واقعیت غایی انسان: گزیدهای از کنفرانس پروفسور بهرام الهی
ما همانند کرم ابریشم در پیلۀ ایگویمان قرار گرفتهایم و از واقعیت وجودمان بی خبریم. دکتر بهرام الهی کاربرد متافیزیکی و اخلاقی این تشابه قابل توجه را شرح میدهد. واقعیت «من» شامل عملکردها و سطوح مختلف آگاهی است. در این سخنرانی تضاد میان «من آگاه سطحی» و «من آگاه عمقی» بررسی شده و همچنین روشهایی برای بیرون آمدن از این پیله بیان شده است.
ویدئوی زیر سومین گزیده از کنفرانسی است که در ماه نوامبر ۲۰۱۱ در دانشگاه سوربن ارائه شده است.
ویدئوی زیر سومین گزیده از کنفرانسی است که در ماه نوامبر ۲۰۱۱ در دانشگاه سوربن ارائه شده است.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با سلام
وخسته نباشید به تمامی عزیزانی که با تلاش خود این امکان را فراهم نمودند
واقعا بهترین هدیه نوروزی بود
قسمتی که مربوط به توضیح عقل سلیم ( قاضی) و وجدان اخلاقی ( پلیس آن) و اراده (ابزاراجرایی) بود
برایم علت اینکه چرا باید تلاش کنیم که اراده ای قوی داشته باشیم را باز کرد چون بدون اراده کار عقل سلیم و وجدان اخلاقی لنگ می ماند
با تشکر
با سلام و خسته نباشین
ویدیو سخنرای جدید-واقعیت غایی انسان-اجرا نمیشود
اول فکر کردم از کامپیوتر خود م مشکلی هست ولی دیدم ویدیو سخنرای های قبل اجرا می گردد.
ممنون از زحمات شما
اگر امکان دارد این مشکل را برطرف فرمایید.
با تشکر
باسلام و تشکر بسیار زیاد از اینکه این سخنرانیهای گرانبها را ترجمه میکنید و در اختیار ما میگذارید
با سلام و تشکر از متیس بلاگ
پر فسور الهی چقدر دقیق و علمی إنسان را شنا سائی کرد ند و بطور عملی برأی ما أین درس را دادنند
با أین روش شنا خت واقعی و دقیق در مورد یک إنسان را فرمودند
أین قسمت درس مرا بطور عجیبی تکان داد و با شناخت تئوری هادی درون و عقل سلیم و ندای وجدان أخلاقی نگاهم عوض شد وانگیزه عمل را در وجودم حس میکنم مرسی
به نام خدا
لیزر گونه بودن را بار دیگر احساس کردم این مطالب را بار ها و بارها شنیده بودم و مطالعه کرده بودم ولی این بار با این قیاس بسیار زیبا بهتر از پیش درک معنا نمودم .
Ba salam Va Tashaakor
Zirnevis in Videos khana nist.
خیلی ممنون از این همه زحمتهای متیس و دست اندر کاران و بخصوص از پروفسور الهی بابت کنفرانسهای بی نظیرشان .
با سلام وتشکر از متیس
این مطلب باعث میشود که بیشتر و عمیقتر به فکر باشیم تا با نیروى اراده و عقل سلیم در جهت پرورش فکر کوشا باشیم چون انچه از ما باقى میماند اگاهى است.
با سلام و تشکر
واقعیت غایی انسان: ما از لحاظ روان شبیه کرم ابریشم هستیم که طبیعتا بر حسب عادت در پیله ایگویمان زندگی می کنیم. کرم ابریشم برای اینکه تکامل یا دگردیسی خود را انجام دهد به طور غریزی از پیله خود بیرون می آید و ادامه می دهد. در حالی که انسان به سبب عقل و قوه اختیار, خود باید سرش را از پیله بیرون بیاورد و ببیند واقعیتش چیست و اگر از واقعیت خود آگاه شد, آن وقت است که می تواند بفهمد چه کار باید انجام دهد. بنابراین, واقعیت ما روح است و جسم نقش رحم مادر را بر عهده دارد و به روح امکان می دهد در دوران اقامتش روی زمین با آن تعامل کند و با شناخت, از زندگی زمینی تغذیه کند.
روح انسان یا ارگانیسم روحی – روانی: در اینجا می بینید … این ما هستیم. این ارگانیسم روحی – روانی مان است. این ارگانیسم دارای دو بخش است: اول, روان, ذهن. اینجا من آگاه است – سطحی و عمقی – و حجاب روانی. و اینجا ناخودآگاه روانی است. ناخودآگاه روانی به دو بخش کارکردی تقسیم می شود. همه این کارکردی است, در اینجا هیچ چیزی نیست که بتوان آن را لمس کرد, مثل آناتومی بدن نیست که بتوان بخش های مختلف را نشان داد. بلکه همه کارکردی است. یک بخش خاکی داریم که توسط اید و نفس اماره کنترل و اداره می شود. طبیعت اولیه ماست که خود را نشان می دهد. و بخش ملکوتی جایگاهی است که طبیعت ملکوتی ما خود را نشان می دهد. طبیعت ملکوتی که از روح ملکوتی ناشی می شود. و در بالا “من آگاه” قرار گرفته. بنابر این “من آگاه” از تقریبا کل این “من” که همه چیز است, توسط حجاب روانی جدا شده و باعث می شود که به علت این حجاب روانی, از تقریبا کل ” من” بی خبر باشیم و طبیعتا خودمان را منحصر به جسم می دانیم و فکر می کنیم که فقط جسم هستیم
ایگو و هادی درون: ” من آگاه” از دو لایه کارکردی تشکیل شده است: یک لایه سطحی که آن را ایگو یا ” من آگاه سطحی” می نامیم و یک لایه عمقی که آن را ” من آگاه عمقی” یا هادی درون می نامیم. هادی درون, توسط زوج عقل سلیم و وجدان اخلاقی اداره می شود. عقل سلیم قاضی و وجدان اخلاقی پلیس آن است و از اراده به عنوان ابزار اجرای شان استفاده می کنند. هادی درون ما را به سمت اخلاقیات و الوهیت می کشاند و ایگو ما را به سمت لذت های زمینی می کشاند
آگاهی و من آگاه: کل روح آگاهی است. وقتی می گویم “من آگاه” منظورم راس کوه یخ است که از ناخودآگاه بیرون آمده و ” من آگاه” را تشکیل می دهد. بقیه آن از من آگاه جدا شده و در حوزه ناخودآگاه قرار گرفته, توسط حجاب روانی جدا شده است. وقتی این جهان را ترک کنیم حجاب روانی از بین می رود, ناخودآگاه دیگر وجود ندارد و همه چیز آگاهی است
باسلام وعرض تشکر لطفا متن سخنرانی را به فارسی بنوسید چون اینترنت اینجا ضیعیف میباشد وبرنامه اجرا نمیشودبا سپاس فراوان از زحمات شما
باسلام و خسته نباشید، .
انشاالله خداوند توفیق درک وعمل به این درسها را به همه بدهد.
سلامت و موفق باشید
با سلام وتشکر فراوان از متیس گرامی.
از اشرف عزیز کامنت ۹ تشکر میکنم.
سلام،ممنون از زحمات و تلاشهاى فراوان شما.
با دریافت این ویدیو کاملا معنى هادى درون برایم جا افتاد. خدارا شکر براى داشتن این همه امکانات.
مشکل من که مثل پیله دورم وپیچیده، اینه که نمی تونم به ناراحتی ام و خستگی ام غالب بشم. خدا رو شکر زندگی خوبی دارم اما همیشه در حال ناراحت بودن هستم. متاسفانه تلاش هام (شنیدن تنبور با توجه و مطالعه معنوی) هم برای ۲-۳ روز بیشتر جواب نمیده. …انگار دنبال یه معجزه هستم که به دادم برسه. لطفا کمکم کنید که از این پیله در بیام.
چقدر منتظر درس جدیدى از پروفسور الهى بودم از این عیدى بینهایت متشکرم
حالا بهتر میدانم چرا تمام مدت در ایگوى خود زندگى میکنم زیرا فراموش میکنم که أصل من روح است و این جسم را بخاطر روح مراقب هستم
اگر بتوائم این را همیشه بخاطر بسپارم عقل سلیم را قاضى و وجدان اخلاقى را پلیس و اراده وسیله اجرائى را (بصورت جدى ترى )نگاه خواهم کرد
باز هم متشکرم
با سلام و تشکر از متیس عزیز و اشرف عزیز که واقعا زحمت کشیدند.
با سلام به دوست عزیزمان کامنت ۸۴ در مورد مطالعه و شنیدن تنبور و حتی زیارت برای من حتی اثرش به ساعت هم نمیرسد اما برای ماندگاری اثر بر روح گفته شده باید با پشتکار عمل به اصول اخلاقی الهی اصیل کرد انموقع هست که نفس مطمئنه بما اطمینان و شادی میدهد. موفق باشید.
سلام
لطفا فرازهایی دیگر از کنفرانس های ایشان را هم در سایت قرار دهید .
ممنون
با سلام ، فکر می کنم فقط با عمل “این ویو” این درس ها قابل فهم و درک می باشد . با تشکر
با سلام و عرض ادب خدمت متیس عزیز و همکاران گرام.
سپاس گزارم از ارسال مقاله بسیار ارزنده.
با احترام
اقای دکتر در سخنرانی در جستجوی خدا میفرمایند اگر به یک اصل اخلاقی الهی صحیح عمل کنید ، حالت درونیتان چنان تغییر مطلوبی میکند که به ان علاقمند میشوید ، هر چه جلوتر بروید علاقه تان بیشتر میشود و احساس ارامش بیشتری میکنید و امیدتان بیشتر میشود و احساس نشاط میکنید ، و در سخنرانی عقل سلیم فرمودند : وقتی میخواهید عمل کنید مانعی بزرگ بر سر راهتان هست ( نفس اماره ) و برای کنار زدن این مانع حمایت انرزی فراعلی را جستجو میکنیم ، وقتی توجه خود را بسوی مبدا بگردانید ، انرزی فراعلی را جذب خواهید کرد و این مانع را کنار میزنید.
اول عرض سلام وتشکر خدمت آقای دکتر الهی برای ارائه این کنفرانسها واجازه پخش آنها وبعد سلام وخسته نباشید برای همه دوستانی که در این سایت زحمت می کشند …
در مورد کنفرانس خواستم بگویم من در ایگوی خود گیر افتاده ام ونمی توانم از آن خارج شوم. زود بهم برمی خورد – توقعم از اطرافیان زیاد است – دوست دارم همه مرا تحویلم بگیرند – از انتقاد ناراحت می شوم – …. و … فرصت دارد تمام می شود ولی من هنوز کاری برای خارج شدن از پیله ام نتوانسته ام بکنم .
با تشکر
ضمن عرض سلام و تشکرانشاالله کمک بشویم در درک صحیح و اجرای مفاهیم متعالی آن. همچنین با تشکر از اشرف عزیز برای تهیه متن فارسی
با سلام و تشکر ………….
با سلام
و تشکر از متیس عزیز و دست اندرکاران
ایشالله توفیق داشته باشم اراده ام تقویت شود.از بابت آن خیلی در مضیقه ام!
با سلام و تشکر فراوان از این ویدیو و زحمات شما
ba salam va tashakor az metis ziz omidvaram heme betavanim be osole elai amal konim
با سلام به گروه متیس و تشکر از زحمات شما
دوست شهناز -f می خواستم تجربه خودم را به شما بگویم من هم قبلا مثل حالت شما را داشتم شما در ان لحظه
باید فقط پناه ببرید به یکتا و بعد اثر کمک را احساس خواهی کرد موفق باشید
با سلام به همه دوستان و تشکر از اقای دکتر الهی و متیس عزیز بنده بعد از مطالعه کنفرانس سوالی در ذهنم امد اگر دوستان لطف کنند راهنمایی به فرمایند
واقعیت ما روح است و جسم نقش رحم مادر را بر عهده دارد و به روح امکان می دهد در دوران اقامتش روی زمین با آن تعامل کند و با شناخت, از زندگی زمینی تغذیه کند
سوال این است چگونه با جسم مان تعامل کنیم وحد و حدودش چقدر است وچگونه در این تعامل از افراط تفریط دوری کنیم وتعادل ایجاد کنیم
قبلا از همه دوستان سپاسگزارم ممنون.
با سلام متشکر از زحمات شما
در پاسخ به کامنت ۸۴ می خواستم بگم که ما خودمون باید روی پای خودمون بایستیم و یه کاری انجام بدیم نه اینکه منتظر باشیم همیشه یه معجزه ای رخ بده یا یه طوری ما رو ببرن جلو ، پس بنابراین کار معنوی کردن کار آسونی نیست و همه ما داریم سعی میکنیم ولی ممکنه سرعت مان کم باشه ولی نباید ناامید بشیم، تا اونجایی که توان داریم باید سعی کنیم . تشکر
سلام بارها وبارها این مطالب را خوانده ام اما با شنیدن این سخنرانی زیبا تازه فهمیدم موضوع چیست.سپاسگزارم وقدر دانی میکنم.
با سلام ممنون از این دقت و خیر خواهی و انسان دوستی. واقعا چقدر زحمت برامون میکشند…
من هم به نوبه ی خودم باید اعتراف کنم بیشتر مواقع در انجام به کارهای عملی روزانه ای که برای خودم همیشه انتخاب میکنم به طور دلخواه موفق نیستم. حتی گاهی اوقات که میدونم موقعیتی پیش خواهد امد که من باید از این پیله ی خودخواهی و غرورم بیرون بیام و مبارزه کنم، با کمال تاسف متوجه میشم که باز هم نشد…
گاهی با وجود تلاش با شکست های پشت سر هم مواجه میشم و از خدا میخوام یه نظری به من بکنه …
حتی اگر صد بار موفق بشم مرتبه ی صدویکمین بار باز شکست ممکنه. به این نتیجه رسیدم که تداوم در عمل و امید به اینکه خدای مهربون بالاخره یه روزی این عجز و ناتوانی منو میبینه و نظر خیرش هم همیشه همراهمه، با ید با سماجت ادامه بدم.
حس میکنم که کمکم میکنه وقتی سعی میکنم. حتی موقع شکست هم او کمکم میکنه.
سلام و خسته نباشید، بسیار آموزنده و عالی بود، ممنون و تشکر .
با سلام و تشکر فراوان از همه عزیزان
دوست عزیز کامنت ۸۴،همه ما وضعیتی تقریبا مشابه داریم.چیزی که به ما کمک می کند عمل این ویو به اصول الهی صحیح است.چگونه؟ با عمل داوطلبانه به کارهای جزیی که برای خودمان می گذاریم، کمک می کند آرام آرام و تدریجا نفس مان را بشناسیم و جلوه های آن را تشخیص دهیم و از پیله مان در آییم. باید کارهای کوچک برای مبارزه با نقاط ضعفمان برداریم. ابتدا از بارزترین نقطه ضعفمان شروع کنیم و عملی داوطلبانه در جهت مبارزه با آن برداریم. انتخاب کار عملی بسیار مهم است، باید کوچیک و در حد توانمان باشد. ضمنا باید هر شب خود را ارزیابی کنیم.فرضا برای مبارزه با غیبت، در شروع کار می توان چنین عمل کرد در طول روز یک بار با حس غیبت کردنم مبارزه کنم. یعنی غیبت نکنم که مستلزم داشتن توجه است و در حین روز باید با توجه انرژی لازم فراعلی را از یکتا کسب کنیم.همین یک عمل داوطلبانه چقدر توجه می دهد، هشیاری می دهد، کسب انرژی فراعلی می دهد… عمل داوطلبانه خیلی کمک می کند.
با سلام
هرچه که جهت انجام سیرکمال لازم است ، در اختیار ماست. هیچ کم و کسری نداریم و نتیجتا هیچ بهانه ایی هم نمیتوانیم داشته باشیم فقط اراده میخواهد و توجه و عمل آنهم از نوع این ویوو. کمک خدای مهربان هم که بی حد و اندازه هست . بنابراین فقط باید بگوییم: بامید تو. بامید موفقیت . .
تشکر از دکتر الهی که اینگونه ما را با حقایق الهی ای که تا کنون گفته نشده بی مزد و بی منت آشنا می نماید.صمیمانه ممنونیم
با سلام .
من هم با نظر دوست عزیزمان کامنت ۲۰ موافقم فقط با عمل این ویوو در اجتماع است که می توان معنا ومفهوم نکات عملی درسها را فهمید مثلا آنجا که می فرمایند عقل سلیم قاضی و وجدان اخلاقی پلیس آن واراده ابزار اجرایی ، اینها را باید عمل کرد و فهمید . وقتی به عملکردمان در طی روز توجه می کنیم می بینیم نفسمان را قاضی قرار می دهیم و گفته های آنرا اجرا می کنیم در حالیکه باید در انتخابهایمان قاضی را عقل سلیم قرار دهیم وپلیسمان را طوری تربیت کنیم که خواسته های آنرا انجام دهد .اراده کارش را انجام می دهد ولی جهت دهنده ی آن خودمان هستیم که خواسته های نفس را اجرا کند یا خواسته های عقل سلیم را . با تشکر
با سلام و خسته نباشین
ویدیو سخنرای جدید-واقعیت غایی انسان-اجرا نمیشود!
اگر امکان دارد این مشکل را برطرف فرمایید.
سپاس
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ و ﺗﺸﻜﺮ اﺯ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻋﺰﻳﺰاﻥ,
ﺑﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩاﺳﺘﺎﺩ : ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﻮاﻫﺸﻬﺎﻱ ﻧﻔﺲ ﺭا ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻧﺪﻫﺪ و ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻧﺪﻫﺪ ﻛﺪاﻡ ﺧﻮاﻫﺶ ﻣﺸﺮﻭﻉ اﺳﺖ و ﻛﺪاﻡ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻛﻨﺪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﻔﺲ ﻧﺸﻮﺩ, ﺑﻘﻴﻪاﺵ ﺑﺎ ﺧﺪاﺳﺖ. ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ. گ ۱۳۴ ﺑﻪ اﻣﻴﺪ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ
از دوست عزیزم کامنت ۲۹ مریم خانم ممنونم واسه راهنمائیم . انشاالله به فرمایشتان عمل می کنم . با تشکر
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی،
همونطور که جسممون در طول روز بدون آب و غذا و انرژی نمیتونه متمرکز کار کنه، روح هم انرژی روزانه احتیاج داره. این انرژی طبق دروس از طریق فکر و ذکر بدست میاد. من موظفم همونطور که با کار و تلاش و حفظ الصحه وسایل راحتی جسمم رو تامین میکنم تا بتونه ادامه بده، موظفم به همون ترتیب نیاز های روحم رو هم تامین کنم.
مثلا ورزش: در مورد جسم باید بگم وقتی خسته از کار آماده ی ورزش میشم باید گاهی خودم رو مجبور کنم و با نیت درست این کارو به طور مرتب انجام بدم تا جسمم سلامت و شاداب بمونه. خوب این در مورد روحم هم صدق میکنه. او هم یک موجوده و نیاز هایی داره. باید ورزیده بشه با تمرین و تلاش. باید درست تغذیه بشه و انرژی داشته باشه تا بتونه درست کار کنه.
اشکال کار اینجاست که من روحم رو مثل جسمم واضح نمیبینم و این موضوع باعث میشه که فراموشش کنم.
نشانی های فراموشی من اینه که حال برا ی انجام کارهای عملی ام ندارم، فکر و ذکرم به تعویق میفته. در مبارزه حالت بی تفاوتی میگیرم و در پایان روز میبینم که کلا فراموشش کردم و اون روزم رو باختم.
به نظرم میاد که روح رو باید حس کرد و بهش پرداخت. باید بهش بیشتر رسید. چون از طریق اونه که میتونم با معبودم رابطه برقرار کنم. من تا بحال فقط به جسمم رسیدم و روحم جزو کارهای عملی ام بوده در صورتیکه اگر آگاه میبودم میفهمیدم هر دو مهم هستند. مثال مواردی که برای تامین سلامتی روحم انتخاب کردم:
برنامه ی روزانه ی فکر و ذکر ، مطالعه ی کتب ، خدا را حاضر و ناظر دیدن در روز، حداقل به یک اتفاق که برام در طی روز پیش آمده فکر کنم و رفتار اشتباهم رو بررسی کنم و یادداشتش کنم، حد اقل یک بار خودم رو جای دیگری بگذارم و به نفع دیگری رفتار کنم و محبت به دیگری و غیره…
این جمله از حضرت شیخ من رو همیشه نگران میکنه:
عمر بشر کوتاه نیست، ولی وقت بشر موقت است.
با توجه به این جمله ی پر معنا و با توجه به اینکه من هر لحظه ممکنه وقتم تموم شه و دست خالی برم چه جوابی دارم؟ این همه درس گرفتم، کتاب ها و دروس استاد، ویدیو های درسی که آقای دکتر با این همه دقت و سادگی برام توضیح دادند، این سایت های مفید که در دسترسم بود،
من چه جوابی دارم که بدم؟
در رابطه با مطلب gol گرامی
در این حد میدانم که نحوه تعامل ما با جسم باید به این صورت باشد .. چون مانند بچه ای مسئولیتش به روح سپرده شده, باید حق و حقوقش را رعایت کنیم و حقوقش را به خاطر پیشرفت روح نادیده نگیریم یا پایمال نکنیم. از طرفی هم آنقدر حواسمان به جسم و خوشی های مرتبط با او نباشد که روح را فراموش کنیم. جسم را دوست داشته باشیم چون ابزار پیشرفت روح است و بدانیم که بدون یک اسب قوی, روح نمیتواند یک سوارکار ماهر باشد یا بشود.
از گفتاری به خاطر دارم که عشق و علاقه را باید معطوف روح کنیم. نسبت به جسم باید انجام وظیفه نماییم.
ممنون
ببخشید در متن مقاله قبل از ویدئو آمده که روش هایی برای خارج شدن از پیله آمده است. کدام روش منظور است؟
آیا اشاره به اینکه وجدان پلیس ,عقل سلیم قاضی و اراده ابزار اجرایی هست منظور است؟؟
از راهنمایی تان پیشاپیش متشکرم
با سلام وتشکر هدیه بسیار زیبا با ارزشی بود تشکر میکنم إز دکتر الهی به خاطر زحماتی که برأی ما میکشن فکر میکنم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که با عمل أین ویوو بهتر بفهمم و درک کنم با کمک خدای مهربان
در زندگی روزمره و با مواجه شدن با سختی ها و موقعیتهای گوناگون راههای مواجه شدن با آن، باور نکردن لذایذ مادی میتواند کمک کند تا دنیا را نوع بهتری دید نوعی که با انتخابهای ما تغییر شکل میدهد وعلائمی نشان میدهد که بتوانیم انتخابهایی هر چه بهتر و اخلاقی تر داشته باشیم .
با سلام و سپاس تشکر از این ویدیو که فهمیدم عقل سلیم قاضی و وجدان اخلاقی پلیس و اراده اجرا کننده این مطلب است .
که متا سفانه اراده من ضعیف است ولی همیشه از او کمک خواستم . .
آیا هرگز پروفسور الهی به فارسی سخنرانی نمی کنند تا ما بهتر و بدون زیر نویس به آن دسترسی داشته باشیم؟
ظاهرا وظیفه در مقابل جسم می تواند در حدی باشد که شرایط جانبی را برای کار معنوی فراهم کند. مثلا برای اینکه عبادت انجام شود ، وظیفه در مقابل جسم می تواند “تلاش در تمرکز فکر” ، “تلاش در سلامتی نسبی جسمی” و “قرار گرفتن در حالت فیزیکی مناسب” باشد.
ممکن است گاهی شرایط پیچیده تر شود. مثلا همکاری به من می گوید که نمی تواند امروز فرزندش را از مدرسه بیاورد و از من کمک می خواهد. در این مثال، اصل کار “آوردن فرزند همکارم از مدرسه” است و “فائق شدن به مقاومت نفس” باشد.
وظیفه ای که برای انجام این عمل معنوی در مقابل جسمم پیش می آید ممکن است “پوشیدن لباس مناسب برای شانیتم”، “تلاش در تهیه وسیله ای که جسمم بتواند در رفاه نسبی این کار را انجام دهد” ، “همراه بردن شکلات برای خودم که اگر فرزند دیر آمد جسمم گرسنه نشود”.
با سلام و شکر از خداوند و سپاس از آقای دکتر الهی و متیس و همه. برای تمام این نعمت ها.
به نام خدا.
بسیار ممنونیم از پرفسور الهی،بابت توضیحی که سالهاست در انتظارش بودیم و اینک لااقل از لحاظ تئوری متوجه مان کردند.آقای الهی چنان ساده و مستقیم درس به این پیچیدگی را بیان فرمودند که روزی ۱۰ بار هم این ویدئو را ببینیم باز
میخواهیم دوباره و دوباره ادامه دهیم.با دیدن این وئدئو ،درک وئدئوهای قبلی آسانتر شده است.
زبان قاصر از این همه لطف و بخشندگیست .با تشکر فراوان از متیس و دوستان.
با درود آیا کتاب جدیدی از آقای دکتر چاپ شده تا همه این مطالب را در اختیار داشته باشیم و با مطالعه و یادگیری بتوانیم بهتر عمل کنیم مثل کتاب راه کمال .از اشرف بسیار ممنونم که همه مطالب را یکجا نوشنه اند . و از متیس هم ممنونم که در یاد گیری به ما کمک می کنند
باتشکر از متیس عزیز برای ترجمه متن کنفرانس. من هم مثل آقای فرهادالف فکر میکنم که اگر کنفرانسها را به زبان فارسی بشنویم مطلب خیلی بهتر جا میافتد و دنبال کردن موضوع راحتتر خواهد بود، خواندن زیرنویس فکر را کمی متفرق میکند. امیدوارم که روزی این امکان در دسترسمان قرار بگیرد.
با سلام و خسته نباشید .
دوست عزیز کامنت ۴۲ به نظر من خلاف جهت آب شنا کردن خیلی سخته خواسته های نفسانی که طی روز مثل سیل عظیمی دارد می آید واقعا خلاف جهت آن شنا کردن خیلی سخته واگر خدا خودش کمکمان نکنه که می کنه در میان این سیل فورا خفه میشیم . اینطور که من متوجه شدهام ما میان سیل غرورمان تا سر غرقیم نیمه نفسی هم که می کشیم فقط به خاطر این درسهاست . کارعملی ها وتکالیفی راکه در طی سال تعیین کرده بودیم کدام را به نحو احسن انجامش دادیم همه اش در دوسه روز اول در خاطرمان بود بعد فراموش کردیم اصلا موضوع کارعملی چی بود . الان موقعیت چنان است که باید روی پای خود ایستادن را یاد بگیریم وعمل کنیم یعنی همانطور که کامنت ۴۲ اشاره کردند وجود روحمان وبراورده کردن خواسته هایش را طی روز هی بخودمان یادآوری کنیم ودر جهت رشد آن قدمی برداریم با تشکر
بنام خداوتشکرازمتیس فکرمیکنم باتوکل وپناه بردن به خدا وناامید نشدن میتوان ازاین پیله بیرون اما فقط کمی حوصله میخواهد چون واحدهای صفاتی راباید بتدریج درخود به تعادل رساند بنابراین باتکیه برنقاط مثبت خودمان نقاط ضعفمان رایکی یکی برطرف کنیم.کمی معنویت راجدی بگیریم ودراین راه واقعا برای برطرف شدن عیوبمان اراده بخرج دهیم .
بسیار ممنون از متیس عزیزم واز زحمات شما تشکر میکنم .از اقای دکتر الهی ممنونیم خدا کمک کند انجام دهیم .
باتشکر و سپاس فراوان از پرفسور بهرام الهی که چنان مطالبی بیان میفرمایند که تحولی عمیق در انسان بوجود میآورد تا لذت خود شناسی و خدا شناسی را بهتر درک کند
و برود بسوی عمل برای تعادل جسم و روح و دنیا و آخرت
با عمل این ویو به من آگاه عمیق یا هادی درون که توسط زوج عقل سلیم و وجدان اخلاقی اداره می شود عقل سلیم قاضی و وجدان اخلاقی پلیس آن است چه جمله زیبا و موثر و انرژی بخشی
با سلام ممنونم از دوست عزیزمون سوفی کامنت ۴۲ به نکات خیلی مهم و اساسی اشاره فرمودید.
با سلام و درود بی پایان . واقعا عالی فرمودن
با سپاس فراوان
هرگز ـ با وجود جستجو، مطالعه و تحقیق تطبیقی و غیره ـ ساختار وجود و جایگاه اجزای مربوطه و برهمکنش و ارتباطشون با همدیگه … تا این اندازه برام واضح و قابل فهم نبوده!
مقلد و محقق و متخصص و و عامی ای مثل منو … به شگفتی و حیرت میاره و به انگیزه و تکاپوی عمل میندازه.
بسیار سپاسگزارم.به امید خدای بزرگ و با کمک از اواراده را باید قوی کنیم . بسیار بی نظیر بود .
با سلام و تشکر فراوان از پرفسور الهی و شکر خدا که مرا در چنین موقعیتی قرار داده. دوستان هم مطالبشون عالیه اگر ممکنه از تجارب خودشون بنویسن تا شناخت این ساختارها ملموستر بشه ممنون از متیس مهربان
با سلام و تشکر از این سمینار عالی و از پرفسور الهی بزرگوار و همچنین متشکرم از همه کامنتها بویژه کامنتهای شهنازfو سوفی عزیز و اشرف زیرا که در نهایت با این فیلترشکن و مشکلات بسیار نتوانستم سمینار را مشاهده کنم و هر چه یافتم از سمینار از متن ایشانست … در ضمن از کامنت ۶۰ این نکته را آموختم که اگر با ایمان و اخلاص دروس را مطالعه کنیم چقدر میتواند برای ما موثر و تکان دهنده و ایده آفرین و انگیزه بخش باشد یعنی اگر خواننده با این حالت متن سمینار را نخواند قطعا نمیتواند به چنین ایده ها و نتایج مطلوبی که کامنت۶۰ به آن رسیده دست یابد پس اینجا هم درون ما و ایمان و خلوصه خوده ماست که رل اصلی را بنظرم بازی میکند
با تشکر فراوان از زحمات شما
با سلام
ممنون از کامنت های مفید کاربران. خیلی استفاده بردم.
امروز تجربه ای داشتم که برام خیلی جالب بود.
در دانشکده ای مشغول تحصیل هستم، تنها کسی هستم که موارد مفید و یا جزوه هایی رو که پیدا میکنم ویا مطالبی رو که در جلسات درسی یادداشت میکنم رو برای بقیه انلاین میگذارم تا بتونن استفاده کنن . باید بگم که این کارم رو در ابتدا واقعا فقط به خاطر کار عملی ام شروع کرده بودم . تکرار این کار کم کم باعث شد که در من بعد ایجاد توقع بشه به طوری که یک بار که متوجه شدم تعدادی از هم ترمی هام هم مطالب جالب و مفیدی دارن که به من نمیدن و انلاین در اختیار همه نمیگذاشتن نا خود اگاه احساس نا راحتی کردم و دلم گرفت. با خودم گفتم چرا همیشه من این کار و انجام میدم؟ چرا من اینقدر ساده هستم؟ چرا بقیه این کارو نمیکنند ؟ خلاصه این احساسات مرتب بیشتر میشدند…
امروز که به دانشگاه رفتم استادمون چند تا سوال امتحانی رو مطرح کرد و من هم طبق معمول اینها رو یادداشت کردم. تصمیمم قطعی بود که این سوالات مهم رو به کسی نخواهم داد. تا خونه که رسیدم مرتب راجع بهش فکر کردم.اما تصمیم من قطعی بود.
اصلا فکر نمیکردم کاری رو که همیشه انجام میدادم یهوبرام بی ارزش و به این سختی بشه. حس کردم این اجتماع روم داره اثر میگذاره. ناخوداگاه یاد این ویدیوی آقای دکتر الهی افتادم و درس رو مرور کردم.من در پیله ی خودم گرفتار شده بودم و از اینکه اینطور تحت تاثیر رفتار بقیه قرار کرفته بودم ناراضی شدم. نکته ی دیگه ای که یادم افتاد اینه که من به جای پرورش یک عمل مثبت در خودم ، به کمبود در بقیه تمرکز کرده بودم و اینهمه موارد مثبت اونها رو نادیده گرفته بودم. کم کم از خودم و طرز فکرم بی نهایت خجالت کشیدم و حس کردم فکرم اگر قابل دیدن میشد، خودم رو از خجالت باید کجا قایم میکردم. این همه درس گرفتم ولی هنوز یادشون نگرفتم و کار به این سادگی و قشنگی رو به خودم حروم کردم.وصف حس بدی که بهم دست داده بود خیلی بیشتر از ناراحتی بود….پشیمون همه ی دروس دانشگاهی و یادداشت هام رو انلاین گذاشتم و برای اولین بار حدود نود درصد از هم ترمی ها م برام هنوز دارن پیام تشکر میفرستن. من اینهمه بدون توقع مطالبم رو در اختیار همه گذاشتم و هیچ کی نظری نداده بود و حالا برای اولین بار این همه تشکر…
برای خودم با هر پیام تشکر هم ترمی هام ،که هنوز که در حال نوشتن هستم ادامه داره، بیشتر متاسف میشم.
خدا اینطور منو بیدار کرد…این هم از امتحان
با سلام وتشکر از متیس عزیز
چقدر دیدن و گوش کردن این کنفرانسها مفید است.
باسلام
در مورد درخواست دوستانی که می خواستند که سخنرانی ها را به زبان فارسی بشنوند تا زیر نویس افکارشان را متفرق نکند به نظر این حقیر چنین آمد که یک دانشجو برای درک یک درس نه یک بار بلکه چندین بار کتاب درسی اش را مطالعه کرده و هر دفعه به یک شکلی. یک بار مرور کلی و دفعه بعدی خط به خط و دفعه بعدی کلیات و دفعه بعدی مرور جزئی و غیره
در مورد این کنفرانس ها که به زبان فرانسه هست و به شکر خدا ترجمه آن هم در متن ها در اختیار است فکر می کنم می توان ترجمه ها را مجزا خواند و کنفرانس ها را مجزا دید که به این طریق از هر کدام بتوان استفادههای مربوط را به بهترین شکل برد
متیس عزیز- متا سفانه امکان مشاهده کنفرانس از ما گرفته شده است در صورت امکان کنفرانس را برایمان ایمیل نمایید.از زحماتتان متشکریم
سخنرانی بسیار کاملی بود و بنظرم همینطور است بدین شرح : هر کرم ابریشمی در روند تکاملی اش نیازمندِ طنیدنِ پیله ای بدور خویش است تا پس از آن بتواند مراحل ماقبل تکاملی خود و یافتنِ قابلیتِ بیرون آمدن از پیله را بدست آورد . در قیاس ما انسانها نیز در این دنیا درونِ پیله روانمان قرار می گیریم. اینکه بسیاری از ما هنوز باور نداریم که درون پیله قرارداریم نیز از آن روست که نیاز به حداقلی از خودآگاهی داریم درحالیکه بیشتر ما بدلیل بیخبری از خود و محو شدن در غریز و طبیعتِ بشری خود؛ نه تنها از وجود پیله و محیط بیرون از پیله خبر نداریم؛ حتی از خویشتن خویش هم بی خبریم. بنظرم همانطور که دکتر الهی میفرمایند :” در حالی که انسان به سبب عقل و قوه اختیار, خود باید سرش را از پیله بیرون بیاورد و ببیند واقعیتش چیست و اگر از واقعیت خود آگاه شد, آن وقت است که می تواند بفهمد چه کار باید انجام دهد. بنابراین, واقعیت ما روح است و جسم نقش رحم مادر را بر عهده دارد و به روح امکان می دهد در دوران اقامتش روی زمین با آن تعامل کند و با شناخت, از زندگی زمینی تغذیه کند.” بنظرم در قیاس برای اینکه ما ابتدا بفهمیم کجا هستیم یعنی “درون پیله هستیم!” نیز باید با عقل و اختیارمان بفهمیم تلاش کنیم تا خودرا درون روانمان قراردهیم هرچند بطور خودکار درون پیله هستیم اما از اینکه این محیط پیله است بیخبریم و بسیاری از مواقع در این بیخبری عمیقا فرومی رویم؛ لذا پیامهایی بصورت روزانه از معنا دریافت میکنیم که بر موقت بودن این محیط اشاره دارد. کافی است خوب توجه کنیم و بدانیم همانطور که این مقامهای دنیایی و شرایط حال حاضرمان دائمی نیست و موقت است و در پایان هر مرحله ای باید از آن شرایط خارج شویم و به محیط مادی جدید تن دهیم ؛ همه چیز این جهان موقت است! پس بنظرم در قیاس این سخنرانی وارد پیله شدن هم نیاز به تلاش عقلی و اراده و اختیار دارد. بسیاری از ما حتی حاضر نیستیم بپذیریم که در پیله هستیم.
با سلام
از آقای دکتر الهی ممنون.
خانم اشرف از زحمت تایپ کنفرانس ممنونم.
سلام
خدا را شکر میکنم برای همهٔ نعمتهای بیکرانش.
ممنون.
تجربه ای که من برای خارج شدن از این پیله داشتم این بود:
پیش خودم از شرایط… غرغر میکردم و غیره…
بعد یاد کلام حضرت شیخ افتادم که هیچ رنجی که انسان در این جسم می کشد بیهوده نیست و حتما این فشار هم برایم حساب میشود…. و در هر حال حتما برای روحم خوب است. یاد “هدف” افتادم که این نیست که در دنیا خوش بگذارانم و اوضاع هرطور که دلم میخواهد باشد.. با فکر اینکه واقعیت مان چیز دیگری است و خیلی رنج ها کمک می کنند که در مسیر رسیدن به هدف حرکت کنیم سعی کردم خودم را آرام کنم و موثر هم بود.
تجربه دیگری که داشتم این بود:
من همیشه از اینکه باید در مسیر رفت و آمد در ترافیک معطل و علاف شوم و وقتم هدر برود، خسته میشوم و حرص میخورم. همیشه هم سعی میکردم یک طوری این زمان در ترافیک بودن را کمتر کنم مثلا زمانی عصرها بعد از کار خودم را به نحوی مشغول میکردم که دیر حرکت کنم و در ترافیک نمانم.
دیروز هم داشتم ناآرامی میکردم که الان یکی دو ساعت باید در ترافیک بمانم.
با خودم فکر کردم که این میتواند راهی باشد که صبر کردن و حوصله به خرج دادن را یاد بگیرم. با خودم گفتم راننده های تاکسی را ببین. بنده های خدا چقدر با صبر و حوصله این ترافیک ها را تحمل می کنند. خون من که از خون آنها رنگین تر نیست! و اینکه بالاخره صبر و حوصله هم از صفاتی است که باید در روح من به وجود بیاید و اتفاقا برای سلوک خیلی هم ضروری است چون راه سلوک هم خیلی طولانی است و صبر و حوصله زیاد می طلبد. بنابراین دیدم همین مساله به ظاهر ناخوشایند هم اگر درست به آن نگاه کنم برای رشد روحی ام خوب است.
ممنون
با سلام و احترام قلبی به پرفسور بهرام الهی
و تشکر از متیس عزیز و همه ی کاربران
زمان زیادی نداریم و اگرهمچنان در پیله ی عادت هایمان بمانیم از بین می رویم مثل جنین که باید با فشار (و کمک مادر و بقیه) خود را از محیط تنگ رحم نجات دهد وگر نه خطر خفگی نرسیدن اکسیژن به مغز و عقب ماندگی و… اورا تهدید می کند.
می خواهم به این کارعملی عمل کنم :روزی یک خواسته نفس را شناسایی کنم آن را سرکوب کنم و در صورت امکان بر خلاف نفس عمل کنم با یاری یکتا ی بی همتا
در ادامه کامنت قبلی: بنظرم نه تننها خیلی از ما هنوز قبول نمیکنیم یا نمیکنند که درون پیله هستیم ( خودمان را در میان دنیای مادی و روزمره گیهای خود گم می کنیم) بلکه بسیاری از اوقات آنهایی هم که میدانیم درون پیله ایم و از آن بیرون میرویم؛ خیلی از اوقات این حقیقت را فراموش می کنیم یا در اصل توجه ما در طی زور بسیار کم است ( اغلب چند دقیقه! یا حتی چند ثانیه) و از این روست که شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که بعضی ها درون پیله بودن را قبول ندارند یا باور نمی کنند میتواند به قرار زیر باشد و برای هر کدام هم باید مراحلی به شرح زیر را تمرین کنیم :
۱- ممکن است هنوز در زندگی برایشان وضعیتی پیش نیامده است که علتی فراتر از مادیات در زندگی خود دخیل بدانند و یا حتی به آن فکر کنند! در این صورت درمورد این اوقات زمانی یا این اشخاص بهتر است اینطور عمل کنیم که وضعیتی مشابه را سعی کنیم پیدا کنیم که آن شرایط و علتها را نداشته باشد! مثلا شخصی در وضعیت موفقیت کامل تحصیلی است و فقط تلاش و استعداد و هوش خود را در آن دخیل می داند؛ شخص بهتر است در این حالت فکر کند اگر در محیطی نامساعد بود با همین هوش و فراست هم می توانست به این سطح پیشرفت تحصیلی برسد؟( در واقع خود شرایط محیطی علت نیستند بلکه آن کسی که این شرایط را برایمان فراهم می سازد« یعنی خدا» موثر و علت اصلی است)
راه کار عملی دیگر اینست که تفکر خود را از شرایط محیطی مستقل کنند و سعی کنند شرایط محیطی خود را تغییر دهند و بدون کمک از اسباب و علل ظاهری رفتار روزمره خودرا ادامه دهند, اینکار باعث میشود توجه خودرا به معنای رفتارها و زندگی خود معطوف کنیم)
۲-کسانیکه در پیله بودن را باور دارند ولی نمی دانند چکار بکنند . توجه به علائم و نشانه هایی که از عالم معنا و در طی وقایع روزانه دریافت می کنیم بهتر میتوانیم این موضوع را درک کنیم. مثلا مواقعی که برای بدست آوردن چیزی یا انجام کاری بسیار تلاش میکنیم اما موفق نمی شویم نمونه هایی از این امر است.
۳- اوقاتی هست که بیهوده خود را گرفتار معلول ها میکنیم . بجای اینکه در طلب رضای الهی باشیم رضایت مخلوق را بر رضایت خالق ترجیح میدهیم و این میتواند شامل رضایت خاطر خودمان هم باشد. در اینصورت با دست خود خود را از عالم بیرون از پیله محروم میکنیم و حتی ممکن است موقتا یا برای مدتهای طولانی از عوالم بیرون از پیله بیخبر شویم و بکلی فراموش کنیم که پیله ای وجود دارد که درون آن هستیم و بیهوده خود را اسیر محیط مادی اطراف خود کنیم و حتی از روان خودمان هم غافل شویم در حالیکه این روان ماست که در آن محدود شده ایم نه آن محیط مادی!
با سلام
از نیکی و ایلیاشید عزیز و همه ی کاربران گرامی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارند ممنونم. خیلی استفاده میبرم.
سوفی عزیز من هم از تجربیات و نکاتی که شما مطرح میکنید خیلی مطلب یاد میگیرم. ممنون
با سلام،
آقای دکتر الهی از سه قوه ی عقل سلیم، وجدان و اراده اسم میبرند.
خوب این سه بطور بالقوه در ما وجود دارند. مثلا عقل سلیم که باید با پرورش به جوانه تبدیل کنیم. یا وجدان که از نفس ملهمه و یکی از قوای بخش ملکوتی در ناخودآگاه روانی ماست… این نعمت ها در ما پایه ریزی شده اند و یکتا ی مهربان با ارسال دروس و دستور استفاده از هر کدام از این اعضا ، که البته همیشه مطابق با هر زمان و مکان و طرز تفکر ما انسانها بیان میشوند ، ما رو به سمت رشد و کمال مون که برای اون هدف بوجود آمدیم، راهنمایی میکند. که البته این هم از فیاضیت او ست.
من در جواب کوتاهی های خودم که منجر به شکست هایم میشوند، خودم رو با این جمله سرزنش و قانع به ادامه ی راهم و مبارزه ام میکنم که: خدا هیچ کار غیر ممکن و خارج از توانی ازم نمیخواد. بلکه درست بر عکس همیشه با ستاریت و کریمی و رحمانیتش و هدایتش من رو به دامه ی راهم، با وجود نقص هام، ترغیب و تشویق میکنه.
هر جا که خسته و یا درمانده میشم، فقط کافیه از او کمک بخوام. طریق درست برقراری ارتباط با او هم که روش فکر و ذکر هست رو بهم یاد داده. استاد الهی در کتاب برگزیده گفتار ۶۸ میفرمایند: ذکر یعنی یادآوری؛ در هر حالی هستی خودت را تنها نبین و خدا را حاضر و ناظر بدان…
وسایل مورد نیاز من برای پیشرفت ، در هر جسم محیطی که دارم، برام فراهمه و تنها مشکل بنده فراموشی است.
همان پیله ای که در این مقاله ی پر ارزش ، که یکی دیگه از نعمتایی است که بهم عطا شده، اشاره شده. من باید همانطوری که ایلیاشید عزیز در کامنتشون بهش اشاره میکنند، اون پیله یعنی فراموشی ام رو درک کنم. بعد سعی کنم ازش بیرون بیام و حقیقت رو ببینم. تا حقیقت دیده یعنی درک و احساس نشه به دست آوردنش و به بهش رسیدن ممکن و یا قابل درک نیست.
در دنباله ی کامنت قبلی ام باید شروع کنم بیشتر به روحم اهمیت بدم. او رو بشناسم. طبق ویدیوی قبلی آقای دکتر الهی باید قوای جزو ملکوتی روحم رو بشناسم تا بتونم ازشون استفاده کنم.
استاد الهی در گفتار دیگری در کتاب برگزیده ۶۶ میفرمایند:…از خدا بخواهید شما را از شر نفس اماره نگه دارد، همیشه تحت کنترل نفس لوامه باشید و از نفس ملهمه استفاده کنید تا به کمال نفس مطمئنه برسید…خوب من بدون شناختن و در نتیجه استفاده ی درست از این قوا چطور میتونم به عمق این گفتار پی ببرم و ازش استفاده کنم؟
عبادت و یادگیری تئوری و این ویترو ی اصول اخلاقی صحیح الهی در زمان ما باید به عمل این ویوو منجر شود تا به رشد عقل سلیم کمک کند و صدای من انسان را به درگاه حق برساند. در واقع این من هستم که باید با عمل فعالانه و این ویوو ی خود قابلیت استجابت پیدا کنم. همانطور که استاد الهی در گفتار ۶۷ کتاب برگزیده میفرمایند:
عبادتمان باید توام با عمل، با فکر و با ذکر باشد تا اثر داشته باشد. مثلا باید رحم و کرامت داشته باشیم تا بتوانیم به خدا بگوییم خدایا تو کریمی. تمام صفاتی که برای خدا ذکر میکنیم، باید به آن ها عمل کنیم (در خود پرورش دهیم) تا توقع داشته باشیم که خدا هم همان طور با ما باشد….
من اینطور نتیجه گرفتم که بدون استفاده ی صحیح از نعماتمون، حتی اگر همه ی اونها رو در اختیار داشته باشیم و یادشون گرفته باشیم، به هدف نمیتونیم به طور شایسته ای برسیم. این میتونه به معنی بازگشت دوباره به زمین در جسم محیطی جدیدی باشه که فقط خدا میدونه با این همه اشتباه وکاهلی و عمل ناقص بنده، سر از کجا در بیارم؟؟؟؟
ممنون
سلام به همگی .دوستان عزیز که با گفتن تجربیات مفیدتون کمک زیادی به من کردید برای شناسایی پیله خودم از همتون ممنونم
با سلام تجربه ایی که این هفته برایم پیش آمد این بود که همواره وقتی… این صحبت درونی را با خداوند مینمودم که خدایا منه بنده پر گناه ناتوان و….را ببخشید و نجات دهید و… اغلب هم با حالی فرو کوفته و شکست خورده و مغموم و خسته و کسل به خانه بر میگشتم و بی حوصله و غمگین در مقابل مشکلات و مسایل خانواده بی حوصله تر بودم در این هفته مقاله ایی خوانده بودم در مورد تاثیر کلمات بر روحیه مان؛ لذا به ذهنم رسید که با خودم مثبت صحبت و دعا نمایم و به خداوند اینچنین دعا کردم که خدایا ممنونم که منه خوشبخت را نجات دادید ممنونم که به من راه رشد را نشان میدهید ممنونم که کمکم میکنید و دوستم دارید ممنونم که گناهانم را مانند یک پدر مهربان میبخشید و…. دوباره احساس کردم که انرژی به پاهایم برگشت و روح و روانم تازه و سیراب شد و… و به این نتیجه رسیدم که خداوند به عنوان پدری مهربان دوست ندارد ما خود را فرو کوفته و له و آزار بیهوده بدهیم او شادی و خوشحالی و سلامتیه روانی ما را دوست دارد و وقتی به منزل برگشتم انسانی خوشحالتر و با محبت تر و باحوصله تری بودم یعنی گاهی ما برداشت هایی از معنویت و کلام استاد و… داریم که اشتباهست و این درکه اشتباه چه بلاهایی که سر ما نمی آورد
ﺑﺎﺩﺭﻭﺩ و ﺳﭙﺎﺱ اﺯ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻋﺰﻳﺰاﻧﻲ ﻛﻪﺑﺎ ﻛﺎﻣﻨﺘﻬﺎ و ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ ﺷﻮﻥ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻣﻮﻥ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻴﺪﻥ. ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻜﺘﻪ ی ﺟﺎﻟﺒﻲ اﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻪ ﻓﺮاﻣﻮﺷﻴﻪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻌﻲﻣﻴﻜﻨﻢ ﻛﻪ ﻳﺎﺩ ﻫﺪﻑ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﻴﺮ ﻛﻤﺎﻟﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﻟﻲ اﻏﻠﺐ ﺗﺎ ﻭاﺭﺩ ﮔﻮﺩ ﻋﻤﻞ ﻣﻴﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﻴﺮﻩ. ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻤﻨﻮﻥ اﺯ ﺯﺣﻤﺎﺗﺘﻮﻥ
با سلام و تشکر از همگی،
مطالب خیلی مهمی در درس و کامنت های شما عزیزان بازگو شده است.
با توجه به اهمیت تمرین فکر و ذکر که از کسی پوشیده نیست، من علاوه بر تمامی نقطه ضعف هایی که دارم از روزی که از این تمرین مطلع شدم تا کنون نتوانستم حتی یکبار چه از بعد کمی یا کیفی در آن موفق باشم، اصلا ً فکر میکنم شاید مکانیسم آنرا درست درک نکردم…. که باعث شده خیلی نگران شم. امیدوارم کاربران با توضیحات کاربردی و ذکر تجربیاتشان من را یاری نماییند.
به امید توفیق
با سلام
از کامتهای دوستان خیلی استفاده می کنم و خداراشکر که در این روزگار وانفسا! چنین گوشه امنی هست که می توانیم حداقل با مراجعه به آن دقایقی را به مبداء و افکار معنوی بپردازیم.
مدتها بود که در کارهای روزمره سعی میکردم سردرگم نشوم فراموشی نگیرم ( هدف را رضای خدا در نظر بگیرم و به خود یادآوری کنم) اما همیشه شکست در مقابل نفس و سراشیبی افکارو اعمال نفسانی وعواقبِ آن و سپس دردِ ندامت و …! تا اینکه نمیدانم چه زمانی بود که به این رسیدم که باید واقعا مثل یک غریق یا کشتی شکسته عاجزانه دستم را دراز کنم و از «او» کمک بخواهم. دقیقش را نمیدانم اما همین ۴ یا ۵ سال پیش بود که در اثر یکی از همین عواقب خیلی نومید شده بودم به حدی که به این نتیجه رسیدم تنها راه نجاتم فقط رضایت الهی را جویاشدن و عمل کردن فقط برای اوست. زیرا به تجربه دریافتم و بهای بسیار سنگینی با عمر خویش پرداختم تا بفهمم « خواستنِ سایر چیزها» بخصوص وقتی بر رضایتش اولویت بدهیم تنها موجب نکبت و زحمت طاقت فرسایی میشود که بعدها باید آنقدر متحمل شویم تا از « شر » آنها خلاصی یابیم. تازه بعد از آن بود که سعی کردم تا با اراده آن پیله ای که درذهنم به دور خود طنیده بودم بشکافم و چقدر تلاشم بی ثمر بود! حالا میدانم که برای مثال در رانندگی در ترافیک تهران بدون حضور «او» را حس کردن خسته و کلافه میشوم اما وقتی «او» در کنارم هست؛ به مقصد که میرسم اصلا گذر زمانرا نمیفهمم؛ خستگی معنایش به شوق و ذوق تغییر می یابد. میخواهم بگویم خیلی وقتها ما مثلِ آنهایی میشویم که مثنوی هفتاد من کاغذ را میخواهیم حفظ کنیم و مدام تکرار کنیم! موقع رانندگی در یک مسیر پرترافیک و شلوغ که ساعتهای زیادی را باید در آن بگذرانیم شنیدن یک موسیقی؛ تکرارِ یک ذکر؛ و هر چیزی که مارا یاداو میاندازد وقتی خوب است «که رضایتش را بخواهیم”قلبا”!» نه برای کوتاه شدن راه یا خوش گذشتن! فکر نکنیم که رضایش را خواستن، خواسته هایمان را تامین میکند! بلکه نیازهای واقعی مان را که از آن بی خبریم برایمان فراهم میکند و این در عمل تامین فشار لازم برای رها شدن از شر پیله ای است که دور خود طنیده ایم یا می طنیم!
سلام و خسته نباشید،۲۲۲ عزیز من و تعدادی از دوستانم هم منتظر جواب دوستان هستیم برای
تجربه هایشان مربوط به فکروذکر ،فکر میکنم این سوال خیلی از دوستان باشد.
Dear Dr.Elahi We all appreciate your presentation.Please provide us more presentation.We all need your tutorial
God bless you
با عرض سلام و تشکر فراوان از لطف ومحبت دکتر الهی برای این دروس عالی معنوی.
ازاین جو با صفا وصمیمیت که در متیس به لطف خدای مهربان برقرار است همیشه هم لدت میبرم وهم استفاده میکنم وخدارا هزاران بار شکر میگویم که چنین امکاناتی در اختیارمان قرار داده اند که استفاده برده خودرا نجات دهیم.
راجع به فکر و ذکر که دوستان عزیز طالب بودند بیشتر بدانند،اگر دسترس دارند میتوانند به استاد ایندبت (کاوش در خود دوبعدی مبحث تجسمی از بی نهایت : ارتباط انسان با الوهیت )
مراجعه بفرمایند که به تمام جنبه ها و شرط هایش کاملا اشاره شده وبسیار کمک میکند که انسان هم بیاموزد و هم مواظب باشد که درست انجامش دهد.
به عنوان نمونه جذب نور حقیقت از چه طریقی ممکن است:جلب نظر خدا و عمل به اصول اخلاقی الهی که توضیحات بسیار زیبایی دارند.
و یا کدام صفات مانع دریافت نور الهی در تمرین فکر وذکر میگردد:تکبر وسنگدلی ویا اصلا ترتیب فکر وذکر چگونه است………
بهر حال باید نامید نشویم و تلاش وتکرار را کنار نگذاریم چون هیچکدام از این امور معنوی در وجودمان اتوماتیک وخودکار نیست،باید برای یادگرفتنشان آموزش ببینیم وبه عمل در بیاوریم.به عنوان مثال من خودم ده سال تار کار کردم تا الان میتوانم چند آهنگ در سطح معمول بزنم. مطمئنم با پشتکار میتوانیم موفق شویم. باتشکر
با سلام وتشکراز زحمات متیس عزیز برای قرار دادن این ویدئوی بسیار عالی .
دوست عزیزی در کامنت ۸۳در مورد تمرین فکر و ذکر توضیح و تجربه ای خواسته بودند،آن چه فهمیده ام می نویسم.
استاد فرموده اند هرچه بخواهیم در درون خودمان است از بیرون نمیآید. یعنی درون روحمان، بهمین خاطر است وقتی میخواهیم شروع کنیم روحمان رابشکل حباب (حباب روحی)تصور می کنیم وخودمان رابه مانند یک ذره بسیارکوچک وناچیزآماده می کنیم که به درون این حباب روحی برویم به نیت عبادت وگفتگو با یکتای محسوس. منتهاچون وقتی میخواهیم عبادتی که می کنیم لقله لسان نباشد و با توجه هرچه بیشتر وبهتر انجام گیرد وبه عبارت دیگر با زبان هادی درون باشد،باید بتوانیم ابتدا
افکار نفسانی-غریزی راتبدیل به افکار انسانی -روحانی بکنیم، برای اینکار باید بتوانیم در من آگاه عمقی فرو برویم، چون ما معمولا ۹۰ درصد بیشتر یا کمتر درحالت معمول در من آگاه سطحی هستیم. اینجاست که برای من دشواری وسختی شروع می شود.
(تغییر افکار-ازمن آگاه سطحی به من آگاه عمقی).
برای این کار من از این روش استفاده می کنم،
۱- در ابتدا باید واقعا برای تمرین فکر وذکر وقت بگذاریم به آن اهمیت بدهیم، میخواهیم هنری یا کاری را که بلد نیستیم یاد بگیریم ،درست مثل رانندگی یا موسیقی یا هر علم تجربی دیگر، دلیلی ندارد چون این کار ربط به معنویت وخدا دارد باید زود وبا یک هفته یا یک ماه نتیجه کامل بگیریم.البته که خدای مهربان همیشه کمکمان می کند .
مثلا من اوائل حدود یک ساعت وقت می گذاشتم. پیش از وارد شدن به تمرین فکر وذکر چند گفتار از آثار استاد را با توجه می خواندم، بعد وقتی شروع میکردم، به آنجا که باید فکرم رو تغیر بدهم که میرسیدم کمی آماده بودم، مثلا فکرم مشغول این بود که شنیده بودم دوستی از من انتقادیا غیبت کرده که انتظارش را نداشتم، این فکر طوری وجودم را اشغال کرده بود که به هیچ جوری نمی توانستم ازش خلاص بشوم دائم در فکر انتقام وسرزنش طرف مقابل بودم. یامثال دیگر مادیات و دنیا طوری احاطه ام کرده بود که اصلا رغبت بخدا و فکر وذکر ازوجودم رفته بود ویا….
بسته به اینکه چه فکری ذهنم را اشغال کرده بود با یاد آوردن فرمایشات استاد یا حضرت شیخ ویا آقای دکتر سعی میکردم اینقدر در ذهنم آنها را(فرمایشات) و کار خودم را تجزیه وتحلیل کنم واز آن ها استفاده کنم تا بر مشکلم آنطور که استاد میخواست پیروز بشوم. در این حین بود که حس میکردم و میفهمیدم که در قسمت انسانی -روحانی یا من آگاه عمیق هستم دلم آرام میگرفت ،بجای بدبینی و پرخاش به طرف مقابل می دیدم مثلا باید ار انتقادش ممنون هم باشم که مرا با یک ضعفم آشناکرده است دیگر نه تنها ازاو بدم نمی آمد بلکه قلبا ازاو سپاس گذار هم بودم . ویا در مورد دنیا ومادیات که احاطه ام کرده بود گفتار استاد را بخاطر میاوردم که زندگی انسان دراین دنیا مانند این است که شخصی شبی را در مهمان خانه مجلل یا کاروانسرایی محقر بگذراند و…. نتیجه این می شد، خوشبخت کسی است که با توشه ومنزلی بروداین قدر درباره اش فکر میکردم که معنی وکاربردواقعی دنیا و مادیات در وجودم نقش می بست که وسیله ای هستند برای پیشرفت روح، و هم چنین بیاد شیرینی وحلاوت گفتاراستاد می افتادم که چگونه اثری در این فرمایشات گذاشته اند که انسان را بخود جذب می کند. بنظرم برای این آقای دکتر فرموده اند من آگاه عمیق که انسان در این منطقه هر موضوعی را که درباره اش فکرکند وبیندیشد ده ها یا بلکه صدها بار عمیقتر درک می کند ومی فهمد، بنظرم درست محیطی شبیه عالم برزخ دارد از نفرت وبدبینی وانتقام وبدخواهی و… اثری نمی ماند و یک خیر مطلقی وجود انسان را فرا می گیرد که این وجود الهی وروحانی میشودو در این وقت است قلبش، هادی درونش اورا به سمت خدا جهت می دهد.عباراتش،عباداتش همه از هادی درون وقلب به سمت محبوب ومعبودش گفته میشود، اینجاست که ذکر واقعی شروع می شود وانسان عجز خود وعظمت آن یکتارا کم کم متوجه میشود مخصوصا متوجه ضعف های بیشمار خودش می شودو… نتیجه ای که عاید میشود شخص می بیند توان وانرژی دارد با شور وشوق راه خدارو دنبال کند -روی نقاط ضعفش بیشتر کار کند و مخصوصا هربار که موفق میشود این تمرین رو انجام بدهد شور وشوقش برای فکرو ذکر بیشتر میشود وعلاقه به آن می بندد. مهمترینش بنظر من توان ونیروایه که آدم در خودش حس می کنه تا رضایت محبوب رو بجا بیاره .بهر حال بعد از مدتی که آدم تمرین کرد می تواند زودتر در من آگاه عمقی فرو برود وزمان کمتری میخواهد، تا جای که بتواند در زندگی روزمره سریع افکار غریزی نفسانی را با افکار انسانی روحانی عوض کند. من این قدر فهمیدم ممکنه جاهایی هم اشتباه بکنم ولی چون نتجه اش برایم ملموس بود ه دارم ادامه میدهم. با تشکر
در موردتجربه ای که در کامنت ۸۳ از خوانندگان این سخنرانی در خصوص تمرین فکر و ذکر خواسته شده است :
تجربه ای که شاید رهگشا شود ؛ معمولا با شروع فعالیتهای روزانه افکار روزمره هجوم میآورند و بنابراین نتیجه ای که گرفتم اینست که بهتر است قبل از اینکه وارد کارهای روزمره شوم و قبل از هر کاری تمرین فکر و ذکرم را آغاز می کنم. در شروع روز اما بعضی اوقات ممکن است بدلیل اینکه هنوز حالت خواب و بیدار داریم نتوانیم خوب تمرکز کنیم!! اما بسته به اینکه شب قبل با چه افکاری بهخواب رفته ایم ذهن ما نیز آمادگی اش فرق میکند. بهر حال لازم است که برای شروع روزمان از قبل برنامه ای داشته باشیم و بهترین حالت برای من همین است که به محض بیدارشدن از خواب و معمولا همانطور که هنوز در بسترم هستم ؛ شروع به تمرین فکر و ذکر میکنم.
شروع به یک گفتگوی درونی با «او» میکنم؛ برای من بهترین حالت تاکنون همان « کره نورانی» است هم به دلایلی که در روش این تمرین قید شده بود و هم به دلیلی شخصی بدین شرح : آن ذات یکتای بیهمتا را دوست ندارم به قالبی مادی محدود کنم . همیشه در گفتگوهای درونیم از شکرگزاری شروع میکنم و از «او» بخاطر همه مراقبتهایش ؛ مهربانی هایش و حضورش قلبا شکر میکنم. از اینکه سلامتی به من داده و از اینکه هر روز با علائم روزانه به من یادآوری میکند که بهترین چیز آنست که فقط از او یاری بخواهم. از اینکه هر روز طوری بر من ناظر است که قبل از اینکه از او چیزی بخواهم برایم رهنمایی میفرستد و بوسیله انواع مختلف مادی و معنوی یاری ام میکند. یاد روز قبل میافتم و همینطور روزهای قبل از آن و همه خطراتی را که از سرم رد شده است بخاطر میاورم و نیز کمکهایی که به من کرده است! همینطور مواردی که ممکن بود بدون کمکش خیلی ضربه بخورم اما ؛ چندان هم بد نشده یا ضربه ای در اثر ندانم کاریم که خورده ام را برایم قابل تحمل کرده است و اینکه میتوانسته بدترین حالتها بروز کند اما به لطفش هنوز تحمل دارم. حتی مواقعی که خارج از تحملم است اینطور میگویم :” الهی ای یکتای بی همتا میدانم که قدرت تو از هر چیزی برتر است و بدون نظرت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد میدانم که میتوانی در آنی هر تصمیمی بگیری و عملی کنی؛ در حالیکه اصلا وضع خوبی ندارم و سخت به کمک نیاز دارم رو به سوی تو آورده ام اما میخواهم جز به رضایتت چیزی نخواهم. میدانم بهترین ها در آنچیزی است که تو خودت با رضایتت برایم فراهم میکنی؛ میدانم وقتی از من قلبا راضی باشی هر چیزی برایم پیش بیاید خیر من است؛ …؛ حضور تو مانند نوری درونم را پر میکند و همه تاریکی ام محو میشود؛ حضورتو مرا گرم میکند و …
بعد از آن حسابی روی غلطک میافتم ؛ خیلی اوقات زمان و گذرش را احساس نمیکنم و با یک شور و شوق خاصی از بستر برمیخیزم. اما اوقاتی هم هست که پس از آن هنوز نگرانیهایی که در طی روز ممکن است پیشآمد کند مرارها نمیکند و بنابر این باخودم به گفتگویم ادامه میدهم و به جای اینکه چیزی را که هنوز اتفاق نیافتاده برخودم بپذیرم با کمک این گفتگوی درونی خنثی میکنم. خیلی اوقات هم موفق نبوده ام اما تلاشی که در آن زمان نتیجه نداده در مراحل بعدی مثل تجربه ای کمک کرده تا مقاوم تر شوم و نکته اصلی اینست که از حضور کسی که به زندگی ام معنی داده است خودرا تنها نمی بینم و خاطراتی را که با «او» گذرانده ام برایم زنده می کند. او آنقدر مهربان است که هر دلتنگی ای با حضورش فراموش می شود و آنقدر زیباست که همه زیباییها در مقابلش رنگ می بازد. لبخندی مهربان و روشنایی بخش است با نگاهی که همیشه برق میزند و می درخشد و نور برق نگاهش همه جارا پر میکند. بهتر است قبل از اینکه به خواب عمیق فرو برویم «شب , قبل از خواب» هم در زمانیکه هنوز فرصت هست به « زمانهایی از روز که با ما بودنش را حس کرده ایم» مرور کنیم و از او تشکر کنیم.
درست مثل اینکه کنار پدر یا مادر مهربانمان خوابیده ایم و تا زمانیکه به خواب عمیق برویم برایش روز مان را تعریف میکنیم؛ فیلمی را که با او دیده ایم؛ خاطر روزهای قبل یا همان روز؛ و سعی کنیم در بین شب که پهلو به پهلو میشویم نیز همین کاررا ادامه دهیم.
من در هنگام رانندگی با او تعریف میکنم و برای تمرکز بهتر دعایم را تکرار میکنم. گاهی برایش یک شعری را زمزمه میکنم؛ بستگی به حالم دارد بعضی وقتها از قرآن یا یکی از کتب آسمانی ؛ رازونیازی را که خوانده ام و در یادم مانده است بخاطر می آورم و بازگو میکنم. بسیار اتفاق افتاده که یادم نمانده و آن کلام تمام شده است , اما راه و ترافیک سنگین هم همینطور!
با سلام
البته دوستان توضیح کافی ارائه فرمودند ولی چند نکته از سایت ایندپت را اضافه میکنم:
• برای انجام تمرین فکر و ذکر، ابتدا شخص با نیت برقرار کردن ارتباط و گفتگو با نکتۀ وحدت بر خود تمرکز میکند و خود را در برابر حباب روحش (توضیح: دکتر بهرام الهی، روح را به صورت یک حباب بزرگ آگاهیِ صاحبعقل تشریح میکند)، همچون یک موجود میکروسکوپی تجسم میدهد و ذهناً وارد حباب روحش میگردد. چون با نیت گفتگو با نکتۀ وحدت وارد روحش شده، خودبهخود در هادی درون قرار میگیرد. سپس با نیروی اراده، افکار روحانی- انسانی را در فکر حفظ کرده تا خودآگاهی هر چه بیشتر در فضای هادی درون باقی بماند. سپس در آن فضا، حضوری را به عنوان نکتۀ وحدت روبهروی خود تجسم میدهد، بر او تمرکز میدهد و گفتگوی روحانی با او، به زبان هادی درون برقرار میکند.
• یکی از شرایط تمرین فکر و ذکر این است که سعی کنیم در برابر او بسیار فروتن باشیم. از دید دکتر الهی، داشتنِ فروتنی در برابر نکتۀ وحدت توجهِ او را به سوی ما جلب میکند و سبب میشود که گفتگوی درونیمان، به اصطلاح شنیده شود. انسان هر قدر به مبدأ نزدیکتر شود، خودبهخود فروتنیاش بیشتر میشود و رقت قلبش نیز بیشتر میشود.
• در زمان فکر و ذکر حالت فروتنی، قدرشناسی و راضی به رضای او بودن را باید داشت.
• حالت تکبر و سنگدلی باعث میشود حصاری ایجاد میکند که نورِ یکتا تمایل نمییابد در قلبِ شخص نفوذ کند و در زمان فکر و ذکر نتوانیم انرژی زیادی کسب کنیم.
با تشکر از دوستانی که اینقدر خوب و واضح توضیح دادند . و برای من این تمرین به این صورت جا افتاده همان که از اسم این تمرین پیداست فکر و ذکر یعنی فکر ما اینقدر آروم بشه که بتونیم فقط به خداوند فکر کنیم کسی بین ما و ؛او ؛ نباشه وقتی به این مرحله تا حدی رسیدیم با او صحبت کنیم ( ذکر) . و واقعا زمان و وقت و تمرین میخواد . موفق باشید
ممنونم از دوستان بخاطر مطالب عالیشان در مورد فکر وذکر واقعا استفاده کردم و بنظرم نباید اینقدر این مساله را در ذهنمان بغرنج و سخت کنیم که طرفش نرویم و در واقع اصول یک ارتباط زیبا و عمیق همراه با تمرکز را دوستان خیلی زیبا از آموزه هایی که تحت عنوان فکر و ذکر به ما ارایه فرموده اند بیان کرده اند یعنی چقدر خوبست که بتوانیم نکات همین کامنتها را بصورت ومواردی که برای یک ارتباط خوب با خداوند باید رعایت کنیم بصورت یک دو سه یادداشت کنیم و سعی کنیم با رعایت این موارد به ارتباط خود عمق و غنای بیشتری ببخشیم برایم جالب بود که در عصر اتم همه چیز حتی ارتباط با خداوند هم کانالیزه و تیوریزه و آنالیز شده تا بالاترین توجه و اثر و نتیجه موثرتری از آن گرفته شود لیکن اگر نتوانستیم
… به سخنی که استاد از مولوی نقل میفرمایند هم میتوان عمل نمود که هیچ آداب و ترتیبی مجو هرچه میخواهد دل تنگت بگو که مبتنیست بر اصل عشق نسبت به خداوند و سعی به راز و نیاز با او و علاقه قلبی به برقرار کردن ارتباط با او و عملا سعی به ارتباط گرفتن با اوست. او همیشه با عشق آماده سخن گفتن با ماست و این حقیقتیست که نیاز به هیچ مقدمه چینی ایی شاید نداشته باشد البته اصولی که دوستان تحت عنوان ذکر و فکر بیان فرمودند هم قطعا به غنای این ارتباط می افزاید ولی مهم تر اینست که این اراده در ما شکل بگیرد که روزانه برای راز و نیاز کردن و صحبت با او بخواهیم وقت بگذاریم
با سلام
باتوجه به فرمایش دکتر الهی که در امور معنوی باید با شعور عمل کرد در مورد تمرین فکر وذکر هم تجربه خودم این بوده که زمانی که در اجتماع و در برخورد با اطرافیانم با جذب انرژی مافوق علی سعی کردم تا حدودی در هادی درونم باشم در زمان فکر و ذکر تمرکزم خیلی بیشتر بوده است ولی روزهایی که بعد ملکوتی وجودم را فراموش کردم و رفتار و گفتار و افکارم از ناخوداگاهم بوده به همون نسبت هم در تمرین فکر وذکر تمرکز نداشتم و شاید خیلی خیلی ایجاد تمرکز و تجسم برایم سخت بوده است!! و به نظرم میرسه مثل یک چرخه ای است که همدیگرو تقویت می کند توجه داشتن به هادی درون در زندگی روزمره باعث تمرکز در تمرین فکر و ذکر شده و تمرکز در تمرین فکر وذکر باعث شده که بتوانیم در زندگی روزمره بیشتر در هادی درون باشیم
Simply thank you for sharing this clip with us – – – every time I read/ listen to it – either in Farsi or in English – I sincerely learn something new — which I find extremely exciting – why ? Simply because I feel I have uncovered another layer of Ostad’s teaching.
با سلام و تشکر
از خواندن تجربیات دیگران چیزهای زیادی می آموزم.ممنون از دوستان مخصوصا اشرف عزیز که متن را تایپ کردند.
با سلام وتشکر از تجربیات شما عزیزان
در مورد زیرنویس فارسی و ارایه به زبان فارسی و یا ایمیل مطالب و … می خواستم با نهایت تواضع یک زاویه دید را به عرض دوستان برسانم شاید مفید افتد:
یک فرد نوعی را در نظر میگیریم (مثلا بنده) که مثل گدایی دستش را برای یکی دو سکه دراز کرده. بزرگواری به او یک میلیون سکه میدهد. حالا آیا به او میرسد که بگوید ای کاش مثلا مستقیم به حسابم میریخت؟ و یا اینکه خوشوقتی او بیاندازه است و خود را مدیون و مرهون آن بزرگوار احساس میکند؟
یا مثال دانشجویی که در یک دانشگاه خیلی معتبر بین المللی پذیرش گرفته است. استادی فوقالعاده برجسته برای کنفرانس به آن دانشگاه میآید و حتی امکان دسترسی به ترجمه ی همزمان هم برای دانشجویان خارجی وجود دارد. آیا حضور در آن دانشگاه و کلاس درس نهایت خوشوقتی آن دانشجو نیست؟
(ضمن اینکه دانشجویانی هم هستند که سعی میکنند با زبان علمی روز تا حدی آشنا شوند)
سلام خدمت همه دوستان
من از مشکلی که دارم خیلی عذاب می کشم . یک نفر همیشه با طرز رفتار و گفتار ش باعث دل آزردگی ام می شود هرچه خود را قانع می کنم که رنج من هم به این شکلی است وتحمل آزار و اذیت های طرف حتما برای رشد روحم لازمه ، ولی باز تحت تاثیر قرار می گیرم وناراحت می شوم وتو دلم گله وشکایت می کنم … فکر می کنم با نبودن طرف همه ناراحتیها تمام می شود هرچه تعالیم ودرسها را به خود یادآوری وتلقین می کنم وسعی می کنم حالت خودم را تغییر می دهم ومثبت فکر کنم و با طرف خوب باشم واز رفتارهایش ناراحت نشوم ولی باز عکس العملی از خود نشان می دهد که همه تلاشم برباد می رود ودوباره می شوم همان آش وهمان کاسه … .لطفا دوستان اگر راهکاری می دانند مشکل مرا حل کنند چون خیلی عذاب می کشم … . با تشکر
دوست عزیز، خودتان آنچه را که باید به خودمان یادآوری و تلقین کنیم می دانید و می دانیم هم که با نبودن این فرد ناراحتی تمام نمیشود فقط شکلش تغییر میکند.
ما باید فقط تلاش خودمان را بکنیم. باید سعی کنیم درس خودمان را از میان ماجرا و سناریو بفهمیم و آنچه لازم است انجام دهیم. بی دلیل این جسم- محیط و اطرافیان را انتخاب نکرده ایم.
تجربه من این بوده: وقتی که تلاش پرفشار را به یاری خودش انجام میدادم و هیچ تغییری هم نمیدیدم و جوابی نمی گرفتم واقعا خسته شده بودم و به عجز رسیدم.آن زمان بود که خداوند نظری کرد،کمکم کرد و رابطه ام درست شد.
این تلقین ها و تلاشهای خسته کننده لازم است باشد تا انشاءالله خودش کمکمان کند وگرنه نمیشود.
با سلام خدمت دوستم .در جواب أین دوست عزیز به نظر حقیر من فکر می کنم أین فردی که شما را اذیت می کند مربی شما هست تا نقطه ضعف های شما را با شما نشان دهد .این فرد رفتاری می کند و شما عکس العملی نشان می دهید حال اکر أین عکس العمل مغایر دستورات سلوکی است ان فرد اینقدر ان رفتارش را تکرار می کند (به عبارتی خدا افرادی مثل ان را سر راه شما قرار می دهد)تا شما رفتاری نشان دهید که موافق سلوک باشد وإلا أین وضعیت ممکن است باعث شود تا زندکی های بعدی با أفراد دیکری تکرار شود تا نقطه ضعفتان بر طرف شود و رفتاری در شما ثبت شود که خدا پسند باشد .لطفا دوستان تصحیح فرمایند.با تشکر
سلام .
با تشکر از دوستان عزیزم که به این قشنگی راهنمائیم کردند دستتان درد نکند . من سعی ام را می کنم تا طبق تعالیم عمل کنم ورفتاری خداپسند از خود نشان دهم . البته با کمک « او » با تشکر
با سلام ؛ از مطالعه پیامها و راهنمایی های دوستان سوالاتی در مورد تمرین فکر و ذکر برایم پیشآمده است شاید نظر دوستان راهنمایی خوبی شود : میخواستم بدانم اینکه دوستان می گویند حالت فروتنی داشته باشیم لازم است چه نوع احساسی است؟ معمولا در شروع تمرین فکر و ذکر این احساس قلبی را دارم که در برابرم کسی است که تنها اوست که میتواند مرا از تاریکی های دهنم نجات بخشد؛ خودرا مانند گم شده ای میبینم که تنها «اوست » میتواند کمکم کند خودرا کاملا ناتوان حس میکنم و بجز «او» یارو یاوری نمی یابم . آیا این احساس میتواند مفهوم فروتنی را داشته باشد؟
ایلیای عزیز بنظر حقیر خیلی جملات و احساس شما زیبا و عالیست این افکاری که شما بیان نمودید چون حالت نیازمندی و فروتنی را در انسان در قبل از ذکر ایجاد میکند و فکری که قبل از ذکر به خودمان تلقین میکنیم در حال و کیفیت ارتباط با خدا و عمقه ذکرمان بسیار موثرست ، این احساسه صحیح را در آن لحظه ی ذکر در ما ایجاد میکند که ما به شدت به او نیازمندیم و او میتواند همین الان زندگیه مادی و معنویه ما را متحول نماید پس نتیجه طبیعیه این فکر این میشود که با حالت شور و هیجان و عمق و تمرکز و قدرته خیلی بیشتری وارد رابطه یا ذکر با خداوند میشویم که خوب تاثیرات عبادت ما را هم چندین برابر میکند ولی کلا این مدل تفکر کمی بنظرم بوی جبرگرایی میدهد و ما را موجوداتی کاملا ناتوان و فاقد اختیار و اراده و توانایی در مقابل خداوندی که همه قدرتها بدست اوست همه چیز تحت اختیار اوست و همه تحولات را او باید در ما شروع و ایجاد کند بنظرم نوعی ناتوان انگاری خود و جبرگرایی باشد و کلا حقیر به امر بین الامرین معتقدم یعنی ما هم بنا به مقدار کمی اختیاری که داریم میتوانیم و باید و مسئولیم که در زندگیمان تاثیر گذار باشیم البته چون سخنان شما در ایجاد حالت جزع و فزع و حالت کشتی شکسته گی در فرد در هنگام ذکر موثرست بنظرم در مجموع کاملا مثبتست ولی این سوال را در حقیر پیش می آورد که آیا ما میتوانیم در عباداتمان چیزهایی را بگوییم که با اصوله راه و اعتقادمان متفاوت باشد البته چون همانطور که از داستان موسی وشبان برمی آید مهم قلب و نیت و سوز و گداز درونی فرد در ارتباطست پس در کل بنظرم بسیار مثبتست ولی خودم سعی میکنم خیلی عاشقانه و دوستانه مانند یک پدر بسیار قوی و بسیار مهربان با او ارتباط قلبی برقرار کرده و از او کمک بطلبم
با سلام و تشکر از متیس بلاگ عزیز
با تشکر فراوان از متیس گرانقدر . چندین بار این کنفرانس را گوش دادم ، بعد از هر بار گوش دادن به این نتیجه رسیدم، علت اینکه نمی توانم سر از پیله خود دربیاورم این است که به اهمیت موضوع واقف نیستم ،هرچند که زبانا وحتی ذهنا فکر می کنم من ایمان دارم و موضوع را فهمیدم اما اگر فهمیده بودم درست مانند مسایل مادی حاضر می شدم دقت وتوجه لازم راروی جزییات زندگیم از بعد معنوی بکنم و رنج وفشارهای هرسختی را بپذیرم وبا نفسهای اماره ای که تا این زمان انها را شناختم مبارزه کنم. خیلی فکر می کنم که چه کار کنم اهمیت این مطلب برای من که در مرحله ابتدایی سیر کمال هستم و طبیعتا قابل فهم ودرک به طور محسوس نیست ،به طور عملی جا بیفتد تا بتوانم به تدریج از این پیله بی خبری خارج شوم؟
درحال حاضر به این نتیجه رسیدم نباید خودم را رها کنم ، باید حتما به طور مدام هر روز برای خودم چند کار عملی بگذارم وحتما روزانه از خودم در مورد انها به هر صورت که می توانم گزارش بگیرم ( حساب پس بگیرم ).
فکر کردم کارهایی که انتخاب می کنم باید طوری باشد که در همه اوقات و در همه مکانها بتوانیم انجام دهیم تا نفس نتواند برایم عذر وبهانه بیاورد.با توجه به این نتیجه گیری،کارهایی برای خودم برنامه ریزی کردم :
… از زمانی که برنامهریزی کردهام با اینکه هنوز کاملا در پیله بی خبری به سر می برم اما به طرز عجیبی تعداد توجه ام یعنی احساس حضور قدرت “او ” در کارهایم ( نیات ، افکار ، گفتار و اعمالم و..) در طی روز بیشتر شده است و در نتیجه هنگام گزارش دادن کارهایم به او ، حرفهایی برای گفتن و راهنمایی و کمک خواستن دارم و از همه عجیب تر احساس می کنم انجام این کارها مخصوصا تمرین فکر و ذکر دارد به صورت یک عادت ، مانند یک عادت مادی مثلا مسواک زدن، درمی ید؛ا
همگی موفق باشید
با توجه به این ویوو
خودشناسی..بعنوان کار عملی
۱-خودخواهی مرا بر آن داشت که گله وشکایت کنم در عین اینکه می گفتم آدم متوقعی نیستم .دیدم بسیار هم متوقع هستم وهنوز بیماری من برطرف نگردیده.
۲-فکر میکردم تمام کارهایم را با توجه به خدا انجام می دهم ولی اینطور نبود چون انجام کارها را در پاره ای موارد از خودم دیدم ووقتی آن کار خراب میشد تازه می فهمیدم قدمهای اوّل از خدا بود ومن آن کاررا بحساب خودم گذاشته بودم ووقتی ضرری عایدم میشد متوجه شدم که بندۀ ناسپاسی هستم.
۳- شرک به خدا: دیدم مشرک هستم .بازبان می گویم خدایا توکل برتو اما در پاره ای موارد بدنبال پارتی وانجام دهندۀ کار می گردم! در حالیکه آدم خدا شناس رضایت وتوجه اورا در کارها جستجو میکند.
۴- دیدم پرورش فکرم صحیح نمی باشد.البته تا حدودی چون انسانی که به خدا توجه دارد اوّل فکر میکند وبعد نظر میدهد.
۵-انتقاد پذیری برایم خیلی سخت بود.
۶-در صحبت هایم :حالا متوجه شدم که حق را در پاره ای موارد به جانب خودم می گیرم .
۷- فکر میکردم اگر در صحبت هایم از من استفاده کنم مسئول کارهای خودم خواهم بود در حالیکه در دعا باید برای همه در خواست نموودر خطا به خودم باید فکر کنم. ودر صحبت هایم با خدا باید نفع همگان را در نظر گیرم
۸-در طول هفته متوجه شدم.در انجام تکالیفم افراط و تفریط مشاهده میشود.وتشخیص دادم که نظر خدارا بر اعمال ورفتارم حاکم نمایم.خوبی خواستن برای دیگران حتی اگر از آنها آسیب دیده باشم وبخشش …
با تشکر فراوان از گسترش آگاهی در خود و دیگران ، مقداری گوشمان را شنوا و چشممان را بینا کرد و بعد آن همه چیز به کرم او و کوشش ما توأمان نیاز دارد.
باسلام وتشکر باقبولاندن این واقعیت که مابرای خوشی وارامش به این دنیانیامده ایم وهدفمان سیرکمال است خستگی این مسیرانچنان ناامیدم میکند گویی که اعتقادم راازدست میدهد…
باسلام واحترام فراوان به متیس عزیز
من به شخصه همیشه در این مبحث مشکل داشتم برایم بسیار ثقیل بود با دیدن این ویدیو احساس می کنم آنرا درک کرده ام.اگه براتون مقدور کل کنفرانس های ایشونو در سایت همراه بازیر نویس بزارید می دونم خواستم زیادی بزرگه ولی درصورت امکان این لطف و در حق ما انجام بدید
باسلام وسپاس تاحالادیدی کسی روکه نسبت به درس حس خوبی نداشته باشه؟میدونی چرا؟چون جذابیتی نداره.اما کسی که هدفش دکترشدن باشه طبیعیه که باید نهایت تلاش وزحمت خودش رو انجام بده تابه هدفش برسه .ماهم درراه معنویت باید ازخواهشهای نفسانی بگذریم تادرراه کمال پیشرفت کنیم ازچیزهای کوچک تو زندگیمون شروع کنیم البته مرتب بخودمون یادآوری کنیم بدون توفیق یکتا پیشرفت درراه کمال میسر نمی شود این جمله بما این انگیزه رامیدهد که باید درراه معنویت جدی باشیم وباقدمهای استوارتر گام برداریم تا به هدفمان برسیم.انشاالله
باسلام به متیس گرامی ودوستان خواستم تجربه خود را در مورد مشکل دوست عزیز شهنازfبیان کنم بنده هم مثل شما درگیر رفتار کسی از نزدیکانم بودم که قابل تحمل نبود روزی گفتاری از استاد الهی مرا به خود اورد که نوشته هر اتفاقی که برسر مان می اید باید علتش را در خودمان بیابیم با دقیق شدن در مفهوم ان سعی کردم علت را در خود جستجو کردن دیدم خیلی وقتها ناخوداگاه با رفتارم باعث رفتار انچنانی طرف مواجه شوم مثلا کم محلی کردن یا موضوعی را با ایشان مشورتنکردن وسعی کردم به اواحترام بیشتری کنم با این کارهای به نظر جزیی مشکلم خدا را شکر حل شد ممنون
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان ومتیس عزیز:
مدت ها بود سعی می کردم بیشتر روز ها صبح ها یکی از کنفرانس های اقای دکتر الهی را ببینم واین تا حدی انرژی شروع کارهای روزانه را به من می داد تا اینکه دیدم تمام را کم وبیش وقتی می بینم همه را در ذهنم دارم ومی رفتم روی قسمت های دیگر مطالب ، ( البته منظورم این نیست که انها را نخوانیم ) همه برای مبارزه به ما کمک می کند ولی اثری که کنفرانس ها برای (من )دارند چیز دیگری است مدتی است که در بعضی از رابطه ها دچار مشکل شده ام ومبارزه برایم سخت شده.
وچیزی در درونم مرام اذیت می کند و عذاب وجدان دارم ، تا اینکه امروز دوباره که امدم روی این کنفرانس ( واقعییت غائی انسان) دوباره اینکه ما چه هستیم واینجا چه کار می کنیم مرا کمی ارامتر کرد. وبه این نتیجه رسیدم در بخش روان وحافظه ظاهر وقتی چیزی را یاد می گیریم در مغزمان ضبط می شود مثل. دو. دو تا چهار. تا ، ولی در قسمت روح اون قسمت نفس اماره نمی گذارد که این ها در ذهنمان بماند وباید دائماً یاداوری کنیم. و واقعا این کنفرانس ها می تواند کمک بزرگی در پرورش عقل سلیم ویاد اوری انجام وظایفمان به ما بکند.
باسلاو تشکر ازشما بسیار عالی بود
با سلام
زمان چقدر زود می گذرد ومتوجه ان نمی شویم. امروز که مجدا این کنفرانس را می دیدم از اخرین کامنتی که گذاشتم تقریبا یک سالی گذشته و وقتی خودم را با سال پیش وسالهای قبل تر مقایسه می کنم می ببینم چقدر مطالب زیادی اموخته ام و چقدر به اگاهی ام اضافه شده که اگر به هدایت الهی وصل نمی شدم این همه اطلاعات را نداشتم . خدا را شکر حالا در بعضی از موارد وقتی در وقایع روزانه زمانی که نفس را با کمک ویاری خواستن از( او )کنترول می کنم متوجه می شوم که اینها صحنه سازی هایی است که از عالم بالا طرح ریزی شده که بتوانم خود را بهتر بشناسم،
وهمان طور که در این کنفرانس امده ٠(انسان به سبب عقل وقوه اختیار خود باید سرش را از پیله بیرون بیاورد وببیند واقعییتش چیست ).
و خوشبختانه اشتباهات وخطاهایمان با عث تجربه هایمان می شود ،وبا کمک خواستن از او می توانیم در جهت رشد روحی مان به کار ببریم .با کمک وتوفیق او بتوانیم در جهت رشد عقل سلیم مان در جهت رشد روحی مان قدم برداریم .
با سلام و خسته نباشید خدمت متیس
این ویدیو دکتر الهی پر از مفهموم و نکاته مخصوصا در ان قسمت که به دلیل حجاب روانی ادم خودش رو فقط جسم میدونه . در صورتی که من واقعی ما روح است.
با کمک این ویدیو درک جدیدی کسب کردم ممنون از زحمت های شما!
با عرض سلام
هرچه قدر بیشتر کنفرانس ها ومطالب اموزشی و کتابها و وووووووو را بیشتر وبا دقت بیشتری می خوانیم مطالب تازه تری را یاد می گیریم ، ولی تا به مرحله عمل برسد زمان زیادی لازم دارد که البته این زمان بستگی به اراده مان و سطح درک واستعداد روحی وووودارد. در به عمل گذاشتن انها که این کار هم با تلقیق امکان پذیر است ، چون به خاطر ان حجاب روانی مان درک درست از انهارا نداریم. درست مثل بچه ای که کلاس اول راتمام کرده و می تواند کمی بخواند ، فکر می کند همه چیز را می تواند بخواند در صورتی که هرچه به کلاس بالاتر می رود می فهمدکه هنوز خیلی چیز ها را با وجود خواند انها، ولی معنی انهارادرک نمی کند درست مثل کلمه این که می فرمایند : ما یک روح هستیم ، می دانیم، ولی درک نمی کنیم اینقدر باید در طی روز با مواجه شدن با مسایل ومشکلات و سختی های زندگی این را باید در خود تلقین کنیم تا تازه فقط در لحظه ان را شاید کمیّ بفهمیم ، ولی دوباره یادمان می رود همان طور که فرموده اند این راه راه حرف نیست راه عمل است.