیسی و فارسی
بهترین راه دیدن عناوین کتابهای منتشر شده و پیدا کردن اسامی اونها سایت های
http://www.ostadelahi.com
http://www.nourfoundation.com
هست
ضمناamazon و http://www.karoon.com هم برای تهیه کتابها قابل استفاده هست
مؤفق باشید
با سلام
خدا را شکر در زمانی زندگی می کنیم که معنویت را طوری ارائه داده اند که انسان ساز است و هر چیزی را با عمل خود به نتیجه غائی رسانده و لب ناب را در اختیار ما گذاشته، دیگر لازم نیست مرید دنبال مراد باشد، کافی است اصول صحیح الهی را که از طریق تعالیم استاد الهی وجود دارد که منطبق با حال و فکر این زمان بشریت است عمل کنیم و درس بخوانیم، تلاش و کوشش کنیم و مبارزه کنیم، و نتیجه را به خدا واگذار کنیم. زمان آن رسیده که ما دوران تحول معنویت سنتی را به معنویت علمی تبدیل کنیم و جزء یکی از آنهایی باشیم که با افتخار این دوره را به سلامت پیش ببریم. باید تلاش کنیم با توجه به تعالیم و عمل به آن دستمان را در دست خدای زمان نگهداریم . مرسی
برای من مهم این است که مطمئن بشم که به کسی ضرری از من نمیرسد، میتونم سرم را بالا بگیرم و با تمرکز بر تعلیمات استاد الهی راهم را ادامه بدم و از هیچ چیز نترسم چون خدا ناظر بر من هست. معنویّت یعنی با اصول درست زندگی کردن.
حقیر ۷۰سال دارم تا انجا که یادم می اید در نوجوانی و جوانی در معیت پدر در مراسم عبادی شرکت میکردم ولی مجالس
عبادی برایم دلچسب و جذاب نبود میدیدم در مجالس اصولآ صحبتی از معنویت نبود یعنی درک کلمه معنویت مشگل مینمودو بیشتر بحث در باره خود ، پدران و پیشینیان دور میزد
تا اینکه بلطف خدا با راه استاد الهی اشنا شدم و تحت تعلیم قرار گرفتم تازه فهمیدم معنویت چیست و بچه درد انسان می خورد، مبداء چیست و مَعاد کدام است در درون انسان چه چیز ناپیدائی وجود دارد که باید انرا یافت و پرورش داد تا فضایل اخلاقی در وجود هویدا وجانشین غیبت و مذمت و صحبت از این و ان بعمل در اوردن گردد،
این معنویت حقیقی برایم چنان دلچسب می نمود بمثابه رسیدن تشنه لبی بر آب زلال و گوارا مخصوصآ موقعی که دانستم صاحبان طریق معنویت از درون تعلیم یافتگان اگاهی دارند و انچه در فکر و نیت و گفتار و رفتار انها در خلوت و جلوت است بر انها پوشیده نیست و فقط سعیشان این است رهرو را بهدف غائی رهنمون باشند نه برخ کشیدن نقطه ضعف انان ، اصولآ همه چیز را می دیدند و فقط بفکر درمان بودند طوری که خود شاگرد هم نمیدانست انچه در اوست پنهان نمانده و این دستورات که درمان کننده درد اوست
برمبنای همان نقطه ضعفها صادر گردیده. امید است روزی ابناء بشر حاق واقع را در یابند ورهرو راه مآمورین واقعی خدا باشند تا کمال را در وصال و بمبداء اصلی یعنی مَعاد ابدی مرجوع گردند .باعتقاد حقیر آثار استاد الهی ودکتر الهی فراهم آورتده این امکانات در زمان حال هستند.
با مطالعه بخشی از مقدمه کتاب ” معنویت یک علم است ” ضمن تائید اینکه در بر خورد با ” علم معنویت ” نباید نظر انسان منحصرا نظر بر گذشته باشد ولی در عین حال در بیشتر مثال هایی که در آثار دکتر الهی و همچنین استاد الهی به آنها مراجعه شده مربوط به هزار و چهار صد سال قبل و بیشتر از انبیاء و اولیاء و بطور کلی از مسلمانان بوده گویی انسانهای معنوی فقط در بین مسلمان آنهم فقط ائمه اطهار یافت میشوندودر بین غیر مسلمانان کسی قابل مثال زدن نیست. حال آنکه در بین هندوها، چینی ها، بودایی ها، شرقی هاوغربی ها در عصر حاضر فراوانند انسانهای معنوی که قابل مثال زدنند.
به نظرم با مطالعۀ بیشتر و عمیق تر بهتر پی می بریم که انسان های معنوی میتوانند از هر ملیت و نژادی باشند مثلا گفتار :« در مکتب حقیقت، هیچ مذهبی فرق نمیکند. هیچ نژاد و رنگی مطرح نیست و فرقی هم بین اناث و ذکور نیست.» و گفتار« در میان مسیحیان، خیلیها مقام عالی دارند و ظاهرا هم هیچ گونه تماسی با اسلام نداشتهاند، ولی اگر از آنها بپرسید، میدانند اسلام واقعی چیست، همین طور هم در میان مسلمانان. حقیقت یک نکته است، دو تا نیست.» و همچنین گفتار «اعتقاد ما این است: از پیغمبران، تا زمان عیسی هر چه آمدهاند محترم میشماریم و به همهشان ایمان داریم و رد نمیکنیم. بودا و زرتشت هم به حساب پیغمبر می آورم» و امثالهم. دلیل اینکه گاهی مثال ها از بین انبیا و اولیای مسلمان است شاید این باشد که مخاطب های استاد الهی با این گروه آشنا بوده اند و فرهنگ مشترک باعث میشود که روش این اولیا را بهتر درک کنند. شاید دوستانی باشند که دلایل بهتر از منهم بتوانند بنویسند
در این کتب به مثالهایی چند از نمایندگان تمامی ادیان بزرگ ( اعم از مسیحیت ، یهودیت،اسلام،زرتشت ، بودا و …)اکتفا شده است زیرا آنها الگوهای اصلی معنویت حقیقی هستند. سپس بنا بر تعلیمات این الگوها، معیارها و شاخصهای لازم برای تشخیص افراد معنوی حقیقی برای همه دورانها داده شده است. با توجه به میزان درک انسان امروز این به عهده هر یک از ماست که با توجه به این معیارها آنها را بشناسیم و صحت شان را تشخیص دهیم، چنانکه دکتر الهی میگوید: «در عصر ما تعالیم معنوی باید آزادیهای فکری را محترم بدارد، قابل فهم و عقلانی باشد و کمک کند تا هر فرد خود قوه تشخیص و تمیز معنویاش را رشد دهد. » شخصا در دست داشتن معیارهای صحیح را راهگشاتر از در دست داشتن تعدادی نام میدانم.
از کامنتهای ۷ و ۸ در امتداد سؤال کامنت ۶ خیلی استفاده کردم. فکر میکنم که اگر هدف این کتب نام بردن اسامی افراد معنوی بود و فقط تعداد کمی مثال زده میشد باز سؤال پیش می آمد که پس چرااز فلان شخص معنوی مثالی زده نشده.
آثار استاد الهی و کتب دکتر الهی روشهای کاربردی قابل عمل در زندگی روزمره ی این دنیای شلوغ مادیات در اختیارمان میگذارد که امکان رشد معنوی به ما هم داده شود. اگر باورمان به اینست که معنویت برایمان مهم و مفید و لازم است می توانیم استفاده کنیم. والا دانستن نام ۱۲۴ هزار پیغمبر و افراد معنوی محترم چه فایده ای خواهد داشت. “
آیا لازمه و پیش شرط ورود به عالم معنا و سیر وسلوک در این عالم پیروی از یکی از این ادیان الهی است حالا چه ترجیحا دین اسلام باشد یا یک دین دیگر ؟ آیا هیچکدام از این ادیان، آن چنانکه لازمه تعالیم معنوی است آزادی فکر و اندیشه را محترم میدارند؟ آیا انسانهای معنوی بدون پیروی از هیچکدام این ادیان میتوانند از هر ملیت قوم و یا نژادی باشند؟
بهروز عزیز. از کتاب ۱۰۰ گفتار: ” هر وقت همه پیغمران و اولیاء, همه را بر حق دیدی و این دین و آن دین برایت نماند آن وقت وارد عرفان شده ای”
فهم شخصی من از این گفتار اینست که اصول ادیان یکی است و وارد عرفان شدن شروع کار است. عرفان هم یعنی خودشناسی که به خداشناسی منتهی شود.
قبولی ورود به عالم معنا, که عالمیست برای ادامه زندگی روح پس از مرگ جسم فقط با خدا است.
اعتقاد صادقانه به خدای یکتا کمک خدا را برای هدایت شدن جلب می کند.
سهراب عزیز
متاسفانه با ندازه کافی راهنمایی نشدم. در مورد اصول و یا فروع ادیان هیچ سوالی نکردم و از بر حق یا نا حق بودن ادیان متعدد هم سوالی نکردم.
سوال من اینست که آیا یک انسان معنوی میتواند بدون وابستگی به به هیچکدام از این ادیان،هنوز یک انسان معنوی باشد؟ یا معنویت بنوعی یک کار شرعی و دینی است ؟ و هیچ شکل دیگری برای معنویت متصور نیست .
در مورد کامنت ۱۲ باید توجه داشته باشیم که در حال حاضر معنویت معنای گستردهای پیدا کرده است و برداشتهای متفاوتی از آن میشود بنابراین باید ببینیم شاخصهایی که برای معنویت یا انسان معنوی در نظر می گیریم چه چیزهایی هستند و منظورمان از معنویت چیست؟ فیلسوف فرانسوی الی دورینگ در مقاله ای به نام «در جستجوی روح» این مفهوم را به خوبی بیان کرده و میگوید
«امروزه معنویت یعنی همه چیز و هر چیز، از ترک دنیا و اعتکاف در خانقاهها گرفته، تا کارگاه یوگا، کابالا، صوفیگری، سفر روح، رواقیگری باستانی، بودیسم تبتی، تصوف مسیحی، تصاویر مقدس بیزانس، نقاشی یک رنگ، نجوم و رمل و اسطرلاب، تولد مجدد، جادوی سفید، آهنگ مقدس کلیسا، تارو، تائو، عصر دلو، راه سامورای، کیمیاگری، تئوری اولین جرعهی آبجو… . بدیهی است که جریان فکر میتواند ما را به هرطرف سوق دهد. اما باید بفهمیم از چه صحبت میکنیم….»بنابراین بستگی دارد که منظورمان چگونه معنویتی است و چه هدفی را برای خود انتخاب میکنیم و به کجا میخواهیم برسیم. آیا هدفمان در معنویت رسیدن به آرامش،توانایی در انجام چند تکنیک ، درمان بیماری، … یا پیشرفت و تکامل روح است؟ سپس بنابرهدف خود میتوانیم به یکی از این موارد که همگی به نام معنویت ارائه میشوند عمل کنیم. . .
البته بهروز عزیز من متوجه نمیشوم اینکه می فرمایید ” و هیچ شکل دیگری برای معنویت متصور نیست .” دقیقا منظورتان چه نوعی است ولی به طور کلی فکر میکنم بله. یک انسان معنوی می تواند بدون وابستگی به هیچ دینی, معنوی باشد. اصلا قاعدتا در مراحل بالاتر معنویت که همان عرفان باشد اینگونه میشود. وقتی کسی وارد عرفان و مرحله حقیقت میشود دین ها برایش رنگ می بازند اصلا مذهب, دیگر مطرح نیست. روح باید یاد بگیرد دید وسیع وجامع و خداگونه داشته باشد و بتواند ذره خدا را در هر مخلوقی فارغ از نژاد و رنگ و جنسیت و مذهب و اینگونه مسائل که عموما دیواری هستند بین انسانها؛ ببیند. حتی اگر کاملتر بخواهم عرض کنم با استنباطی که از این قسمت از مناجات استاد الهی:
” ای خداوند یکتا و بی همتا و حی و توانا ای ….. و … تو را می پرستم و از تو یاری می جویم. سوگندت به خودت سپس سوگندت به هر آنچه از موجودات و ممکنات ازمنه ثلاثه یعنی خلق اولین و آخرین که نازروا و مقدس و مستجاب الدعوه و مقربتند اعم از جنس بشر وغیره, مستدعیم با عفو جمیع گناهان بی پایان دوره زندگانیم تا هستم همیشه به راه راستم ببرید… الی آخر”
و از قسمت ” و غیره” که موجودات دیگر غیر از بشر را هم شامل کرده اند دارم, نتیجه می گیرم که حتی معنویت محدود به هیچ مخلوق خاصی از جمله بشر نیست.. کاملا جهان شمول هست و شامل حال همه میشود. همه مخلوقات در هر کجای عالم و کائنات, برای رسیدن به مبدا و فیض بردن خلق شده اند و امیدواریم که همه هم به آنجایی که باید برسیم. حقیقتش را بگویم با توجه به کنفرانسهای پروفسور الهی، من الان فکر میکنم معنویت بیشتر یک کار تحقیقاتی و پژوهشی است که اراده و انگیزه و توان می طلبد تا بتوان وارد گودش شد. شعار نیست, مثلا مساله توکل به مبدا یا خیرخواهی او را باید تجربه کرد, لمس کرد و دید.
بهروز عزیز. هر علمی پایه و بنیادی دارد. معنویتی هم که ما اینجا در باره آن صحبت می کنیم همینطور است. همانند ریاضیات که پایه ریزی آن از اعداد و قوانین ۴ عمل اصلی شروع می شوند و وقتی به جبر و مثلثات و بالاتر می رسیم هنوز تمام قوانین که در سطح قبلیش بودند رعایت می شوند, در ادیان و در معنویت هم اصول ادیان پایه هستند, همیشه بوده اند و تغییری نمی کنند. انسان معنوی هم به طور بدیهی آن قوانین را قبول دارد و رعایت می کند. بدیهی, زیرا به عین می توان بروز آنها را در اعمال و رفتار و سخنانش مشاهده کرد. در آن مراحل بالا وابستگی و پیروی در وجود تحلیل رفته. نیازی به وابستگی ظاهری نیست.
کاربران عزیز دیگر نیز در کامنتهای ۱۳ و ۱۴ توضیحات آموزنده ای داده اند.
با سلام بهروز عزیزم اینکه واقعا معنویت واقعی ،اصول و حقیقتِ دین چیست و انسان معنوی چه مشخصه هایی دارد ؟ و ملاک و میزانِ معنوی بودن چه پارامتریست؟ بطور بسیار خلاصه و جامع و کامل استاد الهی در گفتار۱۸ از کتاب آثارالحق جلد۱چ۵ بیان فرموده اند :
“هر کس به هر عقیده و ایمانی باشد ما او را محترم می شماریم و رفتار خودمان را روی پایه ی «اصول (حقیقت دین)» قرار می دهیم .«وقتی ما همه را برادر وار دوست داشتیم و به همه محبت کردیم » . اختلافات از بین می رود و همه تابع «حقیقتِ دین » می شوند.منظور این است :« آنچه در حق خودمان می پسندیم و دوست داریم ،اگر در حق تمام مردم هم مثل تن و بدن خودمان عمل کردیم ، خدا پرست هستیم» ، «اگر نکردیم کافر هستیم .ما باید {حقیقتِ دین} را بشناسیم» و «نسبت به همه محبت داشته باشیم » . فلان آقای لامذهب خودش را محتاج قوانینی می داند که برای او آسایش و تامین در بر داشته باشد ، اگر چنین شخصی هم همان رویه را داشته باشد ،یعنی آنچه در حق خود می پسندد برای دیگران بخواهد و دفاع کند فبه المطلوب ، ولی اگر مجتهد جامع الشرایط هم باشد و همان طور که فوقا گفته شد رفتار نکند ، خداپرست نیست …”
پس بنظر می آید که انسان هر چقدر به قانون طلایی فوق عمل نماید معنوی تر و به حقیقت ِ دین و اصل ِ معنویت ِ واقعی از نظر ِ خداوند نزدیکتر است ،حتی اگر چنین کسی ظاهرش با معنویون عصر حاضر مطابقتی نداشته باشد. ولی اگر مجتهد جامع الشرایط یا …هم باشد ولی به قانونِ طلایی فوق عمل نکند بنا به گفتار بالا مقامات اعلی بسیار بعید است که او را انسانی معنوی بدانند.
با ابراز امتنان ازتوضیحات دوستان گرامی من این طور نتیجه گیری کردم که به اعتقاد شما معنویت به نوعی ریشه در یکی از ادیان دارد حتی اگر شخص معنوی با تمام خصائل پسندیده انسانی اصرار داشته باشد از هیچکدام از ادیان پیروی نمیکند اصرار شما بر این است که او بدون اینکه خودش بداند بنوعی از یکی از این ادیان تاثیر پذیرفته است .
باعرض سلام.
زمانی بود که درکلاس درس می نشستیم .اگر یادتان باشد بچه ها همگی یک معلم داشتند .درپایان دوره امتحانی میدادیم و درادامه نتایجی حاصل می شد.
درمیان آنها بودند افرادی که بدون انگیزه های محیطی از جمله پدر ومادر یا معلم یا تشویق به طور خودجوش تلاش بی وقفه ای داشتند و مسلما خودمان نتیجه تلاش این دوستان را درسال های بعد دیده ایم .
میخواهم این نکته را گوشزد کنم که معنویت امروزی شاگردهای خودجوش را می طلبد .
خیلی سخته ولی ممکنه
معنویت یک علم است.
———————
ص-۳۰….نخست به عقیدۀ استاد الهی ، هر موجودی به طور فطری کشش دارد که به مبدأ خویش رجوع کند.
ص۳۱…..
از دیدگاه استاد الهی ، شکل دیگری از معنویت وجود دارد که به راحتی در چارچوب یک زندگانی عادی می گنجد ومی توان آن را معنویت فطری نامید.
ص-۳۵…..اهمیت ارادۀ ناشی از انتخاب آگاهانه که مبتنی بر
آزادی اندیشۀ شخصی در عمل به معنویت است را خاطر نشان ساخت .معنویت فطری در اساس متکی به درک صحیح وعمل داوطلبانه به اصول آن است،در عین برخورداری کامل از فکری آزاد که تحت تأثیر عوامل خاصی نباشد.البته عمل به این اصول مستلزم حداقلی کوشش، از جمله محدود کردن میدان فعالیت نفس اماره است.اما چنین حالتی نباید صرفأ از یک ارادۀ بیرونی ناشی شود بلکه به عکس ، باید نتیجۀ تصمیم آگاهانۀ خود شخص باشد که پس از اندیشیدن ودرک درست اصول معنویت فطری وبه منظور عمل به آن ، اتخاذ شده باشد.
شالوده و اساس اندیشهی استاد، بر جوهر و اصولِ اصلی کلیهی ادیان الهی استوار است. از این رو نمیتوان این اندیشه را به دین یا مذهب، یا مرام خاصی منسوب کرد. وسعت عمل استاد و مشی فکری او به گونهای است که همهی انسانها را با هر عقیده و فرهنگ و پیشینهای، فارغ از رنگ و نژاد و جنسیت در برمیگیرد. استاد، مبحث سیر کمال روح را یک علم تجربی میداند که خود اغلب آن را « طب روح » مینامید. موضوع این علم، انسان و مواد درسی آن، اصولی برآمده از مبدأ است که در تمامی ادیان الهی یکسان است، و بر پایهی حقوق و وظایف انسان استوار است. این علم، مانند هر علم تجربی دیگری، متعلق به فرد یا گروه خاصی نیست، هیچ فرد یا گروهی نیز نمیتواند خود را صاحب و یا مالک آن بداند و آن را در انحصار خود بگیرد.
استاد، همان طور که از گفتارهایش برمیآید، به همهی ادیان و عقاید احترام میگذارد و هر کس را در انتخاب مذهب آزاد میداند، هر چند، برای سیر کمال روح، آن مذهبی را توصیه میکند که با اصول ادیان الهی مغایر نباشد.
سلام
خدا را شکر در زمانی زندگی می کنیم که معنویت را طوری ارائه داده اند که انسان ساز است .
سلام
من مناجات استاد الهی که پیرامون ای خداوند یکتا و بی همتا رو پیدا نمیکنم لطفا کمک کنید
سلام خدمت tannaz گرامی
صفحات پایانی آثارالحق یک چاپ پنجم
مناجات دهم « استاد»
و اواخر آثارالحق دو
مناجات دهم آمده
درچاپ چهارم آثارالحق یک هم درفصل ۲۴
تقریباً اواخر فصل آورده شده