عرفان و تعریف آن
در تاریخ تمدن ایران دورهای هست که میتوان آن را «دورۀ عرفانی» نامید. این دوره در صدر اسلام به وجود آمد و در واقع ثمرۀ شیرین اسلام است. از ویژگیهای این دوره، ظهور عرفای بزرگی است که با شاهکارهای هنری و علمی خود، رفیعترین بنای اندیشگی( ایدئولوژی) و جهانبینی انسانمدار و انساندوستانه را پدید آوردند. اگر به دیدۀ تحقیق به تاریخ این دوره و آثار شگفتانگیز آن بنگریم، به این نتیجه میرسیم که در عصر ما، که عصر فنآوری و دانشوری است، اگر بخواهیم در زمینۀ تقابل فرهنگهای جهان، متاعی تقابلپذیر عرضه کنیم، جز عرفان انسانگرای ایرانی دستاورد دیگری نداریم.
حتی میتوان پا را فراتر گذاشت و گفت: تنها راه نجات بشر از تنگناها و تضادهای تباه کنندۀ زندگی اجتماعی کنونی، رویکرد به راهبردها و راهکارهای تحققپذیر و واقعگرای عرفان ایرانی است.
ناگفته پیداست که مقولهای چنین بنیادین و حیاتی نیاز به گفتارها و نوشتارهای گستردهای دارد که از چارچوب این مقاله بیرون است. ابتدا عرفان را ( البته به اختصار) تعریف کنیم.
درباره عرفان و تعریف آن
عرفان عبارت است از علم خودشناسی به منظور نیل به خداشناسی؛ چنانکه در حدیث است:
« من عرف نفسه فقد عرفه ربه» یعنی: هر که خود را شناخت به تحقیق خدا را شناخته است. از این تعریف رازآمیز پیداست که عرفان مقولهای است اشراقی؛ و لذا برای دستیابی به آن باید حسهای اشراقی را بیدار کرد.
این که عرفان را علم نامیدهاند بیجهت نیست زیرا از یکسو دارای اصول و مبانی و قوانین معینی است و از سوی دیگر هر کس قوانین آن را رعایت کند ( یعنی بر اساس قوانین اخلاقی عرفان، نفس اماره خود را تحت تسلط آورد ) بدون استثنا به شناخت آن دست خواهد یافت.
در گذشته، برای بیدار کردن حسهای اشراقی، استادان عرفان ریاضتهای جسمانی و کنارهگیری از اجتماع را توصیه میکردند، زیرا در آن زمان، آن نوع ریاضت و انزوا مؤثرترین راه مبارزه با نفس بوده است.
اما در این زمان که شرایط اجتماعی به نحو شگفتانگیزی دگرگون شده است، توسل به ریاضتهای جسمانی و زندگی در انزوا، دیگر نه مقدور است و نه کارساز. از این رو عرفای امروز، بر اساس شرایط جدید اجتماع، با توجه به دگرگونیهایی که در روابط انسانها پدید آمده است، ریاضت فکری را جایگزین ریاضات جسمانی کردهاند، و معتقدند به جای کنارهگیری از اجتماع، باید در دل اجتماع زندگی کرد و با شرکت بسیار جدی در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، قوانین اخلاق اصیل را مو به مو به کار بست و تجربه کرد.
اینک ممکن است سؤال شود مگر چه تغییری در شرایط زندگی بشر پدید آمده که باعث پیدایش مکتب جدید عرفان شده؟ و قانون اساسی عرفان امروز چیست؟
در پاسخ باید یادآور شد که اگر به دیدۀ انصاف در اجتماع امروز نظر کنیم، متوجه میشویم که در عصر ما معیارها و ارزشهای اخلاقی به کلی باژگونه شده، نوعدوستی عیسیگونه قدیم و خدمت به خلق عارفانه، جای خود را به رقابت اقتصادی بیرحمانه و میل به پایمال کردن حقوق دیگران داده است.
به علت این دگرگونیهای اخلاقی، عرفای بزرگ، از سر چارهاندیشی، تمام موازین و قوانین عرفان سنتی را در یک جملۀ کوتاه ( که به نام قانون طلایی عرفان معروف شده است) خلاصه کرده به شرح زیر بیان نمودهاند.
قانون طلایی عرفان
« همیشه در تمام روابط اجتماعی، خود را به جای دیگران بگذار؛ هر چه بر خود نمیپسندی بر دیگران هم مپسند و آنچه بر خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و در حق آنان نیز عمل کن.»
ناگفته پیداست که رفتار کردن بر طبق این قانون طلایی بسیار دشوار است؛ ولی به هر حال تنها راه تسلط بر نفس اماره در دورۀ ماست. در واقع چند هزار صفحه شرح و تفصیل که دربارۀ عرفان ایران نوشتهاند و خواهند نوشت، در همین قانون طلایی به ظاهر ساده خلاصه شده است.۱
برگرفته از کتاب هشت گفتار دربارۀ فلسفه موسیقی (ص ۱۷۵ و ۱۷۶ )
۱- برای توضیح بیشتر دربارۀ قانون طلایی و راهکارهای دقیق آن نگاه کنید به کتاب راه کمال نوشته دکتر بهرام الهی، ص ۱۳۳و ۱۳۴
بسیار زیبا و ساده
روحت شاد
با تشکر از متیس عزیز برای این مقاله زیبا و برای یاد اوری دوباره از دکتر داریوش صفوت روحت شاد زندگیت برایمان درس بزرگی است.
با عرض سلام و تشکر از دست اندرکاران متیس و نیز بزرگداشت مرحوم دکتر صفوت،
قانون طلایی که به راستی جوهره معنویت فطری بوده و راهکار امروزی معنویت به شمار می آید میبایست سرمشق همه دوستداران راه تقرب به خدا قرار گیرد و همگی از “او” بخواهیم تا در این ام خطیر راهگشایمان بوده و هدایتمان کند، چه همانگونه که فرموده اند در گفتن سهل و در عمل بسیار سخت است.
این قانون طلائی عرفان جائی برای بحث و فحص نگذاشته تنها راهی که انسان عصر حاضر را می تواند بمقصد نهائی رهنمون باشد. آن استادی که معنویت حقیقی را بجامعه عرضه داشته ارج می نهیم و زحمات شاگردان واقعی اش را فراموش نمی کنیم. و مطالبی در باره نویسنده این مقاله باختصار بیان میداریم که زحمات زیادی متحمل شد و هدفی جز ترویج معنویت واقعی نداشت .
داریوش صفوت عزیز بود و مهربان برای همگان مخصوصآ پیروان
عرفان واقعی یعنی مصداق من عرفه نفسه فقد عرفه ربه برخود روا می داشتند این عزیز سفر کرده رفتارش نیکو ؛ کردارش درخشان ؛ گفتارش بر مبنای حقایق معنوی و هنرش سر آمد بود.
شناختِ از خود و خدایش استوار ؛ درکش از حقیقت محض متعالی ؛معنویت حقیقی در وجودش متجلی ؛ آگاه به آنچه استادِ معنویش از مصدریت الهی ارزانی داشت تا بهره ای عظیم از آن بر گیرد و در انتشارش قدمی شایان توجه بر دارد اخلاق اصیلِ منبعث از مبداء الهی را در یافت تا با بهره گیری از موسیقی اصیل سنتی و ارزشهای معنوی والای آن ندای حق را به دلهای وارسته و عشاق درگاه احدیت عرضه دارد –
باعرض سلام !
بسیار متشکرم از مقاله بیداری قانون طلائی عرفان که ارسال فرمودید.
بااحترام
سلام و تشکر إز متیس بلاگ
با خواندن و با یاد أوری قانون طلایی که دکتر صفوت اشاره کردند فورا به مطالعه رآه کمال پردا ختم و با مرور کردن این اصل طلائی روزم را با توجه و خوش حالی شروع کردم
پرفسور الهی می فر ما یند ( این قانون در عمل بدان معنا ست که انسان خود را وأدار کند تا نسبت به د یگر ان همان قدر خیر خواه با شد که نسبت به خود است ) و مثا لهای مختلفی آوردند که در زندگی روزمره ما مر تب پیش می اید مثلا ( رعا یت حال همسایه و نکردن غیبت وراز دار بودن و کمک کردن به دیگران ووووووو ) مر سی از پر فسور الهی .
با درود و سپاس فراوان به خاطر مقاله (کوتاه و) جالبتان
در نگاه اول از عنوان کتاب “هشت گفتار در باره فلسفه موسیقی” انتظار برخورد با اینچنین دیدگاهی نسبت به عرفان نمیرود. چه زیبا خواهد بود، اگر دوستان عزیز گرداننده متیس بلاگ مطالب بیشتری از این بزرگ مرد پهنه موسیقی و عرفان عنوان کنند و یا حد اقل آثار و کتابهای ایشان را کوتاه معرفی نمایند.
ضمنا آدرس سایت شخصی زنده یاد دکتر صفوت (برای علاقمندان)http://www.dariushsafvat.com میباشد.
با تشکر مجدد
خیلی ممنون که از کتاب آقای دکتر صفوت عزیز مطلبی برایمان گذاشتید. چقدر جایشان (به ظاهر) در بینمان خالی است…
باسلام وتشکرازمقاله ارزنده ای که ارایه فرمودید. روحشان شاد.
با سلام به متیس ودوستان وبا درود به استادعزیز آقای دکتر داریوش صفوت
اسطوره ای در عشق وایمان و عرفان حقیقی ونابغه عرصه عظیم موسیقی اصیل وسنتی مان.
از مقاله ارزشمندشان بی نهایت استفاده کردم،قانونی که روزانه بارها وبارها باید به خود یادآوری کنیم.
در صورت امکان از ایشان بیشتر مطلب و مقاله عنایت فرمائید.
روحشان قرین رحمت الهی باد.
روحش در ارامش و شادی ابدی باشد
مقاله بسیار اموزنده ای بود
با سلام > برگرفته از:
http://www.ostadelahi.com/farsi/philosophy/html/introduction.html
عرفان ایرانی
……. در ایران، عرفان که متأثر از فلسفه (خاصه جریان نوافلاطونی) و اخلاق یونانیـ اسلامی است، به مذهب شیعه تکیه دارد. این عرفان بیشتر ناظر بر وجه درونی و متعالی و جهانی دین است، تا بر جنبهی جزمی و آئینی آن. بر چنین زمینهای، عرفان بازتاب چیزی است که هانری کُربَن آن را «حکمت الهی» مینامد.
نکتهی شاخص اندیشهی استاد الهی، که برخوردار از تمامی این دستاوردهاست، عمق و وسعتِ آمیخته به باریکبینی آن است. استاد الهی در مقام متفکری نو اندیش و در عین حال وارث سنتهای قرون وسطا و دوران باستان، عناصر مدرنیت را با سنت فلسفی بازتعبیرشده پیوند میدهد. فلسفهی او در حقوق و متافیزیک، با توسل به برخی مفاهیم و با استفاده از برخی واژگان، شیوهای را آشکار میسازد که آن را در ظرفی از اصول اندیشهی مدرن با ماهیتی از حکمت الهی داخل کرده است.
با سلام > عرفان و قانون طلایی برگرفته از
http://www.ostadelahi.com/farsi/philosophy/html/thought_of_ostad_elahi.html
استاد الهی در پاسخ به این سؤال که «معنی عرفان چیست؟» میگوید:
«هر وقت تمام پیغمبران و اولیا، همه را برحق دیدی و این دین و آن دین برایت نماند، وارد عرفان شدهای. وقتی هرکس را نگاه کردی عارف دیدی، آنوقت معنی عرفان را فهمیدهای.» (آثارالحق)
«آنچه در حق خودت میپسندی در حق دیگران بپسند و عمل کن، و آنچه بر خود نمیپسندی برای دیگران هم نخواه و از آنها دفاع کن. سرآمد دین همین است.» (آثارالحق)
«دائر مدار عرفان بر همین است که انسان بفهمد برای چه موجود شده، چه وظیفهای دارد، و هدفش چیست.» (آثارالحق)
«انسان به هر نسبتی توانست خودش را از هوا و هوس نفس دور کند و به عوالم انسانیت و عاطفه نزدیک کند به همان نسبت کامل است … انسان کامل، شخصی است که آنچه در حق خود میپسندد، در حق دیگران عمل کند، و آنچه برای خود نمیپسندد، برای بقیه هم دفاع کند. این، گفتنش آسان است، ولی در عمل بسیار مشکل است… باید ۲۴ ساعته خودش را کنترل کند و قاضی خود باشد.» (آثارالحق)
«انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و لذت ببرد، و در ناراحتی دیگران غمخوارشان باشد.» (آثارالحق)
نیت پاک: یعنی آنچه نیکویی بر خود میپسندد، برای تمام مخلوق بپسندد و آنچه بر خود نمیپسندد، برای دیگران هم رعایت کند… . وقتی این چهار اصل رعایت شد، بشر تصفیه شده، از حالت حیوانیت خارج میگردد و یک انسان واقعی میشود. اقتضای طبیعت انسان واقعی هم آن است که همیشه سعی کند در زندگانیاش اثر نیک از خود بگذارد؛… .» (آثارالحق)
روحش شاد و قرین رحمت و الطاف الهی. یادش گرامی.
با تشکر از متیس عزیز. مثل همیشه بجا و بسیار مفید.
سلام
ممنون از گزیدن چنین مطلب پر مغزی
چقدر بهتر و شایسته ترست اگر این مطلب در زمانی پیش تر طرح میشد، زمانی که آقای دکتر صفوت ظاهرا نیز حضور داشتند و شاید میشد از راهنمایی هایشان در مورد مطالب خودنوشته شان بیشتر بهره جست
البته همه آنچه که باید بدانیم گفته شده…. اینها بازآموخته هایی از افراد مجرب است
چه خوب می شود از درسها و بازآموخته های چنین افرادی در زمانی که ظاهرا در قید جسم و اسباب و علل خاکی هستند مطالب عنوان شود و مورد یادآوری قرار گیرند… که بسی نیکوترست
همین امروز مطالعه کتاب هشت گفتار را شروع کردم
با تشکر از متیس برای انتشار مقالات فوق العاده
با سلام > گزیدهای از موسیقی سنتی ایران با اجرای دکتر داریوش صفوت با سنتور – برگرفته از:
http://www.ostadelahi-indepth.com/mod/resources/resourceall.php?type=&page=1
دکتر صفوت عمر پربار خود را روی دو نکته متمرکز کرد: ایمان و صداقت
چه در گفتار چه در عمل
با سلام
خیلی ممنون از مفیس عزیز بخاطر انتشار مطالب مفید، به روز،بجا،وبا آرزوی اینکه بتوانیم به یاری حق ازآنها استفاده بهینه کرده وبه آنها عمل کنیم.
روحشان شاد وقرین رحمت الهی باد . امیدوارم ما هم بتوانیم مانند دکتر صفوت شاگردی خوب وهمانند ایشان حرف شنو باشیم.
علاقه و ارادتم به آقای دکتر صفوت بسیار است. محبت یکتا مواظب ماست و حواسش همه گونه به ماست. حتما زمان مناسب برای انتشار این مقاله ها و مقاله های اینچنینی؛ اکنون است…
یادت گرامی و روحت شاد معلم و شاگرد کوشا و فعال انشاا… بتونیم از چیزهای گرانبهایی که برایمان بجا گذاشتی استفاده ببریم.
در مراسم خاکسپاری ناطقی جمله پر معنای گفت منم به همان بسنده می کنم. ارسطوی ایران زمین رفت! از متیس تشکر می کنم برای این مطلب زیبا.
باسلام وتشکر
«درعمل، باید وجود خودمان را شاخص قرار دهیم،ببینیم ازچه کارهایی نسبت به ما بشودلذت می بریم ومورد امتنان و تشکرمان قرار می گیرد، همان رانسبت به دیگران عمل کنیم.همان طور که دوست نداریم به ماضرربزنند، به کسی ضرر نزنیم، همان طور که خوشمان می آیدخیر ببینیم، خیرمان به دیگران برسد.» ( آثارالحق)
مفهوم جمله حضرت شیخ را که فرمودند عمر بشر کوتاه نیست ولی وقت بشر موقت است را با از دست دادن افرادی همچون آقای دکتر صفوت می توان حس کرد چرا که از خود می پرسم زمانی که ایشان بین ما حضور داشتند تا چه حد توانستم از وجودشان که درس اخلاق بود بهره برم ؟ افسوس که وقت از دست رفته جبرانی ندارد.
گفتار ۲۰۵ کتاب برگزیده:
…..در این دنیا سعی کند منشأ اثر خیر باشد.البته انجام خیر خوب است، اما منشأ اثر خیر بودن، خوب اندر خوب است.باید همیشه به فکر باشیم کارهایی بکنیم که منشأ اثر خیر برای دیگران باشد.
با تشکر از متیس عزیز،
در ادامه نظر k عزیز، باید بگویم، با وجود علاقه بسیار زیادم به موسیقی به استثنای آثار شنیدنی که از استاد الهی به انتشار رسیده است، هیچ توجهی به موسیقی ملی ایران نکرده بودم ، تا زمانی که در حدود ۲ سال پیش برای اولین بار سه تار دکتر صفوت را شنیدم. تاثیر سه تار ایشان بر من مصداق گفتار استاد در مورد اثر موسیقی بر روح و جنبهی معنوی آن بود. بعد از آن دو کتاب به چاپ رسیده از ایشان : موسیقی ملی ایران و هشت گفتار درباره فلسفه موسیقی را مطالعه کردم. پس از خواندن کتاب ها متوجه جنبه معنوی موسیقی ملی ایران شدم چیزی که تا آن زمان در موسیقی غربی به جز در آثار برخی آهنگسازان کلاسیک نیافته بودم. پس از خواندن کتاب موسیقی ملی ایران متوجه ذات معنوی موسیقی ایران شدم. مثلا یکی از خواص موسیقی ایران وجود تکرار در آن است که مورد انتقاد طرفداران موسیقی غربی است. در این مورد دکتر صفوت در این کتاب اشاره می کنند که : تکرار یکی از اسرار خلقت کاینات است. ( موسیقی ملی ایران ، صفحه ۳۳)
در انتها باید بگویم تمام دل نشینی جملات این کتاب با بیان جذاب و شیرین دکتر صفوت همراه با تاثیر آثار شنیداری ایشان بر روح شنونده، باز هم مصداق گفتار۳۳۷ از کتاب برگزیده است: اثر غیر از حرف است.انسان به آنچه ایمان دارد به شرط آن که عمل کند اثر می گذارد. ایمان و عمل به آن، در حرفش اثر می گذارد. اما اگر عمل نکرد، هر چقدر هم برایش شاخ و برگ بچیند و دلیل بیاورد اثر ندارد. وقتی که عمل کرد اثر پیدا می شود.
با سلام؛ بارها این مقاله را حواندم و …؛
هرطور خواستم تجربه ام در مورد اصل کلیدی معنوی ؛ بیان کنم نتوانستم. بیشتر این عدم توانایی به ضعفم بر میگردد در مورد اینکه حق شناسیم ضعیف است!
اینکه حق را بتوانم بشناسم و سپس بتوانم بین آنچه حق است و تعلق به من دارد و آنچه به دیگران متعلق است تفاوت فائل شوم! اما بعد از آن اینکه وقتی رعایت حق را برای دیگران تجویز میکنم ؛ چطور نمیتوانم آنرا برای خودم تجویز کنم!
به این ترتیب که: گاهی اوقات در موقعیتی قرار میگیریم که مورد دلخواهمان نیست و دوست نداریم باعث دردسر کسی بشویم و یا زحمتمان بر دوش کسی بیافتد! در این صورت نوعی امتحان پس میدهیم و اینکه چطور تصمیم بگیریم و چطور عمل کنیم دو امر متفاوت است ! در حالیکه نمیخواهیم باعث زحمت کسی بشویم، ولی این امکان را هم نداریم که از این زحمت بکاهیم و به نحوی دیگران را مورد زحمت تاخواسته خود قرار ندهیم. از طرفی با ادامه این کار نوعی توقع ایجاد میشود و فقط راهی که میماند ؛ دوری و دوستی است! البته بسیار سخت است… امیدوارم دوستان بتوانند راهنمایی کنند. !»
دوست گرامی ایلیاشید,
من مثالی که فرمودید را درست درک نکردم ولی به طور کلی نکته ای که به نظرم مهم میرسد، نیتمان است. سعی کنیم نیتمان صحیح و درست و خداپسندانه باشد. در عمل هم سعی مان را برای انجام کار صحیح می کنیم ولی اگر آنطور که فکر می کنیم درست است نمیشود دیگر کاری از دستمان بر نمی آید. شاید ما هم وسیله ای برای خدمت به خلق دیگران شده ایم…
سلام
واژه ای که مرا بسیار به فکر واداشت اصطلاح ((قانون اساسی عرفای امروز)) بود.
روحش شاد و قرین رحمت و مهربانی بی انتهای خداوند مهربان
با سلام،
به خاطر این کتاب مفید از مرحوم جناب آقای دکتر صفوت کمال تشکر را دارم . باید اعتراف کنم که این کتاب را برای اولین بار، بعد از خواندن این مقاله در متیس، مطالعه کردم و بسیار لذت بردم. چقدر عالی هستند افرادی که با توانایی و درک خود به دیگران فایده و خیر میرسانند. روحشان شاد و قرین رحمت باشد.
ممنون از متیس عزیز
اینکه فکر کنم ؛ کسی همچون دکتر صفوت را از دست داده ام مرا بی آنکه بخواهم متوجه نوعی احساس کم فهمی تعالیمی میکند که ایشان زندگانی خودرا صرف فهماندنش به این حقیر نمود! هرگز تصورهم نخواهم کرد کسی چون او از دست رفته باشد! نکات ظریف و بسیار دقیقی که با ژرف بینی بی مانندشان از ورای نگاهی آرام و لبخندی مهربان به اختصار و با اشاره به تعالیم استادالهی در پاسخ به سوالی که به بهانه شنیدن تجارب و خاطراتشان از ایشان میشنیدیم همچون درختی تنومند در روح و جانمان ریشه دارد و مگر میشود کسی را با چنین عشقی به معنویت و حضور یکتااز دست رفته دانست؛ بلکه بقول لسان الغیب : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق….
با سلام .
من فقط اسما ایشان را می شناختم وهیچ ملاقات حضوری با ایشان نداشتم ولی از صحبتهای شما دوستان می فهمم که انسان شریف وبزرگواری بوده .خدا کند ماهم مثل ایشان زندگی کنیم مثل ایشان حرفشنو باشیم ومثل ایشان شاگرد نمونه باشیم .انشاالله
با تشکر . ۹۲/۳/۶
baa tashakor az Metis aziz, baa in ebtekaare mofidetaan, va God bless Dr. Safvat, baa inhame vosat dar fekro andishe!
با سپاس و درود به جزجرء ممکنات و موجوداتی که این مجموعه از آنان به ما رسیده، وجای بس افتخار که عضو کوچکی از شمایم،هر نکته کوچکی از متیس آرامش بزرگی در من پدید آورده، امیدوارم که از این مطالب آینده ساز توانایی بهره برداری کافی را داشته باشم.ً
حقیقتاًشرایط زندگی کنونی خواهان فعالیت در اجتماع هست، لطف خدا که نهایتی ندارد، شامل حال کلیه مسائل ریز و درشت زندگیمان هست و فقط کافیست که ما بخواهیم تا متناسب با وضعیت کنونی هر شخصی، چنان برنامه ریزی شده، شرایط مناسب فراهم آید، .
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست.
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
ای خوش آن نغمهً که مردوم بسپارند به یاد
مرحوم دکتر صفوت از آن جمله افرادیست که نغمات بیاد ماندنی بسیاری بر جای گذاشت. روحش شاد ویادش گرامی باد